eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 ۱ پاییز سال۹۳، ساعت هفت و نیم صبح، بوی نان بربری داغ و تازه بهترین چیزی است که همه فکر ها را از سرش بیرون می کند😌 هنوز تا نانوایی پنجاه قدمی🚶مانده است. در کوچه تقریبا همه ی خانه ها یا دیوارهای سیمانی دارند یا آجر سه سانتی. اصلا وارد کوچه که می شوی انگار به بیست، سی سال پیش بر می گردی!😍 جا دارد بو می کشد، به اندازه ی خوردن یک نان بربری کامل😋 سیر سیر می شود.😅 جای یک تکه پنیر تبریزی 🧀 کم است و یک لیوان چای☕️ که وقتی همش می زنی کف آن یک بند انگشت شکر باقی می ماند. یک جوان ۱۹ساله👱 آن هم توی این دوره زمونه که هنوز تا دست های بابا را نگیرد، بعید است بتواند روی دوتا پاهایش هم بایستد. مثل خیلی از جوان ها یک دستش در دست باباست و دست دیگرش در جیب او،😕 از نانوایی که دور می شود دلشوره امتحان دوباره به جانش می افتد😰😰 دور و بر آموزشگاه پر است از جوان های امروزی ، دختر و پسر ، معلوم نیست چرا اینقدر برای ماشین سواری🏃🚘عجله دارند. یک سری از آن ها که به نظر می رسید تازه چند دقیقه ای نیست هجده سالشان شده است🤔 شاید مسن ترین آن ها سعید باشد😪 .......... 📚 ⛔️ ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده:هانیه ناصری انتشارات : تهران انتشارات تقدیر۱۳۹۵
شهید شو 🌷
💔 #داستان_صبا #قسمت_9⃣ بعد از جلسه کنکور✏️☑️ مستقیم رفتم برای امتحانی که قرار بود حاجی بگیره...
💔 🔟 به ایران🇮🇷 برگشتم و بعد از چند روز پدربزرگم زنگ زد و صحبت کردیم و این شد که دوباره برای مدت ده روز رفتم اردبیل به خونه باغ🏡 پدربزرگم.... پدربزرگ بخاطر بیماری قلبی و کهولت سن باید در جایی خوش آب و هوا زندگی می کرد؛ و این موضوع بیشتر باعث خوش حالی ما نوه ها شده بود که از زندگی شهری فرار کنیم. البته ما نژاد روس آذری داریم. مادربزرگم از اهالی باکوی آذربایجان بودند و پدربزرگم از روس های ساکن در شمال ایران. قبل رفتن به اردبیل برای کسب تکلیف پیش حاجی رفتم. حاجی با لحن شوخ طبعی گفت: " خوب از زیر درس در میری؟ برو اما نه برای خوش گذرونی، برو از خلقت و آفرینش بی نظیر ✨خدا✨ ایمانت رو تقویت کن و خودتو به ✨خدا✨ برسون. *یامن خلق سحاری والبحار...والاشجار...* درک کن چرا دانه های انار مرتب هستند. خدای دانه های انار خدای دانه های برف🌨...خدای باران🌧... خدایی که برای تک تک دانه های باران رسالتی قرارداده، حتماً برای تک تک لحظات زندگی تو هم برنامه ای داره... پس بیهوده نگذرون... ✅برو خدا رو در خلقتش ببین، و بدان رحمت خدا بر غضبش غلبه دارد؛ و تفکر در خلقت خدا و آفزایش، ایمان و رحمت خدا را در پی دارد." روز چهارمی که اونجا بودم متوجه شدم پدربزرگم فهمیده من در چه سِیری افتادم و دارم چیکار میکنم، 😱😰 نشست و کلی صحبت کرد... 😐 اول از حرفهاش ترسیدم😰، در ادامه حرفاش فهمیدم از اینی که هستم راضی هست و آرزوش اینه یکی از نوه هاش مسلمون بشه💖...😍 خیلی خوشحال شدم و در تصمیمم جدی تر و راسخ تر شدم... اما فردا صبحش🏙 سخت ترین صبح من بود! 😫 ✳️پدربزرگم برای نماز✨ صبح بیدارم کرد و منو مجبور کرد که چهار بار نماز صبح بخونم تا یاد بگیرم...😫😩 اولین بار بود نماز می خوندم...📿 ⚡️فرای از سختیش حال خیلی عجیبی بود... پر از آرامش و گریه... ✳️ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞