شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_سی_و_دوم چله رو به یاد #شھیدادواردو_آنیلی(مهدی)💞 #شھیدمصطفی_احمدی_روشن💞
💔
سلام همسنگرےها✋
#روز_سی_و_سوم چله رو به یاد
#شھیدمجیدشهریاری💞
#شھیدسیدسجادخلیلی💞
#شھیدمهدی_ایمانی💞
+ رفیق شھیدمون❤️
شروع مےکنیم
ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم
و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد..
و موثر باشیم در ظهور امام
#دعای_عهد رو ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و
تو لیست سربازان مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖
#زیارت_عاشورا فراموش نشه😉❤️
از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن
در طول روز هم
با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا با هشتک #چله_ی_شھدایی میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊
#التماس_دعاے_شھادت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#همسنگرےها! #جانمونین☝️
یه وقت اگه یه روز بجا نیاوردی
نگی دیگه نمیخونم‼️
دوباره شروع کن💪
این ماه شیاطین، به زنجیر کشیده شدن⛓
تو این ماه، رسیدنمون به خدا، زودتر از ماههای دیگه س.✌️
#ان_شاءالله
#تصویربازشود👌
#نذرمهدےفاطمه❤️
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
یادش بخیر
#شهیدسیدحمیدطباطباییمهر مےگفت:
"فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست باید
زندگیمان
حرفمان
نگاهمان
لقمه هایمان،
#رفاقتمان هم بوی شهدا را بدهد."
مثل #شھیدجوادمحمدی
فقط خادم الشھدا نبود
رفتار و طرز زندگی کردنش هم
شھدایی بود
و تمام این ها را
پشت پرده #اخلاص، پنھان کرده بود
همین بود که شھادتش را
خیلےها باور نکردند...
#شھیدجوادمحمدی
#شھید_روزه_دار
#زندگی_شھیدانه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_شھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 #برخورد_ارادهها یعنی تکرارعاشورا ؛ یعنی بیعت نکردن با یزید زمان ؛ یعنیما همچنان ایستاده ایم ؛
💔
پرسید: #حکمت این #چفیه چیست ؟
فرمود ...
#یاران اگر می دانستند که
#دشمن ؛
چگونه آماده شده است
برای زمین زدن #اسلام و نظام
هیچ گاه حالت #رزم خود را #ترک نمیکردند ؛
#فداےسیدعلےجانم❤️
#اندڪےبصیرت
#آھ_اے_شھادت...
💕 @aah3noghte💕
💔
متاسفانه بامداد امروز امام جمعه شهرستان کازرون ترور و به فیض شهادت نایل شدند.😔
دومین شهید محراب شهرستان کازرون❣😭
#امام_جمعه
#شهید_خرسند
#ترور
#کازرون
#فتنه
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_بر_زندگے_شھدا #شھیدمحمدرضا_دهقان قسمت سیزدهم محمدرضا سنت حسنه ای در بهشت زهرا داشت، همیش
💔
#گذرے_بر_زندگے_شھدا
#شھیدمحمدرضا_دهقان_امیری
قسمت چهاردهم
عاشورا بود.❤️
مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده علی اکبر(ع) رفتیم
شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم.
با انگشت اشاره کرد و گفت:
"وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید."👈
من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم.
نمیدانستم که آن لحظه شنونده ی وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم.😔
راوی: مادر بزرگوار #شھیدمحمدرضادهقان
#نسئل_الله_منازل_شھداء
#آھ_اے_شھادت...
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#او_را... 97 شهید!!؟؟مگه هنوزم شهید هست!؟؟ با لبخند نگاهم کرد، -آره عزیزم.هنوز خیلی از مادرها چشم
#او_را ... 98
چنددقیقه صحبت کردیم و بلند شدیم.
لحظه ی آخر دوباره زهرا رفت و سرش رو گذاشت رو تابوت ها.وقتی برگشت با لبخند گفت
-ولی اگر یه وقت کارت جایی گیر کرد،برو سراغشون!خیلی با معرفتن...خیلی!
نگاه گذرایی به سمتشون انداختم و از در بیرون رفتم.
تو پارک نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم.دلم داشت ضعف میرفت،
-میگم تو گشنت نیست!؟
-آره یکم...!
-نظرت چیه بریم رستوران؟
با تعجب نگاهم کرد.
-ها!؟؟یادت رفته ماه رمضونه!؟
ابروهام رو بالا انداختم!
-چی؟؟مگه ماه رمضونه!؟
-آره دیگه.سومین روز ماهه.نمیدونستی مگه!؟
اممم.... نه -خب برام فرقی نداره!
یعنی روزه ای؟؟
-آره خب!
-بابا بیخیاااال تو این گرما!!پاشو بریم یچیز بخوریم!
زد زیر خنده ،با تعجب نگاهش کردم!
-ترنم چی میگی؟مگه الکیه!؟
-اه،آخه چرا اینقدر خودتون رو عذاب میدین!؟
نگو لذت داره که قاطی میکنما!
-نه خب...خیلی هم لذت نداره.
البته لذت سطحی نداره!بالاخره گشنه و تشنه باید بمونی چند ساعت.
ولی همین که میدونی داری از خدا فرمانبرداری میکنی،داری از تمایلات سطحی عبور میکنی و یه فرقی با بقیه موجودات داری،بهت مزه میده!
میدونی اصلا به نظر من همین که خدا آدم حسابت کرده و بهت دستور داده،لذت داره!!
-نمیتونم درک کنم چی میگی!
کلا هنوزم خیلی نمیتونم لذت سطحی و اینجور چیزا رو بفهمم!
خب لذت،لذته دیگه.
یعنی چی اسمشو عوض کردید،سطحی و عمیقش کردید،یکیش تهش میرسه جهنم،یکیش بهشت!!
-ببین!
لذت سطحی،یعنی لذت کم!
یعنی محدود شدن به یه سری لذت زودگذر.
این اصلا با وجود انسانی که کمال طلبه،نمیسازه!
آدم رو سیراب نمیکنه!
انسان یه لذتی میخواد که هیچوقت تموم نشه.همیشگی باشه،بعدش پشیمونی نباشه،احساس گناه نباشه.
ولی خیلی ها،حتی مذهبی ها،خودشون رو از لذات عمیق محروم میکنن.
-تو همه اینا رو تو اون جلسه شنیدی!؟
-خب یه چیزاییش رو اونجا شنیدم،بعد خودم رفتم دنبالش و خودم بهش فکرکردم.
ببین!لذت سطحی مثل یه مسابقه ی بی پایانه.
مثل اعتیاد به یه مواد که هرروز باید دوزش رو بیشتر کنی و آخر هم راضیت نمیکنه!
ولی لذت عمیق،یعنی یه حس خوب همیشگی!
یه حس ارزشمند که حتی حاضر میشی براش جون بدی.
بنظرم همه شهدا به این لذت رسیدن که رفتن.وگرنه کی حاضره جونشو بده!؟
نگاهم رو از زهرا برداشتم و به آسمون دوختم.
-خیلی دوست دارم بفهمم چه لذتیه!
شاید همین کنجکاویم،شایدم اینکه این تنها امیدمه،باعث شده که بتونم از یه سری از همین لذت های به قول شما،سطحی،بگذرم!!
تا دم دمای عصر با زهرا بودم و با هم صحبت کردیم،تا جلوی مترو بردمش و ازش جدا شدم.
درکل ازش بدم نیومده بود!دخترخوبی به نظر میرسید.
قرار شد سخنرانی هر جلسه رو ضبط کنه تا اگر من نتونستم برم یا مدت کمی تونستم اونجا بمونم،برام فایلش رو بفرسته.
چندساعت بی هدف تو خیابونا میگشتم و فکر میکردم.مغزم خیلی شلوغ پلوغ بود.
دلم واقعا برای سجاد تنگ شده بود.هنوزم نمیدونستم چرا اینقدر ناگهانی غیب شد!!
خب دیگه باهام کاری نداشت.اون منو با یه دنیای جدید آشنا کرد،که حالم خوب بشه!
همون کاری که وظیفش بود.همون کاری که بخاطرش اومد بیمارستان ولی مجبور شد منو فراری بده...
اما هنوز فکرم درگیرش بود!
نه قیافش به خوشگلی سعید بود،نه هیکلش به خوبی عرشیا!
نه پولدار بود و نه یکبار بهم ابراز علاقه کرده بود!
ولی سر تا پاش پر از آرامش بود و این،منو بهش جذب کرده بود!
اگر این حرف ها و طرز فکر تونسته بود،اون رو به آرامش برسونه،پس من رو هم میتونست!!
"محدثه افشاری"
@Aah3noghte
@RomaneAranesh
#انتشارحتماباذکرلینک‼️
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شھدایی برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود😳 اما ... عباس تا به حالا یک نامحرم ن
💔
#عاشقانه_شهدایی
صحبتهای ما در جلسه خواستگاری، خیلی کوتاه بود
اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد☝️
او بارها گفت که یک #همسنگر میخواهد.🔫
شاید کسی که به خواستگاری می رود بگوید همسر و همدم میخواهد
اما مصطفی گفت که همسنگر میخواهد.
بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواستی، چه بود؟😊
او گفت:
«جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛
جنگ الان ما #جنگ_فرهنگی است.
اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است
تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند...».❤️
#شھیدسیدمصطفی_صدرزاده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_شھداء
#عشق_آسمونی
💕 @aah3noghte💕
Shab05Ramazan1398[03](1).mp3
10.98M
💔
میخوام برگردم
بگو ازم یه ادم جدید میسازی
میخوام برگردم...
نگام کن یارب...
#حاجمیثممطیعی💚
این رو #حتما دانلود کنید حتما
میون اشک هاتون برای منم دعا کنیدخیلی🙏
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_سی_و_سوم چله رو به یاد #شھیدمجیدشهریاری💞 #شھیدسیدسجادخلیلی💞 #شھیدمهدی_ای
💔
سلام همسنگرےها✋
#روز_سی_و_چهارم چله رو به یاد
#شھیدجاسم_حمید و #شھیدجوادمحمدی 💞
#شھیدمهدی_اسحاقیان💞
#شھیدعلی_سیفی و #شھیدجوادمحمدی 💞
+ رفیق شھیدمون❤️
شروع مےکنیم
ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم
و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد..
و موثر باشیم در ظهور امام
دعا کنیم خدا یه #رفیق_امام_حسینی نصیبمون کنه،
که آخر رفاقتمون، ختم بشه به #شھادت...
#دعای_عهد رو ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و
تو لیست سربازان مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖
#زیارت_عاشورا فراموش نشه😉❤️
از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن
در طول روز هم
با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا با هشتک #چله_ی_شھدایی میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊
#التماس_دعاے_شھادت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#همسنگرےها! #جانمونین☝️
یه وقت اگه یه روز بجا نیاوردی
نگی دیگه نمیخونم‼️
دوباره شروع کن💪
این ماه شیاطین، به زنجیر کشیده شدن⛓
تو این ماه، رسیدنمون به خدا، زودتر از ماههای دیگه س.✌️
#ان_شاءالله
#تصویربازشود👌
#نذرمهدےفاطمه❤️
سلام همسنگرےها
اوضاع دلاتون روبراهه؟❤️
سخته برام از تموم شدن چله بخوام حرف بزنم اما...
امیدوارم شما هم از اثرات معنوی این چله و شب و روزهای متبرک ماه مبارک،
بهره مند شده باشین😊
خیلی از رفقا گفتن که چله ادامه داشته باشه😌
و دعای توسل را هم اضافه کنیم به زیارت عاشورا و دعای عهد💚
نظرتونو بفرسین برام، ان شالله دسته جمعی یه تصمیم خوب بگیریم🙃
@Salar31
#چله_شھدایی
#نسئل_الله_منازل_شھداء
#شھادت
#رفاقت_تا_شھادت
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
دل هایی هم هست
که در این وادی حیرانی
در پےِ راه بلد و راهنمایی مےگردد
که به آن جایـگاه حقیقی انسانیت رسیده باشد
تا پـیچ و تاب این دنیا را
با رفاقت آنہا به سلامت بگذرانند
مےگردند و مےگـردند
جستجو مےکنند و عاقبت مےیابند
کسی را که مرام رفاقت بداند
و پا به پایت بیاید
و دستگیرت شود در سختیِ راه...
سلام رفیق شھیدم✋
من تو را اینگونه یافتم
آمدی...
#راہنما
و #راھ_بلدِ
این منِ همیشه حیران شدی
و در رفاقت، کم نگذاشتی...
احسان و نیکی را در حق ما تمام کن و
ما را تا رسیدن به حاجتمان
همراه باش❤️
#شھیدجوادمحمدی
#شھید_روزه_دار
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_شھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
❤️در برابر خداوند...
هیچ پناهگاهی جز خود او نیست❤️
#قران
#توبه۱۱۸
#آیه_های_ازجنس_نور
#پروفایل
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #چله_ی_شھدایی #نمازشب رفقا! اگر می خواهید در نماز خواندن خودتان یک پله جلوتر هم بروید و می خو
💔
#چله_شھدایی
سوال یڪ خانم از #شھیدعلےاڪبر_زوار
سلام شھیدجان!
میشه بگی
الان
من
چطوری مےتونم
ادامه دهنده
راه شما باشم⁉️
#تصویربازشود
#نسئل_الله_منازل_شھداء
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 پرسید: #حکمت این #چفیه چیست ؟ فرمود ... #یاران اگر می دانستند که #دشمن ؛ چگونه آماده شده است
💔
معاویه:
عاقل باش عقیل!😏
با ۳۰۰ هزار دینار بخشش من میتوانی مجللترین خانهها را بخری
که در بیعت با علی (ع) باید خوابشان را ببینی😏
عقیل:
پول خوبیست اما...
قیمت علی(ع) نیست
اگر تمام ملک شام را قباله کنی قیمت علی(ع) نمی شود😒
چقدر این اتفاقات تاریخ، به این روزهای ما شبیه است
#فداےسیدعلےجانم❤️
#اندڪےبصیرت
#آھ_اے_شھادت...
💕 @aah3noghte💕
💔
ملتهای مسلمان به عنوان یك فریضه دینی
مكلفند از قیام مردم مظلوم فلسطین حمایت كنند.
#امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
فردا در سراسر جهان حمایت از مردم مظلوم فلسطین✌️
#فداےسیدعلےجانم❤️
#روزقدس
#آنتی_صهیونیسم
#نسئل_الله_منازل_شھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
*عجب حڪایتی دارد این شهید والامقام*:
در ۷ تیر متولد می شود
در ۷ تیر اسمش برای حج در می آید
در ۷ تیر به عضویت سپاه در می آید
در ۷ تیر عازم جبهه می شود
در ۷ تیر ازدواج می کند
در ۷ تیر تنها دخترش بدنیا می آید
در ۷ تیر هم به شهادت می رسد... *
شهید_احمد_اللهیاری
با خاطرات شهدا🌷
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_بر_زندگے_شھدا #شھیدمحمدرضا_دهقان_امیری قسمت چهاردهم عاشورا بود.❤️ مراسم هیئت که تمام شد
💔
#گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگے_شھدا
#شھیدمحمدرضا_دهقان_امیری
قسمت پانزدهم
باهم رفته بودیم بهشت زهرا
رسیدیم به مزار شهید محرم ترک،
رفت نشست کنار مزار و گفت:
"سریع اینجا از من عکس بنداز!! "😍
با تعجب گفتم :
"چرا اینجا؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! "😳
گفت :
" نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه ست!😇
آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن!😉
ازم عکس بنداز که بعد از شهادتم پخش کنی..."😅
عکس انداختم اما به او خندیدم و گفتم:
"اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودند"!!
گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش را دور میدیدم.
راوی: خواهر #شھیدمحمدرضادهقان
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#او_را ... 98 چنددقیقه صحبت کردیم و بلند شدیم. لحظه ی آخر دوباره زهرا رفت و سرش رو گذاشت رو تابوت
🔹 #او_را.... 99
اواخر تابستون بود و کم کم داشتم آماده میشدم برای ترم جدید.
برعکس تابستون های گذشته،امسال اکثرا خونه بودم و گاهی با زهرا یا مرجان بیرون میرفتم.
تو این مدت دفترچه ی سجاد رو دوبار کامل خونده بودم و خیلی از جملات رو حفظ شده بودم!
نکات سخنرانی های جلسه که زهرا برام میفرستاد رو هم تو دفترچم نوشته بودم.
تمام سعیم رو میکردم تا برای بهتر شدن حالم،بتونم به حرفاشون عمل کنم.هرچند که گاهی خیلی سخت بود و خراب میکردم!
یه بار دیگه به آدرسی که تو گوشیم بود نگاه کردم و ماشین رو نگه داشتم.
پلاک 42.
یه خونه ی ویلایی دو طبقه با نمای سفید و در فیروزه ای که واقعا دوست داشتنی به نظر میرسید.از شاخه هایی که بالای دیوارها دیده میشد،میشد فهمید که حیاط سرسبزی هم داره.
چند لحظه به ترکیب قشنگ سفید،فیروزه ای،سبزش خیره شدم و جعبه ی گلی که تو ماشین بود رو برداشتم و به طرف خونه رفتم.
زهرا با یه چادر گل ریز سفید،جلوی در به استقبالم اومد. بعد از اینکه از بغلش بیرون اومدم،نگاهم رو تو حیاط چرخوندم.
-چه خونه ی خوشگلی دارید!!آدم دلش میخواد همینجا بشینه فقط نگاه کنه!
-اوفففف کجاشو دیدی؟مامانم خیلی هنرمند و با سلیقست!
باید بیای توی خونه رو ببینی!
بااین حرف زهرا،از سنگ فرش های کرمی رنگ حیاط،گذشتیم و به داخل خونه رفتیم.
واقعا راست میگفت!هرچند خونشون مثل خونه ی ما پر از عتیقه و مجسمه و تابلو و چندین دست مبل نبود،اما گلدون های رنگارنگ و درختچه های کنار دیوار،پرده های ساده و شیک و همین یه دست مبلی که خونه رو خیلی هم شلوغ نکرده بود،به همراه بوی قشنگی که تو سالن پیچیده بود،فضا رو کاملادلنشین و خواستنی کرده بود.
ناخودآگاه لبخندی روی لب هام نقش بست و محو تماشای اون صحنه ی قشنگ شدم.
سرم به طرف صدای گرمی که اومد،چرخید.
-سلام دخترم.خوش اومدی!
خانم جوون و مهربونی از آشپزخونه به طرف ما میومد.
از دیدن تیپ قشنگ و موهای رنگ کرده و صورت آرایش کردش،تعجب کردم و با حرف زهرا "ترنم جان،این خانوم مامان منه." تعجبم چند برابر شد!
دستش رو جلو آورد و سرش رو کمی به طرف راست مایل کرد.
-خوشبختم ترنم خانوم!
سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم و بهش دست بدم.
-سلام.ممنونم.منم همینطور!!
دستم رو فشار آرومی داد و زهرا رو نگاه کرد.
-من میرم که شما راحت باشید.خودت از دوستت پذیرایی کن.ناهار هم تا یک ساعت دیگه حاضره.
زهرا لبخندی زد و نیم نگاهی به من انداخت.تازه متوجه شدم که زهرا هم چادرش رو برداشته و با لباس قشنگی کنارم وایساده.
-چشم.حواسم بهش هست.ما هم دو سه ساعت بیشتر خونه نیستیم.بعدش باید زود بریم.
مامان زهرا،با گفتن "باشه عزیزم.بهتون خوش بگذره."
لبخند دوباره ای زد و رفت.
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@RomaneAramesh
#انتشارحتماباذکرلینک‼️