💔
خُـوشا به حال هـر آنکس که مبتلای رضاسـت
تـمام دار و ندار مـن از دُعـاے رضـاسـت
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#بسم_الله
وَ مَن یتّق الله یَجعل له مخرجاً. (طلاق/2)
خوب میشد اگر گاهی ما هم درست وسطِ معرکههایی که پیشِ رو و پشتِ سرِمان، بسته است، همان جاهایی که فکر میکنیم دیگر راهی نمانده، همانجاهایی که دور و بریها هم از شرایط ناامید شدهاند، همان توقفگاههای تلخ یأس، با یقین بگوییم کسی هست که همیشه هست. کسی هست که وقتی قدمهای آدم راست باشد، توی تنگنا و بنبست نگذاردش. کسی هست که همیشه توی لحظههای سخت، قاصد بفرستد، راه را نشان بدهد. روزنهی امید را باز کند.
یادش بهخیر. همیشه میگفت: مؤمن بنبست ندارد!
#یک_حبه_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#کرامات_شهدا
پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.
نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: "جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !"
از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛
گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.
دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم.
گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود: #شهید_امیرناصر_سلیمانی
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد.
خاطره ای از شهید ناصر سلیمانی
منبع:مجموعه دوران طلایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #خطبه_فدکیه #قسمت_دهم [فاطمه (س) انصار را به «قیام» فرامیخواند] أیُّهَا بَنِي قَیْلَةَ! عجب
💔
#خطبه_فدکیه
#قسمت_یازدهم
[فاطمه (س) چراییِ خاموشی و خیانت انصار را در بارۀ «خلافت» و «فدک» بازگو میکند]
أَلَا قَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إلَی الْخَفْضِ،
آگاه باشید من چنین می بینم که شما رو به راحتی گذارده اید و عافیت طلب شده اید.
وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ،
کسی را که از همه برای زعامت و اداره امور مسلمین شایسته تر بود دور ساختید
قَدْ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ،
و به تن پروری و آسایش در گوشه خلوت تن دادید
وَ نَجَوتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسِّعَةِ،
و از فشار و تنگنای مسئولیت ها به وسعت بی تفاوتی روی آوردید.
فَمَجَجْتُمْ ما وَعَیْتُمْ،
آری، آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید، بیرون افکندید
وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ.
و آب گوارایی را که نوشیده بودید، به سختی از گلو برآوردید!
فَ (إنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الأَرْضِ جَمِیعاً
اما فراموش نکنید خداوند می فرماید: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید،
فَإنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ حَمِیدٌ).
(به خدا زیانی نمی رسد، چرا که) خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است».
أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ
بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم.
عَلی مَعْرِفَة مِنِّي بِالْخَذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْکُمْ
با این که بخوبی می دانم ترک یاری حق با گوشت و پوست شما آمیخته
وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ،
و عهدشکنی، قلب شما را فرا گرفته است.
وَ لکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ،
ولی چون قلبم از اندوه پر بود
وَ نَفْثَةُ الْغَیْضِ (الْغَیْظِ)،
و احساس مسئولیت شدیدی می کردم،
وَ خَوْرُ الْقَناةِ،
کمی از غم های درونی ام بیرون ریخت
وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ،
و اندوهی که در سینه ام موج می زد، خارج شد
وَ تقَدْمِةُ الْحُجَّةِ.
تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند،
فَدُونَکُمُوهَا
اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما،
فَاحْتَقِبُوهَا
محکم بچسبید.
دَبْرَةَ الظَّهْرِ نَقِیبَةَ (نقبة) الْخُفِّ،
ولی بدانید این مرکبی نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید؛ پشتش زخم و کف پایش شکسته است!
بَاقِیَةَ الْعَارِ،
داغ ننگ بر آن خورده
مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ وَ شَنَارِ الأَبَدِ،
و غضب خداوند علامت آن است و رسوایی ابدی همراه آن
مَوْصُولَةً بِنَارِ اللهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةَ.
و سرانجام به آتش برافروختۀ خشم الهی که از دل ها سر بر می کشد، خواهد پیوست!
فَبِعَیْنِ اللهِ مَا تَفْعَلُونَ.
فراموش نکنید آنچه را انجام می دهید، در برابر خداست.
(وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَب یَنقَلِبُونَ).
«آنها که ستم کردند، بزودی می دانند که بازگشتشان به کجاست!»
وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِیر لَکُمْ بَیْنَ یَدَيْ عَذَاب شَدِید،
و من دختر پیامبری هستم که شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد،
فَاعْمَلُوا (إنَّا عَامِلُونَ *
«آنچه از دست شما بر می آید، انجام دهید. ما هم انجام می دهیم
وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ).
و انتظار بکشید، ما هم منتظریم!».
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
محتاج کمی تسلای توام
خدایا
میشه آرومم کنی😔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_یکم من مانده ام و یک مجهول دیگر : او در خانه عمو چکار داشت؟! دلم
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_و_دوم
قبل از اینکه جمله ام تمام شود ، نگاهم به سمت صندلی های جلوتر می رود ، دو پسر جوان مشغول جا دادن ساک هایشان بالای صندلی هستند ، یک لحظه به چشم هایم شک می کنم ! نه! امکان ندارد، بازهم او!؟؟ بازهم حامد!
وقتی ساکش را جا می دهد ، دست هایش را چند بار به هم میزند و می خواهد بنشیند که ناخواسته چشمش به من می افتد و نگاه هایمان درهم می پیچد ، هر دو سعی داریم به روی خودمان نیاوریم ، برای همین سریع نگاهم را میگیرم و او هم می نشیند...
اما این رنگ چند ثانیه ای از چشم عاطفه دور نمی ماند :
- آهای! چشماتو درویش کن حوراء خانم!
به خودم میام اما دیر شده و آتو دست عاطفه داده ام ، عاطفه به من که احتمالا هنوز چهره ام بهت زده است چشمکی می زند و می گوید :
-چیه خانم؟ جوان خوشتیپ دیدی ، همه حرفات یادت رفت؟
جیغ خفه ای می کشم : عاطفه!
قیافه حق به جانب می گیرد: بد میگم؟ چنان چشم تو چشم شده بودین که نزدیک بود همه بفهمن !
رویم را بر می گردانم و می گویم پیش میاد دیگه ، آشنا بود .
- دیگه بدتر، آقا کی باشن؟
بی حوصله می گویم :دوست عمومه بی جنبه!
-ببین هی داری سعی می کنی جمعش کنی بدتر پخش میشه ها !
جدی و محکم به چشم هایش خیره می شوم و می گویم: ببین هیچ خبری نیس! الکی سعی نکن آتو بگیری !....
نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_دوم قبل از اینکه جمله ام تمام شود ، نگاهم به سمت صندلی های جلوتر م
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_و_سوم
از نگاه های مریم و ناهید می شود فهمید عاطفه دهن لقی کرده است، وقتی خودم را روی صندلی می اندازم و به بیرون خیره می شوم، هر سه شان مثل اجل معلق بالای سرم سبز می شوند....
عاطفه نشسته کنارم مبادا در بروم ، مریم و ناهید هم کله هایشان را از پشتی صندلی آورده اند جلو و با لبخند ملیحی نگاهم می کنند😁..
خودم را به بی خبری میزنم:
چتونه شماها ؟ قیافه من شبیه خوراکیه ؟ هرچی داشتمو خوردین تو راه!
ناهید لبخندش را عمیق تر می کند و سر تکان می دهد : نه عخشم ! میخوایم خوب نگات کنیم پس فردا که رفتی قاطی مرغا دلمون برات تنگ نشه!
مریم آه می کشد و عاشقانه نگاهم می کند : وای نگاه کنین چقدر سفید بهش میاد! خیلی عروس شدی حوراء!
من که لحظه به لحظه بر خشم و تعجبم افزوده می گویم: کدوم سفید؟ من که لباسام سفید نیست !
-خطای سفید روی چفیه تو میگم !
(لازم به توضیح است چفیه بنده کاملا مشکی و با خطوط باریک چهارخانه سفید می باشد !)
دلم می خواهد عاطفه را از اتوبوس پرت کنم پایین ؛ فکرم را بلند می گویم اما کاش نمی گفتم ، چون اوضاع را خراب تر می کنم با حرفم مریم لبخندش موزیانه می شود : پس راسته؟ چش تو چش شدین و عشق در یک نگاه!
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_سوم از نگاه های مریم و ناهید می شود فهمید عاطفه دهن لقی کرده است، و
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_و_چهارم
نگاه شماتت باری به عاطفه می کنم: خاک تو سرت عاطفه! چه قصه هایی بافتی واسه اینا؟
قیافه حق به جانب و بامزه ای به خود میگیرد : من؟ اصلا قیافه ام به قصه بافتن می خوره؟ مگه من بی بی سی ام؟ هرچی گفتم براشون حقیقت بود !
از عاطفه ناامید می شوم و روبه مریم می گویم: هیچ خبری نیس؛ آشنا بود ، دوست عمومه ، درضمن از قدیم گفتن مجرد باش و پادشاهی کن !
عاطفه دستش را به طرفم میگیرد : بزن قدش آجی! هرچی عشق و حاله تو عالم مجردیه!
ناهید خودش هم خودش را می اندازد قاطی ما دوتا : دقیقا!
عاطفه این بار با دست علامت ایست می دهد :
وایسا وایسا کجا با این عجله؟ پس خان داداش من چکاره س ؟ زنداداش گلم؟
عاطفه می داند این کلمه زنداداش برای ناهید از ناسزا بدتر است ، ناهید با غیظ چشم غره می رود و " کوفت" غلیظی حواله عاطفه می کند ، خنده مریم ناهید را عصبی تر می کند ..
مریم سرش را برای ناهید تکان می دهد : بسوزه پدر عاشقی !
ناهید سر مریم غر میزند : بشین سرجات ! از همه بدتری که !
مریم حلقه دور انگشتش چرخ می دهد و می گوید : اتفاقا خوش به حال خودم ! منم مثل شما فکر می کردم ، ولی الان تازه دارم معنی زندگی رو میفهمم...
خمیازه می کشم و بی حوصله می گویم: ای بابا بگیرید بخوابید همه خوابن! الان میریم تو فاز دختران آفتاب .....
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
" ای ابوذر
از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها
سبب شود کار امروز به فردا بیفکنی
زیرا تو متعلق به امروز هستی
نه روز های نیامده... "
#پیامبر_اکرم
#حدیث
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (٧۴) ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَار
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(٧۵) أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
(پس اى مؤمنان!) آيا انتظار داريد (كه يهوديان سرسخت،) به (دين) شما ايمان بياورند؟ در حالى كه عده اى از آنان، سخنان خدا را مى شنيدند و پس از فهميدنش، آنرا تحريف مى كردند با آنكه (حقّ را) مى دانستند.
✅ نکته ها:
در کتاب اسباب النزول آمده است: گروهى از یهود هنگامى که از طور باز گشتند، به مردم گفتند: ما شنیدیم که خداوند به موسى(علیه السلام) دستور داد فرمان هاى مرا تا آنجا که مى توانید انجام دهید، و آنجا که نمى توانید ترک کنید ! و این نخستین تحریف بود.
در این آیات خداوند به مسلمانان می گوید:اگر مى بینید آنها تسلیم بیانات زنده قرآن و اعجاز پیامبر(ص)نمى شوند نگران نباشید، اینها فرزندان همان کسانى هستند که به عنوان برگزیدگان قوم، همراه موسى(علیه السلام) به کوه طور رفتند، سخنان خدا را شنیدند، دستورهاى او را درک کردند، اما به هنگام بازگشت، آن را تحریف نمودند.
(تفسیر نمونه)
🔊پیام ها:
- انتظارِ ايمان آوردن مردم نيز نيكوست، ولى همه اين توفيق را ندارند، شما هم انتظار آن را نداشته باشيد. «أفتطمعون أن يؤمنوا»
- با وجود دانشمندان لجوج و خطرناك، اميدى به اصلاح جامعه نيست. «أفتطمعون ان يؤمنوا لكم و قد كان...»
- در انتقاد، انصاف را مراعات كنيم. همه يهوديان اهل تحريف نبودند. «فريقٌ منهم... يحرّفونه»
- جاهلِ مقصّر، مورد تهديد است نه جاهل بى خبر. «من بعد ما عقلوه»
(تفسیر نور)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
وَكَيْفَ أَلْهُو عَنْكَ وَأَنْتَ مُراقِبِى ؟!
چجوری غافل بشم ازت...
که تو مراقبمی...😔
#مناجات_راجین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
.
جان رفت در سر می و
حافظ، به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست
که احیای ما کند :)
حافظ
💔
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#۴۰روزگذشت...
شهید فخری زاده
#شهید_دکتر_محسن_فخری_زاده
#سلیمانیِ_هسته_ای
#مرگ_بر_اسرائیل
#انتقام_سخت
شهادت دانشمند هسته ای
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
5fd7143892ed891ad848a16d_4543655528820964232.mp3
21.07M
💔
🎧 #صوت
من بی تو میمیرم
من به تو وابسته م
آه نرو زهرا جان
#آھ.. نرو از دستم...😔😔💔
#یازهرا
#سید_رضا_نریمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 عملیات خیبر خیلی به مهدی سخت گذشت.... تمامدوستانش پرپرشدند. عراق توی جزیره یک میلیون و دویست هزا
💔
گفتند فرماندهیلشکر
قرار است بیاید صبحگاه بازدید،
ده دقیقه دیر کرد،
نیم ساعت داشت به خاطر آن ده دقیقه عذرخواهی میکرد...
#شهید_مهدی_زین_الدین
💔
#قرار_عاشقی
از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا
درمانده ها باب الرضا را میشناسند ...
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
دوست داشتید باد
صدای که را برایتان هدیه میآورد؟
دلتان برای شنیدن صدای رفیق شهیدتان تنگ نشده
بالاخص اگر لهجه هم چاشنی طنین صدایش می شد
من که هر بار گوشم زنگ می خورد از صدایش...
اِگِر خدا لطف کرد و شهادت نصیبمون شد
بنده از شهدایی هستم
که یقه بیحجابا و مروّجین بی حجابیا میگیرم
....نه اِز اون دنیاش دارم حرف میزنم....
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
یادی کنیم از پادشاهی که
قانون منع حجاب رو تصویب کرد
تا تو کوچه و خیابون
چادر از سر ناموس شیعه بکشن
خدا لعنت کنه اونایی که میخوان این چهره منفور و کثیف رو تطهیر کنن
۱۷دی سالروز کشف حجاب توسط رضا پالان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا💞
ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده میشود...
دشواری ها به لطف تو شیرین میشود..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
«أناأحبُّكبروحِي والرّوح لاتتوقَّفأبداً و لاتنسي!»
من با روحم دوسِتدارم
و روح هیچ وقت متوقفنمیشه
و فراموشنمیکنه...♥️
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#ابوفاضل
#استوری #پروفایل 😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
لا تَأخُذُه سِنَه وَ لا نَوم *
چه خوب که تو همیشه بیداری.
* نه خواب سبکی او را فرا میگیرد و نه خواب سنگینی.
(سوره بقره/ آیه 255)
#یک_حبه_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #خطبه_فدکیه #قسمت_یازدهم [فاطمه (س) چراییِ خاموشی و خیانت انصار را در بارۀ «خلافت» و «فدک» باز
💔
#خطبه_فدکیه
#قسمت_دوازدهم
[ پاسخ ابوبکر ]
فأجابها أبوبکر عبداللَّه بن عثمان، و قال:
آنگاه ابوبکر پاسخ داد:
یا بِنْتَ رَسُولِاللَّهِ!
اى دختر رسول خدا!
لَقَدْ کانَ اَبُوکِ بِالْمُؤمِنینَ عَطُوفاً کَریماً، رَؤُوفاً رَحیماً، وَ عَلَى الْکافِرینَ عَذاباً اَلیماً وَ عِقاباً عَظیماً،
پدر تو بر مؤمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود،
اِنْ عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ اَباکِ دُونَ النِّساءِ، وَ اَخا اِلْفِکِ دُونَ الْاَخِلاَّءِ،
اگر به نسب او بنگریم وى در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست،
اثَرَهُ عَلى کُلِّ حَمیمٍ وَ ساعَدَهُ فی کُلِّ اَمْرٍ جَسیمِ، لا یُحِبُّکُمْ اِلاَّ سَعیدٌ، وَ لا یُبْغِضُکُمْ اِلاَّ شَقِیٌّ بَعیدٌ.
که وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نیز در هر کار بزرگى پیامبر را یارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمدارند، و تنها بدکاران شما را دشمن میشمرند.
فَاَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِاللَّهِ الطَّیِّبُونَ، الْخِیَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْخَیْرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَى الْجَنَّةِ مَسالِکُنا،
پس شما خاندان پیامبر، پاکان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و به سوى بهشت رهنمون بودید،
وَ اَنْتِ یا خِیَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَیْرِ الْاَنْبِیاءِ، صادِقَةٌ فی قَوْلِکِ، سابِقَةٌ فی وُفُورِ عَقْلِکِ، غَیْرَ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّکِ، وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِکِ.
و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید.
وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِاللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ،
و بخدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نکردهام،
وَ الرَّائِدُ لا یَکْذِبُ اَهْلَهُ، وَ اِنّی اُشْهِدُ اللَّهَ وَ کَفى بِهِ شَهیداً، اَنّی سَمِعْتُ رَسُولَاللَّهِ یَقُولُ:
و پیشرو قوم به آنان دروغ نمىگوید، و خدا را گواه مىگیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود:
«نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما کانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْکُمَ فیهِ بِحُکْمِهِ».
«ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمىگذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث مىنهیم، و آنچه از ما باقى مىماند در اختیار ولىّ امر بعد از ماست، که هر حکمى که بخواهد در آن بنماید.»
وَ قَدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِی الْکِراعِ وَ السِّلاحِ، یُقاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجاهِدُونَ الْکُفَّارَ، وَ یُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ،
و ما آنچه را که مىخواهى در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفّار جهاد نموده و با سرکشان بدکار جدال کنند،
وَ ذلِکَ بِاِجْماعِ الْمُسْلِمینَ، لَمْ اَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدى،وَ لَمْ اَسْتَبِدْ بِما کانَ الرَّأْىُ عِنْدى،
و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این کار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم،
وَ هذِهِ حالی وَ مالی، هِیَ لَکِ وَ بَیْنَ یَدَیْکِ، لا تَزْوى عَنْکِ وَ لا نَدَّخِرُ دُونَکِ، وَ اَنَّکِ،
و این حال من و این اموال من است که براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمىشود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده،
وَ اَنْتِ سَیِّدَةُ اُمَّةِ اَبیکِ وَ الشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ لِبَنیکِ، لا یُدْفَعُ مالَکِ مِنْ فَضْلِکِ،
توئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاک براى فرزندانت، فضائلت انکار نشده،
وَ لا یُوضَعُ فی فَرْعِکِ وَ اَصْلِکِ، حُکْمُکِ نافِذٌ فیما مَلَّکَتْ یَداىَ، فَهَلْ تَرَیِنَّ اَنْ اُخالِفَ فی ذاکَ اَباکِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ).
و از شاخه و ساقهات فرونهاده نمىگردد، حُکمت در آنچه من مالک آن هستم نافذ است، آیا مىپسندى که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم.؟
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
محبوب من!
پنجشنبهها هم بوی شما را گرفته است.
لبِ این پنجشنبه را تا زدهام.
پنجشنبه، دلتنگی قد می کشد.
دلتنگیهایم چنان قد کشیدهاند که کج شدهاند..
#محمدصالح_علا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
كور بهتر میبيند! چرا؟
چون چشمش به كارِ ديگران نيست، چشمش به كار خودش است، چشمش به معرفت خودش است..
#من_او |رضا امیرخانی|
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
اگر بخواهیم
برای رفع تکلیف
بندگی کنیم
شیرینی گناه
برایمان چند برابر خواهد شد...!
#استادپناهیان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_چهارم نگاه شماتت باری به عاطفه می کنم: خاک تو سرت عاطفه! چه قصه ها
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_پنجم
اینجا قرار بی قراران است ، اول که نگاه می کنی ، بیابان می بینی و گاه سیم خاردار و پرچم و تپه های خاک ،اما اگر میدانستی که هربار ، ملائک اینجا برای قبض روح چه کسانی بال گشوده اند ، ذره ذره خاکش را سرمه چشم می کردی....
همه زیبایی ها در سادگی است ، در سادگی لباس های خاکی و گلی ، در سادگی این دشت که جز مشتی خاک و پرچم و سیم خاردار ، چیزی ندارد . اما... نه... همه چیز دارد! آسمان دارد ، عطر خدا دارد ، شهید دارد....
اینجا هویزه است ، قتلگاه حسین علم المهدی و دوستانش ، قتلگاه نه ، معراجشان ، اینجا شعبه ای از کربلاست ، تا مرز عراق فاصله ای نیست اما دیده حقیقت بین ، صحن و سرای حسین (ع) را از همین جا هم می بیند ، یاد حرفی افتادم که آن پیرمرد در خواب گفت : مگه نشنیدی کل ارض کربلا؟
راست می گفت ، کربلا جغرافیا و مرز نمی شناسد ، هر زمینی که خون یاران حسین (ع) را بنوشد کربلا می شود ....
و این زمین چقدر از از خون حسین را نوشیده که در رگ هایش فرات جاری شده...
*اینجا میعادگاه اصحاب اخرالزمانی پسر فاطمه (س) است*♥️
چشم دوخته ام به خورشیدی که در افق کربلا ذوب میشود ، آسمان و ابرها لحظه ای رنگ سرخ می گیرند ، انگار زمین ،مشتی از خون هایی که نوشیده را به آسمان بپاشد....
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞