هدایت شده از بهشت ایران
از ۹ سال همراهی با سردار سلیمانی تا دوخت چادر برای دختران نیازمند
🔹شهید هادی طارمی پارچه چادری مشکی تهیه و متبرک به حرم حضرت رقیه (س) میکرد و به دختران کوچک نیازمند هدیه میداد.
🔹هادی طارمی زمانی که در سوریه بود جهت محافظت از سردار سلیمانی چند باری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی شیفته سردار شده بود. سردار سلیمانی هم بسیار به هادی علاقهمند بود و با سردار سلیمانی رفت و آمد خانوادگی هم داشتند.
🔹شهید طارمی حدود ۹ سال در کنار سردار بود و روزبهروز رشد کرد و بزرگ شد و برای رسیدن به شهادت خیلی تلاش کرد و بسیار به شهدا متوسل میشد.
#شهید_هادی_طارمی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
توی خط فاو داشت برای نیروهای عازم خط مقدم سخنرانی میکرد که باران شدیدی شروع شد. چون نیروها اورکت نداشتند، حاجی اورکتش را درآورد و به صحبتش ادامه داد.
یکی از نیروها میگفت: عمل آن روز حاجی تأثیرش بیشتر از حرفهایش بود.
به روایت همرزم شهید #عبدالمهدی_مغفوری
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت شنیدنی عباس موزون از کسانی که در یک عملیات تروریستی به شهادت میرسند
👈آیا میدانید وقتی در یک جمع نورانی یک عملیات تروریستی رخ میدهد، برای #شهدا چه اتفاقی میافتد.
♨️ @Maddahionlin 👈
هدایت شده از هر روز با شهدا
آمار نهایی شهدای حادثه تروریستی کرمان
🔹آمار نهایی شده ۸۹ شهید حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان در چهارمین سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی اعلام شد.
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
🌹شهید احمد کاظمی مى گفت:
شهید حسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم.
گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟
گفت: نه، ولی مطمئنم
چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسد تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود.
تا این در ذهنم آمد زمین خوردم چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم اما دیگر وابستگی ندارم اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم...
شهید #حسین_خرازی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع #انقلاب_اسلامی میباشد.
🍁#سید_مرتضی_آوینی:
بچههای ما آینده انقلاب را در حکومت جهانی عدل استمرار میبخشند
🍂#عصر_قیام | قسمت ۵
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 عاشق و معشوق
| دیدن این فیلم کوتاه توصیه میشود |
🔹️ آنچنان غرق در عشق بازی هستند که گویا لحظات وداع از یکدیگر است
◇ گویا می دانند این آخرین دیدار است و با لبخند و بوسه و برق چشمان خود دارند از ديدار با حضرت سیدالشهداءعلیه السلام حرف میزنند.
◇ لحظه به میدان رفتن حضرت علی اکبر است، لحظه علمداری حضرت عباس است.
◇ این قاسم است که اینچنین غرق در نور ولایت شده است
#دلودلدار
#رهبرمعظمانقلاب
#قاسمسلیمانی
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
برایش دلمه درست کردیم که خیلی دوست داشت. وقتی خواستیم مزه یکی را بچشد، قبول نکرد. گفت: حاجی خیلی دلمه دوست داره، اول برای حاجی می برم.زنگ زد به خانه حاجی و گفت ناهار نخورد تا برایش دلمه ببرد.همیشه همین طور بود، به هر چیزی که حاج قاسم دوست داشت لب نمی زد تا اول برای او ببرد.
#شهید_حسین_پورجعفری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#شهید_مصطفی_چمران
حاجی عبدالله زاده از آن بازاریهایی بود که با شروع جنگ آمده بود جبهه و کار تدارکاتی میکرد. دکتر را خیلی دوست داشت و دکتر هم او را دوست داشت. یک علاقهی خاصی به هم داشتند. گلولهی تانک آمده از وسط نصفش کرده بود و نیمهی بالای بدن او پودر شده بود. چون من همیشه گزارشهای زیادی به دکتر میدادم، بچهها آمدند و به من گفتند: خبر شهادت حاجی عبدالله زاده رو تو به دکتر بده.
رفتم سراغش و گزارشهای مربوطه را به او دادم. در آخر هم خیلی خونسرد گفتم: راستی، حاجی عبدالله زاده هم شهید شد! انتظار عکسالعمل خاصی را از او داشتم، اما خیلی آرام گفت: حاجی عبدالله زاده؟ گفتم: آره. سپس دستورات لازم را به من داد که نیروها از کجا بروند و اگر محاصره شدند چه بکنند و ... . به او گفتم: میتونم یه سوالی بکنم؟ گفت: بکن. گفتم: چرا اینقدر بیخیالی؟! گفت: برای حاجی عبدالله زاده؟ با یک حالت بغضی به او گفتم: آره. آهی کشید و گفت: اگه بخوام وسط معرکهی جنگ احساساتی بشم، همهی کارها به هم گره میخوره. گفتم: ولی حاجی عبدالله زاده... حرفم را قطع کرد و گفت: حاجی عبدالله زاده را من بهتر از تو و بیشتر از تو میشناختم و دوستش داشتم. غصهی نبودنش رو الآن نمیتونم بخورم. میذارم برای بعد. طلبکارانه گفتم: بعد؟ نگاه معنیداری کرد و محکمتر گفت: بعدِ من یعنی شب، یعنی خلوت، یعنی خلوت شبی که هیچکس نباشه.
📚کتاب چمران مظلوم بود
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯