1_1977769617.mp3
9.09M
💔
#سفر_پرماجرا ۱۷
✍دل کندن سخته...
از یه خونه،از یه عزیز، از یه محل و...
✨اما یه چیز،
احساس غربت و تنهاییِ لحظه ی دل کندن رو کم میکنه؛
و اونم رفاقت با اهل بهشت، در همین دنیاست
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
به جایی رسید
که حضرت آقا بهش میگفت.. :
شما نفس کشیدنت هم مبارزه است..
بهش میگفت:
هر موقع هر جوری بمیری
قطعا شهیدی..!
✍🏻خیلی حرفه ها..💔
باید اینجوری بشیم.. 😔
#شهید_علی_خوش_لفظ
#سالروز_شهادت
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت و شش» شبنم که معل
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
«قسمت شصت و هفت»
آلادپوش: سوزان میشه زودتر بگی؟! داری عصبیم میکنی!
سوزان یه لیوان واسه خودش ریخت و گفت: جواب منو بده! اگه بفهمین که همش بازیه و پیمانی تو کار نیست و حتی پهلوی و سلطنت طلبا قرار نیست اجازه بدن شماها تو تجمعات خارج از کشورشون که تو فرانسه و آلمان و آمریکا میخواد برگزار بشه، شرکت کنین، چه حالی میشی؟ اول اینو بگو!
آلادپوش: چون میگن ما باعث بد نامی اوناییم؟
سوزان: دقیقا! جواب منو بده ... اگه پیمانی تو کار نباشه و صرفا یه چُس و قُپیِ سیاسی از خودشون در کرده باشند، چیکار میکنی؟
آلاپوش به فکر رفت. چند لحظه پاشد راه رفت. بعد از سه چهار دقیقه گفت: الان و در این مرحله هیچ کاری نمیتونیم بکنیم. وضعیت حساسیه. نمیدونم. کل کار و پروژه گِره میخوره و یه جورایی باید کلِ مسیرو برگردیم. سوزان دارم سکته میکنم. میشه بگی اون افسر موساد چی گفت؟
سوزان گفت: اون یه حرفی بهم زد که فکر نمیکردم اینقدر شماها براشون بی ارزش باشین. حتی فکر نمیکردم شاهزاده اینقدر براشون بی ارزش باشه. گفت قراره موساد به طور هم زمان، هم رضا پهلوی رو حذف کنه و هم مریم رجوی رو حذف کنه و بعدش بلافاصله نوردخت پهلوی رو به عنوان رهبر جنبش و انقلاب زنان معرفی کنه و همه زیر عَلَم اون جمع بشن.
آلادپوش که چشمش گرد شده بود و فکش افتاده بود گفت: پس اسرائیل هم ما رو فروخت!
سوزان گفت: وسط این دعواها و نامردی موساد، من نمیذارم شاهزاده حذف بشه. من بهش مدیونم. نمیذارم به همین راحتی این دخترک هرزهی پاچه پاره بیاد جای شاهزاده رو بگیره. تو هم اگه به مریم و سازمانتون تعلق خاطری داری، بیکار ننشین. یه کاری کن.
آلادپوش که کیک شکلاتی به جونش زهر شده بود، حسابی تو فکر فرو رفت.
🔷
سه روز از دیدار سوزان با آلادپوش گذشت. پیتر با سوزان تماس گرفت و با هم قرار گذاشتند. قرار شد در پیاده رو با هم قدم بزنند. همین طور که با هم قدم میزدند، پیتر سر صحبت رو باز کرد: اتفاقات داره سریعتر از اون چیزی که فکرش میکردیم رخ میده. به روزهای قیام سراسری داریم نزدیک میشیم. فکر میکردم دیرتر از این حرفها باشه اما اشتباه میکردم.
سوزان گفت: چه عجله ای هست؟ چی باعث میشه که من و تو به عنوان بازوهای مشورتی سازمان، از تصمیمی شوکه بشیم و اطلاعی ازش نداشته باشیم؟
پیتر گفت: میفهمم چی میگی. نمیدونی من اون بالاها با یه مشت پیرمرد عملیِ دائم الخمرِ لوده و بیسواد چی میکشم؟ شازده هم دلش به اینا خوشه! میگه فلانی مشاور بابام بوده ... فلانی باباش بافورِ بابا بزرگمو چاق میکرده ... فلانی ننه جونش رقاص دربار بوده ... فلانی بهایی هست و اگه بهش حرف بزنی، انگار به اسب شاه گفتی یابو!
سوزان گفت: ولی طرفِ من و سازمان مجاهدین همه چیو ردیف کردم. آلادپوش و سازمانشون منتظر جرقه اَن.
پیتر پرسید: تو اطلاعی از سازماندهی نیروهاشون در ایران داری؟ اونجا همه چی درسته؟
سوزان گفت: من مشکل خاصی نمیبینم. همه چی برای اسمِ رمز آماده است. میشه بپرسم تو چرا ذهنت درگیره؟
پیتر گفت: آخه طرفِ ما هیچی ردیف نیست اما دستور اومده که آماده باشین!
سوزان گفت: میشه یه پیشنهاد بدم؟
پیتر گفت: بگو!
سوزان گفت: متن مصاحبه و سخنرانی شاهزاده آماده است؟
پیتر گفت: اطلاع ندارم. چون متنش هم دست ما نیست.
سوزان گفت: نمیتونی کاری کنی که متن را بتونیم خودمون بنویسیم.
پیتر توقف کرد و گفت: چرا ... میتونم پیشنهاد بدم ... چرا؟ چیزی شده؟
سوزان گفت: داریم زمانو از دست میدیم. من الان باید همه چی رو بهت بگم.
پیتر گفت: چی شده سوزان؟!
🔸
دو روز بعد، پیتر به واسطه کماندار با شازده ملاقات کرد. شازده معمولا ملاقات های کاری را در دفتر شخصیش که بین خودشون به اسم دفتر پاتی معروفه، برگزار میکنه. فضای دفتر مملو از عکس های جوانی شازده و باباش هست و هیچ خبری از دیگر خاندان پهلوی نیست حتی فرح!
شازده به پیتر گفت: کماندار گفت درخواست ملاقات داشتی. خودمم میخواستم ببینمت.
پیتر گفت: در خدمتگذاری حاضرم.
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕
4_5999331484375189587.mp3
9.89M
💔
❇️ نوآهنگ| دعای مادر
🌴 اگه میگرده دل من
🕯 دور سر امام حسن
🌴 حسینیم مسلماً
🕯 دعای مادره
🎙 حسین خلجی
#فاطمیه
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 بار دوم که رفت سوریه ، انگار همه چیز سختتر شده بود. فاطمه یک سال بزرگتر شده بود و نبودن بابایش ر
💔
میگفت :
خانم! #صبر شما هم مثل #جهاد من است...🥀
📚 #دخترها_بابایی_اند
راوی: همسر #شهیدجوادمحمدی بااندکی تغییر
#شهید_جواد_محمدی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 كشمکش زندگی را بنگر... چه طوفان وحشتناكى به پا شدهاست دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران ✍🏻دل ب
💔
-در نبطیه، قوی ترین پایگاه نیروهاى چپ...
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
✍🏻باز هم نوشته های ناتمام ...🥀
#شهید
#خدایا_به_سوی_تو_می_آیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
💔
#بہوقتدلتنگی
یہبزرگیمیگفت:
"شڪنڪنوقتیبہیہشہـید
فڪرڪردی،چندلحظہقبلش،،
همونشهیدداشتہبہتوفکرمیکرده!"🍃
مگه بهتر از اینم داریم ..!؟
#تلنگرانه
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@shahiidsho💞
💔
"حضرت فاطمه(س)"
هرکس عبادات و کارهای خود
را خالصانه برای خدا انجام دهد،
خداوند بهترین مصلحتها و برکات
خود را برای او تقدیر مینماید!❤️
-بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۴۹ 📚
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 نوجوانی اش همزمان شده بود با شروع جنگ تحمیلی از همان سال ۶۲ وارد عرصه #جهاد شد جهاد کرد بارها جا
💔
#شهادت را لباسی تک سایز میدانست و نوشته بود که ما باید با #اعمال، #رفتار و #اخلاص، خود را اندازه آن کنیم.
او عاقبت، اندازه لباس شهادت شد🥀
ثواب اعمال امروز تقدیم به روح ملکوتی #شهید_علی_شاهسنایی
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
سالروزشهادت
#فاطمیه
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"