eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 مےگفت تو دنیا بعد از شهادت، فقط یک آرزو دارم اینکه تـیز بخوه به گلوم... یک صحنه از عاشورا همیشه قلبم رو آتیش میزنه بُریده شدن گلوی حضرت علی اصغـر ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 میگفت: توۍدنیابعداز فقط یڪ‌آرزودارم‌اونم‌اینڪہ‌تیربخوره‌بہ‌گلوم.. بعد گفت: یڪ‌صحنہ‌ازعاشوراهمیشہ قلبموآتیش‌مۍزنہ؛💔 بریده‌شدن‌ حضـرت‌علۍاصغــــر(ع)...! ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 یڪبار میگفت ڪنار یڪی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم تو جعبه های مخصوص مهمات میگذاشتیم و درشان را می بستیم گرم ڪار یڪدفعه چشمم افتاد به یڪ خانم محجبه با چادری مشکی داشت پابه پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه هابا خودم گفتم حتما از این خانمهاییه ڪه میان جبهه! اصلا حواسم به این نبود ڪه هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود به بچه ها نگاه ڪردم مشغول ڪارشان بودند وبی تفاوت میرفتند و می آمدندانگار آن خانم را نمیدیدند قضیه عجیب برام سوال شده بود موضوع عادی بنظر نمیرسیدڪنجڪاوشدم بفهمم جریان چیست؟رفتم نزدیڪتر تا رعایت ادب شده باشدسینه ای صاف ڪردم و خیلی بااحتیاط گفتم خانم جاییڪه ما مردها هستیم شما نباید زحمت بڪشین رویش طرف من نبودبه تمام قد ایستاد و فرمود:مگر شما در راه برادر من زحمت نمیڪشید؟ یڪ آن یاد امام حسین.ع.افتادم و اشڪ توی چشمهام حلقه زد خدا بهم لطف ڪرد ڪه سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست بی‌اختیار شده بودم ونمیدانستم چه بگویم خانم همانطور ڪه روشان آنطرف بود فرمودندهرڪس ڪه یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میڪنیم به نقل ازهمسر 📚خاکهای نرم کوشک سالروزشهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 شهیدی که در خواب و بیداری خدمت حضرت زهرا شرفیاب شد از خواب پریدم!!! کسی داشت گریه می‌کرد😳 کم‌کم متوجه شدم صدا از راهرو می‌آید جایی که عبدالحسین خواب بود. رفتم داخل راهرو.... حدس زدم عبدالحسین بیدار شده و دعا مےخواند🤔 اما دیدم خواب است،😳 دقت که کردم متوجه شدم با مادرش حرف می زند |به حضرت فاطمه زهرا (س) می‌گفت "مادر"| حرف که نمی‌زد ناله می‌کرد؛😔 اسم دوستان شهیدش را می‌برد و مانند مادری که جوانش مرده باشد به سینه می‌زد.😭 ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد.😰 ترسیدم همسایه‌ها را بیدار کند؛😱 هیجان زده گفتم: عبدالحسین... عبدالحسین ... یک دفعه از خواب پرید... گفتم: از بس که رفتی جبهه دیگه در خواب هم فکر منطقه‌ای؟🙃 گویی تازه به خودش آمد، ناراحت گفت: چرا بیدارم کردی؟😔 با تعجب گفتم: شما اینقدر بلند صحبت می‌کردی که صدایت همه جا مےرفت.😕 پتو را انداخت روی سرش و گوشه‌ای کز کرد.😔گویی گنج بزرگی را از دست داده بود. ناراحت تر از قبل نالید: " آخر چرا بیدارم کردی"؛😭 آن شب خواستم از قضیه خوابش سر در بیاورم ولی تا آخر مرخصی‌اش چیزی نگفت و راهی جبهه شد.» مصادف بود با عملیات بدر، عملیات که تمام شد. امروز و فردا کردم که تلفن بزند ولی بالاخره خبرش آمد. به آرزویش رسید آرزویی که بابتش زجرها کشید. مفقودالاجسد شد. همان چیزی که همیشه از خدا می‌خواست. راوی: همسر بزرگوار سردار فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع) سالروز شهادت 💞 @shahiidsho💞
4_428830309589453593.pdf
2.07M
💔 کتاب خاک های نرم کوشک زندگینامه سردار سالروزشهادت یار 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #حرف_آخر باور کنید یا نه... صاحب واقعی ایران... ✍🏻 دیشب به صورت اتفاقی چشمم افتاد به یادداشت ها
💔 شهید عبدالحسین برونسی مےگفت: "خدايا! اگر مے‌دانستم بامرگ من يک دختر در دامان حجاب می‌رود، حاضربودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند"... هیچ نمےگویم! خواهرم! فقط بدان☝️🏻 این خـــــون ها بسیار نزد خداوند حرمت دارد بیا و برای شادی روح همین شهدایی که رفتند تا تو بمانی و در امنیت باشی حجابت را رعایت کن...🍃 به مناسبت سالروز شهادت 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 معجزه توسل شهید برونسی به حضرت زهرا سلام الله علیها 📽 حجت‌الاسلام والمسلمین عالی سلام الله علیها 💞 @shahiidsho💞
💔 نماز میرزا جواد آقا تهرانی 🔹️ایشان جبهه زیاد تشریف می‌آوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد(ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمی‌کردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان می‌خواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمی‌کردند. 🔹️شهید برونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید، می روم، شهید برونسی گفت: من کوچک‌تر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش می‌کنم. فرمودند: نه خواهش شما را نمی‌پذیرم. بچه‌ها به برونسی گفتند بگو دستور می‌دهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور می‌دهم شما بایستید جلو! 🔹️میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد. بعد از نماز با چشمان اشک‌آلود خطاب به شهید برونسی فرمودند: مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! 🔹️شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما باشید و ما را فراموش نکنید! میرزا متواضعانه فرمودند: تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن. انتشار به مناسبت علیه السلام و 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد، بدون تغییر در عکس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 لهجه جذاب تربتی و عقیده صاف، شهید برونسی شنیدن داره توسل به امام زمان و حضرت زهرا 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 روز پنجم ماه مبارک به روایتی، میلاد حضرت قاسم ابن الحسن علیهماالسلام است.... روزمان را متبرک می
💔 روز ششم ماه مبارک را متبرک می‌کنیم به یاد شهیدی که صحنه عاشورا و بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر قلبشو آتیش میزد... شهیدی که همیشه می‌گفت آرزومه تیر بخوره به گلوم و با خون گلوم بنویسم یا فاطمه.. آخر هم تو عملیات والفجر ۱،تیری تو آخرین حد گردنش خورد وقتی به عقب بردنش گفت آرزوی دیگه ای ندارم جز شهادت... همه دیدیم که با خون گلوش روی یه تخته سنگی نوشت یا فاطمه زهرا(س)، چون تیر از فاصله دور خورده بود تو حد گردن و گلوش شهید نشد او را به بیمارستان بردن و خوب شد روز قبل از عملیات، روحیه عجیبی داشت مدام اشک می‌ریخت خوابی دیده بود برایم تعریف کرد و گفت: حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم که فرمود: فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره میرود. من در این چهارراه باید نماز بخوانم تا بسوی خدا پرواز کنم. همانطور هم شد و در23اسفند63 بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید دسته گلی از صلوات به نیابت از او و تمامی شهدای صدر اسلام تاکنون، هدیه می دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 راوی: همرزم سردار گمنام کشور 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
💔 عالم ربانی و عارف کامل, حضرت آیت‌الله میرزا جواد آقاتهرانی، اعتقاد و احترام عجیبی به رزمنده‌ها داشت. یک شب به تیپ امام جواد(ع) آمد. در جمع نیروها سخنرانی کرد. پس از اتمام سخنرانی، وقت نماز بود. صفوف رزمنده‌ها تشکیل شد، اما آیت‌الله آقا تهرانی قبول نمی‌کرد امام جماعت شود. شهید برونسی، فرمانده تیپ به ایشان عرض کرد: آقا! جلو بایستد تا به شما اقتدا کنند. میرزا جواد آقا هم در پاسخ فرمود: شما دستور می‌دهی؟ شهید برونسی گفت: من کوچک‌تر از آنم که دستور بدهم، ولی خواهش می‌کنم. علامه گفت: نه خواهش را نمی‌پذیرم. بچه‌ها گفتند: آقای برونسی! مصلحتاً بگویید دستور می‌دهم تا بپذیرند. ما آرزو داریم پشت این عارف بزرگ نماز بخوانیم. شهید برونسی هم همین کار را کرد و علامه در جواب فرمود: چشم فرمانده عزیز! بعد از نماز، آقا حال عجیبی داشت. شهید برونسی را کنار کشید و در حالی که اشک می‌ریخت گفت: دوست عزیزم! جواد را فراموش نکن و حتماً ما را شفاعت کن. 📷 حضور آیت‌الله میرزا جواد آقاتهرانی ؛ شاگرد راستین امام صادق (ع) ، مجاهد نستوه و عالِم ربانی در جمع رزمندگان اسلام ایشان از پیشگامان نهضت امام خمینی بود و در دوران جنگ تحمیلی نیز حامی رزمندگان. ایشان علیرغم کهولت سن، عشق وافری برای حضور در جبهه داشت و موفق شد چهار بار به جبهه اعزام شده و لباس بسیجی به تن کند. راوی: یکی از رزمندگان تیپ جوادالائمه انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"