eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_پنجاه_و_نه جراحت گلو و تار های صوت
✨ انتشار برای اولین بار✨

  


جراحت گلو و تار های صوتی
راوی: مادرشهید


.... طبق معمول بچه ها زیر لب ذکر می گفتند و ایه ی وجعلنا... را زمزمه می کردند.

تاریکی محض بود؛ به گونه ای که حتی فاصله ی یک متری خودمان را هم نمی دیدم. منطقه تقریبا سنگلاخ و کوهستانی بود و حرکت در این شرایط کار ساده ای نبود. با نزدیک شدن به دشمن شرایط حساس تر هم می شد.


من کفش ورزشی پایم کرده بودم که کمی گشاد بود. موقع راه رفتن، سنگریزه ها از کنار پا به داخل کفش می ریخت و اذیتم می کرد و نمی گذاشت به دقت قدم بردارم.

به اولین کمین دشمن نزدیک شده بودیم. ستون در تاریکی محض و در نهایت سکوت پیش می رفت.


حرکت حساس تر و آهسته تر شد. چند سنگریزه زیر پایم تکان خورد و سر و صدایی ایجاد کرد. محمدحسین ستون را نگه داشت. او می دانست سر و صدا به خاطر کفش های من است. 


سرش را برگرداند و آهسته گفت :«عباس! مواظب باش سنگریزه ها زیر پایت صدا نکند! عراقی ها همین حال بالای سرمان هستند.» گفتم :«چشم! بیشتر مراقبت می کنم.» حرکت آهسته تر شده بود ، تجهیزات را محکم گرفته بودیم که یک وقت تکان نخورند و سر و صدا ایجاد نکنند.


آهسته از پایین اولین کمین عراقی ها گذاشتیم و وارد شیاری شدیم. دیگر در دل دشمن بودیم، کوچک ترین اشتباه می توانست غیر قابل جبران باشد. 


دو سنگر کمین عراقی ها دو طرف شیار بالای سرمان بود. 
همچنان با احتیاط تمام جلو می رفتیم. محمدحسین کنار بوته ی بزرگی توقف کرد و ستون پشت سرش، ایستاد. سرش را به طرف ما برگرداند و خیلی آهسته گفت:« مواظب باشید! عراقی ها وسط این بوته یک مین منور کار گذاشته اند.»


محمدحسین آن مین را در شب های قبل شناسایی کرده بود. به آرامی و با دقت بسیار از بوته گذشتیم. دیگر نزدیک میدان مین رسیده بودیم. سمت راست و به فاصله ی بیست متر، سر پیچِ شیار دیگر، چند عراقی مشغول گفتگو بودند. ما فقط صدای خنده و قهقهه شان را می شنیدیم.


ستون همان جا نشست. محمدحسین تخریب چی را داخل میدان مین فرستاد و گفت :«برو ببین وضع از چه قرار است و تا کجا می توانیم پیش برویم .»

چهار طرفمان سنگر کمین عراقی بود، یعنی کاملا تو دل دشمن بودیم. تخریب چی جلو رفت و وارد میدان مین شد.

من دوربین دید در شب را برداشتم و او را نگاه کردم. داخل میدان فقط چند رشته سیم خاردار وجود داشت. هیچ مینی به چشم نمی خورد. تخریب چی بعد از چند دقیقه برگشت. 

محمدحسین گفت :«چه خبر؟»
تخریب چی جواب داد:« توی میدان، هیچ مینی نیست، فقط سیم خاردار کشیده اند.»

محمدحسین گفت :«خودم هم باید ببینم.» و بلند شد و همراه تخریب چی جلو رفت. هنوز یکی، دو دقیقه از رفتن آن ها نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار شدیدی به همراه شعله ی بزرگی به هوا بلند شد. 
برای لحظاتی همگی سر جایمان میخکوب شدیم. نفس ها توی سینه هایمان حبس شده بود. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده است. صدای ناله ی تخریب چی را شنیدیم و صدای محمدحسین را که مرتب سرفه می کرد....


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
شهید شو 🌷
💔 جواد این طوری بود. حالتی داشت که حواسش به همه جا بود. بیخیال چیزی نمی شد. انگار هر اتفاقی می افتا
💔 ڪنار تو همان مفزع الملهوفین است پناهگاه دلسوخته ها همان جایی ڪه خدا زیاد است.... همان جایی ڪه بخاطر تو بهشت است.... دلتنگم رفیق...💔 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 اهل بخور و بخواب هم بودند... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطون 🗓 روز بیست و پنجم سلام همسفر.... خدا قوت☺️ حال و روز دلت چطوره ؟ ان شاءا
💔 ⏪👌 🗓 روز بیست و ششم سلام دوست خوبم.☺️ ❤️هوای دلت چطوره؟ آفتابی؟ ابری؟ بارونی؟ طوفانی؟ تو هر شرایطی که هستی ؛ مطمئن باش یکی تکیه گاهته که اسمش خداست، و هیچ وقت تنهات نمیذاره💞 👈از این روزهای پربرکت واسه نزدیک شدنت به خدا استفاده کن. 🔆امروز دو تا برنامه داریم 🔰 برنامه اصلیمون دیدن نعمتهای خداست..✅ ریز و درشتاش.. از سلامتی گرفته تا وجود عزیزانمون... داشتن فهم و درک و همه اون چیزهایی که باعث شدن تا ما به اینجا برسیم❗️ اگر این نعمتها نبودن حال ما چطور بود❓ بابت هرکدومش یه تشکر ویژه و حسابی کنیم..✅👌 🔰برنامه دوم ما توجه ویژه به خونواده ست 💝 مهربونی کنیم✅ امروز روز توجه ویژه به خونواده س هرچقدرم روزای قبل نشد مهربون باشیم امروز تو خونه جبران کنیم😍 (بزار تعجب کنن☺️) سرافراز باشی....✌️ فراموش نشه👌 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آه‍... اینجا گل هایش از خون رنگ‌گرفته و از مناجات ، بو ...🥀 #شهیدآوینے. . . پ.ن: برای آنچه
💔 ‍... وصیت کرده بود از طرف او به امام خمینی ره بگویند: آقای خمینی! خیلی ها شما رو دیدند و خریدند ما ندیده شما رو خریدیم... ✍ همون که با شاه غذا می خورد اما راضی نشد به فرزند فاطمه، اهانت کنه و همین ادبش، او را چون حُر، عاقبت بخیر کرد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شیرین تر از نـامِ شما، امکان ندارد مخروبه باشد هر دلی جانان ندارد جـانِ مـن و جـانـانِ مـن ، مهـ
💔 🌱امروز دل طراوت بــاران گرفته است عطروهوای نرگس وریحـان گرفته است... 🌱شاید دوباره دل شده زوار جـــــمـکــران یا تذکره زمنجی قـــــــــــرآن گرفته است... 🌱آن یوسف غریب که در چاه غیبت است از غفلت ما سر به گریبان گرفته است... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شکر کنیم به خاطر همه حسای خوبی که هر لحظه داریم😌♥️ خدایا شکررررت🤍
💔 🍃 🌸ربَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا 🌸 ‌ 🍃 پروردگارا! صبر و شکیبایی بر ما فرو ریز ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطون 🗓 روز بیست و ششم سلام دوست خوبم.☺️ ❤️هوای دلت چطوره؟ آفتابی؟ ابری؟ بارو
💔 ⏪👌 🗓روز بیست و هفتم سلام دوست خوب خدا 😊 روز و روزگارت بخیر🌺 امروز هم برای پیچوندن شیطون برنامه داریم ☺️ فقط پایه باش رفیق.. امروز می‌خوایم قول بدیم به خدا که 🔍 حواسمون به بودنش هست❗️ ☀️امروز می‌خوایم بنده ی حرف گوش کن خدا باشیم ! هرچی خدا بخواد هرچی خدا بگه ما بگیم چششششم!!!😍 🔰امروز فقط برای رضایت خدا ✅ حرف می‌زنیم ✅ نگاه میکنیم ✅ گوش میکنیم یادم بمونه: 💢اول| (الحمدلله) برای نعمتهاش 💢دوم| (استغفرالله) برای گناهام خدا پشت وپناهت🌺 فراموش نشه👌 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 + من: شهدا شرمنده م _ شهدا: پس کِی شرمندگیتون تموم میشه!!! هنوز وقتش نرسیده، به جای بودن ، باشیم؟ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 | نماز قضاشده‌ی محسن ♨️ روی نماز صبح‌هایش خیلی حساس بود 🔰 مجموعه کلیپ‌های برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۶۵) وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْض
✨﷽✨ (۲۶۶) أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ‌ آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما وانگور داشته كه از زير درختان آن نهرها در جريان وبراى او در آن (باغ) از هر گونه ميوه‌اى وجود داشته باشد ودر حالى كه به سن پيرى رسيده وفرزندانى (كوچك و) ضيعف دارد، گردبادى همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را يكسره بسوزاند. اين چنين خداوند آيات را براى شما بيان مى‌كند تا شايد انديشه كنيد. ✅ نکته ها انسان هنگامى كه پير و عيالمند شد، توان توليدش از بين مى‌رود، ولى نياز و مصرفش شديد مى‌شود. حال اگر منبع درآمدش نيز نابود شود، به ذلّت كشيده مى‌شود. انسان در قيامت، از يك‌سو توان عمل صالح ندارد و از سوى ديگر نيازش شديد است. در اين حال اگر كارهاى صالحش با منّت وريا محو شده باشد، به چه ذلّتى مى‌رسد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هركس «لا اله الا الله» بگويد به واسطه آن كار، درختى در بهشت براى او كاشته مى‌شود و همچنين است هركس «الله اكبر» بگويد. شخصى به پيامبر گفت: پس درختان ما در بهشت بسيار است! حضرت فرمودند: آرى، به شرط آنكه آتشى به دنبال آن نفرستيد و آن را نسوزانيد. 🔊 پیام ها - خودت را به جاى ديگران بگذار تا مسائل را خوب درك كنى. «أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ ...» - از مثال‌هاى طبيعيى كه زمان و مكان و عصر و نسل در آن اثر نمى‌گذارد، استفاده كنيم. «جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ ...» - منّت و آزار بعد از انفاق، همچون باد سوزانى است بر باغى سرسبز، و آتشى بر بوستانى خرّم. «فَاحْتَرَقَتْ» - رشد يافتن، تدريجى است، ولى تخريب و حبط عمل در يك لحظه است. «فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» - مثال‌هاى قرآن، براى فكر كردن است. «لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!