eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 •اگࢪ‌دشمن‌دࢪ‌ما‌؛ • وحدت؛احساس‌قدرت؛ • وعزم‌راسخ‌را‌ببینید؛ •عقب‌مینشیند! ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت114 می‌شود ل
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  






- پشت بی‌سیم گفت پهپادهاشون بالای سرمونن دارن شناسایی می‌کنن. یکی از پهپادها رو هم زدن.

- آره، منم امروز دیدم. چاره چیه؟

دستش را می‌زند سر شانه‌ام:
- برگرد پایگاه چهارم.  گفت امشب حتماً می‌زنن به ما.

صدای اذان مغرب می‌پیچد در محوطه مقر. می‌گویم:
- نماز مغربم رو می‌خونم و برمی‌گردم، هرچی شد بهتون اطلاع می‌دم.

حاج احمد سرش را تکان می‌دهد و می‌رود برای نماز جماعت؛ اما من و سیاوش نمازمان را فرادا می‌خوانیم و راه می‌افتیم.

بین راه سیاوش می‌پرسد:
- چیزی شده داش حیدر؟ پریشونی!

نمی‌دانم چه بگویم. سر و ته حرف را با دو جمله هم می‌آورم:
- وضاع خیلی خوب نیست. فکر کنم داعشی‌ها یه نقشه‌ای دارن.

سیاوش نفس می‌گیرد و حرفی نمی‌زند. می‌گویم:
- من خیلی خسته‌م، یکم می‌خوابم. رسیدیم بیدارم کن.

- رو چشمم داداش.

سرم را تکیه می‌دهم به پشتی صندلی و چشمانم را می‌بندم.

انقدر خسته‌ام که تکان‌های وحشتناک ماشین، برایم حکم گهواره را پیدا می‌کند و خوابم می‌برد.

دوازده شب است که می‌رسیم به پایگاه چهارم. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشد.

تعداد زیادی از بچه‌های حیدریون و فاطمیون این‌جا هستند؛ به علاوه ایرانی‌ها.

اگر حمله کنند فاجعه می‌شود؛ هرچند این که می‌دانم حسین قمی هم این‌جاست، کمی خیالم را راحت می‌کند.

حسین قمی فرمانده  ست. حتماً وقتی متوجه تهدید شده، برای دفع خطرش هم چاره‌ای دارد...



خواب به چشمم نمی‌آید. از سینه خاکریز پایگاه بالا می‌روم و به دشت که در تاریکی فرو رفته نگاه می‌کنم.

سیاوش صدایم می‌زند:
- داش حیدر، نمیای بخوابی؟

برمی‌گردم:
- نه داداش، شما بخواب.
راهش را کج می‌کند به سمت خاکریز و می‌گوید:
- اشکال نداره همراهت کشیک بدم؟

بد نیست با هم باشیم. این‌طوری اگر یک نفرمان خوابش برد، آن یکی هست که حواسش باشد.

سیاوش از پای خاکریز، یک راکت‌انداز آرپی‌جی را برمی‌دارد و روی دوشش می‌اندازد؛ بعد هم جعبه مهمات را یک تنه بلند می‌کند و می‌آورد بالای خاکریز.

می‌گویم:
- اینا رو برای چی آوردی؟

- یهو لازم شد. مگه نگفتی این نامردا یه برنامه‌ای دارن؟

تا نزدیک صبح، با دوربین حرارتی روی خاکریز کشیک می‌کشم.

ظاهرش این است که همه‌جا تاریک است؛ اما از پشت لنز این دوربین می‌توانم حرکت حدود پنجاه ماشین مجهز به توپ، و سلاح کالیبر بیست و سه و چهارده میلی‌متری را ببینم.

تلاش می‌کنم به حاج احمد بی‌سیم بزنم و بگویم که تحرکات بیش از حد عادی خطرناک به نظر می‌رسد:
- حبیب حبیب، حیدر...

فقط صدای فش‌فش می‌آید. هر کاری که می‌کنم، ارتباط برقرار نمی‌شود.

بی‌سیم‌های دیگر را هم که شنود می‌کنم، می‌بینم اوضاع همین است و مشکل ارتباطی داریم.

یا کار نیروهای آمریکاییِ مستقر در تنف است یا خود داعشی‌ها؛ احتمالاً با جَمِر در ارتباطات بی‌سیم اختلال ایجاد کرده‌‌اند.

زیر لب شروع می‌کنم به آیه‌الکرسی خواندن. می‌دانم احتمالاً به زودی، این‌جا قیامت خواهد شد.

سیاوش متوجه می‌شود که نگرانم و می‌گوید: چیزی می‌بینی؟ چه خبره؟

فکر کردن به حدسی که زده‌ام هم برایم سخت است؛ چه رسد به این که بخواهم آن را به زبان بیاورم.

سیاوش سوالش را تکرار می‌کند و من مجبور می‌شوم جواب بدهم:
- شاید... انتحاری...

سیاوش دراز می‌کشد روی خاکریز و خیره می‌شود به آسمان:
- من نمی‌دونم با چه عقلی فکر می‌کنن اگه ما و خودشونو با هم بترکونن می‌رن بهشت؟😅

هرچه دقت می‌کنم، ترسی در چهره‌اش نمی‌بینم. می‌گویم:
- نمی‌ترسی؟


...
...



💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
سلام همسنگری ها این برنامه رو نصب کنین #آموزش اینشاوت انلاک🖇 https://eitaa.com/joinchat/400654347
سلام همسنگری ها اگه لینک براتون باز نمیشه نرم افزار را از گوگل پلی دانلود کنین
شهید شو 🌷
💔 #حاج_حسین_یکتا می گفتن: دوستےهاتو‌جبهہ؛ ‌طوری‌بود‌کہ‌ازمیون‌گلولہ‌ها همدیگہ‌رو‌بیرون‌مے‌کشیدن..🤞
💔 رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست ننگ است ما را در مرداب بسترها پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود ما را سری دادند سرگردان سنگرها آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب صبح است! ناگاه روشن شد دو عالم از منورها روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت از سینه سوزان برآوردیم اخگرها ... 💞 @aah3noghte💞
همسنگری ها شبتون بخیر تموم عکس های از گوشیم پاک شدن لطفاً مهمات برسونین😅 پیشاپیش از تک تک کسانی که عکس می‌فرستن تشکر میکنم @Emadodin123
شهید شو 🌷
💔 #آھ... وقتی اشک فرمانده ریخت 😭 گفت به حاجی از طرف ما یه جمله بگو : آیا کسی هست ما را یاری ک
💔 ... برای بازدید به کارگاه ساخت گنبد حرم مطهر حسینی آمد. با تک‌تک کارگران و مهندسان روبوسی کرد و آن‌ها را در آغوش گرفت... 🌹در مقابل خادمان حسینی خیلی تواضع داشت. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کِی میخواب کلیپ ها رو از کانالا کپی کنی؟ مگه آقا نگفتن افسر جنگ نرم باشید!!! میخوای خودت از این کلیپ ها واسه شهدا بسازی؟😃 بزن روی گوشی ها و بیا تو کانال 📱📱📱📱📱📱📱📱📱📱 📱📱📱📱📱📱📱📱📱📱 📱📱📱📱📱📱📱📱📱📱 📱📱📱📱📱📱📱📱📱📱 📱📱📱📱📱📱📱📱📱📱 تا چند روز دیگه آموزش رو شروع میکنیم✌️
شهید شو 🌷
همسنگری ها الحمدلله و المنه افراد زیادی به دلیل دغدغه برای صحبتای آقا در مورد فضای مجازی وارد کانال شدند لطفا بنر رو ارسال کنین بنر رو طوری طراحی کردیم که در گروه هایی هم که ارسال پست های لینک دار، بسته هست هم بشه ارسال کنین فقط دقت کنید که حتما باید فروارد مستقیم یا غیرمستقیم بزنین وگرنه لینک ، غیرفعال میشه‼️ خودتون بشید افسر جنگ نرم آقاجان و الان که سفره آموزش رایگان پهن شده ؛ این فرصت رو از بقیه دریغ نکنین ان شالله اگر استقبال بزرگواران خوب بود، تصمیم داریم کار با نرم افزار های حرفه ای تر رو هم بذاریم 💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ✦✦✿❀✿❀✿❀✿✦✦ مݪت‌شـــهادت گر ڪه ریزد خون من آن دوست‌رو پای‌ڪوبان جان براَفشانم بر او رقص جولان بر سر میدان ڪنند رقص اندر خون خود مردان ڪنند چون جهند از دست خود دستے زنند چون رهند از نفس خود رقصے ڪنند 【 】 🕊🕊🔸🕊🔸🕊🔸🕊🕊 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ✨ فرمود: با تنگ‌های بلور مهربان باشید، اصحاب نگرفتند. ادامه داد: زنان را می‌گویم. ملیح‌تر از یوسف محمد(صلی‌الله علیه و آله و سلم ). بأبی انت و امی و نفسی یا رسول الله. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 !😉 شهید ناصر کاظمی رابطه روحی ویژه ای با مادرش داشت. مادر ناصر تعریف می‌کرد: یک شب وقتی ناصر مهمانم بود صحبت از شهادت او پیش آمد با هم راحت بودیم و این حرف‌ها اذیتمان نمی‌کرد به او گفتم باید به من قول بدهی اگر شهید شدی در سرازیری قبر بهم چشمک بزنی. گفت: قول می‌دهم قول مردانه.😇 شهید که شد وقتی داشتند توی قبر می‌گذاشتنش با زحمت خودم را به بالای سرش رساندم و گفتم: ناصر، مادر، قولت که یادت نرفته عزیزِ مادر؟ خدا می‌داند همان موقع چشمانش یک بار باز و بسته شد. همه شاهد این ماجرا بودند و صدای صلوات و تکبیر قطعه 24 را پُر کرد. من از پسرم راضی هستم او تا لحظه آخر هم پای قولش ایستاد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مراقب چشمهایش بود درمقابل نامحرم، اهل امربه معروف ونهى از منكر کردن و بسيار خوش قول و صادق بود، اهل نماز اول وقت، و فرار کردن از گناه، کارش بود شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران آيه 162, 163 ↩️أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَ اللَّهِ كَمَن بَآ
✨﷽✨ آیه 164 لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌ همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و ايشان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد، هر چند كه پيش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشكار بودند. نکته ها «مَنّ»، به معناى سنگى است كه براى وزن كردن اجسام بكار مى‌رود و اعطاكردن هر نعمت سنگين و گرانبهايى را منّت گويند. امّا سنگين و بزرگ جلوه دادنِ كارهاى كوچك، ناپسند است. بنابراين بخشيدن نعمت بزرگ، نيكو ولى بزرگ‌نمايى جلوه دادن نعمت‌هاى‌ كوچك، ناپسند است. «1» بعثت انبيا از ميان مردم داراى بركاتى است: الف: مردم سابقه او را مى‌شناسند و به او اعتماد مى‌كنند. ب: الگوى مردم در اجراى دستورات و فرامين الهى هستند. ج: درد آشنا و شريك غم و شادى مردمند. د: در دسترس مردم هستند. همچنان كه حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه استفاده مى‌شود، در دوره جاهليّت مردم نه فرهنگ سالم داشتند و نه از بهداشت بهره‌مند بودند. برادر ايشان، جعفر طيّار نيز در هجرت به حبشه، در برابر نجاشى اوضاع دوره جاهلى را چنين ترسيم مى‌كند: «كنّا أهل الجاهليّة نعبد الاصنام و نأكل الميتة و نأتى الفواحش و نقطع الارحام و نُسى‌ء الجوار يأكل القوى منا الضعيف حتّى بعث اللّه رسولا ...» ما بت‌پرستانى بوديم كه در آن روزها مردارخوار و اهل فحشا و فساد بوديم، با بستگان قطع رابطه و با همسايگان بدرفتارى مى‌كرديم، قدرتمندان ما حقوق ناتوانان را پايمال مى‌كردند تا اين‌كه خداوند پيامبرش را مبعوث كرد .... «2» پیام ها 1- بعثت انبيا، از بزرگ‌ترين هديه‌هاى آسمانى و نعمت الهى است. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ» 2- گرچه بعثت براى همه‌ى مردم است، ولى تنها مؤمنان شكرگزار اين نعمت هستند و از نور هدايت بهره مى‌گيرند. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» 3- انبيا، از ميان مردم و مردمى بودند. «مِنْ أَنْفُسِهِمْ» 4- تلاوت آيات قرآن، وسيله‌ى تزكيه و تعليم است. «يَتْلُوا ... يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ» 5- تزكيه بر تعليم مقدّم است. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ» 6- تزكيه و تعليم سرلوحه برنامه‌هاى انبياست. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ» 7- رشد و خودسازى بايد در سايه‌ى مكتب انبيا و آيات الهى باشد. «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ» (رياضت‌ها و رهبانيّت‌هايى كه سرچشمه‌اش آيات الهى و معلّمش انبيا نباشند، خود يك انحراف است). 8- براى شناخت بهتر نعمت بعثت انبيا، به تاريخِ مردمان قبل از آنان بايد مراجعه كرد. «إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» 9- در محيطهاى گناه‌آلود وگمراه نيز مى‌توان كار كرد. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ ... وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» 10- در مكتب انبيا، پرورش روحى و آموزش فكرى، در كنار بينش و بصيرت مطرح است. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کِی میخواب کلیپ ها رو از کانالا کپی کنی؟ مگه آقا نگفتن افسر جنگ نرم باشید!!! میخوای خودت از این کلیپ های مذهبی ـ شهدایی بسازی؟😃 بزن روی لینک زیر و بیا تو کانال http://eitaa.com/joinchat/1335885836Cf6915e67a8 تا چند روز دیگه آموزش رو شروع میکنیم✌️
شهید شو 🌷
تا کِی میخواب کلیپ ها رو از کانالا کپی کنی؟ مگه آقا نگفتن افسر جنگ نرم باشید!!! میخوای خودت از این
سلام همسنگری ها راجع به پست های آموزش کلیپ چند نکته عرض کنم اول اینکه ان شالله از ۳شنبه همین هفته شروع میشه دوم اینکه آموزش از هست و با آسون ترین نرم افزاز شروع میشه تا به نرم افزارهای پیشرفته و ادغامی برسه سوم اینکه حتما حتما تمرین ها رو انجام بدین تا ان شالله بتونید نرم افزارهای بیشتری رو آموزش ببینید و همین تمرین فرستادن ها، انگیزه بیشتری به ما میده💪 در آخر اینکه آموزش ها مخصوص کانال ... هست و انتشارش به اسم و کانال خودتون ذخیره کردن برای خودتون اشکالی نداره👌
شهید شو 🌷
💔 رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست ننگ است ما را #مرگ در مرداب بسترها پیشانی ما خط به خط، خط مقدم
💔 📸به وقت زیارت مجازی حُب حسین، سر الاسرار شهداست فَأین تَذهبون؟! اگر صراط مستقیم می‌جویی بیا؛ از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد! حُب حسین..! ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت115 - پشت
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



سیاوش دراز می‌کشد روی خاکریز و خیره می‌شود به آسمان:
- من نمی‌دونم با چه عقلی فکر می‌کنن اگه ما و خودشونو با هم بترکونن می‌رن بهشت؟😅

هرچه دقت می‌کنم، ترسی در چهره‌اش نمی‌بینم. می‌گویم:
- نمی‌ترسی؟

سرش را می‌چرخاند به سمتم و چشمک می‌زند:
- از پسشون برمیایم.😉

زمزمه می‌کنم:
- ان‌شاءالله.

اذان صبح را که می‌گویند، با سیاوش نوبتی نماز می‌خوانیم. ساعت چهار صبح است و بقیه هم کم‌کم بیدار شده‌اند.

نماز خوانده و نخوانده روی خاکریز دراز می‌کشم و با دوربین، دشت مقابلمان را از نظر می‌گذرانم. چشمانم از بی‌خوابی می‌سوزد.

ناگاه در سطح دشت، یک ماشین را می‌بینم که با تمام سرعتش به سمت‌مان می‌آید و از پشت سرش خاک بلند شده.

با کمی دقت، می‌توانم بفهمم بدنه ماشین زرهی ست و این سرعت سرسام‌آور و دیوانه‌وارش یعنی قصد عملیات انتحاری دارد.🙄

نامردها می‌خواهند قبل از حمله، با یک عملیات انتحاری حسابی از ما تلفات بگیرند و سردرگممان کنند.

تمام قدرتم را در حنجره‌ام می‌ریزم و داد می‌کشم:
- انتحاری! انتحاری!

پایگاه بهم می‌ریزد. نیروها سردرگم و خواب‌آلودند. حسین قمی را می‌بینم که میان نیروها ایستاده و سعی دارد مدیریت‌شان کند.

سیاوش که تا الان کنار من نشسته بود، با شنیدن فریاد من سریع موشک آرپی‌جی را روی لانچر می‌بندد.

صدایم را بلند می‌کنم تا در میان هیاهو، به سیاوش برسد:
- چکار می‌کنی؟ فرار کن!

سیاوش موشک را روی لانچر محکم می‌کند و می‌گوید: 
- فاصله این انتحاری کوفتی چقدره؟

دوباره دوربین را مقابل چشمانم می‌گیرم و از روی مدار مدرج دوربین، می‌توانم فاصله را حدود چهارصد متر تخمین بزنم. 

داد می‌زنم: نمی‌شه سیاوش! از این فاصله نمی‌تونی بزنیش!

و در ذهنم محاسبه می‌کنم که موشک آرپی‌جی فقط تا صدمتر می‌تواند آتش دقیقی داشته باشد و در فاصله سیصد، چهارصدمتری، احتمال برخوردش به هدف حدوداً بیست درصد است.

سیاوش روی خاکریز زانو می‌زند؛ انگار حرفم را نشنیده. دارد با خودش چیزی را زمزمه می‌کند:
- نامردِ ضعیف‌کُش!

نگاهم برمی‌گردد به سمت بچه‌های پایگاه که با کمک فرماندهی ، خودشان را پیدا کرده‌اند و آماده تخلیه پایگاهند.

یکی دو نفر از بچه‌ها خودشان را می‌رسانند به خاکریز و شروع می‌کنند به تیراندازی؛ هرچند می‌دانم فایده ندارد و گلوله‌هایشان به بدنه زرهی انتحاری نفوذ نمی‌کند.

تنها چیزی که می‌تواند جواب بدهد، همین موشک آرپی‌جی ست که قابلیت نفوذ به زره را دارد؛ که از این فاصله امید چندانی به برخورد با هدفش نیست.

از پشت دوربین، انتحاری را می‌بینم که در دل صحرا می‌تازد و حالا به سیصد متری پایگاه رسیده است.


...
...



💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت116 سیاوش در
💔 در آزادسازی سامرا نقش کلیدی داشت، می‌گفت: «اگر یک ساعت دیرتر آنجا بودیم چیزی از حرم نمی‌ماند».  یک ماه در کانکس نزدیک حرمین زندگی کرده بود، وقتی به سامرا حمله شد، منطقه به‌ فرماندهی مرتضی پاکسازی شد. فرمانده‌اش می‌گفت: «وقتی مرتضی را برای عملیاتی می‌فرستادیم، خیالمان راحت بود. می‌دانستیم که به‌ بهترین شکل ممکن از پس آن برمی‌آید».  در مدتی که در سامرا حضور داشت، چندین عملیات را فرماندهی کرد؛ در این عملیات‌ها از تجربیات دیگران هم به‌ نحو احسن بهره می‌برد. همیشه سعی می‌کرد دانش خود را همراه با تجربه دیگران در میدان جنگ به‌ کار گیرد، معمولاً هم بهترین نتیجه را می‌گرفت. ... 💞 @aah3noghte💞