شهرستان ادب
🔻 افسونِ دنیایِ سنتی ما
( در صفحهای دیگر از پروندهکتاب #نعلین_های_آلبالویی یادداشتی میخوانیم از #امیرمحمد_واعظی که به معرفی این کتاب پرداخته است.)
▪️ «... کتاب «نعلینهای آلبالویی» اثر «مهدی نورمحمدزاده»، مجموعهای از چند داستان کوتاه خواندنی است که میخواهد درست در وسط همین جنگلهای آپارتمانی شهر، حضور پررنگ افسونها و راز و رمزهای دنیای سنت را نشان دهد. همان اتفاقات غیرمنتظرهای که انگار دستی از غیب بهعمد آنها را به نحوی در کنار هم چیدهاست تا اتفاقی برای ما رقم بخورد.
... دنیای شخصیت اول هر کدام از داستانهای کتاب در فضا و زمان متفاوتی شکل گرفتهاست؛ برای مثال نحوۀ پدیدار شدن مسائل برای فردی که در شهرک اکباتان در تعارض میان وفاداری و خیانت مانده و آن کسی که برای یافتن فراموششدههای در دل تاریخ به کوه و جنگل میزند، متفاوت است؛ ولی به نظر میرسد تلاش نویسنده برای دادن روحی واحد به تمام این داستانها مثمر ثمر بوده است و توانسته در عین تنوع بالای صحنههای ترسیم شده در کتاب، آن معنای واحدی که مقصودش بوده را در دل تمام آنها جا دهد... .»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9947
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 صدای اتاقهای خالی
( ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه از #مصطفی_مردانی بهروز میکنیم. این داستان پیش از این در جلسۀ #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.)
▪️ « زن چادرش را گرفت جلوی صورتش و دم گوش مرد چیزی گفت. هر دو رفتند توی آشپزخانه. زن در کابینتها را باز کرد و یکییکی دیدشان. بعد هم فضاهای خالی بین کابینتها را دید و به مرد چیزی گفت. مرد هم گفت: «آقا چرا دو تا جای خالی داره؟».
گفتم: «یکیش ماشین ظرفشوییه، یکیش لباسشویی!».
مرد گفت: «ماشین ظرفشویی؟»
گفتم: «آره. از این بزرگها! دوازده نفرهها!»
باز هم ماتشان برد. محسن آمد سمت من و روبهرویم ایستاد: «حیفت نمیاد خونه دستهگلتو بدی دست اینا! حتی نمیدونند ماشین ظرفشویی چیه!».
تلاش کردم با دست بزنمش کنار. اما هنوز جلویم ایستاده بود: «حاجی اذیتشون نکن! چرا اینطوری میکنی! بعد آخه اینا قیافهشونش شبیه این حرفها نی...».
گفتم: «بابات یه چیزی میدونه که تو نباس بدونی. پس بهتره صداتو ببری».
محسن شوکه شد! چشمهایش چهار تا شد! تا حالا باهاش اینطوری حرف نزده بودم. آرام از جلویم رفت کنار و نزدیک آشپزخانه شد... .»
ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9944
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارش تصویری دوازدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9902 ☑️ @Shahrest
🔻گزارش مشروح دوازدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9946
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 «تکبیر خداوند» به روات «ماشادو د آسیس»
(در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفتهایم و صفحهای از آن را با یکدیگر خواندهایم. اینبار به سراغ رمان #دن_کاسمارو رفتهایم از #ماشادو_د_آسیس.)
▪️ «... «چشم، سویِ آسمان کردم که دم به دم گرفتهتر میشد، اما معلوم نبود که ابری است یا صاف است. روحم را به آسمانی دیگر پرواز دادم؛ به آن پناهگاه، به دوستم. بعد با خود گفتم:
«اگر ژوزه دیاس به دادم برسد و به مدرسۀ علمیه نروم، صبح و شب آنقدر دعا و نماز میخوانم که به هزار دور تسبیح برسد».
سنگ بزرگی برداشته بودم. دلیلش این بود که بار کلی نذر ادا نشده، بر دوشم بود. آخرین بار، دویست دور تسبیحِ تکبیرِ خداوند و دویست دور، سلام بر مریم بود، نذر این که بعد از ظهری که قرار بود برای گردش به سانتا ترزا برویم باران نبارد. باران نبارید، اما من نماز و دعا را فراموش کردم. از همان بچگی، عادت داشتم که از خداوند چیزهایی طلب کنم و برای اجابت آن نذر کنم. بار اول دعاهام را خواندم، دفعۀ بعدی هی عقب انداختم و وقتی آن همه نذر روی هم انبار شد، فراموششان کردم. به این ترتیب از بیست به سی و پنجاه رسیدم. بعد به صد رساندمش و حالا دم از هزار بار میزدم. این جوری با تعداد دعا و نماز به مشیت الهی، رشوه میدادم... »
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9943
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 باز باران با ترانه
( شعر «باز باران با ترانه» از #گلچین_گیلانی، مانند خاطرهای از کودکی در ذهن همۀ ما ایرانیها ماندگار شده است. گلچین گیلانی شاعر این سرودۀ خاطرهانگیز 109 سال قبل (یعنی در سال 1288) در چنین روزی چشم به جهان گشود. به این بهانه به بازخوانی شعر معروف او میپردازیم. گفتنیست شعر «باز باران» در کتب درسی ما به صورت خلاصه آمده است و در زیر متن کامل آن را منتشر میکنیم.)
▪️«باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پُرگو
باز هر دم
میپرند، اینسو و آنسو
میخورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان.
کودکی دهساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده
از خزنده
از چرنده
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من
روز روشن.
بوی جنگل
تازه و تر
همچو می مستیدهنده.
بر درختان میزدی پر
هر کجا زیبا پرنده.
برکهها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی.
سنگها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آنجا نشسته،
دمبهدم در شور و غوغا.
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.
چشمهها چون شیشههای آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو،
میپریدم از سر جو،
دور میگشتم ز خانه.
میکشانیدم به پایین
شاخههای بید مشکی
دست من میگشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی.
میشنیدم از پرنده،
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه میدیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا
شاد بودم
میسرودم:
«روز، ای روز دلارا!
دادهات خورشید رخشان
اینچنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بیجان.
این درختان
با همه سبزی و خوبی
گو چه میبودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیباییست از خورشید باشد.»
اندکاندک، رفتهرفته، ابرها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخسارۀ خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخها میزد چو دریا
دانههای گرد باران
پهن میگشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
بادها، با فوت خوانا
مینمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفتهرفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه
بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
میشنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی.
«بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.»
☑️ @ShahrestanAdab
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره پانزدهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️این هفته در چهاردهمین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از تأثیر سال نوی میلادی بر ادبیات، سفر یک نویسنده مشهور به ایران، پیشبینی ظهور دیکتاتوری ترامپ، انتشار یک فرم جنجالی در یکی از انتشاراتیها، حاشیهای تازه برای استاد شفیعی کدکنی و اعلام سرانه مطالعه در کشورمان. از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاری ایسنا، مهر، ایبنا، ایندیپندنت، نیویورکتایمز و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9958
☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان یازدهمین جشنواره بینالمللی شعر و داستان انقلاب منتشر شد.
▪️مهلت ارسال آثار : ۳۰ بهمن۱۳۹۷
▪️جزئیات فراخوان و اطلاعات بیشتر:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9959
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 عکس یادگاری
(پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس را با شعری از خانم #ایمان_طرفه بهروز میکنیم؛ شعری که به جانبازان دفاع مقدس تقدیم شده است.)
▪️عشق باید آنچه را با خویش داری، میگرفت
تا تنت را رنگ و بوی سربداری میگرفت
پانزده سالَت که شد، برداشت پاهای تو را
داشت جایش صندلی چرخداری میگرفت
نیمی از تو در بهشت و نیم دیگر منتظر
خندهات کمکم دَم ابر بهاری میگرفت
بالها را بستی و با ما نشستی در قفس
سالها صبر از تو درس بردباری میگرفت
ایستادن تا ابد، کار کسی غیر از تو نیست
کوه باید با تو عکس یادگاری میگرفت
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گشایش «پروندۀ برفیه» در سایت شهرستان ادب
▪️فصل زمستان، مانند تمام سوژههای دیگر طبیعت، از گذشته مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است؛ در ادبیات فارسی ما هم توصیفهای زیبا و جانداری از سوز و سرمای برف وجود دارد که شاید مخاطب موقع خوانش آنها سوز سرمای برف را بر صورت خود حس کند. در ادبیات کهن ما، برف درعین حال که به خاطر سرمایش ناپسند بوده، به سبب رنگ سپید و هویت پاک و پاککنندهاش، نمادی از زیبایی، خلوص و پاکی بوده است.
به همین مناسبت و با شروع فصل زمستان و چند بارش زیبای برف در شهرهایمان، پروندهی شعر و داستان #برفیه در سایت شهرستان ادب افتتاح شد. این پرونده در دو بخش شعر و داستان شروع به کار کرده است که تابهحال اشعاری برفی از
🔸کمالالدین اسماعیل
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7774
🔸پروین اعتصامی
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9915
🔸 احمد شاملو
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6059
🔸سیدحسن مبارز
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3248
🔸و داستانی زمستانی از زویا پیرزاد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7773
در آن منتشر شده است. در این روزهای زمستان 97 نیز این پرونده با اشعار و داستانهای تازهای بهروز خواهد شد. شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب را در این زمستان زیبا به خواندن پروندۀ برفیه شهرستان ادب دعوت میکنیم:
🔸 پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/برفیه
همچنین پیش از این در سایت شهرستان ادب پروندۀ «شعر پاییزی» و پروندۀ «بهاریه» نیز - در بخش شعر - منتشر شده بود که شما میتوانید از طریق لینکهای زیر به آنها دسترسی پیدا کنید:
🔸 پروندۀ #شعر_پاییزی
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی
🔸 پروندۀ #بهاریه
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-بهاریه
شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب میتوانید در تکمیل این پرونده همراه ما باشید؛ اگر شعر یا داستانی خواندهاید که در پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب جایش خالیست، آن را برای ما ارسال کنید؛ از طریق ایمیل
shahrestanadab@gmail.com
و صفحۀ اینستاگرام شهرستان ادب:
@ShahrestanAdab
با ما در ارتباط باشید.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب «جشن باغ صدری» در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️ هشتاد و سه سال پیش در چنین روزی، رضاشاه قانونی را به اجرا درآورد که رسوایی آن در تاریخ ماندگار شد؛ قانون کشف حجاب. قانونی که براساس آن زنان ایرانی حق استفاده از چادر، روسری و روبنده را نداشتند و قانونشکنان در این بین، مورد بازخواست و حتی برخورد فیزیکی مأموران نظامی قرار میگرفتند.
این واقعۀ تاریخی، مانند هر رویداد جنجالبرانگیز دیگری در تاریخ کشور، داستانها و روایتهای بسیاری در دل خود داشت که حتی با گذشت سالها، فراموش نشده و همچنان داستانهایی دراینباره نوبهنو نگاشته میشوند و روایت میشوند. از جمله نویسندگانی که به این دورۀ تاریخی و این واقعۀ خاص پرداخته است، #سیده_عذرا_موسوی است.
سیدهعذرا موسوی فعالیت ادبی خود را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده است. او از سالها پیش در نشریات نوجوان نیز فعالیت جدی دارد و ویرایش کتب بسیاری را انجام داده است. نخستین داستانهای کوتاهی که از او به چاپ رسید، در مجموعههای داستانی مشترک با نویسندگان دیگر در انتشارات حوزه هنری قم و میراث اهل قلم بود؛ نخستین اثر مستقل او مجموعهیادداشتهایی داستانی بود با عنوان «گربۀ معبد کنکور» که در حوزۀ نوجوان توسط انتشارات معارف منتشر شد.
اما نخستین مجموعهداستان مستقل سیدهعذرا موسوی در حوزۀ بزرگسال، کتاب #جشن_باغ_صدری است که در سال 94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که تمامی آنها در حال و هوای تاریخ معاصر نگاشته شدهاند؛ از روزهای حکومت رضاخانی گرفته تا حوادث انقلاب اسلامی.
داستان کوتاه «جشن باغ صدری» - که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است - به روزهایی از تاریخ ایران پرداخته است که زنان از ترس آنکه حجاب از سرشان کشیده شود، خانهنشین شده بودند و غیرت مردان ایرانی آنان را به آرزوی مرگ وامیداشت. نویسنده در این داستان قانون منع حجاب را دستمایه قرار داده است تا نادیدهها و ناشنیدههایی از آن روزها را برای ما مردم این روزگار، بازگو کند.
شهرستان ادب در سالگرد اجرایی شدن قانون کشف حجاب، سیزدهمین #پرونده_کتاب خود را اختصاص داده است به کتاب «جشن باغ صدری» نوشتۀ سرکار خانم سیدهعذرا موسوی. این کتاب که با استقبال مخاطبان به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع جدیدترین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید. گفتنیست این پرونده با اخبار و یادداشتهای جدیدی نیز بهروز خواهد شد.
🔸 «اتفاقی تازه در داستان انقلاب» | یادداشت #مهدی_کفاش بر «جشن باغ صدری»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6232
🔸 «ورود زن داستانی ایرانی به دنیای سیاست» | یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب «جشن باغ صدری»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6338
🔸 حضور فعال زنان در «جشن باغ صدری» | یادداشتی از #سیدحسین_موسوی_نیا
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9967
🔸 چرا جشن باغ صدری کتاب خوبیست؟ | یادداشتی از #علی_عبدالوهاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9132
🔸 تاریخ مشترک یک نسل | به قلم #وجیهه_علی_اکبری_سامانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6182
🔸 کمی مرد باش لطفاً! | یادداشتی از #یوسف_یوسفی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/4721
شما میتوانید برای مطالعۀ این پرونده به صفحۀ زیر مراجعه کنید:
🔗 www.shahrestanadab.com/جشن-باغ-صدری
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پر فرشتهها
(همزمان با آغاز فصل زمستان و گشایش پرونده #برفیه ، پنج رباعی برفی از استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه میخوانید)
▪️از نو در ِآسمان نگا! باز شده ست
ها باز شده است باز، ها! باز شده ست
پرواز سپید برف را می بینی؟
انگار پر فرشته ها باز شده است
▪️نه مثل تگرگ ،ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری
قربان تو ای برف که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا می باری
سه رباعی دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9973
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 رقصهای بیجشن
(یادداشتی از #علی_ششتمدی در #پرونده_کتاب #جشن_باغ_صدری)
▪️ «... به عقیدۀ نگارنده، بهترین داستان این مجموعه، داستانِ «زندگی عادیست» محسوب میشود. داستانی دارای ماجرا و ایده؛ ایدهای که از نظر روایی، بهخوبی و باکیفیت، قابل تعریف کردن است. به اندازۀ کافی تعلیق دارد تا مخاطب آن را دنبال کند و حتی به دیگری پیشنهاد بدهد که این داستان بسیار کوتاه را حتماً بخواند. در عین حال شخصیتهای خاکستری دارد؛ نه از جنس کلیشهها، بلکه یک زن و شوهر با زندگی کارمندی ـ در آن بازۀ زمانی زندگی مرفهی محسوب میشود ـ که در یک آن، تصمیمی بزرگ میگیرند و در کش و قوس اتفاقاتی جالب و بهیادماندنی، از پس تصمیمشان بهخوبی برمیآیند. دخترِ چادری و ساکش در حد یک «شخص» یا حتی جزئی از فضای داستان بودند. شخصیت و عملشان در داستان تأثیر نداشت. عنوان داستان هم هوشمندانه و جذاب انتخاب شده؛ وقتی در عنوان داستان بخوانیم که «عادی است» یعنی «عادی نیست» و این کنجکاوی، به تعلیق داستان کمک میکند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9965
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻محبوبترین مطالب اینستاگرام شهرستان ادب
(به روایت Best Nine 2018)
▪️ به رسم سالهای اخیر دوباره سایت بست ناین (Best Nine) دوباره بازگشای شده تا کاربران #اینستاگرام بتوانند در آخرین روزهای سال ۲۰۱۸ محبوبترین مطالب صفحه خود را شناسایی کنند. در تازهترین مطلب پرونده «سالنامه شهرستان ادب» 9مطلب برگزیده و محبوبتر اینستاگرام شهرستان ادب به انتخاب کاربران را مشاهده میکنید. این فهرست به ترتیب میزان محبوبیت است:
🔸سخنرانی #آیت_الله_جوادی_آملی درباره #فردوسی و اهمیت حماسه در شعر عصر انقلاب اسلامی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9929
🔸رهبر انقلاب در دیدار با داستاننویسان: «کاری که شهرستان ادب آغاز کرده باید ادامه پیدا کند»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9601
🔸گزارش تصویری یازدهمین #ماه_شعر آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9758
🔸«بیکتابی» برگزیدۀ دهمین #جایزه_جلال شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7712
🔸رمان #بی_کتابی در برنامه کتابباز
🔗 aparat.com/v/ps4Eb
🔸گزارش تصویری و مشروح دومین شب شعر بزرگ #هرچه_فریاد در شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9682
🔸شعر زیبایی که #محمدحسین_ملکیان برای پدر جانبازش سروده بود
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9320
🔸گزارش صداوسیما از دومین شب شعر هرچه فریاد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9691
🔸مستند #طواریج_واژه_ها: روایت کاروان شاعران و نویسندگان ایرانی در اربعین
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9675
🔹برای عضویت در اینستاگرام شهرستان ادب میتوانید به این نشانی مراجعه کنید:
🔗 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گل روییده در برف زمستان
(ستون شعر و پرونده #برفیه سایت شهرستان ادب را با شعری از #حمید_درویشی بهروز میکنیم. این شعر در کتاب #بی_نقابی سرودۀ این شاعر جوان منتشر شده است)
▪️تو را شیرینترین لیلای دوران، دوستت دارم
چنان فرهاد مجنون از دل و جان دوستت دارم
تو ای سلطان قلبم، با من درویش دردآلود
چه خوش سرکردهای با لقمهای نان، دوستت دارم
انیس روزهای تلخ و شیرین در کنار من
دمی بنشین و این تشویش بنشان دوستت دارم
مرا با آفتاب بودنت دلگرم خواهی کرد
تویی بر این شب شوریده پایان دوستت دارم
برای لحظههای قهر نه، یک لحظه بعد از آن
برای لحظههای بوسهباران دوستت دارم
در این فصل پر از نیرنگ مثل تو نخواهم یافت
گل روییده در برف زمستان دوستت دارم
کم است این شعر عشق من فراتر از نوشتنهاست
فراوان در فراوان در فراوان دوستت دارم
☑️ @ShahrestanAdab