eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 صحبتی که باهم داشتیـم ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعدازظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقاجواد چند ساعت بعدازآن؛ یعنی قبل از به شھادت رسید. من از شب قبلش خیلی دلشوره داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانےام برایش گفتم ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست. اینجا همه چیز است. اصلادلشوره نداشته باش." و مثل همیشه سعی کرد من راآرام کند اما این بیشترشد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت تا دیر وقت هم ماندم. بالاخره ظهر روزچهارشنبه ازطرف دایی ام خبردار شدم که مجروح شده و تیر به دستش خورده اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و را قبول کنم. گفتم: نه!جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ می زند نمیخواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم اما وقتی مســجد محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد، شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کرد ✍قلبت اگر نگیرد شک کن به زنده بودنت این که قصه وداع و شھادت را مےخوانی و در وجودت، هیچ تکانی احساس نمےکنی... جواد،یکی از هزاران جوان رشید این مرز و بوم است که رفت برای اینکه اسلام بماند تو اگر ادامه دهنده راهشانی، بسم الله این و ... @aah3noghte💕
💔 سال ۹۳ بود که شهدای گمنام را روی کوه سفید درچه، به خاک سپردند. همان سال اما همه تلاشش را کرد که ماه رمضان، مراسم جزءخوانی قرآن، سر مزار شهدا باشه. با اینکه مےدونست هماهنگ کردنش، خیلی سخت است اما خودش، مسولیتش را قبول کرد و جزءخوانی، کنار مزار شهدای گمنام برگزار شد که تا سال گذشته هم این رسم خوب، ادامه داشت... . . هر کاری از دستش برمیومد برای شهدا و زنده بودن یادشون انجام مےداد اینکه امام خامنه ای میفرمایند: "زنده نگه داشتن یاد شهدا، کمتر از شهادت نیست"، شاید برای همین باشه چون آقا جواد مزدِ کار کردن برای شھدا رو هم با گرفت... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اسمش احمد بود، از بچه های و نیروهای تمام خانواده و فامیلش در کشورهای اروپایی زندگی میکردند و او هم می توانست زندگی راحتی در یکی از این کشورها داشته باشد اما دفاع از حرم عمه جان، برایش اولویت داشت... یک روز قبل از شهادت جواد، زخمی شده بود و به عقب منتقل شده بود دلش می سوخت که چرا بیشتر با فرمانده نبوده... و سال بعد، حوالی سالگرد جواد، خودش هم شهید شد... ثواب اعمال امروزمان تقدیم به و تموم شهدای فاطمیون، مخصوصا نیروهای جواد که با لحن افغانی بهش میگفتن ... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 برای اعزام به سوریه و دفاع حرم تازه اومده بود به پادگان تا مختصر آموزشی ببیند و دوباره رهسپار دیار عاشقان شود. معلوم بود که کوله باری از تجربه است. از بچه ها شنیدم که چند باری اعزام شده و در نیز در بوده و جایی که جنازه یکی از شهدا در بین معرکه مانده بود او شجاعانه جنازه مطهر شهید را به عقب کشیده بود و در همان عملیات مجروح نیز شده بود. سر کلاس حواسم جمع بود که یک وقت سئوالی نکند که بخواهد به قول معروف حالم را بگیرد😅 اما خدا را شکر اصلا به روی خودش نمی‌آورد که این اموزشها را دیده و چند جلسه ای که باهم داشتیم بخوبی و خوشی سپری شد. بعد از اموزش رفاقتمان باهم بیشتر شد. شوق و اشتیاقش را که برای رفتن به سوریه دیدم و توجه به حرکاتش فهمیدم دیر یا زود رفتنی است ... چندبار گفتم بیا چند عکس باهم بگیریم هربار به بهانه ای در میرفت آخرین بار گفت: چی میخواهی بعد شهادت ما بروی بعنوان همرزم شهید خاطره گویی... نه داداش ما اهل معنویات نبودیم... چیز بدرد بخوری هم برای تعریف نداریم بعد شهادت ما نروید بگویید این اهل سیر و سلوک و ریاضت و... بود. نه بابا ما هیچ کرامت نداریم و آدم عادی هستیم. آخر سر هم بعد چند ماه یک عکسم با هم ننداختیم با اینکه خیلی همدیگر را میدیدم و صحبت میکردیم...😢 ... 💞 @aah3noghte💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"