eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴۱۲ دی‌ماه سالروز ارتحال جانگداز «عمّار انقلاب» استاد علّامه آیت الله «محمّدتقی مصباح یزدی» تسلیت باد. 🖤دلم برای لبخند تو لک زده است... 🙂(دوستان خیلی زشته که روز عروج «مطهری زمانه» هیچ اثری از علامه مصباح در مطالب پرطرفدارِ مذهبی‌ترین و انقلابی‌ترین پیام‌رسان کشور نیست، ❌ نکنه بصیرت افزایی‌های ایشون فراموش‌مون بشه و قدرنشناس باشیم ✌️🦋🙂 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ رحلت
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🎥 کارهای خوب بی‌موقع قبول نیست! 👈🏻 بعضی از کارهای خوب رو شیطان بهت پیشنهاد میده انجام بدی ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت103 کمیل زمزم
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



تندتند نفس می‌زند؛ ترسیده؛ نمی‌دانم از من، از آن مرد یا از عاقبت خودش؟
چندبار به صورتم می‌زند. صدایش می‌لرزد:
سیدحیدر...

عجز در صدایش می‌دوَد. انگار می‌خواهد از من خواهش کند از این موقعیت نجاتش بدهم. انگار می‌خواهد بگوید: بیدار شو، غلط کردم!🙁

شاید هم من زیادی خوش‌بینم. شاید اصلا پشیمان نشده. محکم‌تر می‌زند به صورتم.🙄

باز هم چشمانم را بسته نگه می‌دارم. چند لحظه بعد، یقه‌ام را می‌گیرد و از زمین جدایم می‌کند.

سرگیجه‌ام شدیدتر می‌شود. همه دنیا دور سرم می‌چرخد؛ تا سرحد جنون.
ای خدا لعنتت کند سعد!

من را به دیوار تکیه می‌دهد و دوباره به صورتم می‌زند. این بار صدایش بلند، لرزان و خشمگین است:
أيقظ سیدحیدر! (بلند شو سیدحیدر!)

دیگر بس است. چشمانم را باز می‌کنم، درد می‌گیرند. زیرزمین دارد می‌چرخد.

دوباره چشمانم را می‌بندم و روی هم فشار می‌دهم. حالت تهوع دوباره سراغم می‌آید.

سعد چانه‌ام را می‌گیرد و تکان می‌دهد:
شوف! شوفنی! (ببین! منو نگاه کن!)

به سختی چشمانم را باز می‌کنم. سعد سریع نگاهش را می‌دزدد.

نمی‌توانم چشمانم را باز نگه دارم. سرم درد می‌کند و گیج می‌رود.

می‌پرسد:
اتسمعنی؟(صدامو می‌شنوی؟)

نفس عمیقی می‌کشم و آرام می‌گویم:
ای...(آره.)

چانه‌ام را رها می‌کند و از جایش بلند می‌شود. دوباره کلافه قدم می‌زند.
سرم را به دیوار تکیه می‌دهم تا آرام بگیرد.

هرچند جواب سوالم را می‌دانم، باز هم آن را از سعد می‌پرسم:
لما أحضرتني إهنا؟ (چرا منو آوردی این‌جا؟)

سعد جواب نمی‌دهد. عصبانی است. دوباره سوالم را می‌پرسم. سعد برمی‌گردد و داد می‌زند:
اخرس!(خفه شو!)

صدایش در زیرزمین می‌پیچد. سعد پیشانی‌اش را با دست می‌پوشاند و دست به کمر می‌زند.

انگار پشیمان است. می‌گویم:
لما بعتني؟ بأی ثمن؟ (چرا من رو فروختی؟ به چه قیمتی؟)

جواب نمی‌دهد، تندتند نفس می‌کشد. بعد برمی‌گردد و بدون این که به چشمانم نگاه کند می‌گوید:
ما عندک خيار. قل ما يطلبونه منك. (چاره‌ای نداری. هرچی می‌خوان بهشون بگو.)

چه پیشنهاد فوق‌العاده‌ای! به ذهن خودم نرسیده بود!😏

 کمیل هم مثل من پوزخند می‌زند و می‌گوید:
این یارو با خودش چی فکر کرده؟ خیلی دلش خوشه انگار!

باید مطمئن شوم سعد از هویت من خبر ندارد و لو نرفته‌ام.
برای همین می‌پرسم:
لما تعتقد أن عندی معلومات مهمة؟ (چرا فکر می‌کنی من اطلاعات مهم دارم؟)

یک گوشه می‌نشیند و سرش را به دیوار تکیه می‌دهد. دستش را می‌گذارد روی پیشانی‌اش:
علي إحضار أحدكم. لافرق بينك و بين عابس.(من باید یکی از شما رو می‌آوردم. تو و عابس فرقی ندارین.)

نفس راحتی می‌کشم.

دستور داشته یک نیروی دانه‌درشت ایرانی بیاورد و این سعادت قسمت من شده؛ اما از اول هدفش نبوده‌ام و هنوز نمی‌داند من نیروی اطلاعاتم.

حامد را هم  نجاتش داد. اگر درحال نماز نبود حتماً جلوتر از من می‌رفت و گیر می‌افتاد.

سرگیجه‌ام کمی بهتر است. چشمانم را دوباره می‌بندم و در ذهنم آموزش‌های ضدشکنجه‌ای که دیده‌ام را مرور می‌کنم.

بچه‌ها تا الان حتماً فهمیده‌اند بلایی سرم آمده و دارند دنبالم می‌گردند.

ناگاه سوالی در ذهنم جرقه می‌زند:
وین انا؟ (من کجام؟)

سعد ساکت است. دوباره سوالم را تکرار می‌کنم و باز هم پاسخ نمی‌گیرم.


...
...



💞 @aah3noghte💞
💔 خودت رو بسپار به شاید ظاهرا ایام، سخت می گذرد اما او حکمت تو را بهتر از تو می داند... هوای بارانی اصفهان ... 💞 @aah3noghte💞
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🇮🇷 حاج قاسم یه فرقی با بقیه داشت! حتی با هم‌رزماش، که به این اینجا رسوندش... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #نائب_الزیاره بودیم در کنار #مادر_شهید #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھ
💔 همه جا به نوبت! اما موقع از ولی فقیه ایثار و فدا کردن بعضی ها را رعایت نمی کنند⛔️ به خط می زنند به دل ‼️ حالا خودمانیم... آنها که دل به دریا زدند بهره شان از باید مثل ما باشد که دل دل کردیم؟! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 میگن ها یه ساعت مخصوصی تموم انبیا و اولیاء و شهدا میرن ... می‌گفت: اون ساعت زیارتی رو لو داده🥀 زرنگ باشیم این لحظات کم نمی‌خواهیم بی قراریم از این غم، به خدا بیداریم هر شب جمعه کلاف نگران، بیداریم یاد آن دست قلم سینه زنان می باریم خاطرات بدی از سیزده دی داریم بی علمدار شدیم و خبری از او نیست علم افتاد زمین، ساعت تلخ یک و بیست رفت و هر آنچه میخواست گرفت از دنیا رفت و برگشت ابالفضلی و اربا اربا کُشت ما را غم لا نعلم الا خیرا زنده شد یاد شهادت دلمان شد بیتاب غبطه خوردیم به یادش که خریدش ارباب روضه حضرت زهرا به لبش بود مدام داشت از مادر سادات همین پست و مقام عاقبت شد نفسش در وسط شعله تمام سوخت در آتش و با گریه به او داد سلام ... 💞 @aah3noghte💞