شهید شو 🌷
💔 دلبران روے زمین گر چه بگردند زیاد تا حسن(علیهالسلام) هست نباید به ڪسے دل را داد #صلیالل
💔
هر ڪھ آمد به در خانھ تو آقا شد...
ناز عشاق کشیدن زِ مرام حسن است
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا
کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد.
سوره تغابن؛ آیه۷
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
🎥 | نظرات جالب مردم ارمنستان در خصوص سردار سلیمانی
#حاج_قاسم #شهیدسلیمانی
🕊
🕊
🌷█▓▒░۩۩🕊۩۩░▒▓█🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شکرگزارباشیم
خدایا شکرت که کسایی رو داریم که حتی ممکنه نشناسیمشون اما برامون دعا میکنن 🤲🏻🌻
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#یا_ابا_عبدالله_ع
چه شود فرصت دیدار بهما همبدهند
فیـض هم صحبتی یار بهما همبدهند
آنقدر بر در این خانه گـــدا می مانیم
لـقـب نـوکـــــر دربار به مـا هم بدهند
#اللهم_الرزقنا_زیارة_الحسین_ع
●┅═❧═┅┅───┄
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران «144» وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِه
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
145 وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَباً مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْأَخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ سَنَجْزِى الْشَّكِرِينَ
ترجمه 🔻
↩️هیچ كس جز به فرمان خا نمى میرد، (و این) سرنوشتى است تعیین شده.
⚜🍃و هر كس پاداش دنیا را بخواهد از آن به او مى دهیم، و هركس پاداش آخرت را بخواهد از آن به او مى دهیم، و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.
─┅─═ঊঈ🌼ঊঈ═─┅─
پيام ها⚡️📨
1⚜🍃با فرار از جنگ، از مرگ نمى توانید فرار كنید. «انقلبتم على اعقابكم... ما كان لنفس»
2⚜🍃مرگ، به دست ما نیست، «كتاباً مؤجّلاً» ولى اراده و هدف به دست ماست. «ومن یرد...»
3⚜🍃حال كه دنیا و آخرت در برابر ماست، مسیر ابدیّت و رضاى خالق را ادامه دهیم. «من یرد... نؤته منها»
4⚜🍃هر نوع انگیزه وعملى بازتاب و عكس العمل مخصوصى دارد. در هر مسیرى گام نهیم به مقصدى خاص خواهیم رسید. «من یرد ثواب الدنیا... و من یرد...»
🚩🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم.🚩🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
برای اینکه تحت توجه خاص حضرت زهرا قرار بگیرید و امام زمان عنایت خاص به شما کند، دائم سوره توحید را بخوانید و هدیه کنید به حضرت فاطمه
آیتالله بهجت🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
ولی...
ذوقی دگر دارد
لبت
هنگام خندیدن
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مدافع_حرم
#جوان_مومن_انقلابی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت97 کمیل به
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت98 صورت سبزهاش از عرق برق میزند و قطرات اشکش با عرق قاطی شده. ما برای حفظ جان مردم اینجاییم؛ مگر نه؟ این را از خودم میپرسم و پاسخش این است که دست مرد را بگیرم و ببرم به سمت ماشین. میدانم شهر آن هم در شب ناامن است؛ اما حتی اگر یک درصد احتمال داشته باشد که همسر مرد واقعاً درحال مرگ باشد، نباید معطل کرد. بشیر جلو میآید: آقا خطرناکه. یهو به کمین میخورید! نگاهی به جمع بقیه بچهها میاندازم. اگر خطری هم هست باشد برای من. نمیشود جوانهای مردم را بفرستم در دل خطر و خودم بنشینم نان و سیبزمینی بخورم. در جواب بشیر لبخند میزنم. سعد جلو میدود؛ یکی از بچههای سوری و اهل تدمر که از نیروهای حامد است. میگوید: سآتي معك. انه خطير. (همراهتون میام. خطرناکه.) سر تکان میدهم و به مرد اشاره میکنم جلو بنشیند تا راهنماییمان کند به سمت خانهاش. سعد هم روی صندلیهای عقب مینشیند و راه میافتم. نگاهی به کوچه میاندازم. حامد هنوز دارد نماز میخواند؛ کمیل را هم نمیبینم. سوییچ را میچرخانم و ماشین روشن میشود. پایم را که روی پدال گاز فشار میدهم، چیزی ته دلم خالی میشود. شبها در کوچههای خلوتِ یک شهرِ تازه آزاد شده خطرناک نیست؟ وجب به وجب خاک سوریه خطرناک است؛ اما مایی که تا اینجا آمدهایم از قبل خطرش را هم به جان خریدهایم. کمیل همیشه در موقعیتهای خطرناک که قرار میگرفتیم، با بیخیالی میخندید و میگفت: خب دیگه تهش اینه که شهید میشیم، ترس نداره! بعد هم شروع میکرد قصه بافتن از نحوههای مختلف شهادت؛ آن هم به فجیعترین و دردناکترین حالتهای ممکن. میخواست ترس خودش و ما بریزد و عادی شود برایمان. سعد ساکت است. مرد هنوز گریه میکند. هربار از او میپرسم از کدام سو بروم و او با دست جهت را نشان میدهد. دعا میکنم به موقع برسیم و بتوانیم همسر مرد را نجات بدهیم. برای این که اضطراب مرد کمتر شود، میپرسم: شو اسمک؟(اسمت چیه؟) برمیگردد و چند لحظه گیج نگاهم میکند. انقدر اضطراب دارد که اسم خودش را هم یادش رفته. کمی فکر میکند و میگوید: صامد. چه اسمی! تا الان نشنیده بودم. به سوال پرسیدن ادامه میدهم: مو معنی صامد؟(معنی صامد چیه؟) این بار گیجتر نگاهم میکند. اسمش را یادش نبود؛ چه رسد به معنیاش. هرچند فکر کنم معنای صامد، استوار و ثابتقدم باشد. میخواهم سنش را بپرسم که با دست اشاره میکند در کوچهای بپیچم. شبها کلا کوچهها خلوت و تاریک است و اینجا خلوتتر و تاریکتر. ناخودآگاه دستم میرود به سمت سلاح کمریام و سرمای فلزش را لمس میکنم. نه آرامتر میشوم و نه نگرانتر. حس بدی دارم؛ از تاریکیِ کوچه که فقط با نور ماه روشن میشود. طبق حرف صامد، تا انتهای کوچه میروم. ماشین روی تکههای سنگ و آجر و آسفالتِ ناصاف کوچه بالا و پایین میشود. به انتهای کوچه رسیدهایم، بنبست است. و من هنوز حس بدی دارم. حس میکنم یک سایه سیاه افتاده روی سرم؛ روی سر من و صامد. صامد پیاده میشود و در یکی از خانهها را میزند. گریه میکند؛ نمیدانم این همه نگرانیاش طبیعی ست یا نه. یعنی همه مردهایی که همسرشان درد زایمان دارد همینقدر نگرانند؟🤔 شاید صامد خیلی همسرش را دوست دارد. شاید اگر من هم بیشتر میتوانستم با مطهره زندگی کنم، همین حس صامد را تجربه میکردم؛ همین شوقِ آمیخته با ترس را. به صامد نگاه میکنم. ردپایی از #شوق در رفتارهایش نیست؛ اما #ترس در تکتک حرکاتش بیداد میکند. دستم را دوباره میگذارم روی سلاح کمریام. از سرمای فلزش بدم میآید. آدم سلاح را با خودش همراه میکند که دلش گرم باشد؛ نه این که با سرمایش، دل را خالی کند.😐 صامد وارد یکی از خانهها میشود. صدای جیغ میآید؛ جیغ یک زن. صدای جیغ یک زن و فریاد یک مرد؛ فریاد صامد. نگران میشوم. دست به دستگیره در میگیرم تا در را باز کنم و همزمان، میخواهم سر برگردانم به سمت سعد که پشت سرمان ساکت نشسته؛ اما ناگاه درد وحشتناکی در پس سر و گردنم حس میکنم؛ انقدر که نفسم بند میآید و چشمانم تاب باز ماندن ندارند... دستی از پشت سر، دستمال نمداری را روی صورتم میگیرد و محکم فشار میدهد؛ انقدر محکم که راه نفسم را میبندد و چشمانم سیاهی میروند. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم #روزشمار_دلتنگی💔 #حاج_
💔
#دل گفت وصالش به #دعا باز، توان یافت
عمرےست که عمرم همه در کار دعا رفت
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞