eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
بچه ها با دیدن حاج قاسم با شعارِ «صَلی‌عَلی مُحمّد سرباز مهدی آمد» از او استقبال کردند. برخلافِ تصور از شنیدن این شعار ناراحت شد..!! و با چهره‌ٔ برافروخته امّا مهربان گفت: « سرباز مهدی‌ شما بسیجیان هستید که همه جوانی و جانِ خود را وقفِ امام زمان (عج) کردید من لیاقتِ این شعار مقدس را ندارم» 💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
کجاست منجی این بغض‌های طوفانی طلایه‌دار مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمون... 💠 @bank_aks
🌷 💔 راه_شهــــــــدا شهــداشــرمنده_ایــم
🌹 پس از عروج ملکوتی شهید حاج ابراهیم همت، 🔹شبی فرزند کوچکش مریض می شود و در تب شدیدی می سوزد همراه با گلودردی سخت. همسر شهید می خواهد بچه را دکتر ببرد می بیند همه به او می گویند فردا مراجعه کنید. شب بچه سخت بی قراری می کند. مادر هرکاری می کند مانند پاشوری و گذاشتن کیسه ی یخ روی پیشانی بچه هیچ کدام افاقه نمی کند و بچه شروع می کند به هذیان گویی، گریه کردن و بهانه ی پدر را گرفتن. 🔸در نیمه ی شب، همسرشهید، طاقت خود را از دست می دهد و درحالت خستگی شدید و خواب و بیداری شروع می کند با حاج همت درد دل کردن و می گوید: حاج همت! مگر نمی گویند که ؟ من این همه شب و روز بچه ها را نگه داشتم یک شب هم تو بیا و از این بچه پرستاری کن! 🔹همین طوری که بالای سر بچه نشسته بود خوابش می برد و در خواب می بیند شهید آمده به خانه و به او می گوید: چرا این قدر ناراحتی؟ خیلی خوب چند ساعت هم من بچه را نگه می دارم. می نشیند کنار خانم و بستر بچه. بچه اش را بغل گرفته و ناز و نوازش می کند. مادر در حال تماشای این صحنه ی شیرین است که ناگهان بچه می گوید: مامان! پاشو من حالم خوب شده است، الآن بابا این جا بود. وقتی همسر شهید به خود می آید، چیزی نمی بیند ولی بوی عطر خاصی فضای اتاق را عطر آگین نموده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
17.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بشنوید | سرودی نوستالژی در دهه شصت؛ یاد شهدا گرامیباد.🍃 *دفاع_مقدس *قهرمانان_وطن *رزمندگــان_اسلام کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 ☫➤‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/bane_ravian
هدایت شده از 🌹175نفر🌹
... و چقدر سخت بود آخرین وداع... ولی بخاطر خدا و عشق به وصالش از همه چیز دل کندن. 🌹 یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 با ارسال آدرس به بستگان.دوستان. همکاران و خانواده.گروها. رادعوت کنیدبه کانال شهدایی
هدایت شده از آنلاین
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌏🇮🇷زیبا و سبکبال رفتند مردان خدایی https://eitaa.com/anlain90
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️چهل روز تا سالگرد شهادت شهید رئیسی عزیز... 🖤❤️🖤
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فرزندی که هرگز دیده نشد... 🔹شهيد دانایی‌فر در زمان شهادت، جمعي هنگ مرزي جكيگور بود. وي در تاريخ هجدهم بهمن ماه ۹۲ زماني كه در نقطه صفر مرزي به همراه چهار تن ديگر از مرزداران وظيفه، در حال حراست از مرزهاي كشورمان بود توسط عوامل مزدور گروهك تروريستي گروگان گرفته مي‌شود. با تلاش‌هاي صورت گرفته چهار نفر سرباز وظيفه در فروردين ماه سال ۱۳۹۳ از چنگال گروهك تروريستي آزاد و به وطنشان بازگشتند. 🔹پس از ماه‌ها تلاش شبانه‌روزي مرزباني و ساير دستگاه‌هاي امنيتي و با بررسي اعترافات يكي از عوامل دستگير شده اين پرونده، مشخص شد جمشيد دانایی‌فر يك ماه پس از اسارت در تاريخ هجدهم اسفند ۹۲ توسط ديوسيرتان مزدور استكبار در پاكستان به شهادت رسيده است. پس از مدتی پیکر مطهر شهید کشف و به وطن برگردانده شد و در تاریخ ۱۳۹۳/۱/۴ دفن گردید. 🌷🖤❤️🖤
بابای زینب 🌷شهید محمد تقی سالخورده تاریخ تولد: ۱ / ۱۰ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱ / ۱۳۹۵ محل تولد:شهاب‌الدین،نکا،مازندران محل شهادت: سوریه *🌷بعد از سنوگرافی بهش زنگ زدن و گفتن بچه‌ت پسره! خندید و گفت : خداروشکر که سالمه.🌱گفتن شوخی کردیم بچه‌ت دختره...! با ذوق چند بار پرسید جدی میگین ؟ واقعا دختره؟ از خوشحالی سر از پا نمیشناخت،⚡️اسمشو از قبل انتخاب کرده بود، زینب.. زینب خانم نازدانه‌ی شهید که در وقت شهادت پدرش فقط ۲ سال داشت..»🥀همسرشهید← روز شهادت محمد دلشوره عجيبی داشتم،زینب خيلی بيقرار بود. عكس‌های بابايش را در گوشی نگاه می‌كرد و صدايش می‌زد.🥀صبح كه بيدار شد فقط بابايش را صدا می‌كرد. آن لحظه دلم هزار راه رفت، با خودم گفتم نكند اتفاقی افتاده باشد.🥀می‌خواستم زينب را برای خريد بيرون ببرم تا فكرش عوض شود. اما دقیقا همان روز خبر شهادت محمد را شنیدیم.🕊️همرزم← محمدتقی فرمانده نیروهای فاطمیون بود. یه شب من باهاش رفتم برای سرکشی از سنگرها. یکی از برادران افغانی گفت: این فرمانده کیه؟ ما داریم اینجا این همه سختی می‌کشیم ، چرا نمیاد بهمون سر بزنه؟❓محمدتقی رو بهش نشون دادم و گفتم: ایشون فرمانده هستند.🌙اون برادر افغانی با دیدن محمدتقی خیلی خجالت کشید.🥀بعداً بهم گفت: این آقا خیلی بهمون سر زده بود، اما اونقدر متواضع و بی‌ادعا کار می‌کرد، که تصور نمی کردیم فرمانده‌ی گردان باشه..🌱خط عمار در خان طومان را به او سپرده بودند که خط خیلی مهمی بود💥و عاقبت فروردین ماه ۹۵ ایشان در نبرد با تکفیری‌ها در اثر برخورد ترکش خمپاره به شهادت رسید.*🕊️🕋 💙🌷