🔻در سکوت
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #فائزه_زرافشان تقدیم به #شیخ_ابراهیم_زکزاکی بهروز میکنیم)
▪️تو را میکشند و جهان در سکوت است
زمین در سکوت و زمان در سکوت است
کجا رفت فریاد حقخواهی ما
که شاعر خموش و زبان در سکوت است
صدا، این صدای قدمهای ملعون
صدا میزند که امان در سکوت است
خوشا سر در آغوش او جان سپردن
ضرر در نرفتن، زیان در سکوت است
مرا قوت غالب همین شعر تلخ است
شما خوش بمانید، نان در سکوت است
تو پیش خدا روسفیدی دعا کن
به آنان که ایمانشان در سکوت است!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای کاش میزد وسط خال! | یادداشت #محمدقائم_خانی بر #گور_سفید
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"گور سفید" یکفرصت سوخته است. فرصتی که میتوانست به یکی از مهمترین مفاهیم کل دورۀ معاصر ما بپردازد؛ قانون. مفهومی که لاأقل از مشروطه به این طرف، همۀ هستی ما را درگیر خودش کرده است. گور سفید، فرصتی استثنایی بود برای این که نویسنده به "قانون" بپردازد و برگ برندهای را در آخرین رمانش برای ادبیات رو کند، اما متأسفانه قیصری این کار را نکرده و تنها به لحظۀ اعمال آن فکر کرده و درگیر ظاهری شده که هیچلایهای برای پیشبرد قصه و جهان داستانی ندارد. آن صحنۀ بینظیر دریاچۀ نمک، حیف شده؛ چون هیچرابطۀ علی و معلولی درستی در رمان ننشسته است. اگر نویسنده میتوانست در طول رمان به خود "قانون" خیره شود، صحنۀ "گور سفید" میتوانست به یکی از ماندگارترین نقطههای گرهگشایی در رمان فارسی تبدیل شود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10786
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خندۀ سبز توی قاب
(ستون شعر شهرستان ادب را با شعری از خانم #مطهره_عباسیان بهروز میکنیم. خانم عباسیان این شعر را به مادران شهدا و بخصوص مادر سردار شهید مرتضی پریشانی تقدیم کردهاست)
▪️تاب میآورَد بهتنهایی رنج غمهای بیحسابش را
بیش از اینها صبور و پابرجاست کس نمیبیند التهابش را
شببهشب پای حوض با هر بغض زیر نور شکستۀ مهتاب
میسپارد به دست تشنۀ آب همۀ فکر و اضطرابش را
در تنش رشد داد دریا را، پوست و استخوان فردا را
جنگ شد، ناگهان به خون بستند میوۀ عمر پرشتابش را
چشمهایش به آسمان خیره، به عطشناکی شب تیره
مثل هر شب هوای دلتنگی از نگاهش گرفته خوابش را
پسرش را به آسمان دادهست به تن خشک باغ جان داده ست
جای گل نصب کرده بر دیوار خندۀ سبز توی قابش را
بگذرید از نصیحت ای زنها! گوش او گوش پندخواهی نیست
پس نمیگیرد از خدا هرگز طعم شیرین انتخابش را
بعد از این زن تمام ایثار است مادر ابرهای پربار است
بعد از این پنجره نخواهد دید نفس داغ آفتابش را
ماه، اما نمیبرد از یاد فصل باران نمنم زن را
اعتکاف به گل نشستۀ او از دعاهای مستجابش را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سایۀ شریعتی
(یادداشت #علی_ششتمدی بر رمان #سایه_های_باغ_ملی نوشته #محسن_هجری)
▪️«...مهمترین نقطۀ محوری و اتکای داستان اما "شریعتی" است. شخصیتی مهم در تاریخ انقلاب و البته شخصیتی که بعد از ۴۳سال هنوز موضوع چالشهای مهمی در حوزۀ علوم سیاسی و اجتماعی کشور ماست. شریعتی در بخشهای ابتداییِ کتاب، یک نویسنده و سخنرانِ دور از ماجراها و شخصیتهاست. کمکم سایههایی از شریعتی پیدا میشود. بهتدریج، شریعتی وارد محور داستان شده و به محور اصلی مجادله تبدیل میشود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10789
☑️ @ShahrestanAdab
🔻چرا باید برای بچهها کتاب بخوانیم؟ | یادداشتی از #رویا_میرغیاثی
(پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان)
▪️«خوردن و خوابیدن و خواندن و خوشگذراندن وظیفه است؟ نیست. لذت است، لذتهایی که برآوردهشدن آنها کمک میکند تا شاد و راضی باشیم. میدانم ضرورتهایی هم وجود دارد که توصیه میکند در هردورۀ سنی باید چه اندازه و چه چیزی خورد، چندساعت خوابید، چطور تفریح کرد و... . سفارشهایی که معمولاً جدی میگیریم. چرا؟ تصور کنید پدر یا مادر نوزادی هشتماهه هستید و یکپزشک پیشنهاد میکند چطور از لعاب برنج یا آرد بادام، غذای کمکی درست کنید. میدانید عمل به این توصیه، ضامن سلامتی کودکتان است. میخواهید او سالم و در امان باشد و راز بقایش را در عمل به این شیوه میبینید. دربارۀ خوابیدن و خوشگذراندن او هم مراقباید، ولی خواندن چی؟...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10780
☑️ @ShahrestanAdab
🔻باغ در باغ
(ستون شعر شهرستان ادب را با شعری از #محمدجواد_محبت بهروز میکنیم. محبت همان شاعری است که شعر زیبای «دو کاج» سرودۀ او از کودکی در خاطر ما ماندگار شده است)
▪️تازه شد در نگاه مبهم تو
شور و حالی که شد مجسم تو
با تو گفتم بجز دل من نیست
هیچکس در زمانه محرم تو
سرفرازست شام روشن تو
دلپذیرست صبح خرم تو
این سخنها حقیقت است ای کاش
این حقیقت شود مسلم تو
حاصل لحظههای عمر من است
برگ و باری که شد فراهم تو
ای خیالی که باز میبارد
روی گلبرگ باد، شبنم تو
با همین شاخه امشب آمده است
باغ در باغ، عطر مریم تو
ای دل خوب، ای رفیق قدیم
جز غم من نبود همدم تو
مثل آب از نسیم میرنجی
آخر این است عهد محکم تو؟!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«نگهبان تاریکی» یا نگهبان اسطورهها؟ | یادداشتی از #سمیه_لندی_اصفهانی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"بالاییها نمیدانستند. از کجا باید میفهمیدند؟ مهم نبود. نمیدانم شاید هم میدانستند.گفتن نداشت. توافقی نکرده بودیم بین خودمان. وقتی ما نمیزدیم، آنها هم نمیزدند، خیلی طبیعی. برای همین صدای تیر که بلند شد، همه ریختیم بیرون. ایرج گفت: "زدمش"... سیاوش میگفت: "خودم درستش میکنم". نگفت چطور؟ فقط گفت: "درستش میکنم". بیآبی را میشد تحمل کرد، ولی این لکۀ ننگ را که خورده بود روی پیشانیاش نمیتوانست تحمل کند. امتحان سختی بود".
اسطورهها روایتهای تکرارپذیر هستند. یکی از ویژگیهایی که میتواند آنها را زنده نگه دارد، تکرارکردن آنهاست و هنر، جایگاه تکرار اسطوره است. یکی از جایگاههای اسطورهها داستان و رمان است. در این جایگاه، اسطورهها میتوانند بروز و جلوه کنند، خودی نشان دهند و نفس بکشند و بهشکلهای گوناگون دربیایند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10791
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی در سایت شهرستان ادب گشوده شد
ای عشق همه بهانه از توست، من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی، وین زمزمۀ شبانه از توست
«ه.ا.سایه»
▪️ترانه را، در معنای عام و گستردهاش، میتوان در نخستین زمزمهها و بداهههای ناخودآگاه جمعی مردمان هر سرزمین شنید. از نغمۀ لالایی مادران همیشهدلواپس در گوش فرزندان بیخواب تا هیجانههای بازیهای کودکانه. از آوازهای سوزناک چوپانی و مرثیهخوانی زنان ایل تا سرود وعیدانههای اقوام گوناگون. زمزمهای که رفتهرفته از فرد به جامعه میگراید و میبالد و تو میتوانی بر آن نام سرود، تصنیف، چامه، شروه، قول، حراره و ... بگذاری. با اینحال تعریف ترانه کار چندان آسانی نیست؛ حتی واژۀ ترانه از دیرباز تا به امروز فراز و فرودها و تحولات معنایی بسیاری را از سر گذرانده است.
شاید بتوان گفت آن ترانهای که ما امروز میشناسیم، کموبیش از زمان ساخت تصنیفهای شیدا و عارف قزوینی تحولی بنیادین مییابد و با دغدغهمندی بیشتر، رسالتی اجتماعی - سیاسی را بر دوش میکشد. گاه نیز در عین اجتماعی بودن، هویت فردی مییابد تا انعکاسدهندۀ عاشقانههای این مرز و بوم باشد. اینگونه است که همان ترانهای که پیش از این در لهجۀ آوازهخوانان دورهگرد طنینانداز میشده، بهطوررسمی در رسانههایی چون رادیو و تلویزیون قصهپردازی میکند.
پس از انقلاب اسلامی نیز ترانه در قالب سرودهای انقلابی و دفاع مقدس به حیات خود ادامه میدهد. سپس با جان گرفتن دوبارۀ موسیقی پاپ، عاشقانهها و عواطف فردی و دیگر رسالتهای اجتماعی بار دیگر در سرودههای ترانهسرایان تجلی مییابد و در کنار جریان موسیقی پاپ، جریان ساخت موسیقی سنتی و تصنیف نو نیز به حیات خود ادامه میدهد.
دایرۀ موضوعی ترانه، از دورۀ قاجار تابهامروز بسیار گسترده است. به همین سبب در نظر داریم در پروندۀ ترانه بهطوراجمالی به بررسی سیر تکامل جریان ترانهسرایی در ایران از روزگار مشروطه تا پس از انقلاب و معرفی آثار برجستۀ ترانهسرایان پس از انقلاب بپردازیم. در عین حال نقد و بررسی تیتراژهای تلویزیونی و معرفی ترانههای محلی، لالاییها وبرخی تصنیفها از دیگر مطالب این پرونده خواهد بود. در کنار این مطالب گفتگوهای اختصاصی با ترانهسرایان و ترانهشناسان روزگارمان نیز خواهیم داشت و به بررسی آماری و کیفی ترانههای ساخته شده در سالهای اخیر خواهیم پرداخت و دغدغهها و درونمایهْ سرودها و ترانههای پس از انقلاب را با مدد کارشناسان خواهیم شناخت. بدیهیست که به سبب فراگیر بودن موسیقی پاپ در ایران، تمرکز این پرونده بیشتر بر ترانههای پاپ خواهد بود. با ما همراه باشید.
شما میتوانید پیشنهادات خود را در راستای بهبود این پرونده به ایمیل shahrestanadab@gmail.com ارسال نمایید.
صفحۀ ثابت پروندۀ «ترانهخوانی» در سایت شهرستان ادب:
🔗 shahrestanadab.com/ترانه-خوانی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻چشمۀ تجرید
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #زکریا_اخلاقی بهروز میکنیم)
▪️کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
هر شب از کوچۀ خوشبوی شقایق تا صبح
کسی آهسته و پیوسته مرا میخواند
با نشاطی دگر از ناحیۀ روشن شوق
همنشین منِ دلخسته مرا میخواند
امشب از خلوت نزدیکترین خانۀ خاک
عارفی کامل و وارسته مرا میخواند...
یا رب این بانگ خوش از حنجرۀ شرقی کیست؟
چه کسی پشت در بسته مرا میخواند؟
باده نوشان سحر! چشمۀ تجرید کجاست؟
آشنایی سر گلدسته مرا میخواند
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سیری کوتاه بر ترانۀ ایران؛ از تصنیفهای عارف قزوینی تا سرودههای پس از انقلاب
(یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«"ترانه" را -سوای معنای لغوی آن- چه به معنای نوعی از ملحونات، از قبیل تصنیف و سرود بدانیم و چه معادلی برای لفظ دوبیتی و خصوصاً رباعی، و چه در مفهوم امروزین، که تقریباً هرنوع شعر همراهشده با موسیقی را دربرمیگیرد، بیشک در عین مشاهدۀ دگرگونیهای لفظی، به ریشههای معنایی مشترکی میرسیم. چراکه همۀ این انواع و اقسام در نهایت آیینهای در برابر مفاهیم و عواطف انسانی ما در طول تاریخ بودهاند تا تصویری، هرچند گاه در پردۀ ابهام و غبارآلود، از حقایق اجتماعی هر دوره به دست دهند.
ترانه را از حیث مضمون میتوان به انواع عاشقانه، وصفی، حماسی، رزمی، لالایی و... تقسیم نمود. چرا که این شکل شعری در هر دورۀ تاریخی دریچهای خاص از ظرفیتهای خود به روی ما گشوده است. اما صرفنظر از سابقۀ طولانی ترانه که حتی به پیش از اسلام میرسد و در سرودههای هجایی مانی، ترانههای محلی خراسان، خسروانیها و... قابل پیگیریست، قدیمیترین تصنیفهای بهجامانده عموماً از دورۀ قاجار به بعد است. بدین ترتیب سیر ترانه به معنی امروزین را میتوان به چهار دورۀ کلی تقسیم نمود که بهطوراجمالی به معرفی شاعران هر دوره خواهیم پرداخت...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10493
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همۀ آنچه که در جنگ گم کردهاید | یادداشت #مصطفی_مردانی بر #گوساله_سرگردان
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"گوسالۀ سرگردان" یکی از مجموعهداستانهای قابل احترام در مورد جنگ و ویژگیهای متفاوت آن است. شاید اگر بخواهیم درونمایۀ همۀ داستانها را در یکعبارت بیان کنیم، باید بگوییم "گمشدههای متفاوت!". "مجید قیصری" در این مجموعه، داستانهایی را ارائه میدهد که همهشان از یکگمشده خبر میدهند. انگار بخشی از جنگ را ندیدهایم و حالا در دل این داستانها میتوانیم پیدایش کنیم. به ما این نوید را میدهد که اگر چیزی در جنگ گم کردهاید، شاید بتوانید وسط کلمههای این کتاب پیدایش کنید. یکی از این داستانها بهنام "فقط حرف بزن" نمونهای از کل داستان است. نمونۀ کسانی که بهدنبال گمشدهای در جنگ هستند و حالا میخواهند از زبان کسی که در بحبوحۀ اشغال خرمشهر از آنجا برگشته، نشانهای از گمشدگانشان پیدا کنند. بااینحال، گمشدن و ناپیدابودن، تنها مسألۀ این داستانها نیست...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10795
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کتابهای #خبرهای_خوب و #دعوتنامه از #مریم_کرباسی در بیست و هفتمین نشست #یک_ماه_یک_کتاب نقد و بررسی میشوند
(روز شنبه ۲۹ تیرماه با حضور #علی_داودی، #انسیه_موسویان، #فريبا_يوسفى)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10798
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاه
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #به_رنگ_درنگ سروده #محمد_مرادی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️یک بغل شعر و کمی خاطره اینجاست، ببین
روز و شب دلهره در دلهره اینجاست، ببین
به زمین خیره شو ای دل، به زمان چشم بدوز
زل بزن، منظره در منظره اینجاست، ببین
سعی کن باز به دیوار مبدّل نشوی
صد نفس باغ پس پنجره اینجاست، ببین
سربه سر راز جهان خندهی مستانهی اوست
صد دهان قهقههی یکسره اینجاست، ببین
لشکر اوست که بر دشت زمان صف زده است
شک نکن، میمنه در میسره آنجاست...ببین!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻برگۀ مأموریت | معرفی رمان #وریا اثر #سیده_زهرا_محمدی
(یادداشتی از #سعید_داودی در پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان)
▪️«...ویژگی یککتاب خوب برای نوجوانان چیست؟ احتمالاً مهمترین ویژگی یکرمان نوجوان، این است که باید خطدهی داشته باشد. باید به نوجوان یاد بدهد که جامعهاش را بهتر ببیند، بهتر بیاندیشد و بهتر تصمیم بگیرد. در یککلمه باید آگاهیبخش باشد.
راوی کتاب وریا، دخترکی است جستجوگر. او که با مسألهای بهنام حجاب روبهرو شده، حالا میخواهد آن را در بوتۀ آزمایش بگذارد. میخواهد دربارۀ آن تصمیم بگیرد و آن را قضاوت کند. همۀ ما وقتی با مسألۀ جدیدی برخورد میکنیم، دست به پیشداوری میزنیم و آن را همانطوری تفسیر میکنیم که دلمان میخواهد، امّا مهمترین شرط قضاوت، دوری از پیشداوری است. (موضوعی که بهنظر میرسد ما بزرگسالها هم در آن ضعف داریم). پس از آن نوبت به جمعآوری اطلاعات و درنهایت قضاوت میرسد.
راهی که دخترک رمان وریا میرود، همین راه است...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10796
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آمیختگی شعر و موسیقی در ایران، از هزارههای دور تا سقوط سلسلۀ ساسانی
(یادداشتی از #علی_جوان_نژاد در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«تاریخِ آمیختگی شعر و موسیقی را میتوان تا هزارههایی خیلی دور ادامه داد. مثلاً میتوان دید در هزارۀ سوم پیش از میلاد، خنیاگرانی هر صبح و شام به افتخار پادشاهی عیلامی به سرود ایستادهاند. یا چند صد سال بعد هرودوت را میتوان دید که در کرانۀ رود نیل به شنیدن ترانهای آشنا نشستهاست. و این همه به آن معناست که تا سپیدهدمان تاریخ میشود در پی ردِّ پایی از آمیختگی این دو هنرِ متعالی رفت بیآنکه از یافتن ردِّ پایی قدیمیتر ناامید شد.
میتوان حدس زد شعرِ آمیخته با موسیقی یا شعر ملحون، در ابتدا بیشتر عبادی بوده؛ خواه بتپرستانه، خواه یکتاپرستانه و احتمالاً مناسک نمایشی که قبل از به قدرت رسیدن آریاییها، در خاورمیانه مرسوم بوده با موسیقی همراهی داشتهاست. به عنوان مثال میشود از مراسمی نمایشی یاد کرد که در سوگ دوموزی میگرفتند و بعدها به هیبت سوگ سیاوش بازآفرینی میشود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10542
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نورِ تو
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمد_غفاری بهروز میکنیم)
▪️برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
به هر دری که زدم رو به تو گشوده نشد
دلم شکسته، فقط چشم بر دعا بستهست
چگونه نور تو را پشت ابر باید دید؟
که اشک، راه تماشای چشم را بستهست
برای یاس حیاط از تو گفتم و گل داد
چه قدر غنچه به تو عاشقانه وابستهست
«دلم قرار نمیگیرد از فغان بی تو»
که راه چارهی ما بیقرارها بستهست
تو آسمان و زمینی، تو نور و باران، تو…
چهقدر از تو نشان هست و چشم ما بستهست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تجربۀ کارگاه داستانِ مجید قیصری | به قلم #سیدعلی_موسوی_ویری، #لیلا_بهرامی، #علیرضا_عیوضی و #الهه_هدایتی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«...در جلسههای استاد قیصری آنقدر چیز یاد میگیرم که گاهیاوقات احساس افتقار مقدسی بر من چیره میشود؛ انگار که لباسهای کهنۀ مرا گرفته باشند و لباسهایی نو به من هدیه کنند. روند جلسهها هم برای من اینطور بوده که هربار حجم زیادی از اطلاعات مفید و متنوع از داستان گرفته تا مکاتب ادبی، همچنین پژوهشهای ادبی و حتی فیلمهایی را که جنبههای ادبی خیلی قوی دارند، بهوسیلۀ راهنمایی استاد قیصری شناختم.
روش ایشان در نقد داستانهای اعضا و حتی نقد داستانهایی که در دورۀ صدسال داستاننویسی ایران و جهان داشتیم، همیشه برایم آموزنده بود. بهعبارتدیگر چون ایشان نویسندۀ برجستهای هم هستند، معمولاً دست نویسنده (اعضای جلسه) را خالی نمیگذارند و علاوهبر بیان چالشهای داستان مورد نقد، پیشنهادهایی ارائه میدهند که خیلی از آنها را یادداشت کردهام و هنوز هم نگهشان داشتهام؛ پیشنهادهایی که موقعیت یکداستان بهظاهر ساده را به یکموقعیت جذاب و خواندنی تبدیل میکند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10801
#یکشنبه_های_داستان
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟
(فردا زادروز #ارنست_همینگوی است. نویسندهای که اثر مشهور او #پیرمرد_و_دریا در سال ۱۹۵۴ جایزۀ نوبل را از آن خود کرد. #سعید_داودی در یادداشتی سعی کرده است به این پرسش پاسخ دهد که «چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟»)
▪️«...پیرمرد و دریای همینگوی با معرفی شخصیت سانتیاگو شروع میشود. در همان چند صفحۀ اول ما متوجه میشویم که او پیرمردی لاغر و خشکیده است و لکههای قهوهای رنگی روی پوست صورتش به چشم میخورد. سانتیاگو ماهیگیر بدشانسی است که ۸۴ روز به دریا میرود و دستخالی از دریا برمیگردد.
اما شخصیتپردازی این کتاب یک تفاوت بزرگ با دیگر آثار کلاسیک قبل از خود دارد؛ اگرچه همینگوی به سبک آثار گذشته در همان ابتدای داستان به معرفی سانتیاگو میپردازد، امّا... سانتیاگوی واقعی را ما از دل گفتوگوهای درونی و کنش و واکنشهایش در موقعیتهای گوناگون زندگیاش میشناسیم. به همین خاطر است که وقتی رمان پیرمرد و دریا میخوانیم، تصور میکنیم که با یک ماهی واقعی، یک پیرمرد واقعی و یک دریای واقعی سروکار داریم...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10802
☑️ @ShahrestanAdab
🔻لحن دریا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️بشکن سکوت را و به غوغا بخوان مرا
بیزارم از گذشته، به فردا بخوان مرا
من بیتبیت یک غزلم، سادهام مگیر
با آن صدای زندهی گیرا بخوان مرا
تنهایی و ادامهی کابوس تا کجا!
یک شب به میهمانی رویا بخوان مرا
تا مثل رود راه گشایم به سوی تو
با لحن بیکرانهی دریا بخوان مرا
بگذار از گذشته نگوییم و بگذریم
تنها تو را بخوانم و تنها بخوان مرا
☑️ @ShahrestanAdab
🔻لالایی؛ نجوای خیالانگیز مادرانه
نگاهی به فرم و ساختار لالاییهای اقوام مختلف
(یادداشتی از #الهام_فرجی در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«لالاییها یکی از قدیمیترین انواع ترانهها هستند که بهعنوان بخشی از ادبیات شفاهی در کنار ضربالمثلها، افسانهها و آوازهای محلی سینهبهسینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. لالایی در هرمنطقۀ جغرافیایی متناسب با ویژگیهای آن اقلیم و باتوجه به گویش، زبان و سبک زندگی خاص آن منطقه سروده میشود و بههمیندلیل تفاوتهایی میان لالاییهای هرمنطقه وجود دارد، اما به طورکلی محتوای هر لالایی مجموعهای از آرزوها، گلایهها، امیدها و نیایشهایی است که با زبانی بیتکلف و صمیمی بیان میشود.
اگرچه لالایی را وسیلهای برای تعامل میان مادر و فرزند میدانیم، اما مفاهیمی که در قالب لالایی سروده شده است معمولاً برای مخاطب کودک قابل درک نیست و آنچه بیشترین میزان تأثیرگذاری را بر کودک دارد، نغمۀ جادویی و خیالانگیز مادر است که با تکانهای موزون گاهواره همراه شده و سبب ایجاد احساس امنیت و آرامش کودک میشود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10494
☑️ @ShahrestanAdab
🔻داستانی از تاریخ
(معرفی رمان #سه_کاهن اثر #مجید_قیصری به قلم #سعیده_عقیلی)
▪️«...همهاش تاریخ است. همهی آنچه در کتابهای درسی مان خواندهایم چیزی نبودند جز واقعیات تاریخی از زندگی مردی که همیشه، یا یک جوان پاک و راستگو بود یا یک مرد مهربان و رئوف که به سبب رحمت بینظیرش دوست داشتنی بود. همیشه یاد گرفتهایم که پیامبرمان را دوست داشته باشیم، چون برگزیدهی خدا بود. در داستانهایی که تا به حال خواندهایم، محمد یک جوان امّی بود که ناگهان در چهل سالگی مبعوث شد و شد پیامبر رحمت. سه کاهن، داستانی است از تاریخ، از حقیقتی که میدانیم...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3697
☑️ @ShahrestanAdab
🔻زیبای دور از دسترس
(غزلی میخوانیم از کتاب #لیلی_آذر سرودۀ خانم #اعظم_سعادتمند که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. گفتنی است این کتاب سال گذشته موفق شد #جایزه_پروین_اعتصامی را از آن خود کند)
▪️ ای موج! موجِ سرکشِ جاهل! چه میخواهی؟
از سنگ پیر و ساکت ساحل چه میخواهی؟
در قایقی وارونه پارو میزنی انگار
از این تقلاهای بیحاصل چه میخواهی؟
هر روز پس میآوری نعش غریقی را
ای جانی بالفطره! ای قاتل! چه میخواهی؟
گفتی تمام قصهها زیر سر ماه است
زیبای دور از دسترس! از دل چه میخواهی؟
از من، منِ بیآبروی نیمهدیوانه
ای ماه، ماه عاقل کامل، چه میخواهی!؟
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سنگریزههای پرمحتوا | معرفی کتاب #سنگریزه_های_بدون_اسم اثر #سیدنوید_سیدعلی_اکبر
(یادداشتی از #نیلوفر_نیک_بنیاد در پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان)
▪️«...سنگریزههای این داستان خیلی چیزها ندارند، حتی اسم هم ندارند. این اسم نداشتنشان مهمترین ویژگی آنهاست. به همین دلیل نویسنده نام کتاب را "سنگریزههای بدون اسم" میگذارد و بعد در قسمتی از داستان، وقتی تکهچوب شناوری روی آب میگوید اسمش فرشاد است، سنگریزهها تازه با این موضوع روبهرو میشوند که اصلاً اسم یعنی چه.
شخصیتهای این داستان، سنگ و چوب و پدیدههای سادهای مانند اینها هستند، اما سیدعلیاکبر در طول همین داستان کوتاه آنقدر خوب از پس شخصیتپردازی این پدیدهها برآمده است که بهیقین میتوان گفت خواننده تا مدتها آنها را فراموش نخواهد کرد. تکهچوب شناور روی آب لحن و تکیهکلامهای خاص خودش را دارد، سنگریزهها هم همینطور...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10118
☑️ @ShahrestanAdab