💔
#شهید_محسن_حججی:
مبادا تار مویی از شما، نظر نامحرمی را به خود جلب کند...
پرواز:
#شهید_محسن_حججی
📚موضوع مرتبط:
#شهدا_و_حجاب
#حجاب_و_عفاف
#خاطره
#عکس_نوشته
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
شهیدی که سه روز در خودروی سوخته شده، ماند
اسماعیل برادر شهید که همکار برادر بوده و از نزدیک جنگ در سوریه و دفاع جانانه مدافعان حرم را تجربه کرده می گوید:
رزمنده هایی که لحظه شهادت برادرم را دیده اند می گویند که بهرام همراه دو نفر سواربر خودرو بودند که دشمنان از پشت با موشک"تاو" می زنند و دو سرنشین از خودرو پرتاب می شوند و بهرام که راننده خودرو بوده در ماشینی که در حال سوختن بوده می ماند و....
سه روز بهرام در خودرو می ماند و طوفان خاک، مانع از آن می شده که او را به عقب برگردانند و پس از سه روز موفق می شوند پیکر بهرام را پیدا کنند وعجیب اینکه با همان هواپیمایی که او را به سوریه برده بود به تهران برمی گردد.
خبر دادن به مادری که فرزندش درجنگ شهید شده در هر زمان و هر مکانی از دنیا یکی ازسخت ترین کارهاست اما زمان جنگ تحمیلی چون درکشو فضای جنگ و دفاع حاکم بود و هر چند روز یک بار شهیدی را می آوردند و در محله تشییع می کردند فضا آماده بود اما با گذشت 38 سال از جنگ تحمیلی خبر دادن به مادر یا همسر و فرزندان شهید خیلی سخت است.
#شهید_بهرام_مهرداد
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
ماجرای شهادت شهید مهدی عزیزی از زبان مادرشهید:
مهدی عادت نداشت منزل بماند ولی در بار آخری که میخواست به سوریه برود 3 روز در منزل بود روزه گرفته بود و دائما با من صحبت میکرد و میگفت مادر خدا صبرت بدهد.
بعد بحث امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را مطرح میکرد و میگفت الان هم مانند آن موقع است که میخواهند به حرم حضرت زینب بیحرمتی کنند و ما باید برای دفاع از حرم حضرت زینب برویم.
میگفت شهادت انتخابی است و اتفاقی نیست و آخر به آرزویش رسید. بار آخری که تماس گرفت با من صحبت کرد و بعد از آن با برادرش صحبت کرد و به برادرش وصیت کرد که دستمال اشکی که در کشویش است را به همراه تربت امام حسین(ع) کنار بگذارد و به برادرش گفت هر وقت دلتان گرفت به قطعه 26 بهشت زهرا بیایید.
صبح روز بعد از تماس به شهادت رسید. خیلی گمنام کار میکرد و دوست نداشت کارش را مطرح کنند و سرانجام به آرزویش رسید و دستمزدش را گرفت.
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
حضور اشتباهی در چادر دشمن 😳
عملیات « بازی دراز» بود. صبح عملیات، حاج علی برای بیدار کردن بچهها، به سمت یکی از چادرها رفت، غافل از اینکه شب قبل عراقیها پاتک زده، چند تا از چادرها را گرفته بودند. وقتی حاجی وارد چادر شد، سربازان عراقی او را به رگبار بستند، خیلی سریع پشت یکی از صخرهها سنگر گرفت، اما لغزش پا روی ریگها باعث سقوط او شد و در اثر اصابت سر به تخته سنگی، برای مدتی بیهوش شد. پس از به هوش آمدن، یکی از عراقیها نارنجکی را به سمت او پرتاب کرد. حاجی که قصد داشت نارنجک را به سمت دشمن بازگرداند، آن را در دست گرفت اما نارنجک منفجر شد و دست حاج علی را از مچ قطع کرد. در همین حین ما با شنیدن صدای تیر انفجار متوجه جریان شدیم و به سمت چادرها رفتیم و پس از به عقب راندن عراقیها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم.
فکر میکنم همه بچهها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین (ع) افتادند. حاج علی بعد از جانبازی باز هم راهی جبههها شد، آخر هیچ چیز نمیتوانست حضور او را در صحنه جهاد کمرنگ کند.
#شهید_علیرضا_موحددانش
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#رشادت_های_شهید
#عکس
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که مشتاق شهادت هستند در یک جلسه خودمانی که چله زیارت عاشورا است به نیت شهادت گرفتهایم. حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آنها را خرید و من را نخرید. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چله نشینیها نتیجه گرفتند.
#شهید_مدافع_حرم_قدیر_سرلک
#شهدا_و_زیارت_عاشورا
#زیارت_عاشورا
#عکس
#خاطره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 #شاعری_که_شهید_شد. #شهیده_صدیقه_رودباری #برشی_از_خاطرات_شهیده_جهادسازندگی صغری گفت: صدیقه شعر
💔
صدیقه رودباری در نامهای به یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، خبر شهادتش را داده بود:
«یک ماه دیگر این نامه به دست تو میرسد، آن وقت من دیگر زنده نیستم و پیش خدایی هستم که تو او را انکار میکنی. میخواهم بگویم #خدا وجود دارد؛ اما نه مثل وجودی که من و تو داریم.»
همچنین در آخرین تماس تلفنی به خانوادهاش گفته بود: «هیچگاه اینقدر به شهادت نزدیک نبودهام.»
دستنوشته شهیده به مادرش:
مامان! لباس عريسيمو بذار وقتی كه شهيد شدم وقتی با خونم خودم رو آرايش کردم
اونوقت لباس عروسيمو تو خودت تنم كن وقتی توي ⚰ـقبر خوابونديم رو به قبله كن و بدون اينكه دلتنگي كني بگو دخترم خونه نو مبارك
مادر! دلم مي خواد همينطور كه وايستادم تو سنگر با ضدانقلاب مي جنگم يك تير بياد بخوره به سينه ام اما من تير رو ببينم بعد خون سينه مو كه فوران مي زنه تو مشتم بگيرم و بپاشم هوا و فرياد بزنم خدايا قبول كن.
مادر يادته اولين برفي كه بعد از انقلاب اومد يه شعر گفتم اومدم برات خوندم گريه كردي و گفتي اين حرفها را جلوي من نزن..
اي برف! اي برف!
آهسته تر فرو نشين!
اين خون شهيدان است
وقتي صورت قشنگ تو سرخ مي شود
نمي دانم از شرم است يا فرياد
چقدر زيبا و دل انگيز مي باري
ديگر سفيد نمي بينمت ببار
به رنگ لاله ها ببار به رنگ خون ما.
امشب در دلم غوغايي به پاست
غوغاي دل كندن و رفتن
رفتن از خانه گسستن
از خانه و از لذت آن جمع بريدن
مي روم به خطه عاشوراي ايران مي پيوندم.
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#خاطره
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#martyr
💔
تو جبهه هم دیگر را مے دیدیم.
وقتے برمے گشتیم شهر، ڪم تر.
همان جا هم دو سه روز یڪ بار باید مے رفتم مے دیدمش. نمے دیدمش، روزم شب نمے شد.
مجروح شده بود.نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنــگ. نرفتم تا خودش پیغام داد
« بگید بیاد ببینمش.دݪم تنگ شده. » خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روے تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه مےڪردم. او حرف مے زد، من توی این فڪر بودم
« فرمانده لشکر ؟! بے دست؟! » یڪ نگه مےڪرد به من، یڪ نگاه به دستش، مے خندید.😅
مے پرسم
« درد داری ؟ » می گوید
« نه زیاد.» -
مے خواے مسـ💡ـڪن بهت بدم؟
- نه.
مے گیم
« هرطور راحتے🙂.» لجم گرفته. با خودم می گویم
« این دیگه ڪیه؟!دستش قطع شده، صداش در نمے آد.»🤯
#خاطره
#شهید_حسین_خرازی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
قبل از شهادت خواهرم خواب ديدم كه شهلا روي بام خانهاي گلي و قديمي است و روي يك تخت كهنه دراز كشيده. نزديك رفتم و صدايش كردم. ولي جواب نداد. جلوتر رفتم و چند بار صدا زدم، كه ديدم باز جوابم را نميدهد. تا اينكه فرياد كردم ولي اصلاً تكان نخورد. بدجوري ترسيده بودم. همان طور توي خواب داشتم با صداي بلند گريه ميكردم كه از صداي گريه خودم از خواب پريدم. بدنم ميلرزيد و خيس عرق شده بود. نگران شهلا بودم. صبح كه خوابم را برايش تعريف كردم، گفت: خواهر! دنيا همين است. يك روز هستي، روز ديگر نيستي. اين روح ما امانت الهي است و روزي بايد به نزد صاحبش برگردد. آيهاي كه ميگويد؛ انا لله و انا اليه راجعون، يعني همين.
#شهیده_شهلا_هادی_یاسین
#شهید_بمباران_هوایی
#عکس
#خاطره
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
💔
آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله.رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد. وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست میخورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود. بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.
📚موضوع مرتبط:
#شهید_محمود_کاوه
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
برون نمیرود از خاطرم، خیال وصالت؛
اگر چه نیست وصالی، ولی خوشم به خیالت ...😔💔
.
.
چه کنیم! با همین خاطراتت خوشیم💔🥀
#خاطره
#رفیق_شهیدم
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
همیشه تاکید داشت باید به حرف های حضرت آقا عمل کنیم☝️
چرا که ایشان نایب امام زمان (عج) هستند
و باید گوش به فرمانشان باشیم؛
از آنجا که سعید جزو نخبگان بود، یک مرتبه به دیدار رهبری رفت و از آنجا که عبای خود را نبرده بود، رهبری به او عبایی هدیه کردند؛
وقتی به خانه آمد از او خواستیم عبای اهدایی رهبر را نشان دهد که گفت من لیاقت آن عبا را نداشتم و آن را به استادم هدیه کردم.
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#کپےبدونتغییردرعکس
تاریخ شهادت
#07_22
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
💔
دوشنبه 14مهرماه 1394 ساعت هشت ونیم شب بود. به مجتبی تلفن زدند و گفتند كه سریع آماده شود و خودش را به #پادگان_انصار_الحسین (ع) برساند.
كوله پشتی اش را آوردم همان كوله ای كه همیشه در مأموریت ها با خودش می برد.
زمانی كه وسایل مجتبی را آماده می كردم اشك می ریختم.
مجتبی هم اشك در چشمانش حلقه بسته بود اما خودش را خیلی كنترل كرد كه پیش من و دخترمان ریحانه اشك هایش جاری نشود.
مجتبی، ریحانه را در آغوش گرفت و بوسه باران كرد. انگار خودش هم می دانست این رفتن دیگر بازگشتی ندارد. انگار می دانست آخرین باری است كه ریحانه را می بوسد و می بوید.
بعد به من گفت:
نسرین جان! جان شما و جان ریحانه ام. اگر زمانی برای من اتفاقی افتاد، شما به یاد #مصیبت_حضرت_زینب(س) بیفت و از ایشان كمك بخواه.
بعد گفت: من به ندای رهبرم #لبیك می گویم.
از پله كه پایین می رفت، ایستاد و دستانش را برای ما تكان داد و رفت.
مجتبی بعد از 11 روز در 25 مهرماه در شهر حلب سوریه با اصابت تركش زیر چشم و سرش به شهادت رسید.
#شهید_مجتبی_کرمی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
تاریخ شهادت ٧/٢۵
#کپےبدونتغییردرعکس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی💕 موقع ازدواج و خواستگاری ڪوتاه صحبت ڪردیم ! ایشون فقط گفت: من همسنگر میخوام.💪
💔
#عاشقانه_شهدایی
حس التماس داشتم....
گفتم «امین تو میدانی من چقدر به تو وابستهام. تو میدانی نفسم به نفس تو بند است...»
گفت «آره میدانم»
گفتم «پس چرا برای رفتن اصرار میکنی؟»
صدایش آرامتر شده بود، انگار که بخواهد مرا آرام کند. گفت «زهرا جان من به سه دلیل میروم.
دلیل اولم خود خانم حضرت زینب (س) است. دوست ندارم یکبار دیگر آنجا محاصره شود. ما چطور ادعا کنیم مسلمان و شیعهایم؟
دوم اینکه به خاطر شیعیان آنجا، مگر ما ادعای شیعه بودن نداریم؟ شیعه که حد و مرز نمیشناسد.
سوم هم اینکه اگر ما نرویم آنها به اینجا میآیند.
زهرا؛ اگر ما نرویم و آنها به اینجا بیایند چه کسی از مملکت ما دفاع میکند؟»
همسر #شهید_امین_کریمی
#شهید_امین_کریمی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
تاریخ شهادت٧/٣۰
#عشق_آسمونی
#کپےبدونتغییردرعکس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#jihad
#martyr
💔
موتور تريل 🏍
عملیات که شروع می شد، زین الدین بود و موتور تریلش.
می رفت تا وسط عراقیها و برمی گشت. می گفتم
« آقا مهدی! می ری اسیر می شی ها.»
می خندید و می گفت « نترس. اینها از تریل خوششون میاد. کاریم ندارن.»
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
تاریخ شهادت ۸/۲۷
#کپےبدونتغییردرعکس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#jihad
#martyr
💔
روزی آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورایعالی دفاع بودند، برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند.
حسین و حاج صادق در این دیدار، در محضرشان بودند..
آیتالله خامنهای فرمودند: «در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچهها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت.
بعد از چند دقیقه، من نگاه کردم، دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچهها دور او جمع شدهاند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و... صحبت میکرد که من تعجب کردم».
حضرت آیتالله خامنهای در مصاحبهای که در سال 59 انجام گرفت و در آخرین برنامه «روایت فتح» که توسط شهید «مرتضی آوینی» تهیه و پخش شد،
فرمودند: «وقتی خبر شهادت سیدحسین علمالهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود».
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
سالروزشهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: « #السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر
💔
قبل از عملیات کربلای۴ بود که شهید حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشگر۱۰سیدالشهداء(ع) من را دید و گفت:
جعفر! رفته بودم پادگان دو کوهه و سری به تعاون لشگر۲۷ حضرت رسول زدم، روحانی جوانی بود و سلام و علیکی کردیم و وقتی فهمید من از تخریب لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) هستم گفت: سلام ما رو به فلانی برسون
گفتم اون کی بود؟
گفت روحانی جوان و جمع و جوری به نام حسن آقای آقاخانی بود.
گفتم: حاج ناصر کارش رو درست میکردی و میاوردیش تخریب!!!!خیلی به درد ما میخوره.
این قضیه گذشت و خیلی دوست داشتم شهید حسن رو در جبهه و با لباس آخوندی ببینم اما این توفیق نشد و مشغول کار عملیات شدیم و حسن آقاخانی در مرحله پنجم عملیات کربلای ۵ از شلمچه پرکشید.
شهید حسن درسته ۱۸ سالش بیشتر نبود وقتی شهید شد اما به قول امام ره صدساله را یک شبه طی کرده بود و حکایت شهادت حسن، موید این مطلب است.👇
خاطره ای از نحوه شهادت شهید حسن آقاخانی بر سر زبانهاست. این مطلب را بنده از ۳ نفر بلاواسطه شنیدم
که…
شهید حسن با گلوله توپ مستقیم دشمن سر از پیکرش جدا میشود و بدن بی سر چند قدمی برمیدارد و از حلقوم بریده صدای حسن را میشنوند که میگوید:
السلام علیک یا اباعبدالله
#شهید_حسن_اقاخانی
#زندگینامه
#خاطره
سالروزشهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
کبوتر بچه
پسربچه بود و شیطنتهایش دردسر درست میکرد اما در همان زمان هم روحی بزرگ و ارادهای پاک و خدایی داشت. پنجم ابتدایی بود که نامهای به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نوشت:
باسمهتعالی
من آدمی هستم بیاختیار که برای پدر و مادرم دردسرهای بزرگی درست میکنم. خواهش میکنم هرچه زودتر یا مرا انسانی پاک و مخلص در پناه دین قرار بده یا این کار را به عده عزرائیل بگذارید.
من از شما خواهش میکنم از شما خواهش میکنم.
من مانند کبوتر بچهای هستم که در قفس و اسارت شیطان قرار دارم.🕊
خواهش میکنم به حق فاطمه زهرا و بهحق تشنهلبان و تشنهلب کربلا ، آزادم کن.
اگر حاضر به این کار نیستی مرا هرچه زودتر از دنیا آزادم کن.
بهحق جدّت رسولالله قسمت میدهم.
نویسنده: عبدالصالح زارع در سن 11 سالگی
#شهید_عبدالصالح_زارع
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
سالروزشهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
🌹می گفت:
" #پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه..
خسته نشه..❌
کسی که نخوابه
تا وقتی خود به خود خوابش ببره..."
🦋یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح میداد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود
😓دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد
گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیدهام
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 این طور نبود ڪه امر به معروفش برای ڪوچه و خیابان باشد و بی خیال خانواده ی خودمان شود. بیشتر از بی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
شده... #هوای ڪسے به سرت بزند
ڪہ تاکنون حتی یڪبار هم ندیدیاش؟!
شده... #دلتنگ ڪسے شوی
ڪہ حتی یڪ #خاطره با او نداری...؟
این چیست ڪہ هر شب #پرنده خیـال ما #پرواز مےڪند🕊
و #طُ را به #خاطر مےآورد؟...
دریاب این دلِ سرگشتھ ما را...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
شهيد قدوسي مردي متواضع و متين و پركار و خليق بود
و در عين حال در كارها قاطعيت بسيار داشت و با بي نظمي بسيار مخالف بود.
او براي اولين بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود
وي بسيار سعي نمود كه طلاب، علاوه بر خواندن دروس اسلامي از دروس جديد مثل رياضيات و طبيعي و زبان خارج كاملاً استفاده نمايند.
در تمام سطوح، دروس كلاسيك دبيرستاني را جزء دروس اسلامي قرار مي داد و همچنين دروس اقتصاد و جامعه شناسي و روانشناسي كه در آن زمان در حوزه معمول نبود
جزء برنامه طلاب مدرسه حقاني قرار داد.
برنامه هاي مدرسه مذكور با همفكري شهيد مظلوم آيت الله بهشتي و عده اي ديگر از دوستان ايشان انجام مي شد.
....
ساعت ۲۰:۲۰ دقیقه روز ۱۳۶۰/۶/۱۴ بر اثر انفجار بمب آتشزای قوی که به وسیله تروریستهای عضو گروهک منافقین در محل دادستانی کل انقلاب اسلامی(تهران) نصب شده بود، آقای علی قدوسی (دادستان کل انقلاب) به شهادت رسید.
#شهید_آیت_الله_قدوسی
#شهید_ترور
#پوستر
#خاطره
سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
به کوچههای مدینه نمیروم جز با لباس جهاد
مرتضی می گفت: «به کوچههای مدینه نمیروم جز با لباس جهاد. من آنجایی که پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها را شکستند وارد نمیشوم به جز با لباس جهاد و انتقام.»💪
گفتم: «چطور میخواهی با لباس جهاد بروی؟»
گفت: «وقتی آقا امام زمان(عج الله) آمد و رفتم میبینی.»
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
امام خمینی رحمه الله علیه فرمودند:
"هر وقت آقای اشرفی اصفهانی را میبینم، به یاد خدا میافتم»".
همان کسی که دعا کرد چهارمین شهید محراب شود و... شد🥀
#شهید_آیت_الله_اشرفی_اصفهانی
#شهید_محراب
#خاطره
سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
همیشه در فکر اصلاح خودش بود.
خیلی وقتها از من میپرسید: «فاطمه من چه اخلاق بدی دارم؟»
من هم سنگ تمام میگذاشتم و بدون تعارف جوابش را میدادم.
از آن لحظه به بعد دیگر آن اخلاق در مرتضی دیده نمیشد.
مرتضی میگفت: «من باید به جایی برسم که خدا من را با انگشت نشان بدهد و بگوید این مرتضی که میبینید من عاشقش شدهام و خونبهاش را با شهادت دادم.»
#نقل_از_همسر_شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
#شهید_مدافع_حرم
#عکس
#خاطره
#سیره_ی_شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
دین بیمرز، سرباز بیمرز میخواهد
«آخرین شبی که در خانه بود، به شوخی گفتم: حالا که شما حکم فرماندهی داری، موقع عملیات، شور نگیردت که بروی جلو! قرار است آنجا از تجربه و فکر شما استفاده کنند. بگذار جوانان عراقی خودشان وارد عملیات شوند.
حاج حمید در جواب گفت: "امروز بحث ما، بحث این کشور و آن کشور نیست. بحث #اسلام است. اسلام هم مرز ندارد. ما برای دفاع از اسلام و حرم اهل بیت (ع) میجنگیم..."
بعد از شهادتش، افرادی که از پارلمان عراق برای مراسم آمده بودند، میگفتند: "شما حاج حمید را نشناختید. از ما بپرسید. او را باید در صحنه جنگ میدیدید که چطور شجاعانه نیروهای عراقی را به جلو فرامیخواند."»
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر
#مدافع_حرم
#خاطره
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 توی روضه حضرت زهرا علیه السلام خیلی بی تاب می شد برای حضرت مادر در جور دیگری عزاداری می کرد. از
💔
خدا بیامرزه آقا جواد رو.
#شبهای_قدر تو مسجد مصلی، موقع دعا خوندن و قرآن به سر گذاشتن چه حالی داشت....زار میزد.
معمولا کنار اون ستون جلوی مسجد، نزدیک مداح، می نشست.
موقع گریه کردن، خودش رو کنترل میکرد که صداش زیاد بلند نشه اما یه وقتایی دیگه نمیتونست خودش رو کنترل کنه.
شروع میکرد بلند بلند گریه کردن. به خصوص وقتی روضه مادرسادات خونده میشد.
از بعد شهادتش بعضی وقتا که یادم بهش میفته، یا جلسه روضه میرم، یاد اون گریه های جانسوزش پای روضه ها، میفتم.
بعضی وقتها تو نَـخِش بودم.
سرش رو میگرفت بین دو دستش و اشک از چشماش نه اینکه آروم جاری بشه، انگار اشکها از چشماش بیرون میپاشید. دونه های درشت اشک از روی گونه های سرخش جاری میشد.
#خاطره
#داغ_رفیق
#شھید_روزه_دار
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه