eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت سرکار خانم «اعظم سعادتمند» ▪️با نهایت تاسف با خبر شدیم سرکار خانم به سوگ از دست دادن مادر خویش نشسته است. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، مصیبت وارده را به خانم سعادتمند صمیمانه تسلیت می‌گویند و از خداوند منان برای آن مادر گرامی و عزیزِ درگذشته، طلب رحمت و بخشش می‌کنند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مولای عشق و حماسه (شعری از در پرونده ) ▪️من بی‌تو حرفی ندارم، قفل است راه زبانم بی اذنِ تو، لالِ لالم، از گفتنت ناتوانم من بی‌تو کفری غلیظم، جهلی مرکب که تا حشر در چشم یکتاپرست‌ات، مولای من! بی‌نشانم باید بفهمم تو را من، پیش از سرودن، ولی حیف! از شور فهمیدن تو، خالی‌ست جان و جهانم می‌گریمت در مُحرّم، مانند ابر بهاری می‌سوزد از داغ سرخت، مولای من! استخوانم هیأت به هیأت دل من، از داغ تو می‌گدازد هیأت به هیأت حسین است، ذکر مُدام زبانم همسایه‌ام در مُحرّم، با زخم‌های غیورت با حرف‌های زلالت...؟ مولا، مکن امتحانم! می‌ترسم از صبحِ محشر، روز مبادای خونت چشمی گشایم، ببینم، در حلقۀ کوفیانم! آری، تو در چشمِ جانم، ای اسم اعظم غریبی تا فصل فهمیدن تو، باید که قرآن بخوانم باید بفهمم تو را من، مولای عشق و حماسه تا در صف یاورانت، تا روز محشر بمانم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کجای مجلس نشسته‌اند (داستانی کوتاه از ، در پروندۀ از کتاب ) ▪️«"بی‌سعادت‌ها کجای مجلس نشسته‌اند؟" این را هیچ روضه‌خوانی نمی‌گفت اما من توی روضه‌ها همان‌جایی می‌نشستم که آن‌ها می‌نشینند و جای این که دلم را بدهم به صدای خش‌دار روضه‌خوان رابطۀ میان آدم‌ها و کلمه‌ها را رصد می‌کردم. رصد می‌کردم که چه کلمه‌هایی دل چه جنس آدم‌هایی را می‌برند. کدام کلمه به گریه‌ها اوج می‌دهد؟ اعجاز از کلمات است یا از دل آدم‌ها؟ اشک را چطور قسمت کرده‌اند؟ چرا آن خانمی که آن گوشه ردیف چهارم نشسته این‌جور از هق‌هق شانه‌هایش می‌لرزد ولی بغل‌دستی‌ام هنوز منتظر باران است؟ بعضی آدم‌ها اشک‌شان توی مشت‌شان است. همان‌ها که مثل خط‌شکن‌های جنگ، اول از همه سکوت مجلس را می‌شکنند. دوستم می‌گفت این فلسفه‌بافی‌ها مثل این است که به قول شریعتی گل سرخ را به اتاق تشریح برده باشی. برای دوستم یک محزون شنیدن کافی بود. به کلمه‌های بیشتر نیاز نداشت...» 🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11680 🔗 «کاشوب» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کهربای دین (بخشی از یک قصیدۀ در پروندۀ ) ▪️«...کهربای دین شده‌ستی، دانه را رد کرده‌ای کاه بربائی همی از دین به سان کهربا مبتلای درد عصیانی به طاعت باز گرد درد عصیان را جز از طاعت نیابد کس دوا گر تو را باید که مجروح جفا بهتر شود مرهمی باید نهادن بر سرش نرم از وفا راست گوی و راه جوی و از هوا پرهیز کن کز هوا چیزی نژاد و هم نزاید جز عنا گر براندیشی بریده‌ستی رهی دور و دراز چون نیندیشی که این رفتن بر این سان تا کجا؟ بی‌عصا رفتن نیابد چون همی بینی که سگ مر غریبان را همی جامه به درد بی‌عصا پاره کرده‌ستند جامهٔ دین بر تو بر، لاجرم آن سگان مست گشته روز حرب کربلا آن سگان کز خون فرزندانش می‌جویند جاه روز محشر سوی آن میمون و بی‌همتا نیا آن سگان که‌ت جان نگردد بی‌عوار از عیبشان تا نشوئی تن به آب دوستی‌ی اهل عبا چون به حب آل‌زهرا روی شستی روز حشر نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا» ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رندان تشنه لب (یادداشتی در مناسبت شعر با علیه‌السلام، به قلم ) ▪️«...از این دست آیات و روایات زیادی وجود دارد که اشاره به تمامی آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد اما آن‌چه واضح است این است که حضرت حافظ به دلایلی که شاید به اقتضای زمانه یا شاید به دلیل تربیت قرآنی وی بوده است از آوردن عبارت‌های مستقیم امتناع می‌ورزد که همین امر دایره همذات پنداری را در اشعار او به طرز حیرت‌آوری گسترش می‌دهد تا جایی که تقریباً کسی را نمی‌توان یافت که غزلی از حضرتش را بخواند و بیتی متناسب با حال خویش در آن نیابد، و هم‌اینکه این به اشارت سخن گفتن و استعاری غزل سرودن شعر او را عمق بخشیده و گاهی معانی بسیار لطیف و والایی را در لایه‌ای چندم پنهان می‌کند که جز اهلش بدان دست نیابند. ردّ پای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و آموزه‌های آن حضرت در شعر حافظ در ابیات فراوانی دیده می‌شود. ما در این مقال برآنیم که به چند نمونه از این ابیات به همراه توضیحی کوتاه اشاره کنیم. کشف آنچه باقی می‌ماند به عهده خوانندگان و حافظ پژوهان عزیز...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11682 پرونده ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زنده‌یاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم» «کتاب ... مربوط به وقایع است. منظومه‎ ای در ۵٠ صفحه. همه‎اش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحت‎تأثیر آن روز، رفتم پشت‎بام و تا صبح، یک‎نفس و گریه‎کنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها داده‎ام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفته‎ام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است... آنچه خواندید اشاره‎ی خود مرحوم به کتابِ "هفدهم" بود...» یک ▪️مردم چقدر خوبند مردم چقدر ماهند مردم چقدر در فکر محوِ شاهند مردم چقدر معصوم و بی‎گناهند مردم چقدر همدیگر را می‎خواهند دو ▪️آتشفشانِ خاموش با انفجارِ بغضش از بالا، جاری شد خشم و خروشِ مردم بیداد کرد تهدیدها _این میوه‎های فاسد_ هی ماند و باد کرد! مشتِ بزرگِ مردم محکم شد صدها لباسِ خونی پرچم شد! 🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/3874 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خشونت بزرگترین فساد است! (ملاقات و در کریمه، به مناسبت زادروز «لئو نیکلایِویچ تولستوی») ▪️در صفحه ۶۴ و ۶۵ کتاب می‌نویسد: «گورکی در جوانی یک بار به تولستوی گفت آدم‌های فعالی را دوست دارد که آماده‌اند از هر راه ممکن، در صورت لزوم حتی با خشونت، در برابر بدی ایستادگی کنند. تولستوی بلافاصله گفت: «خشونت بزرگترین فساد است! چطور می‌خواهید خودتان را از این تضاد خلاص کنید؟» سپس وقتی گورکی به محیط خصمانه‌ای اشاره کرد که انسان باید بر آن پیروز شود، پیرمرد ساکن یاسنا پالیانا مخالفت کرد: «این حرف به نتایج بسیار خطرناکی ختم می‌شود! شما سوسیالیست بسیار مشکوکی هستید، رومانتیک هستید...» برای تولستوی همه چیز باید در خدمت اخلاق و انسانیت قرار گیرد. ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كربلا ما را به سوى خود فرا مى‌خواند... صدای راوی فتح، شهید (به مناسبت زادروز سید شهیدان اهل قلم) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبعید داغ (ستون شعر و پرونده سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب تازه‌ترین اثر استاد به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط به چاپ رسیده است) ▪️خوش، آن‌که دلش آینه‌گردان تو باشد گر سر بشود، در خم چوگان تو باشد با عشق تو دل‌بسته درِ خویش به هرکس آیینۀ من، آینه‌گردان تو باشد بر مجمر عشق تو نهادیم، همه عمر در سینه کبابی‌ست، که بریان تو باشد هر داغ که تبعید شود از جگرِ چاک آید سرِ آن سفره که مهمان تو باشد هرچشم کجا اشک تواند به تو ریزد؟ این شور فقط خاص نمکدان تو باشد 🔗 «رخصت» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نابغه‌ای در تبعید (یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت ، به قلم ) ▪️«دانته در ۱۴ سپتامبر ۱۳۲۱ در شهر راوِنا چشم از جهان فروبست؛ با این‌که در فلورانس به دنیا آمده بود. زیرا در زد و خوردی سیاسی شکست خورده بود و در دادگاه حکم عجیبی علیه وی صادر شده بود. او باید فلورانس را بدون همسر و فرزندانش ترک می­کرد و چنان‌چه مسئولین فلورانسی پیدایش می­کردند، می­توانستند بدون محاکمه اعدامش کنند. این حکم سرآغاز آوارگی دانته بود هر چند همه‌جا به گرمی پذیرفته می­شد اما غم دوری از خان­ومان رهایش نکرد؛ طوری که می­گویند در آخرین لحظه گفته "ای کاش در خانه خود می­مردم". بعد از مرگش غوغایی بر پا شد؛ فلورانسی­ها جسد وی را از راونا می­خواستند و حتی کار به لشگرکشی انجامید اما خوشبختانه جارو جنجال­ها بدون خون­ریزی پایان یافت و امروزه مردم ایتالیا در راونا قبر او را تبدیل به محلی توریستی کرده­اند. دانته اولین شخصی­ست که بدون آن‌که پادشاه، قهرمان جنگ، پیامبر یا قدیس باشد، بزرگ داشته شد. اصلا با او بود که مفهوم نابغه طرح شد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11685 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 نخستین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع رمان اثر با حضور و ، یکشنبه ۲۳ شهریور ساعت ۲۰:۳۰، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. 🔗 instagram.com/shahrestanadab ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شکوه افلاک (شعری از -اعضاء دوره پنجم - به مناسبت شهادت علیه‌السلام) ▪️چشم‌هایت دو رود شورانگیز، سینۀ غرق آتشت دریاست لب خشکت -حدود سی‌سال است- وارث داغ‌های کرب‌وبلاست کوهی از خاطراتِ شعله‌وری، آب هم می‌زند تو را آتش اشک‌های مدامِ هر روزت، جلوۀ کل یوم عاشوراست تو علی هستی و شبیه علی، مرد میدان فتنه‌ها هستی در هیاهوی کارزار نفاق، دست‌های تو ذوالفقار دعاست هر قیامت شکوه افلاک است، هر قعودت شرافت خاک است آسمان‌زاده‌ای و سجدۀ تو سببِ اتّصالِ ارض و سماست کربلا اوج لطف معبود است، پیش چشمان عارفانۀ تو و تو هم مثل عمه‌ات زینب(س)، هرچه آن روز دیده‌ای زیباست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فراخوان هفتمین دوره سوگواره شعر آیینی «بر آستان اشک» از سوی فرهنگسرای اندیشه منتشر شد 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11691 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حکایت گذار از بوسه به خون و بازگشت از عقل به قلب (دربارۀ رمان اثر ، یادداشتی از ) ▪️«رمان آوازهای روسی داستان انتخاب‌های جوانی افغانستانی به نام یعقوب است، انتخاب‌هایی که زندگی او را می‌سازند، از بوسیدن زورکیِ معشوقه‌اش در پای یک‌صد و بیست و هفتمین درخت کنار دریاچه گرفته تا قتل یک رفیق قدیمی! اتفاقات قصه مربوط به فاصله‌ی سال‌های ۵۱ تا ۶۱ شمسی در افغانستان است؛ از روی کار آمدن دولت کودتای داودخان تا شروع انقلاب اسلامی مردم بر ضد حکومت کمونیستی وابسته به شوروی. یعقوب که خان‌زاده‌ای است از دیار "ورث"، برای تحصیلات عالیه به کابل می‌رود و پس از اتمام تحصیلات و تغییراتی که در اندیشه‌اش ایجاد شده، دیگر به دیار پدری باز نمی‌گردد و به‌نوعی از فئودالیتۀ حاکم بر آنجا می‌گریزد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11688/ 🔗 «آوازهای روسی» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/آوازهای-روسی ☑️ @ShahrestanAdab
هدایت شده از شهرستان ادب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یادگاری_ها | فیلم دوم ▪️شعرخوانیِ زنده‌یاد #شهریار (پرونده‌پرترهٔ شهریار ) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جور شمع (شعری از استاد ) ▪️در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو می‌سوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم باور مکن که طعنه طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزل‌های دلکشم ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار این کار تست من همه جور تو می‌کشم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایتی مشترک از دنیا‌هایی متفاوت (یادداشت بر رمان اثر ) ▪️«"وضعیت بی‌عاری" روایتی مشترک از دنیا‌هایی متفاوت است، که توسط قدرت نجات‌بخش و ویرانگر عشق، زیر و رو شده‌اند. شاید خلاصه‌ترین راه معرفی کردن این داستان همین جمله است وضعیت بی‌عاری یک داستان عاشقانه است و با این‌که داستان‌های عاشقانه به قدمت بشریت هستند، اما انگار باز هم هر قدر تکراری یا شبیه، همچنان جذاب‌اند. این جذابیت شاید به این علت است که عشق همزمان با انسان متولد شده و شاید هم برای این است که این موضوع بزرگ‌ترین سوال جهان خلقت است. چیست؟ چطور به وجود می‌آید؟ اصلاً چرا هست؟ و با ما چه می‌کند؟ در دنیای "وضعیت بی‌عاری" نویسنده تلاش می‌کند در پس تفاوت‌های شخصیت‌هایش، شباهت انسان‌ها و دنیاهایشان را نشان بدهد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11690 🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/وضعیت-بی-عاری ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت سرکار خانم غزاله شریفیان ▪️با نهایت تاسف و تاثر با خبر شدیم خانم شاعر جوان و عضو دوره آفتابگردان‌ها به سوگ درگذشت مادر خویش نشسته است. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، خود را در این داغ شریک می‌دانند و مصیبت تازه را به سرکار خانم شریفیان و دیگر اعضای خانواده محترم ایشان تسلیت می‌گویند. امید که آمرزش و رحمت واسعه خداوند متعال شامل حال آن بانوی گرامی شود و خداوند مهربان، شکیبایی و مرحمت را به این خانواده داغ‌دیده عطا کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت جناب آقای مجید زارع ▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی جناب آقای ، دار فانی را وداع گفته است. مؤسسه شهرستان ادب این ضایعۀ دردناک را به آقای زارع و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻دلتنگی (شعری از در پرونده ) ▪️بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگیست کجایی صبح من؟ شامِ ملال‌انگیز دلتنگیست کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟ به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگیست اگر چیزی به دست آورده‌ام از عشق، می‌بخشم غزل‌هایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگیست در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگیست نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم: بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییزِ دلتنگیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻به منطق روایی رمان عمل کردم ( در گفت‌وگو پیرامون رمان ) ▪️«...قبل از رفتن نقشۀ راهم را می‌دانستم. در واقع نقشۀ رمانم مشخص شده بود. جایی دیدم که دوستی به اشتباه در یک مصاحبه از من نقل کرده بود که وقتی به خوزستان رفتم، صابئین را شناختم. در حالی که من پیش از سفر، در تحقیقات کتابخانه‌ای اطلاعات جامعی در مورد صابئین جمع‌آوری کرده بودم. نقشۀ رمان را می‌دانستم، شخصیت‌ها را هم تا حدود زیادی می‌شناختم، می‌دانستم که قرار است این‌ها داستان را روایت کنند و هر کدام چه قصه‌ای دارند. اما چیزی که در طی سفر به خوزستان بدست آوردم، عنصر واقع‌نمایی در داستان بود. یعنی اگر به خوزستان سفر نمی‌کردم، شخصیت‌هایی مصنوعی و مجسمه‌وار خلق می‌کردم؛ در این صورت خوانندگان یک قصۀ جذاب، اما مصنوعی و باورناپذیر می‌خواندند. پس از سفر به خوزستان، همۀ اجزای داستان، رنگ گرفتند و شکل و حجم پیدا کردند و شخصیت‌ها اکتیو شدند و جان گرفتند. حتی آن‌جا با چیزهای جدیدی آشنا شدم که در تحقیقات کتابخانه‌ای نمی‌توانستم آن‌ها را بدست بیاورم...» 🔗 متن کامل این گفت‌وگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11696 🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/وضعیت-بی-عاری ☑️ @ShahrestanAdab