eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ماجرای دیوانه‌وار آبی‌پوشان | داستانی از با ترجمه (به مناسبت آغاز جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸) ▪️«...حالا دوباره روزهای شادی بازگشته بود. تیم آبی‌پوشان به کره جنوبی عزیمت کرده بود. آدریان اندکی از پولش را برای خریدن روزنامه ورزشی اِکیپ کنار می‌گذاشت تا هر صبح از احوال قهرمانانش باخبر شود. چیز خاصی در نشریه نوشته نشده بود، جز این‌که فوتبالیست‌ها به شهر ایبوزوکی ژاپن رسیده بودند و حالا می‌بایست بدن‌شان با دما و ساعت کشور میزبان، قبل از بازی با کره، سازگاری یابد. آدریان کاملاً موافق بود، چنین مسایلی اصلاً شوخی‌بردار نیست، او این نکته را به خوبی می‌دانست. حتی در همین محله خودش مونروی هم، دمای هوا از هفت تا دوازده درجه سانتی‌گراد متغیر بود و باعث می‌شد تا او به سرفه بیفتد، معلوم است که پریدن از قاره‌ای به قاره دیگر، ممکن است باعث شود تا وضعیت برای تیم ملی فوتبال فرانسه، به سرعت خراب شود. هتلی که مارسل دزایی و سایر نفرات تیم در آن اقامت کرده بودند، جای بسیار مناسبی بود، اما از نظر آدریان، برای مهمانانی چنین برجسته، باز هم کم بود. خانواده ایوازاکی، صاحبانِ هتل، کارشان را به خوبی انجام داده بودند. آقایان آبی‌پوش، بفرمایید روی فرش قرمز! از طرف دیگر، چندی پیش تایگر وودز قهرمان گلف همین هتل را برای زندگی انتخاب کرده بود، این نکته ثابت می‌کرد که خانواده ایوازاکی به هیچ وجه، برای مهمانان‌شان کم نمی‌گذاشتند. بله آقا، ژاپنی‌ها آدم حسابی‌اند. نه از آن آدم‌هایی که لَنگِ یکی دو یورو هستند. بلدند چطوری خوش بگذرانند. آدم‌های باکلاسی‌اند. از طرفی، فدراسیون فوتبال فرانسه هم سنگ تمام گذاشته بود. همسران بازیکنان هم در این سفر آنان را همراهی می‌کردند. یورکایف، دزایی، لوبوف، رامه، توران، ترزگه، لیزارازو، و کل تیم دیگر احساس تنهایی نمی‌کردند. برای خانم‌ها برنامه گردش‌گری هیجان‌انگیزی چیده بودند...» ادامۀ داستان «ماجرای دیوانه‌وار آبی‌پوشان» را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9168 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری نخستین نشست هم‌اندیشی #رسانه_و_ادبیات 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9171 ☑️ @ShahrestanAdab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ آغاز به کار کرد ▪️در ادامه پرونده های موضوعی بخش داستان، سایت شهرستان ادب این بار سراغ موضوع مغفول مانده و بسیار مهم «رمان معناگرا» و «معنویت در رمان» رفته است. جای خالی وجود چنین متونی باعث شده است تا بتوان از منظرهای گوناگون و با رویکردهای متنوع به سراغ این موضوع رفت. روش ما در این پرونده پرداخت کوتاه تحلیلی در ابتدا به کلیت موضوع، و سپس مروری بر تعدادی از رمان های مطرح جهانی با این رویکرد بوده است. «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر، «مسخ» نوشته فرانتس کافکا، «زمانی که یک اثر هنری بودم» نوشته اریک امانوئل اشمیت، «آناکارنینا» اثر تولستوی، «ابله» نوشته فئودور داستایوسکی، «مرشد و مارگریتا» نوشته بولگاکف، «بار هستی» نوشته میلان کوندرا و رمان هایی دیگر در نوشته های این پرونده مورد بررسی قرار خواهند گرفت. 🔗 shahrestanadab.com/رمان-معناگرا ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری شب شعر #تهران_بیروت منتشر شد (پنجمین شب از #شب_های_شعر_مقاومت) ☑️ @ShahrestanAdab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید (با تبریک بر همه مسلمانان و روزه‌داران دوست‌دار ادبیات، در یکی از آخرین مطالب پرونده شما را به خواندن غزلی زیبا با مضمون عید فطر از شیرازی بزرگ شاعر بی‌نظیر ایرانی دعوت می‌کنیم) ▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود گل وجود من آغشته گلاب و نبید بیا که با تو بگویم غم ملالت دل چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید بهای وصل تو گر جان بود خریدارم که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید به لب رسید مرا جان و برنیامد کام به سر رسید امید و طلب به سر نرسید ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هشتمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه #ماه_شعر فردا دوشنبه ۲۸ خرداد از ساعت ۱۸ در موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9167 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هشتمین «ماه‌شعر» آفتابگردان‌ها در شهرستان ادب 📃 گزارش مشروح shahrestanadab.com/Content/ID/9184 📷گزارش تصویری shahrestanadab.com/Content/ID/9183 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پرونده را در سایت شهرستان ادب بخوانید! ▪️در ادامه پرونده‌های موضوعی سایت شهرستان ادب، پرونده تخصصی «ادبیات و فوتبال» در این سایت گشوده شد همزمان با روزهای داغ جام جهانی فوتبال 2018 و جلب توجه جامعه جهانی به این روی‌داد ورزشی، تحریریه سایت شهرستان ادب تصمیم به انتشار پرونده‌ای اختصاصی با موضوع فوتبال و ادبیات گرفته است. در این پرونده سعی می‌کنیم جدا از انتشار شعرها و داستان‌های فوتبالی در ادبیات ایران و جهان از نسبت فوتبال و ادبیات سخن بگوییم. این شاید اولین‌باری است که پرونده‌ای با چنین موضوعی در نشریات مکتوب و الکترونیکی منتشر می‌شود. تاکنون در این پرونده داستانی از تیری ژونکه و شعرهایی از مرتضی امیری اسفندقه و مهدی جهاندار منتشر شده است برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحه اختصاصی پرونده ادبیات و فوتبال در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید : 🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال همچنین شما هم می‌توانید مطالب پیشنهادی خود را به یکی از ایمیل‌های شهرستان ادب به نشانی info@shahrestanadab.com و shahrestanadab@gmail.com بفرستید و یا برای آیدی شهرستان ادب بفرستید ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«پیراهنی برای الجزایر» (ماجرای حیرت‌انگیز فوتبالیست‌های مبارز) ▪️«ماجرایی که می‌خوانید نه تنها در ایران، بلکه در فرانسه نیز چندان شناخته شده نیست. همه می‌کوشند چشم بر داستان این مردان ببندند، در پستوهای تاریخ پنهانش کنند و آن را از یادها ببرند. با این حال، قصه آنان، از اسطوره‌های سازنده کشور نوپای الجزایر است. دوشنبه چهاردهم آوریل 1958. دو ماه مانده تا جام جهانی 1958. دو مرد به بیمارستان می‌روند که رشید مخلوفی، جوانی 21 ساله، در آن بستری است. او ستاره تیم باشگاهی سنت‌اتین، قهرمان فصل پیشِ آن زمان فرانسه است و یک روز قبل، در بازی با تیم بزیه مصدوم شده است. رشید آن‌ها را به جا می‌آورد. یکی از آن‌ها مختار عریبی (بازیکن سابق باشگاه لنز که اخیرا مربی آوینیون شده بود) و دیگری عبدالحمید کرمالی بازیکن باشگاه المپیک لیون است. دو مرد و نیز رشید مخلوفی، همگی زاده سطیف هستند، شهری در الجزایر که هشتم ماه مه 1945، شاهد بروز تظاهرات مردمی ضد استعمارگری فرانسه بود و در نتیجه سرکوب، هزاران الجزایری قتل‌عام شدند. جرقه جنگ الجزایر با این اتفاق در همین شهر زده شد. روز دوشنبه سال 1958، آن دو فوتبالیست آمده بودند تا به رشید پیشنهادی شگفت‌انگیز بدهند: مخفیانه فرانسه را ترک کند، همه زندگیش را رها سازد و همراه آن دو، تیم ملی فوتبال الجزایر را تشکیل دهند. تیمی برای کشوری که هنوز وجود خارجی ندارد، چون الجزایر در آن زمان هنوز بخشی از فرانسه محسوب می‌شد. رشید جوان بدون لحظه‌ای تردید پذیرفت. او که تا آن روز سربازِ فرانسه نیز بود و حتی با تیم ملی نظامی فرانسه، قهرمان جهان نیز شده بود، حالا ترک خدمت کرده، فراری قلمداد می‌شد...» متن کامل گزارش تازه گروه ترجمه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9198 همچنین برای مطالعه دیگر مطالب پرونده به صفحه اختصاصی این پرونده سر بزنید: 🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نگاهی به کتاب «تولستوی و مبل بنفش (یادداشتی از خانم فاطمه بهروزفخر) ▪️«مواجه با اندوهِ از‌دست‌دادن کسی یا چیزی که دمی با آن‌ها روزگار گذرانده‌ایم، بخش ناگزیر و جدایی‌ناپذیر زندگی هر انسانی در طول هر دوره از تاریخ است، اما این نحوه رویایی با این اندوه یا غمِ جانکاه است که کیفیت زندگی هر آدمی را عمق می‌بخشد. نینا، راوی و نویسنده‌ی کتاب «تولستوی و مبل بنفش» یکی از هزاران انسان مدرنی است که در بین روزمرگی و خوگرفتن به ملال و اندوه ازدست‌دادن شریک تجربه‌های کودکی‌اش، یعنی خواهر بزرگ‌ترش آن‌ماری، راه و روشی خاص پیش می‌گیرد تا در خلال آن به زندگی عادی خویش بازگردد و از اندوه و تلاش برای مواجه با آن، فرصت زیستن دوباره و امید به زندگی را برای خود و اطرافیانش که همچون او با غم‌ِ ازدست‌دادن مواجه هستند، رقم بزند. «یک سال، هر روز یک کتاب!» این نسخه‌ی پیچیده‌شده‌ای است که نینا برای خودش و برای تمام لحظه‌هایی که ناتوان از تحمل و صبوری در برابر رنج و اندوه است، می‌پیچد. او برای کنارآمدن با غم، برای خودش فراموشی را تجویز نمی‌کند. او برای کنار آمدن با غم، مواجه با غم را تجویز می‌کند. برای همین است که به کتاب‌ها روی می‌آورد تا همچون راهنمایانی فانوس‌به‌دست، در غم او شریک باشند و همراه با شخصیت داستان‌ها، هزار زندگی نازیسته را زندگی کند و هزار غم تجربه‌نکرده را به جان بخرد...» متن کامل یادداشت بر کتاب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9202 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در سالروز درگذشت زنده‌یاد شاعر گرانقدر تاجیکستانی، شما را به خواندن چارپاره‌ای زیبا از او دعوت می‌کنیم. شعری که با همه زیبایی‌اش تاکنون به جز نامش، در صفحات اینترنت سطری از آن نیامده بوده است. ▪️پسر هجدهم کاوه آدمی‌زاد هنوز آزرده ست از همه جنگ و جدل‌های قدیم آدمی‌زاد هنوز آشفته ست از همه شورش و بلوای قدیم آدمی تا به ابد خون طلبید از همه دشمن اجدادانش کین میراثی او خواهد ماند در سرشت همه اولادانش گرچه ضحاک بود بسته به کوه گرچه عقل است کنون عرش‌فروز عنقریب است شود طعمه مار پسر هجدهم کاوه هنوز کاوه داس‌گر و چکش ساز آهنی را پی قتلی نگداخت لیک تا هست نهیب ضحاک خنجر و گرز گران خواهد ساخت کاوه زنده ست و نخواهد مردن جان خود را ز قضا برهاند تا ز ضحاک همه دور و زمان کین هفده پسرش نستاند کین او نیست فقط در دل او کین او در دل هر انسان است کاوه، یک کاوه فردوسی نیست کاوه عصیانگر هر دوران است ... کاوه هشیار تر و زنده تر است مشت‌ها گرزه پرتاب ترند الحذر حیله گران ضحّاک پسر هجدهمش را نبرند گرز می‌سازد و آماده کین کاوه در روی جهان بیدار است داغ هفده پسرش چیزی نیست داغ ابنای بشر بسیار است مانده در تهلکه بیم و بلا میرود دیه به دیه،شهر به شهر میزند بر دهن هر ضحّاک می‌کشد کین همه مردم دهر می‌رود دیه به دیه شهر به شهر تا همه صلح و صفا جو باشند همه ابنای بشر پنداری پسر هجدهم او باشند ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻آنگزیفر سامسا، منجی ممسوخ انسان مدرن (یادداشتی از محمد شمس‌الدینی) ▪️«جهان مدرن، جهان انکار غیب است؛ جهانی که در آن، دین الهی و معنا و مینا و حقایق و بواطن معنوی و مینوی، انکار شده است؛ جهان اصالت ظاهر و تظاهر، برای تحقق امکان هرگونه تصرف در خلقت. در چنین جهانی است که امکان انکار فردیت باطنی انسان، فراهم می‌گردد و می‌شود که همۀ انسان‌ها را در صورتی واحد و در قالب یونیفرم‌های سازمانی و شغلی یک‌ریخت، به بردگی واداشت. شبه‌رُمان مسخ کافکا، باطن این جهان را برملاء کرده است. جملۀ ناگهانی نخست فرانتس کافکا در مسخ، همۀ آن چیزی است که او می‌خواهد به ما بگوید: «یک‌روز صبح، وقتی که گرگور سامسا، از خواب‌های مضطرب، بیدار شد؛ خودش را در تخت‌خوابش، مبدَّل به یک حشرۀ وحشتناک یافت». گویی گرگور سامسا، مرده است و خود را در برزخ، به‌صورت یک سوسک عظیم ترسناک می‌یابد. این هیولای حشره‌گون، صورت باطنی همان سامسایی است که در جهان مدرن، ذیل یک عنوان شغلی و یا یونیفرم سازمانی، به‌عنوان بازاریاب، زندگی می‌کرده است. به‌هرحال، سامسای کافکا، اگرچه همچون باقی ساکنان وضع جدید جهان، احتمالاً مسخ شده باشد اما فرقش این است که یک روز صبح، در همین جهان جدید، بر باطن ممسوخ خودش، چشم باز کرده است اما هنوز همچون یک انسان می‌اندیشد و زبان انسان‌ها را می‌فهمد...» متن کامل یادداشت آقای را در پرونده ی سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9205 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چهاردهمین میزگرد در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/240 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻چهاردهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/240 📖مشروح و 📸گزارش تصوی
📕چهاردهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی در موسسه‌ی شهرستان ادب برگزار شد و سیدمهدی ناظمی قره‌باغ، علیرضا سمیعی، محمدرضا وحیدزاده و محمدقائم خانی درباره‌ی کتاب «بوطیقا»ی به بحث و گفت‌وگو پرداختند. خلاصه جلسه : ✔️ دكتر : «کاری که ارسطو با شعر یونانی کرده شعر را ناشعر می‌کند. ارسطو کمدی‌خوان‌ها و تراژدی‌خوان‌ها را تثبیت کرده و به آنها کمک می‌کند ولی با این کار فاتحه‌ی شعر را از فرهنگ بشر می‌خواند.» ✔️ : «ارسطو در بوطیقا کمتر با محتوا و بیشتر با صورت و فرم شعر کار دارد. نوع نگاه ارسطو به شعر تصور یونانی‌ها را درباره‌ی آن تغییر می‌دهد. به همین خاطر بعد از ارسطو به سختی می‌توانیم درباره‌ی شعر یونان به مثابه یک امر مقدس حرف بزنیم.» ✔️ : «نظام اندیشه‌ورزی ایرانیان یک نظام شاعرانه است تا جایی که فیلسوف هم به نوعی شاعر است. اندیشه و مبانی نظری‌شان را باید بین دیوان‌های شعرشان جست‌وجو کرد. با این پیش‌فرض به عنوان مخاطب ایرانی سراغ بوطیقا یا فن شعر ارسطو می‌رویم.» ✔️ : «در فلسفه‌ی نظری هم مدام جای فلاسفه تنگ‌تر می‌شود، به این معنی که فلسفه مدام باید به الهیات جواب پس بدهد. پیامد درک نکردن ارسطو فقط در حوزه‌ی فلسفه‌ی هنر نیست، بلکه در حوزه‌ی فلسفه‌ی نظری و الهیات هم دیده می‌شود.» 🔗 گزارش و مشروح این میزگرد بوطیقا به زودی منتشر خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مدت کمی نیست که مردم خوزستان و دیگر شهرهای جنوبی کشورمان -این یادگاران روزهای سخت دفاع مقدس- شرایط فوق‌العاده رنج‌آوری را تحمل می‌کنند. با اینحال این مردم عزیز و پرافتخار همواره صبور شکیبا بوده‌اند و البته که راهپیمایی و اعتراض مسالمت‌آمیز کمترین حق این صاحبان انقلاب است. دشمنان ایران همواره در پی این هستند تا از هر اعتراض و انتقاد مردم علیه خود مردم و انقلابشان سوءاستفاده کنند. ما اقشار مختلف مردم اگر در مشکلات کنار هم‌دیگر باشیم و صدای هم باشیم؛ دشمنان نمی‌توانند جایی خالی بین صفوف متحد ملت ایران پیدا کنند. ستون شعر شهرستان ادب را با شعری اعتراضی از شاعر توان‌مند خوزستانی به روز می‌کنیم: ▪️فریاد اگر صریح شود بر ستم چه باک بختت بلند باد! هلا نخل سینه چاک! از پرسش تو آه نیاکان شود بلند وز جوششت هلاکوی رخوت شود هلاک حاجت به اشک نیست،که برگونه های شهر مانده ست رد سیلی کارون خشمناک . گفتند:گردو خاک مکن، داد کم بزن از دید ما ،عذاب الهی ست ،گردو خاک . ما آمدیم ،ماست بمالیم با نهال از سینه ی تو نفت بدوشیم اگر چه باک! تونل به هم زدیم که خیرت به ما رسد باید گذاشت هستی تان را به اشتراک آه ای دیارتشنه..دیار شهید من! از تو چه مانده است به جز چفیه و پلاک ☑️ @ShahrestanAdab