eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻 برگ‌ریزان (در ادامه‌ی پرونده‌ی سایت شهرستان ادب، این‌بار پاییز را از نگاه به تماشا می‌نشینیم.) ▪️ شنیدستم که وقت برگ‌ریزان شد از باد خزان، برگی گریزان میان شاخه‌ها خود را نهان داشت رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت؟! به خود گفتا کزین شاخ تنومند قضایم هیچگه نتواند افکند سموم فتنه کرد آهنگ تاراج ز تنها سر، ز سرها دور شد تاج قبای سرخ گل دادند بر باد ز مرغان چمن برخاست فریاد ز بن برکند گردون بس درختان سیه گشت اختر بس نیکبختان به یغما رفت گیتی را جوانی کرا بود این سعادت جاودانی ز نرگس دل، ز نسرین سر شکستند ز قمری پا، ز بلبل پر شکستند برفت از روی رونق بوستان را چه دولت بی‌گلستان باغبان را ز جانسوز اخگری برخاست دودی نه تاری ماند زان دیبا، نه پودی به خود هر شاخه‌ای لرزید ناگاه فتاد آن برگ مسکین بر سر راه از آن افتادن بی‌گه، برآشفت نهان با شاخک پژمان چنین گفت که پروردی مرا روزی در آغوش به روز سختی‌ام کردی فراموش نشاندی شاد چون طفلان به مهدم زمانی شیردادی، گاه شهدم به خاک افتادنم روزی چرا بود نه آخر دایه‌ام باد صبا بود هنوز از شکر نیکی‌هات شادم چرا بی‌موجبی دادی به بادم هنرهای تو نیرومندی‌ام داد ره و رسم خوشت، خرسندی‌ام داد گمان می‌کردم ای یار دلارای که از سعی تو باشم پای بر جای چرا پژمرده گشت این چهر شاداب چه شد کز من گرفتی رونق و آب به یاد رنج روز تنگدستی خوشست از زیردستان سرپرستی نمودی همسر خوبان با غم ز طیب گل، بیاکندی دماغم کنون بگسستی‌ام پیوند یاری ز خورشید و ز باران بهاری دمی کز باد فروردین شکفتم به دامان تو روزی چند خفتم نسیمی دلکشم آهسته بنشاند مرا بر تن، حریر سبز پوشاند من آنگه خرم و فیروز بودم نخستین مژده‌ی نوروز بودم نویدی داد هر مرغی ز کارم گهرها کرد هر ابری نثارم گرفتم داشتم فرخنده نامی چه حاصل، زیستم صبحی و شامی بگفتا بس نماند برگ بر شاخ حوادث را بود سر پنجه گستاخ چو شاهین قضا را تیز شد چنگ نه از صلحت رسد سودی نه از جنگ چو ماند شبرو ایام بیدار نه مست اندر امان باشد، نه هشیار جهان را هر دم آیینی و رایی است چمن را هم سموم و هم صبایی است تو را از شاخکی کوته فکندند ولیک از بس درختان ریشه کندند تو از تیر سپهر ار باختی رنگ مرا نیز افکند دست جهان سنگ نخواهد ماند کس دائم به یک حال گل پارین نخواهد رست امسال ندارد عهد گیتی استواری چه خواهی کرد غیر از سازگاری ستمکاری، نخست آیین گرگست چه داند بره کوچک یا بزرگست تو همچون نقطه، درمانی درین کار که چون می‌گردد این فیروزه‌پرگار نه تنها بر تو زد گردون شبیخون مرا نیز از دل و دامن چکد خون جهانی سوخت ز اسیب تگرگی چه غم کز شاخکی افتاد برگی چو تیغ مهرگانی برستیزد ز شاخ و برگ، خون ناب ریزد بساط باغ را بی گل صفا نیست تو برگی، برگ را چندان بها نیست چو گل یک‌هفته ماند و لاله یک‌روز نزیبد چون تویی را ناله و سوز چو آن گنجینه را گلشن شد از دست چه غم گر برگ خشکی نیست یا هست مرا از خویشتن برتر مپندار تو بشکستی، مرا بشکست بازار کجا گردن فرازد شاخساری که بر سر نیستش برگی و باری نماند بر بلندی هیچ خودخواه درافتد چون تو روزی بر گذرگاه ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 لالایی برای بیدار کردن دختران ایران (یادداشت بر کتاب در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... حکایت فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچان در سحرگاه انقلاب مشروطه، حکایتی تلخ و شرم‌آور است که بر اساس شواهد اگرچه در زمانه‌ی خودش نقل آن بسیار فراگیر بوده و مایه‌ی برانگیختن احساسات ملی و اعتراضات اجتماعی شده، اما به مرور زمان در میان حوادث تاریخی عهد مشروطیت به دست فراموشی سپرده‌ شده و چنان تلقی شده که تأثیر مهمی بر شکل دادن وقایع سیاسی اجتماعی نداشته است. دکتر افسانه نجم‌آبادی در کتاب ارزشمند «حکایت دختران قوچان» در باب نشست غبار فراموشی بر این ماجرا می‌نویسد: «علی‌رغم اهمیت این داستان در آن سال‌ها، در تاریخ‌نگاری‌های بعدی انقلاب مشروطه "حکایت دختران قوچان" از یاد رفته و رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران و... به عنوان وقایعی که آغازگر این انقلاب بود، به یادها مانده‌است.» لالایی برای دختر مرده چند راوی و چند فضای متفاوت دارد که همگی در ماجرای دو دختر دبیرستانی به هم می‌رسند. راوی اصلی رمان که داستان با روایت او آغاز می‌شود و به انجام می‌رسد، نویسنده‌ای است که به‌طوراتفاقی در تاریخ به ماجرای فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچانی به ترکمان‌ها برخورده و تصمیم گرفته کتابی درباره‌ این ماجرا بنویسد و این واقعه‌ تاریخی در حال فراموشی را یادآوری کند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9566 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻برگ‌های نازک نارنجی (پرونده‌ی شهرستان ادب را با دو شعری از به‌ روز می‌کنیم. شعری از کتاب تازه منتشر شده‌ی که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این دو شعر را با هم می‌خوانیم) ▪️ای کاش باد هرسال در حوالی پاییز با برگ‌ها این‌قدر تند حرف نمی‌زد ای کاش با درخت امسال باز قهر نمی‌کردند این برگ‌های نازک نارنجی! *** شبیه دانش‌آموزی است که بعد از امتحانی داغ و طاقت‌سوز تمام برگ‌های دفترش را پاره‌پاره می‌کند درخت سرخوش پاییز! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حماسه یمن، نکوداشت مقاومت و حماسه آفرینی مردم یمن ▪️در دوبخش شعر و داستان کوتاه مهلت دریافت آثار: ۱۵ آبان ماه ۹۷ نشانی الکترونیکی: avh@nahadut.ir ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری هفدهمین میزگرد منتشر شد. (گفتگو پیرامون در زبان فارسی) ▪️«...عصر ما عصری است که جز گفتمان عرفانی، نجات‌بخشی ندارد. درواقع طبق آنچه که در مورد مقدمات ظهور می‌دانیم یا طبق کاری که در موعود رخ می‌دهد، آنچه نجات‌بخش خواهد بود همین حکم بر باطن است، نه ظاهر. گویی جهان به سمتی پیش می‌رود که از مرحلۀ شریعت می‌گذرد و به عرفان می‌رسد. در غرب، مرشدهایی ‌ـ‌از دکان‌ها بگذریم‌ـ هستند که غالباً فارغ از شریعت، مردم را به جوهر اصلی معنویت، دعوت می‌کنند: کسانی مثل اکهاردوله، نیل دونالت واش، ویندایر... . نکته این است که اگر ما مسلمانان، میراث خود را به‌روز نکنیم و آموزه‌های بنیادی خود را احظار نکنیم و وارد گفت‌وگو با آن متن‌ها نشویم، هم خودمان و هم غرب را از میراث‌مان محروم می‌کنیم. رشئه‌ای از مولوی به جوی اندیشۀ پائولو کوئیلو می‌رسد، می‌شود کیمیاگر، تکه‌ای می‌شود ملت عشق، این نیاز جهان است. الآن هیچ چیزی مثل عرفان جواب‌گوی اصلاح جهان نیست. به‌راحتی نمی‌توان رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب را خواند. به‌روز کردن هم یعنی برداشتن آن چیزهایی که به آن نیاز داریم. ما به همه‌چیز کیمیای سعادت نیاز نداریم ولی قطعاً به بخش معرفت نفسش نیاز داریم، به بخش تبیین شگفت و معجزه‌آسای مقوله‌های اخلاقی کیمیای سعادت نیاز داریم...» برای خواندن متن کامل سخنانِ ، ، و در هفدهمین بوطیقا پیرامون در زبان فارسی این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید: 🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9571 همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید: 🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری نشست نقد و بررسی مجموعه شعر #بی_نقابی سروده‌ی #حمید_درویشی در فرهنگسرای انقلاب 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9574 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻چهره‌ی انقلابی شهریار (یادداشتی از در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...دهۀ شصت از نظر تاریخی، شاید پرحادثه‌ترین دهۀ ایران در قرن معاصر باشد. به‌عبارتی اواخر دهۀ پنجاه و دهۀ شصت "جمیعاَ به مجاز دهۀ شصت" بستر یک انفجار در تاریخ سیاسی ایران است. انقلاب و جنگ هشت‌ساله، دو حادثۀ بزرگی است که نه‌تنها در قرن معاصر که در سده‌های گذشته نیز نمونه ندارد. البته در قرن معاصر، وقایعی چون جنگ جهانی و کودتای بیست‌وهشت مرداد، برجسته‌اند، اما از نظر وسعت اتفاق، قابل مقایسه با انقلاب و جنگ نیستند. به‌طورمثال کودتا فقط فضای پایتخت را به‌طورکامل تحت‌تأثیر قرار می‌دهد یا اشغال کشور در جنگ جهانی دوم، درست است که موجب تلفات بالا و بدبختی‌های گسترده برای عموم ملت است اما این بدبختی، درست است که مردم را می‌کشد اما مردم، مورچگانی لگدکوب وقایع‌اند و خود نقشی در ماجرا ندارند. در جنگ و انقلاب، آحاد مردم درگیرند؛ چه به‌عنوان موافق و چه به‌عنوان مخالف. همین مسائل باعث می‌شود ما که اکنون در پایان قرن ایستاده‌ایم و به دهۀ شصت نظر می‌افکنیم، انتظار داشته باشیم که مولودات دهۀ شصت در همۀ ابعاد خود "اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ادبی و ..." در منتهای اهمیت دیده شود. علی‌ای‌حال هر چه باشد ما بایستی نگاهی ژرف به ادبیات دهۀ شصت داشته باشیم. ما در دو جنبه در قبال این ادبیات ضعیف بوده‌ایم: 🔸۱.جنبۀ وقایع‌نگاری 🔸۲.جنبۀ نظریۀ شناختی و فلسفی...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9575 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بغض تمام ابرها (ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت علیه‌السلام، شعری از جناب آقای "شاهمرادی" در رثای این امام عزیز بخوانید) ▪️کم پیش می آید صدای بال شاهینی هفت آسمان را در دل انسان بلرزاند بغض تمام ابرها را هق‌هقِ مردی یک‌باره روی شانۀ باران بلرزاند این ساحل آرام، فرزند چه طوفانی است؟ که می‌تواند عشق را در جان بلرزاند این کیست؟ این رودی که اقیانوس می‌گرید تا ماه را در برکۀ وجدان بلرزاند آتش‌فشان درد دارد مرد و آه سرد اشکی مگر در چشم زندان‌بان بلرزاند این ناله‌ها بی‌تابیِ باد است و می‌خواهد ما بیدها را بر سر ایمان بلرزاند ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در اخبار نبشته‌است... | شماره دوم (گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب) ▪️ تازه‌ترین ستون سایت شهرستان ادب است. نخستین در اخبار نبشته است جمعۀ گذشته منتشر شد. در دومین مطلب «در اخبار نبشسته است» از شما دعوت می‌کنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید. مطالب این هفته، از نوشته‌های هفته گذشته تایمز هندوستان، خبرگزاری فارس، خبرگزاری مهر، فیگارو و با همکاری گردآوری شده است. این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9576 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 زیستن میان تاریخ و ادبیات (کتاب‌شناسی حمیدرضا شاه‌آبادی به قلم در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... شاه‌آبادی جایی میان تاریخ و ادبیات زندگی ‌می‌کند. آثار او نیز بازتاب زندگی اوست، با نگاهی ویژه به ادبیات کودک و نوجوان؛ کودکانی که تاریخ‌سازان آینده‌اند. در این مجال نگاهی به آثار داستانی او می‌اندازیم: 1ـ دایرۀ زنگی‌، کمان (1385): اولین مجموعه‌داستان منتشرشدۀ شاه‌آبادی، شامل 7 داستان در فضای جنگ است. داستان‌هایی سرراست که رنگ‌وبوی خاطره دارند اما متفاوت از داستان‌های جنگی معمول، خواننده را به چالش می‌کشند. این مجموعه با «داستان صادق»، خبر از ظهور نویسنده‌ای قصه‌گو را می‌دهد که تلخی تاریخ را با مهارتش در نویسندگی می‌آمیزد. 2ـ دیلماج، ‌افق (1385): اثری شناخته‌شده در میان خوانندگان ادبیات داستانی است و جایزۀ ادبیات «واو» و جایزۀ غنی‌پور را نیز در کارنامۀ خود دارد. رمانی تاریخی که با فاصله‌گذاری، مسخ شخصیت اصلی‌ا‌ش را از لابه‌لای روزنوشت‌ها و حوادث دوران قاجار و مشروطه روایت می‌کند. دیلماج با طرح ‌داستانی جذاب و تعلیقی که با نثر قجری و ماهرانۀ شاه‌آبادی در سراسر کتاب پخش‌ شده است، بستن کتاب را برای خواننده‌اش سخت می‌کند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9578 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 روح خزان ( پرونده شهرستان ادب را با شعری از کتاب سروده‌ی به‌روز می‌کنیم. ) ▪️آمیختند در گل من عشق و درد را آن‌گونه که به روح خزان سرخ و زرد را یک‌لاقبا و خسته‌ام اما نمی‌نهم از سر هوای رد شدن از فصل سرد را دیری‌ست راه عشق ندیده‌ست رهروی باید تکاند از تن این جاده گرد را سرمی‌نهم به شانه‌ی سبز بهار تو تا بازگویم آن‌چه که پاییز کرد را آری! پناه باش در این عصر دردخیز این شاعر شکسته‌دل دوره‌گرد را من آن یگانه‌سرو تبرخورده‌ام ولی می‌ایستم که فتح کنم این نبرد را ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
[In reply to شهرستان ادب] 🔻 فردا 15مهرماه، سالروز تولد زنده‌یاد شاعر نوگرای ایرانی است. ضمن گرامی‌داشت این روز، پرونده پرتره‌ای که پیش از این سایت شهرستان ادب درباره سهراب سپهری منتشر کرده بود را بازگشایی می‌کنیم ▪️در «پرونده پرتره سهراب سپهری» سایت شهرستان ادب تا کنون یادداشت‌ها و مقالاتی چون: تفاوت‌های سهراب سپهری با دیگران (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7374 نگاهی به بن‌مایه‌های عرفان شرقی شعر سپهری (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7376 ردپای نقاشی در شعرهای سهراب سپهری (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7384 سهراب سپهری، سیاست‌مداری حرفه‌ای (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7953 درنگی بر حضور طبیعت در شعرِ سهراب سپهری (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7373 نگاهی به شعر و زندگی سهراب سپهری (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5894 زیست شاعرانۀ سهراب سپهری در فضای روستا (یادداشتی از ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5895 سهراب سپهری در قامت غزل 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5897 و... از نویسندگان شهرستان ادب منتشر شده‌است. همچنین در این پرونده گزیده‌ای از شعرهای زنده‌یاد سپهری نیز منتشر شده‌است. همزمان با بازگشایی این پرونده، مطالب تازه‌تری در سایت شهرستان ادب با موضوع سهراب سپهری منتشر خواهد شد. برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحۀ ویژه سهراب سپهری در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-پرتره-سهراب-سپهری گفتنی است سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش مشهور ایرانی 15مهر 1307 در کاشان به دنیا آمد. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اگر شهریار نه، پس چه کسی؟ (مصاحبه‌ی ویژه‌ی با در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...قبل از رفتنم به تهران، در تبریز به‌صورت طبیعی با استاد شهریار مربوط بودیم؛ رادیو بود و هم وظیفۀ اداری بود و هم خودم به استادشهریار علاقه‌مند بودم و مکرر به دیدارشان می‌رفتم. عکس‌ها و تصاویر هست. دستگاهی می‌بردیم و با استاد صحبت می‌کردیم. استاد اگر سرحال بود شروع می‌کردند به خواندن شعر و ما هم ضبط می‌کردیم و بعدها به‌تناسب در برنامه‌ها استفاده می‌کردیم. استاد یک اعتمادی به من داشتند به‌نحوی که بعد از این‌که من به تهران آمده بودم هم، اگر مثلاً کسانی می‌خواستند با استاد دیدار کنند یکی از کسانی که می‌‌گفتند با او صحبت کنید نده بودم. یک‌بار من از ایشان پرسیدم استاد این چه رازی است که شما می‌فرمایید که من به شما بگویم، درصورتی‌که شما ممکن است بشناسید یا صلاح بدانید به کسی وقت بدهید؟ استاد فرمودند:‌ "بعضی از این‌ها، شیاطین هستند می‌خواهند از من حرف‌هایی بگیرند و ضبط کنند و بعد منعکس و پخش کنند، من می‌خواهم آدم‌هایی که می‌آیند، آدم‌های معتمدی باشند." در تهران هم که من بودم استاد شهریار نیاز به معرفی نداشتند و ما از ایشان بهره مند می‌شدیم و در برنامه‌ها استفاده می‌کردیم. برای شهریار چند برنامۀ ویژه ساختیم و از شبکۀ سراسری پخش کردیم. بعضی دوستان ما هم بودند که با استادشهریار مرتبط بودند، مثل آقای طرزمی، آقای فردی و دوستان دیگر که ما در هر جایی که بودیم به‌هرحال چون هم‌شهری‌های ما بودند به‌تناسب، از دوستان نیز استفاده می‌کردیم و از آن‌ها می‌خواستیم، برنامه بسازند و برنامه بدهند. یک کار بسیار خوبی آقای طرزمی کردند که آن زمان مدیر گروه ادب‌وهنر تلویزیون بودند، یک واحد سیار از تهران آوردند تبریز و یک زندگینامۀ تصویری کامل از شهریار ضبط کردند...» ادامه‌ی این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9583 ☑️ @ShahrestanAdab