فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
پیمان نامه حضرت مهدی با ۳۱۳ نفر از یارانشان
♦️سخنان زیبای استاد رحیم پور از انقلاب و انقلابیون مهدی (عج)
از حالا تمرین کنیم
❤️ الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
دلمـــان تنگـــــ💔
#دلشڪستھ_ادمین...
آخدا...
چی میشد ما همـ
لا به لای آدمای خوبت
بـُر مےخوردیم؟
چی مےشد
یھو همه شوڪه مےشدن...
فلانی هم #شھید شد...
دلمان تنگ است...
نه رویی داریم #شھادت بخواهیم
و نه #عملی که به ناگاہ شھادت دریابد ما را
اما چشمانی داریم امیدوار به رحمتت
که اینچنین بےتاب شھادتیم...😔
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
اینم از بچه آخوند
شهید مدافع حرم #مهدی_لطفی_نیاسری، داماد مرحوم #آیتالله_مؤمن از مسئولان ارشد نظام بودهاند
🔰 کم کاری رسانههای انقلابیست که تصویر واضح و موثری از مسئولین سالم و زحمتکش نظام که در شرایط سخت هم همراه مردم هستند، نشان نمیدهند و میدان را برای شبهات باز میگذارند😏
🔰 حاج اقای لطفی، پدر این شهید انصافا اعجوبه ای است. ایشان می فرمود در شهادت پسرم گریه نکردم. چرا باید گریه کنم، پسرم به بهترین شکل به وظیفه اش عمل کرد. او هر شب زبان عبری آموزش میدید و نقشه های موشکی می کشید و سپس نمازشب می خواند..
بدان يَل نيستم ... اما به شدت معتقد هستم
كه چيزي جز غمِ تو قامتم را خَم نخواهد كرد💔
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
زنـــــــــان
شهید ساز هستند که این ده برابر شهادت ارزش دارد❕...
خانمــــــها نه نیاز به جهاد دارند و نه به شهادت که به مقامات عالیه برسند؛ بلکه با همان نقش پنهان در دین به همه ی مقامات می رسند.
در قیامت معلوم میشود که یک خانم خانه دار که به ظاهر هیچ کاری نکرده است؛ چه مقامی دارد و خیـــلی ها به مقامش غبطه میخورند.
در قیامت معلوم می شود که
عالم راخانمهای خانه دار میچرخانند
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
#آھ... (٣نقطه)
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا #شھیدمحمودرضابیضائی قسمت یازدهم با شیعیان کشورهای لبنان ، عراق ، بح
💔
#گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا
#شھیدمحمودرضابیضائی
قسمت دوازدهم
آبان 92 بود . برای شرکت در مراسم تدفین پیکر مطهر شهید مدافع حرم ، محمد حسین مرادی ، با محمود رضا به گلزار شهدای چیذر رفته بودیم ، جمعیت زیادی آمده بود .
سعی کردم نزدیک شهید شوم اما نشد .
برگشتم عقب پیش محمود رضا ....
محمود رضا به دیوار تکیه کرده بود و زیپ کاپیشنش را به خاطر سرمای هوا تا زیر گلو کشیده بود و سرش را انداخته بود پایین و دست هایش را کرده بود توی جیبش و کف یکی از پاهایش را گذاشته بود روی دیوار .
چند دقیقه ای محمود رضا به همین حال بود . سرش را کاملا پایین انداخته بود و نمی دانم چرا احساس کردم دارد با شهید مرادی در دلش صحبت می کند .
در آن لحظه چیزی مثل برق از ذهنم عبور کرد که نکند شهید بعدی محمود رضا باشد .
دو ماه بعد به شهادت رسید .🌷
وقتی برای تحویل گرفتن پیکرش رفتم ، هنوز آن روز محمود رضا در گلزار شهدای چیذر مدام جلوی چشمم بود...
#ادامه_دارد
#اختصاصی_کانال_آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 43 تا عصر هیچ خبری از عرشیا نبود، اما از عصر زنگ زدناش شروع شد... سه چهار بار اول محل
🔹 #او_را ... 44
شوکه شدم.
آدرس بیمارستانو از علیرضا گرفتم و سریع حاضر شدم.
بدو بدو رفتم پایین ،قبل اینکه به در خونه برسم صدای مامان و بابا بلند شد...
برگشتم طرفشون
-سلام.خسته نباشید
-علیک سلام ترنم خانوم!کجا!؟؟
-بابا یه کار خیلی ضروری پیش اومده،یکی از دوستام حالش خوب نیست،بیمارستانه
یه سر برم پیشش زود میام...
-کدوم دوستت؟؟
-شما نمیشناسیدش😕
-رفتن تو دردی رو دوا نمیکنه
بیا بشین غذاتو بخور...
-بابا لطفا...
حالش خیلی بده😢
مامان شما یچیزی بگو...
-ترنم دیگه داری شورشو در میاری...
فکرمیکنی نفهمیدم چه غلطایی میکنی؟؟
چرا باشگاه و آموزشگاه نمیری؟؟
دانشگاهتم که یکی در میون شده😡
-بابا...
دوست من داره میمیره...
بعدا راجع بهش صحبت میکنیم.
باشه؟؟
با اخمی که بابا کرد واقعا ترسیدم...
اما همین که سکوت کرد،از فرصت استفاده کردم و با گفتن "ممنون،زود میام" از خونه زدم بیرون...
با سرعت بالا میرفتم سمت بیمارستان😰
خدا خدا میکردم زنده بمونه...
اینجوری که علیرضا میگفت اصلا حال خوبی نداشت!!
رسیدم جلوی بیمارستان،داشتم ماشینو پارک میکردم که گوشی زنگ خورد.
مرجان بود...
-الو
-سلام عشقم😚
چطوری؟
-سلام...
خوب نیستم😢
-چرا؟؟
عرشیا بهت زنگ زد؟؟
-مرجان عرشیا....😭😭
-عرشیا چی؟؟
چیشده ترنم؟؟😳
-عرشیا خودکشی کرده😭
-بازم؟😒
-این سری فرق میکنه مرجان
اصلا حالش خوب نیست!!
ممکنه زنده نمونه
-به جهنم...
پسره وحشی😒
الان کجایی؟
-جلو بیمارستان
داشتم ماشینو پارک میکردم
-ها؟؟😟
برای چی پاشدی رفتی اونجا؟؟
-خب داره میمیره...
-خب بمیره😏
مگه خودت صبح دعا نمیکردی بمیره؟؟
-خب عصبانی بودم...
-یعنی الان نیستی؟؟؟😳
دیووووونه اگر بمیره تو راحت میشی
نمیره هم مجبوری دوباره بهش قول بدی که باهاش میمونی و دوباره همین وضع....😏
دیوونه اون داره از این اخلاق تو سوءاستفاده میکنه...!!
دیگه هیچی نگفتم...
مرجان راست میگفت
اگر بخواد زنده نمونه رفتن من که فرقی نداره
اگر هم بخواد بمونه دوباره گیر میفتم...
واقعا دیگه اعصابشو نداشتم...
با مرجان خداخافظی کردم،
چنددقیقه به بیمارستان زل زدم و تو دلم از عرشیا خداحافظی کردم و دور زدم....
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
مگر خودت نگفتی:
وَ تِلـکَ الایـامُ نُـداولـها بـین النّـاس ...
و ما این ایام را بین مردم میچرخانیم ...
آیه ۱۴۰ _ سوره آلعمران
حالا نمیشود
این ایام را طوری بچرخانی!
کـه قسمت کرب و بلایش،
بشود روزی مـن؟!
آخر مگر مےتوان دیگر صبوری کـرد؟
اصلا خودت جای من،
مےشود حسینت را دوست نداشت و از فراقش جان نداد؟
#مےڪشےمـراحسین...
#آھ_ڪربلا
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
شهادت میخواهی، اما نمی شود...
شهادت یک اتفاق نیست☝️...
شـــ🌷ــهادت حاصل یک دوره ی #انتظار است.
انتظاری که «خونِ دل خوردن» ها دارد و به «بی درد» ها و «عافیت طلب» ها نمی دهند.
✨ #منتظر_شدن پلی است برای رسیدن به شهادت...
اگر دغدغه ی «ترک گناه»،
دغدغه ی «بازگشت به فطرت خود»،
دغدغه ی «مردم» داشته باشی،
#تو را برای شهادت انتخاب می کنند...
❣قلبت را نگاه می کنند؛
دنیایی باشد یعنی زنگار دارد،😒
از قلبت می گذرند تا زنگار از دل زدوده شود...
#منتظر که باشی یعنی «سرباز» مسیر امام زمانت هستی و نه «سربار».
خوب که مبارزه کنی تو را «انتخاب» می کنند.
آنوقت شهادت حتی در میان همین شهر شلوغ تو را به آغوش می کشد...
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده ایم
ولی با دیدن این فیلم بعید می دانم فردای قیامت بتوانیم پاسخ این یک نفر را هم بدهیم.
این مستندها باید دیده شوند تا همگان بدانند چه زجرهایی کشیده شده است.
#آھ_اےشھادت
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۱۷ تحول و شهادت مجید آنقدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عده
💔
#لات_های_بهشتی
همبازی لیلا فروهر در فیلم مراد و لاله !!!!😳 #شهید_مجید_فریدفر
👈همه از سرنوشت لیلا فروهر باخبریم
اما #مجید_فریدفر که در كودكي همبازي مشهورترين خوانندگان لسآنجلسي در فيلم «مراد و ليلا» بود (لیلا_فروهر) ، چه سرنوشتی پیدا کرد؟
او در ادامه مسير زندگیاش تغيير ميكند و به #فلسطين ، #سوريه و در آخر به #آبادان دوران دفاع مقدس ميرود😊
آكروباتباز و بازيگر دهه 40 ، در سالهای پايانی دهه 50 در نقش يك چريك و رزمنده چابك وانقلابی درصحنه زندگی واقعی ظاهر میشود.
او میگفت:
در این انقلاب نوپا احتمال کودتا هست برای همین یک سال و نیم به همراه همسرش به خارج از کشور رفت تا آموزش نظامی ببیند، آوازه او به گوش #یاسر_عرفات می رسد💪
#شهید_مجید_فریدفر همرزم شهید #چمران در خارج از کشور ، در روزهای اولیه جنگ تحمیلی و در جریان حصر آبادان ، هنگامی که ریاست کمیته تجریش را بر عهده داشت ، به #شهادت رسید.
مزار پاک این شهید در قطعه ۲۴ بهشت زهرا سلام الله در جوار مزار خلبان شهید احمد کشوری قرار دارد
کتاب #آخرین_نقش از انتشارات روایت فتح گوشه ای از زندگانی اوست
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے⛔️
شهید شو 🌷
💔 #گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا #شھیدمحمودرضابیضائی قسمت دوازدهم آبان 92 بود . برای شرکت در مراسم
💔
#گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا
#شھیدمحمودرضابیضائی
قسمت سیزدهم
بعد از شرکت در مراسم تدفین شهید مرادی با برادر خانومش بلیط قطار گرفته بود برای تبریز.
تا حرکت قطار یک مقدار وقت داشتیم
در ماشین نشسته بودیم صحبت می کردیم که گوشی محمود رضا زنگ خورد و از ماشین فاصله گرفت و صحبت کرد.📱
بعد که آمد عمیقا در فکر بود...
قضیه را پرسیدم ، گفت:
"فردا 10 صبح باید فرود گاه باشم، باید برگردم سوریه ، بچه ها خط را از دست دادند و منطقه ای که آزاد کردیم را دوباره تکفیری ها گرفته اند"😔
گفتم:
"تو فقط 2 روزه که برگشتی. یک مدتی بمان به خانواده ات رسیدگی کن، آنها هم یکی دیگر را به جای تو می فرستند".
یک کشمکشی در درونش بود بین ماندن و رفتن. می دانستم عاشق خانواده اش هست.❤️
بهش گفتم:
"گوشیت را خاموش کن و دست زن و بچه ات را بگیر برو تبریز."😉
اینها را که گفتم ، محمود رضا گفت:
"حاج علی! هیچ کس نمی تواند مرا سوریه بفرستد، من به حضرت زینب سلام الله علیها قول دادم"💕
#ادامه_دارد
#اختصاصی_کانال_آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 44 شوکه شدم. آدرس بیمارستانو از علیرضا گرفتم و سریع حاضر شدم. بدو بدو رفتم پایین ،قبل
🔹 #او_را ... 45
گوشیمو خاموش کردم تا علیرضا دیگه نتونه بهم زنگ بزنه.
برگشتم خونه
مامان و بابا هنوز تو هال نشسته بودن،
با دیدنم با شک و تعجب بهم نگاه کردن.
-سلام☺️
دیدم ناراحت میشید نرفتم...
-چه عجب!!
ماهم برات مهمیم!!😒
-بله آقای سمیعی😉
برام مهمید...
مهمتر از دوستام
-کاملا مشخصه!!
شامتو بخور و بیا اینجا،کارت دارم!
وای اصلا حوصله جلسه بازجویی و محاکمه نداشتم😒
فکرمم درگیر عرشیا بود.
به روی خودم نمیاوردم اما دلم آشوب بود...
یه لحظه به خودم میگفتم خیلی دلسنگی که نرفتی پیشش...
یه لحظه میگفتم اون هیچیش نمیشه...
به قول مرجان،عرشیا نقطه ضعفمو فهمیده بود و داشت از احساساتم سوءاستفاده میکرد😏
با بی میلی تمام،یکم از غذامو خوردم🍝
میدونستم امشب دیگه نمیتونم بابا رو بپیچونم...!
مثل یه مجرم که داره میره برای اعتراف،
رفتم پیش مامان اینا!
-خبـــ🙄 غذامو خوردم....
بفرمایید...
مامان به بابا نگاه کرد و بابا به من...
-خودت میدونی چیکارت دارم ترنم...
اخه چرا اینجوری میکنی دختر من؟؟
چت شده تو؟؟
یکی دو دقیقه سرمو انداختم پایین و با انگشتام بازی کردم،
نفسمو دادم بیرون و تو چشمای بابا نگاه کردم!
-چون من دیگه اون ترنم قبل نیستم!😒
من دیگه اون آدمی که مثل شما فکر میکرد و مثل شما زندگی میکرد نیستم!
چون من این زندگی رو نمیخوام!
چون نمیخوام مثل شما بشم...
-چی؟؟
چی داری میگی؟؟
مگه ما چمونه؟؟😠
-سرکارید بابا جون!
سرکارید!!
اینهمه دویدین به کجا رسیدین؟؟
-چرا مزخرف میگی ترنم؟؟
چشماتو باز کن،
تا خودت جواب خودتو بفهمی!
میدونی چقدر آدم تو حسرت زندگی تو هستن؟؟
صدامو بردم بالا...
-ولی من این زندگی رو نمیخوام!!
میخواید به کجا برسید؟؟
مگه چند سال دیگه زنده اید؟؟
آخرش که چی؟؟
-ترنم حرف دهنتو بفهم😠
چته تو؟؟
از بس لی لی به لالات گذاشتیم پررو شدی!!
-هه😒
لی لی به لالای من گذاشتید؟؟
شما؟؟
شما کجا بودید که بخواید لی لی به لالام بذارید؟؟
-من و مادرت از صبح داریم میدویم که تو توی آسایش باشی😡
-میدونم
میدونم
میدونننننمممم
ولی آخرش که چی؟؟😠
اصلا کدوم اسایش؟؟
کدوم ارامش؟؟
من دیگه این زندگیو نمیخوام😡
بعد حدود یه ساعت بحث بی نتیجه،
در حالیکه چشم دیدن همو نداشتیم
هرکدوم رفتیم اتاق خودمون...
دیگه حتی حوصله مامان و بابا رو هم نداشتم😒
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک