🔻بیست و هشتمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
eitaa.com/shahrestanadab/2375
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بیست و هشتمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/2375 📖مشروح و 📸گزارش
📕 بیستوهشتمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستانادب برگزار شد. در این نشست آقایان علیرضا شفاه، مرتضی کربلاییلو، محمدقائم خانی، علیرضا سمیعی و خانم ملیکا آلیک دربارۀ #رمان_و_فلسفه به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصۀ جلسه:
✔️ #علیرضا_شفاه: «فلسفۀ رمان، آن نقطۀ نهایی و قطعی سرنوشت یا پایانبندی داستان است که همزمان از آن داستان و نظامهای فلسفی متولد شدهاند»
✔️ #مرتضی_کربلایی_لو: «ما باید بفهمیم اندیشۀ فلسفی کلاً چه نسبتی با داستان دارد، نه صرفاً با داستان فلسفی. در منطقۀ اتصال اندیشه به داستان باید یک منطقۀ فلسفی وجود داشته باشد که شخصیتها بهواسطۀ آن از برزخ عبور کنند»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «شخصیتها در رمانهایی که بهعنوان رمان فلسفی میشناسیم در موقعیتهای پرسشبرانگیز قرار میگیرند. افکار و رفتار این شخصیتها به ما نشان میدهد که یک سؤال هستیشناسانه دارند»
✔️ #محمدقائم_خانی: «ویژگیهای رمان به ما اجازه نمیدهند از دام فلسفه فرار کنیم. یکی از این المانها شخصیت است؛ شخصیت هرچه بیشتر درگیر روزمرهگی شود، بیشتر دچار مسائل فلسفی است»
✔️ #ملیکا_آلیک: «مفهوم روزمرهگی میتواند نقطۀ شکاف و اتصال رمان و فلسفه باشد. اگر این نقطه را کشف کنیم میتوانیم به نویسندگانی که سعی دارند یک رمان فلسفی بنویسند یا فلسفه را به شکل رمان بیان کنند، کمک کنیم»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب «رمق» در سایت شهرستان ادب گشوده شد
▪️#مجید_اسطیری فعالیت ادبی خود را برای اولینبار با ارسال داستان برای مجلۀ «سروش نوجوان» که مرحوم قیصر امینپور سردبیر آن بود، آغاز کرد. چند نمونه از این داستانها مورد توجه قرار گرفت و منتشر شد. در تابستان سال ۸۱ کارگاه داستانی برای نویسندگان نوجوان در سروش نوجوان راهاندازی شد که از او و چند نوجوان دیگر ـکه داستانهای زیادی برای سروش نوجوان ارسال کرده بودندـ برای شرکت در آن کارگاه دعوت شد. اسطیری خودش را هنوز مدیون توجه دستاندرکاران سروش نوجوان بهخصوص خانم مژگان کلهر میداند. او در آن سالها بهگونۀ علمیـتخیلی علاقمند بوده و چند داستان نیز در این ژانر نوشته است که در مجلۀ «دانشمند» منتشر شد. کارگاههای داستان انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، جلسههای داستان فرهنگسرای خاوران با حضور سرکارخانم مریم خراسانی و آقای روحالله مهدیپور عمرانی و جلسههای دیگر، ارتباط او را با فضای ادبیات بیشتر کرد. این همنشینیها برای دوران گذاری که نویسنده در مسیر تجربه برای پیداکردن راه خودش است، لازم هستند. بهخصوص اگر این همنشینیها در سنین پایینتر باشد، تأثیر بیشتری بر نویسنده میگذارد.
سالهای دانشجوییاش هم مقارن بود با علاقه به شعر و چند سال قلمزدن جدی در زمینۀ شعر و برگزیدهشدن در چند جشنوارۀ شعر و... . وی معتقد است: «این حرف که نویسندهها شاعران شکست خوردهاند، واقعاً مضحک است. نویسنده یعنی کسی که بیان زندگی در اجمال او را راضی نمیکند و برای ارائۀ تفسیری که از زندگی دارد و کشفی که داشته، باید از حصار واژه عبور کند. درحالیکه فکر میکنم شاعران همیشه در زندان واژه محصور میمانند».
داستانهای او در جشنوارههای مختلف برگزیده شده و برخی از آنها هم در مجموعههای گروهی چاپ شدهاند، اما نخستین مجموعهداستان مستقل مجید اسطیری کتاب #تخران است که در سال ۹۲ توسط انتشارات شهرستانادب منتشر شد. قدیمیترین داستان تخران در سال ۸۲ نوشته شده بود و آخرین داستان آن نیز مربوط به سال ۹۰ است. همانطور که نویسنده قبلاً هم گفته است، برای انتخاب ۱۴ داستان مجموعۀ تخران، لااقل ۱۴ داستان دیگر را از مجموعهداستانهای کوتاهی که نگاشته بوده، کنار گذاشته است.
و اما «رمق»؛ اولین رمان مجید اسطیری که در زمستان ۹۷ منتشر شده است. رمق به روزهایی از تاریخ ایران پرداخته که جامعه در تدارک خیزش عظیمی است که یک دهۀ بعد مشخص میشود. از طرفی تغییرات بسیار زیادی توسط مدرنیزاسیون دولتی شروع شده که مظاهر جدید و متنوع را به ایران و بهخصوص تهران آورده است. یکی از مهمترین این نمودها فوتبال است. نویسنده در این داستان، بازی ایران و اسرائیل و گروههای مبارز را دستمایه قرار داده است تا نادیدهها و ناشنیدههایی از آن روزها را برای مردم این روزگار، بازگو کند. وجه مشترک فوتبال و گروههای مبارز، این است که جوانان را با همۀ هویتشان درگیر خویش میکنند.
شهرستانادب در هجدهمین پروندهکتاب خود، به سراغ رمان #رمق نوشتۀ مجید اسطیری رفته است. در این پرونده به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت منتشر شده است که عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید ذیل همین متن مشاهده کنید. گفتنی است این پرونده با اخبار و یادداشتهای جدید و یک مصاحبۀ اختصاصی نیز بهروز خواهد شد.
در ضمن جا دارد انتشار رمان #وقتی_خورشید_خوابید توسط انتشارات سورۀ مهر را هم به مجید اسطیری تبریک بگوییم و برای او در سالهای آتی، آرزوی موفقیت داشته باشیم.
شما میتوانید برای مطالعۀ این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/رمق-مجید-اسطیری
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بهارستان
(پرونده #شعر_پاییزی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #سکوت_کاه_گلی سروده #رضا_شیبانی_اصل بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️پاییز آمد؛ موسم کوچ پرستوها
فصل شکفتنهای آتش، فصل سوسوها
نیزارها همرنگ یال شیرها گشتند
آه از عبور غافل این گلّهآهوها
فصل بهار از چشم باغ افتاد، امّا زود
مالیده شد چون سرمه بر مژگان جاروها
پاییز شد... امّا زنان ایل میبافند
نقش «بهارستان» به کنج سرد پستوها
این متن سرخ و این خطوط سیر میگویند:
سیرند از خون دلت انگار زالوها
در بند تار و پود قالی ماند انگشتت
دستت رها شد یکیک از بند النگوها
با خال جادو، چشم آهو، شیوهی ابرو
بخت تو امّا همچنان در بند جادوها...
🔗 این کتاب را از فروشگاه اینترنتی ادببوک تهیه نمایید:
adabbook.com/سکوت-کاهگلی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻وقتی میفهمیم «مردم» یعنی چه | یادداشت #محمدامین_پورحسینقلی بر رمان «رمق»
(در پروندهکتاب #رمق نوشته #مجید_اسطیری)
▪️«...یادم است سالها پیش، یکبار با موجی اینچنینی که از استادیوم به بیرون سرازیر شده بودند، مواجه شدم. جوانان مشتاق، پرانرژی و هیجانزده که ظاهراً خوشحال از برندهشدن تیم محبوبشان، با شعارهای هماهنگ، فوج در فوج، به خیابان ریخته بودند. ترافیک عجیبی راه انداخته بودند و بیتوجه به اطرافشان فقط جلو میرفتند و با همان هارمونی و نظمی که چون رشتهای نامرئی آنها را به هم متصل کرده بود، شعار میدادند، شادی میکردند و چون موجی بیتوقف، پیش میرفتند. یکباره وسط بازی با یکی از فریادهای "ایران" که از آنطرف شنیدم، "مردم" را فهمیدم. جا خوردم! انگاری یک آن توانستم چهرۀ یک نفر را ببینم؛ یک نفر که آشنا بود. قبلاً خیلی دیده بودمش. صدایش را هم زیاد شنیده بودم. هم اینجا توی امجدیه، هم توی مسجد، هم از حنجرۀ گرفتۀ رادیوی ترانزیستوریام توی خرپشتۀ خانه...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11078
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری بیستوهشتمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون #رمان_و_فلسفه)
▪️«...فلسفه به شما اطمینان میدهد که سرنوشت در چنگ شماست. بههمینخاطر کسانی که فلسفه میخوانند تنَبه پیدا نمیکنند؛ یعنی آنها را به نقطۀ غیرقابلتحملی که دلیل ساختن فلسفه بوده، نمیبرد. نظرات فلسفی بهعنوان مسکن عمل میکنند، تبدیل میشوند به عقاید ما. در رمان اجازه داده نمیشود که این وضعیت پیش بیاید. رمان به مخاطب نشان میدهد که نمیتواند در زندگی روزمرهاش از بار فلسفه در امان باشد. البته این موضوع به آن معنا نیست که رمان یک نظام فلسفی طراحی میکند. فلسفۀ رمان آن نقطۀ نهایی و قطعی سرنوشت یا پایانبندی داستان است که همزمان از آن داستان و نظامهای فلسفی متولد شدهاند...»
🔗 برای خواندن متن کامل سخنان #علیرضا_شفاه، #مرتضی_کربلایی_لو، #علیرضا_سمیعی، #محمدقائم_خانی و خانم #ملیکا_آلیک دربارۀ رمان و فلسفه این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11080
🔗 همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
ShahrestanAdab.com/بوطیقا
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بیرنگ
(پرونده #شعر_پاییزی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #در_پیراهن_اردیبهشت سروده #مصطفی_علیپور بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️شاید تو هم میخواستی
برگی شوی
هرچند لرزان
در تب هنگامۀ پاییز؛
رنگی
در رنگرنگ جام پاییز
سرخ و
شرابی
گرم و آبی.
هرچند پاییز شگفت سالیان
زین پس
رنگی
به جز بیرنگ را در بر نخواهد کرد.
شاید تو هم میخواستی
رنگی شوی، برگی
امّا نمیدانی
زمین، دیگر
این سرخ و آبی را
این سیب
این انگور
این طعم گلابی را
باور نخواهد کرد.
🔗 این کتاب را از فروشگاه اینترنتی ادببوک تهیه نمایید:
adabbook.com/در-پیراهن-اردیبهشت
☑️ @ShahrestanAdab
🔻زیر باران حوادث | یادداشتی بر داستانهای مجموعۀ #زائری_زیر_باران
(به مناسبت سالروز درگذشت #احمد_محمود بهقلم #محمدقائم_خانی)
▪️«استانهای مجموعۀ «زائری زیر باران» نیز چونان دیگر داستانهای «احمد محمود» پرانرژی شروع میشود و با ضربآهنگ خوبی پیش میرود. غریزۀ قدرتمند نویسندگی محمود، به او امکان میدهد تا از کرختی داستانهای حوصلهسربر ایرانی فاصله بگیرد و ادبیات حرفهای را با جذابیت درآمیزد. انرژی نهفته در کارهای او بیشتر از ظرفیت زبانی داستان یا عناصر داستانی است و از اینرو، چونان آتشی به داستان افتاده و جملهها و شخصیتها و مناظر را در خود حل میکند. این انرژی چنان مخاطب را به خود مشغول میدارد که فرصت پرداختن به زبان یا عناصر داستانی را از وی میگیرد و درگیر ماجراهایش میکند. از اینرو قصه، پرقدرت و در خلال عمل شخصیتها تند پیش میرود و داستان را میسازد. حتی فضاسازی، توصیف و عناصر دیگر داستان هم در این حرکت سریع قصه، حل میشوند و از لابهلای جریان بزرگتر حوادث و اطلاعات داستان، خود را به ما مینمایانند. اینها که چنین باشند، دیگر تکلیف پیام داستان و ایدئولوژی آن معلوم است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11082
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری رونمایی از مجموعه شعر #کابوس_شاخه_های_شکسته سروده #مهدی_زارعی در فرهنگسرای انقلاب اسلامی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11084
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آخرین بازماندۀ توان | یادداشت #پری_رضوی بر رمان «رمق»
(در پروندهکتاب #رمق نوشته #مجید_اسطیری)
▪️«شاید با دیدن جلد کتاب احساس کنیم با یک رمان ورزشی مواجه هستیم؛ تقابل و توان دو تیم برای رسیدن به پیروزی، و شاید با اسم کتاب احساس کنیم این رقابت به حدی طاقتفرسا و جدی است که به آخرین توان، یعنی رمق باید متکی شویم تا بتوانیم بر رقیب پیروز شویم. معنی «رمق» به آخرین بازماندۀ توان معنی شده و در بعضی معانی مترداف گله و رمه هم هست و این شاید بیربط به محتوای داستان نیست. تعداد صفحات و فصلهای کتاب هم به طور هوشمندانهای از قانون تایمر فوتبال استفاده کرده و سرفصلها را همینطور به شکل کامپیوتری شماره زده است؛ یعنی یک هارمونی بین اسم و جلد کتاب ایجاد شده است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11086
☑️ @ShahrestanAdab
🔻اشک دیده
(ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت #امام_حسن مجتبی علیهالسلام شما را به خواندن شعری از #سیدمحمد_رستگار در سوگ این حضرت دعوت میکنیم)
▪️ببین مرا که در آهم شراره خواهی دید
ز اشک دیده به دامن، ستاره خواهی دید
کنار بسترت از بس چو شمع میسوزم
ببین که در دل اشکم شراره خواهی دید
برادر! از دل خواهر تو خود خبر داری
به غیر گریه، غمم را چه چاره خواهی دید؟
گمان نداشتم و روزگار نیز نگفت
که عاقبت جگرِ پارهپاره خواهی دید
چنین که از غم تو گریه میکند عباس
اگر نظر کنی، ابر بهاره خواهی دید
نشسته گرد یتیمی به صورت قاسم
ببین که هاله بر آن ماهپاره خواهی دید
تو رستی از غم عالم ولی مراست غمی
که روی نیلی مادر دوباره خواهی دید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نهمین نشست #میز_نقد
(نقد و بررسی کتاب #رویای_فالاچی نوشتۀ #فرشته_اثنی_عشری با حضور #سمیه_سیدیان و #مهدی_زارع)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11101
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دامانِ پر زر
(پروندۀ #شعر_پاییزی سایت شهرستان ادب را با شعر پاییزی زیبایی از #صائب_تبریزی بهروز میکنیم)
▪️خاک را دامانِ پر زر میکند فصل خزان
بادها را کیمیاگر میکند فصل خزان
شاخساران را به رنگ عود برمیآورد
برگها را صندلِ تر میکند فصل خزان
طوطیان سبزپوشِ عالم ایجاد را
حلۀ طاوس در بر میکند فصل خزان
از رخِ زرین، بساط خاک را در یک نفس
آسمانِ پر ز اختر میکند فصل خزان
میپرد چون نامۀ اعمال، برگ از شاخسار
باغ را صحرای محشر میکند فصل خزان
رتبۀ ریزش بود بالاتر از اندوختن
از بهاران جلوه خوشتر میکند فصل خزان
برگ را چون میوههای پخته میریزد به خاک
پایِ خوابآلود را پر میکند فصل خزان
بوسه بر دستش، که از نقش و نگار دلفریب
برگها را دستِ دلبر میکند فصل خزان
گرچه از دست زرافشانش زمین، کانِ طلاست
خرقۀ صدپاره در بر میکند فصل خزان
از رخ چون زعفران، چینِ جبینِ خاک را
خندهرو چون سکۀ زر میکند فصل خزان
در کهنسالی عیار فکرها روشنترست
آبها را پاکگوهر میکند فصل خزان
شوق آتش را هوای سرد، دامان صباست
رغبت می را فزونتر میکند فصل خزان
میکَند از پیکر بستان لباس عاریت
برگپوشان را قلندر میکند فصل خزان
بر امید خط پاکی از جهان رنگ و بو
هر چه دارد خرج دفتر میکند فصل خزان
میزند بتخانۀ گلزار را بر یکدگر
کار ابراهیم آزر میکند فصل خزان
برگها را میکند در کف زدن بیاختیار
چون سماع بیخودی سر میکند فصل خزان
گر چنین از آه سرد آتش زند در بوستان
عندلیبان را سمندر میکند فصل خزان
از برات عیش، صائب دامن آفاق را
با پریشانی توانگر میکند فصل خزان
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پرچم های #کاروان_شاعران_و_نویسندگان برای عزیمت به آیین باشکوه #اربعین و زیارت کربلای معلی برافراشته شدند
#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_ایرانی
#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_ایرانی_اربعین
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گرامیمیداریم یاد و نام شاعر بزرگ معاصر زندهیاد #سهراب_سپهری را در زادروزش.
در چنین روزی شما همراهان عزیز را به خواندن پرونده این شاعر در سایت شهرستان ادب دعوت میکنیم:
صفحه پرونده پرتره سهراب سپهری:
shahrestanadab.com/پرونده-پرتره-سهراب-سپهری
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پشت دریاها شهری است ...
( پانزدهم مهرماه، سالروز تولد زندهیاد #سهراب_سپهری شاعر پرآوازه ایرانی است. به همین مناسبت در تازهترین مطلب پرونده پرترهی سهراب سپهری شما را به خواندن شعر درخشان و ماندگار او با عنوان «پشت دریاها» دعوت میکنیم. شعری که نخستینبار در کتاب «حجم سبز» منتشر شده است.)
▪️قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
همچنان خواهم راند.
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریاپریانی که سر از خاک به در میآرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگیران
میفشانند فسون از سر گیسوهاشان.
همچنان خواهم راند.
همچنان خواهم خواند:
"دور باید شد، دور."
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.
هیچ آیینهی تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور باید شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.
بامها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری مینگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد.
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.
☑️ @ShahrestanAdab
راویِ رمق | یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان «رمق»
(در پروندهکتاب #رمق نوشتۀ #مجید_اسطیری )
▪️«... این جملهها در ابتدای یک رمان، کافی است تا مخاطب را با سر توی گرداب حوادث رمان بکشاند. شهودی که ناگهان به راوی دست میدهد، چنان قدرتمند است که میتواند در کل رمان، او و مخاطب را رها نکند. بهخصوص اگر بدانیم که روایت به سال 1347 برمیگردد. مقطعی که گروههای مبارزه، بسیار فعال شدهاند و درعینحال آن شکل نهایی خویش را که در سالهای آتی پیدا کرده بودند، نیافتهاند؛ یعنی راوی دقیقاً افتاده در وسط دعوای جریانهای مبارزه بر سر تعریف «مردم». طرفه آن که خود حکومت هم رو به سوسیالیسم آورده و ادعای مردمیشدن دارد. شهود راوی او را وسط میدان مبارزههای آن دوره میاندازد و با همۀ گروهها روبهروی میکند؛ چپها، مجاهدین، مؤتلفهایها، طرفداران پهلوی و بقیه. از این به بعد همۀ آنات او شکلی رمانگونه دارند و هیچ نیازی به تراشیدن کشمکش اضافهای وجود ندارد....»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11088
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 یک #اربعین شعر
▪️ تازهترین مطلب پرونده ادبیات عاشورایی سایت شهرستان ادب اختصاص به شعر اربعین دارد. اگر دههی محرم تجلیگاه عزا و رثای حسینیست، اربعین حماسهای است که معرفت عاشورایی را در اوج پختگی آن متجلی میکند. فرهنگ عاشورایی در اربعین به وضوح نمایان است و ادبیات عاشورا در ایستگاه اربعین به مستی معرفتی میرسد که چهل روز مانند خون در جان عاشقان جوشیده است تا در جام حقیقتنمای شعر متجلی شود.
شعرهایی که در ادامه میخوانید، از بهترین سرودهها با موضوع اربعین امام حسین (ع) هستند که بعضا در شب شعر بزرگ اربعین در موسسه شهرستان ادب خواندهشدهاند.
(گفتنیست این مطلب نخستینبار در سال 1395 با 14شعر منتشر شده بود. در اربعین 1397 به چهل شعر رسید و امسال در اربعین 1398 شعرهای بیشتری به این مجموعه افزوده شده و میشود. گفتنیست این صفحه همچنان تا روز اربعین به روز میشود)
این اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6648
☑️ @ShahrestanAdab
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره بیست و نهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️این هفته در بیست و نهمین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از پیادهروی نویسندگان و شاعران در اربعین، دو برنده امسال جایزه نوبل ادبیات، انتشار اثری جنجالی درباره هوشنگ ابتهاج (سایه)، کتابخانه مخفی سوریه در زمان جنگ، و شغل تازهای در خدمت ثروتمندان! از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاری مهر، ایبنا، ایسنا، ایرنا، نیویورکتایمز، نوول اُبزرواتور، و با همکاری گروه ترجمه شهرستان ادب #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11109
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 بازگشایی پروندهپرترۀ #حافظ در سایت شهرستان ادب
(به مناسبت رو بزرگداشت حافظ شیرازی)
▪️ امروز، بیستم مهرماه، در تقویم ما ایرانیان سالهاست با نام حافظ شیرازی عجین شده است؛ شاعر بزرگی که هر ایرانی هویت ادبی خود را بیشک به او مدیون است.
به این مناسبت، پروندهپرترۀ حافظ شیرازی را در سایت شهرستان ادب بازگشایی کرده و شما مخاطبان عزیز را به خواندن مطالب تازۀ این پرونده دعوت میکنیم.
برای خواندن اشعار،گزارشها،اخبار و یادداشتهای خواندنی این پرونده، به صفحۀ اختصاصی آن مراجعه کنید:
صفحۀ اختصاصی پروندهپرترۀ حافظ:
🔗 shahrestanadab.com/حافظ-شیرازی
#پرونده_پرتره_حافظ
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 بازگشایی پروندهپرترۀ #حافظ در سایت شهرستان ادب (به مناسبت رو بزرگداشت حافظ شیرازی) ▪️ امروز، بی
🔻اربعین
(همزمان با بیستم مهرماه #روز_گرامیداشت_حافظ شما را به خواندن غزلی زیبا از این چهره درخشان ادبیات ایرانی دعوت میکنیم)
▪️سحرگه رهروی در سرزمینی
همیگفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
خدا زآن خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
مروت گر چه نامی بینشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشهچینی
نمیبینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوتنشینی
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی
اگر چه رسم خوبان تندخوییست
چه باشد گر بسازد با غمینی
ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش را از پیش بینی
نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
#حافظ
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 حافظ، خواندن را بنا کرده است.
(یادداشتی از #علیرضا_سمیعی در پروندهپرترۀ #حافظ)
▪️ «...اما در برابر کسانی که از بریدن و بدعت و نوگرایی مطلق دم میزدند، مردانی صف آراستند که حسن قدیم و علم جدید را باهم میخواستند. آنها پاسبانان گورهای متروک نبودند، بلکه میراثدارانی بودند که سرشان در حساب جهان جدید هم بود و در فرنگ یا مدارس فرنگی میچرخیدند. آنچه درنهایت دعوای غیرعلمی و غیرمعقول بودن حافظ و کل ادبیات قدیم را فیصله داد، کشف از نقاب عروس حقیقت حافظ نبود؛ بلکه رهیافتی علمی به ادب گذشته باعث شد ما به آثار قدما همچون رمز و رازهایی نگاه کنیم که خطوط مبهمشان میتواند موضوع بررسیهای علمی شوند. بسیاری از این خطوط مبهم توسط شرقشناسانی مثل نیکلسون و براوون تنظیم شدند. تصحیح نسخ حافظ هم در میان نهضت تصحیح، بارها و بارها مرور شد...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11111
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آیا امجدیه همان کوه قاف نبود؟!
(یادداشت #محسن_مرادی_تراکمه بر رمان #رمق نوشتۀ #مجید_اسطیری )
▪️ «...مجید اسطیری بهخوبی توانسته این موقعیت قهرمان داستانش را به موقعیت مرغان در منطقالطیر تشبیه کند و با این شبیهسازی به تردید و عذرآوری وی بعدی ویژه و اسطورهای بدهد. در حماسۀ عرفانی منطقالطیر، مرغانی که باید به جستوجوی سیمرغ به کوه قاف بروند، هرکدام در ابتدای سفر در برابر این دعوت عذر میآورند و میگویند که ظرفیت این مأموریت ویژه را ندارند، اما نهایتاً آنها با هم به جستوجوی سیمرغ میروند.
نگرش اسطورهای نویسنده به داستان منطقالطیر نشاندهندۀ عمق بینش انسانی و اسطورهای وی است. همانطور که عطار نیشابوری نهاد بشر را میشناسد و میداند که غرایز و ترسهای بشر نوعی امتناع از فعالیتهای بزرگ و مبارزههای اساسی را در وجود او پدید میآورند، نویسندۀ رمق نیز برای نشاندادن این ویژگی نهادی شخصیت قهرمانش از داستان منطقالطیر بهره برده است...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11106
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فصلی از تراژدی و اندوه
(یادداشت #سودابه _مهیجی بر مجموعهشعر #رمه_در_مه)
▪️ «...پس از اخوان ثالث، نوخسروانی چندان مورد اقبال واقع نشد، تا اینکه در سالهای اخیر علیرضا رجبعلیزاده شاعر و پژوهشگر ادبی اهل کاشان -که ارادت عمیق به اخوان ثالث و شیوۀ والای شاعری او دارد- به سرودن اشعار در قالب نوخسروانی پرداخته است.
حال و هوای غالب بر کتاب «رمه در مه» تراژدی و اندوه است. شعرها اگر چه بهظاهر موضوعات متعدد دارند، اما یک رشتۀ نامرئی و استوار آنها را به هم ربط میدهد که همان حس غم و دلگرفتگی است که گاه جامۀ شِکوه به خود میپوشد و گاه لحن مرثیه پیدا میکند. گاهی نیز فقط یک روایت صرف است، اما به دور از اندوه نیست. این البته اصلاً بدان معنا نیست که فضای ذهن شاعر سیاه است، بلکه شاعر با بیان غم خویش در پردۀ شرم و مهر و همدلی، با عاطفۀ سرشار، انتقاد و حتی اعتراض خود را اظهار میکند. اعتراضی که خشم خودش را فروخورده و با موسیقی ملایم و مرثیهگون نمایان میشود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11112
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 قهرمانِ هستی
(یادداشت #حسین_آزاده بر رمان #رمق نوشتۀ #مجید_اسطیری)
▪️ «...رمان «رمق» اثر «مجید اسطیری» نویسندۀ خوشآتیه و جوان کشور، با دستمایه قراردادن بازیهای جام ملتهای آسیا (۱۹۶۸ تهران) در لایۀ زیرین روایت خود، به داستان برههای از زندگی جوانی به نام رئوف میپردازد؛ جوانی سرگشته و حیران که به دنبال یافتن موقعیت خود در جهان هستی با چالشهای ذهنی و عاطفی درگیر است.
درواقع داستان با تکیه بر زندگی رئوف به وقایع و مناسبتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر طبقۀ فرودست جامعه یعنی قشر کارگری میپردازد و از بطن این واکاوی با تیزهوشی، واقعۀ حمله به دفتر هواپیمایی اسرائیل را بازگو میکند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11105
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 میقات ما حسین
( #اربعین سرودهای از #ابراهیم_قبله_آرباطان)
▪️با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
تا بارگاه قبلهٔ حاجات میرویم
قسمت اگر شود به ملاقات میرویم
میقات ما حسین، ملاقات ما حسین
زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو
ما حلقه بستهایم به دور نگین تو
ما را کشانده است کجاها طنین تو
افتادهایم در گذر اربعین تو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
ما چون کبوتران حرم پر شکستهایم
از آشیان گذشته و از خود گسستهایم
چون صیدهای زخمی در خون نشستهایم
یعنی که دل به لذت دیدار بستهایم
مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین
ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود
راز به خون تپیدن خون خدا چه بود
آن جوشش صدای تو در کربلا چه بود
دادی بها به خون خودت، خونبها چه بود
ای خون پاک تو، همهدم خونبها حسین
با بادها بگو که هوایم هوای توست
با نایها بگو که نوایم نوای توست
بغضی که در تلاوت در خون رهای توست
سودای آتشیست که بر خیمههای توست
ای تا ابد، نوای من بینوا حسین
گلزخمها شکفته شده روی پیکرت
چون کعبه فوجِ تیغ گرفتهست در برت
بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت»
بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت
بر ما چه رفته است به شوق تو «یا حسین»
☑️ @ShahrestanAdab