🔸#معرفی_بهاره | کتاب #جمجه_ات_را_قرض_بده_برادر اثر #مرتضی_کربلایی_لو
(تحریریۀ سایت شهرستان ادب)
🔹«چندسال پیش بود که پخش شدن تصویری در فضای مجازی جنجال زیادی کرد. تصویر یکی از شهدای غواص که دست بسته زنده به گور شده بود. این تصویر چنان در کشور سر و صدا کرد که خون بسیاری را به جوش آورد و متنهای احساسی مختلفی در مورد آن نوشته شد. اوج صحنهی ماندگار مربوط به شهدای غواص را میتوان در مراسم تشییع این شهدا در شهر تهران دید. شهر گویی یکپارچه و یکدست برای استقبال از این شهدا آمده بودند.
مرتضی کربلاییلو نویسندهای پرکار است که آثارش در زمینههای مختلف نوشته شده است و هر کدام رنگ و بوی متفاوت دارد. در تمامی آثارش دیدگاه فلسفی او را میتوان دید. رمان جمجمهات را قرض بده، یکی از آثار خاص و منحصر به فرد این نویسنده است...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11844
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
34.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #سمانه_خلف_زاده
از کتاب #گلنفسی_ها سرودهٔ استاد #محمدعلی_مجاهدی
🔹دلم از شب نشینیهای زلفت دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید
غزل گل میکند در من اگر آیینهام باشی
که طوطی در سخن از دیدن تصویر میآید
به بوی آن که جای من ز دامانت درآویزد
برون از تربت من خار دامنگیر میآید
ملول از عقل بیپیرم که سرمستی نمیداند
من و عشقی که از او کار صدها پیر میآید
به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم
مرید پیر یکرنگم که بیتزویر میآید
جنون هنگامهای در این حوالی عشق میکارد
که از هر سو صدای شیون زنجیر میآید
سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه میجوید
که امشب بر ملاقات علی شمشیر میآید
به هر ویرانهای فانوس اشکی میکند روشن
که بزم با صفایی این چنین کم گیر میآید
به ذهن کوچههای کوفه گرد مرگ میپاشد
طنین گامهای او که بس دلگیر میآید
خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟
که دیدم کودکی با کاسهای از شیر میآید
رسد روزی که خواب ناز بتها را برآشوبد
که ابراهیم ما با نعرۀ تکبیر، میآید
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
🔸موسیقی قلب فلسطین
(به مناسبت #روز_قدس، یادداشتی بر رمان #من_پناهنده_نیستم اثر #رضوی_عاشور، به قلم #اعظم_عظیمی)
🔹«رمان "من پناهنده نیستم" پیرنگ و ماجرای جداگانهای از فلسطین ندارد. زنی به نام رقیه، حوادثی را که بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۰ بر فلسطین رفته، در قالب ماجراهای خانوادگی خود روایت میکند. پس میتوان گفت "من پناهنده نیستم" بیان تاریخ است؟ خیر. «میلان کوندرا» در کتاب هنر رمان میگوید: "رماننویس نه مورخ است نه پیامبر. او کاوشگر هستی است." راوی در رمان من پناهنده نیستم وضع انسان فلسطینی در هستی را میکاود. تاریخ و مخصوصاً سیاست در این رمان مسألۀ اصلی نیست.
به راستی که باید راوی رمان یک زن میبود. کسی که علاقهای به سیاست ندارد و مردان مبارزی را که به جان هم افتادهاند، خروسهایی تفنگ به دست میداند که آبی از آنها برای فلسطین گرم نمیشود...»
💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11845
💠 این اثر را با ترجمۀ سرکار خانم #اسما_خواجه_زاده از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
🔸#معرفی_بهاره | کتاب #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی
(تحریریۀ سایت شهرستان ادب)
🔹«نوشتن در مورد جنگ ابعاد مختلفی دارد. به نظر میرسد یکی از جنبه های مغفول مانده در ادبیات ما پرداختن به اقلیتهای مذهبی است که دوشادوش سایر مردم در آبادانی کشور و یا دفاع از مرزهای این پهنه اهورایی کوشیدهاند. در این میان منداییها که از پیروان حضرت یحیی به شمار میروند، از قدیمی ترین اقلیت های مذهبی ایران هستند که در کشور ما زندگی میکنند.
منداییها بیشتر در خوزستان ساکن هستند و از اقوام قدیمی این خطه نیز محسوب میشوند. در روزگار جنگ به واقع چه بر سر این اقلیت آمد؟ اطلاعات ما در این زمینه کم است و در حوزه ادبیات میتوان این مسئله را نزدیک به صفر دانست، یعنی اثری که به این عزیزان بپردازد ما نداشتهایم. البته تمام این حرفها بر میگردد به قبل از رمان وضعیت بیعاری نوشته حامد جلالی...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11889
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
18.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #محمدامین_اکبری
از کتاب #لحظه_های_بی_ملاحظه سرودهٔ #مبین_اردستانی
🔹باغم اگر، شکوفه شکوفه بهارمی
خاکم اگر، لطافتِ بارانتبارمی
رودم اگر، زلالیِ از خود گذشتنم
کوهم اگر، شکوهِ غمِ استوارمی
ابرم اگر، به شادی و غم، صبح و ظهر و شام
کوهی که سر به شانهٔ او میگذارمی
شعرم اگر، تجلّیِ آن آنِ بیبدیل
در سطر سطرِ جوهرهء ماندگارمی
نایَم اگر، دمیدنِ آن آهِ آتشین
در بند بندِ جانِ به غربت دچارمی
آوازِ عاشقانهء سازِ سکوتِ من
زیباترین ترانهء شبهای تارمی
بر تار و پودِ فرشِ وجودم درختِ گُل!
شادم که هم به بارمی و هم به دارمی
تو دوستم نداری و...داری نگو که نه
آری بگو، بگو که تو دار و ندارمی
از من فرار کن به هر آنجا که خواستی
دریای بیکرانم و دریاکنارمی
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
🔸شاخههای زیتون
(شعری از #مریم_رزاقی به مناسبت #روز_قدس)
🔹دلش گرفته و چشمان قدس بارانیست
هنوز منتظر قاسم سلیمانیست
حدود قدس شریف از خطوط قرمزماست
ادامهدارترین راه حاجقاسمهاست
خدا به خیر کند داستان این دهه را
پرندگان ابابیل و قوم ابرهه را
خدا به خیر کند خوابها پریشان است
بهار دستخوش چکمۀ زمستان است
تو شهر آسیههایی که نیل دامن توست
اگرچه حلقه فرعونیان به گردن توست
تو شهر سوخته غیرت عرب شدهای
چه داغها که ندیدی و جان به لب شدهای
چه زخمهای عمیقی که در تو پنهان است
که ردّ خون تو بر تپههای جولان است
خدا به خیر کند آخرالزمان شده است
درست آنچه نباید شود همان شده است
چقدر گل که از انبوه باغ میچینند
رسانههای هیاهو ولی نمیبینند
تو کشته میشوی اما... خبرگزاریها
فقط دو چشم تماشا خبرگزاریها
تو کشته میشوی و باز چشم میبندند
به روی غربت قانا خبرگزاریها
برای کودک تو خواب تازه میبینند
به صبح تیرۀ فردا خبرگزاریها
تو کشته میشوی اما کسی نمیبیند
اسیر حکم یهودا خبرگزاریها
دلت شکستهتر از شاخههای زیتون است
گلوی نازک تو زیر تیغ شمعون است
اسیر حادثۀ قطعنامهها شدهای
به درد مردم بیدرد مبتلا شدهای
تمام میشود این روزهای غمگینت
و عشق میوزد از باغهای والتینت
درختهای جوان تو برگوبر بدهند
و زخمهای تو روزی دگر ثمر بدهند
دلش گرفته و چشمان قدس بارانیست
هنوز منتظر قاسم سلیمانیست
☑️ @ShahrestanAdab
🔸#معرفی_بهاره | کتاب #کاکاپو اثر #مجتبی_فدایی
(تحریریۀ سایت شهرستان ادب)
🔹«به عنوان یک خواننده در مجموعه داستان به دنبال چه هستید؟ در واقع وقتی دوست دارید مجموعه داستانی که باز میکنید، در چه فضا و اتمسفری باشد؟ به نظر شما یک مجموعه داستان باید دارای چه ویژگیهایی باشد که شما را ترغیب به خواندن بکند.
میتوان سئوالهای بسیاری دیگری را مطرح کرد، اما شاید یکی از سادهترین چیزها برای آن اشاره، تنوع در فضاسازی داستانها است. اگر به دنبال داستانی با چنین ویژگیهایی میگردید، مجموعه کاکاپو دارای این ویژگی است.
مجموعه کاکاپو دارای نه داستان است که هر کدام در فضای خاصی روایت میشوند و نویسنده کوشیده است که در هر داستان مخاطب را با مسئلهای جدید روبرو شود...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11892
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
15.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #علیرضا_سمیعی
از کتاب #دیگر سرودهٔ #علی_داودی
🔹دور شد از چشمگیهای تو لبهای سفالم
در حرام افتادم و آلوده شد رزق حلالم
و با خودم گفتم: دو روزی دلخوش ابر و بهاری
ریشه زد، رویید باری خارها بر خشکسالم
پس به هر ابلیس آدمرو که دیدم دست دادم
از فریب خود چنینم، دستمالم، پایمالم
گم شدم در چاک پیراهن که چاهی بود بیآب
گرگ خود بودم، شبان خود، بگو از که بنالم؟
ای بهشت دور رفته از خیال شاخههایم
دور از باغ بلوغ چشم تو اندوه کالم
خسته شد شور دویدن، ای مجاور با رسیدن!
آسمان پیر پوسیدهست دیگر زیر بالم
وقف اوقات دگر شد باز این آیینۀ کوژ
بیخبر از حال ماندم، باز با بار سؤالم
عهد سرسبزی سرآمد، شاخهها یکیک تبر شد
دود شد بخت سیاه اما نمیگیرد زغالم
سوختم در این گلستان، ای خدا! خاکسترم کن
تا برآید هیزمی از حرفها، از قیل و قالم
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
18.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معرفی رمان «من پناهنده نیستم» اثر #رضوی_عاشور
🔸رمان #من_پناهنده_نیستم، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره - روستایی ساحلی است که در ۴۹ کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده - را به تصویر میکشد که به علت حمله اسرائیلیها از سرزمین خود کوچ میکنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف میکند.
🔹این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسراییل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اوسلو بر سر فلسطین آمده است؛ همه این روایات چنان با جزییات دقیقی بیان میشود که یکی از مهمترین رمانهای مربوط به واقعۀ ۱۹۴۸ فلسطین در ادبیات روایی عرب را رقم میزند. حکایتی از مصیبت ملت فلسطین و اجبار آنان برای خروج از سرزمین و وطنشان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن.
💠 این اثر را با ترجمۀ سرکار خانم #اسما_خواجه_زاده از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
#روز_قدس
#معرفی_کتاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔸#معرفی_بهاره | کتاب #چپ_دست_ها اثر #یونس_عزیزی
(تحریریۀ سایت شهرستان ادب)
🔹«اگر به عنوان یک جوان درگیرودار زندگی احساس کنید اعتماد به نفس لازم را ندارید و یا ترسها چنان بر شما چنگ انداخته است که در وضعیتی بغرنج به سر میبرید، چه میکنید؟ آیا حاضرید با افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند ارتباط برقرار کنید تا در این زمینه روحیه شما را تقویت کنند؟ انتخاب شما برای بهتر شدن وضعیتتان چیست؟
روایت «چپدستها» نوشته یونس عزیزی داستانی است درباره جوانی که برای رهایی از ترسها و مکشلات خود به مسیری خاص میرود. مسیری که شاید خیلی دقیق و عقلانی به سر نمیرسد اما انتخاب جوانی است که در زیر فشار مشکلات وا داده است. عزیزی، به جای نوشتن اثری شعاری و پرداختن به مشکلات با بیانی نزدیک به روایتهای رسانهای، کوشیده است بیطرفانه و بدون تعصب آنها را بیان کند...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11848
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #حمیدرضا_مداح
از کتاب #تماشایی سرودهٔ #میلاد_عرفان_پور
🔹بستیم دل و نبست، رفتیم از دست
آیینۀ ما شکست رفتیم از دست
دنیا که گرفت دست بیعت از ما
از ما نگرفت دست رفتیم از دست
🔹ای کاش که این نگاه را هم ببری
سوز غم و دود آه را هم ببری
آهای قطار برنگشتن! ای کاش
برگردی و ایستگاه را هم ببری
🔹ای نابترین صبح خداوند! بیا
ای نور دریچههای پیوند! بیا
آن آینههای صاف را یادت هست؟
آن آینهها خاک گرفتند بیا
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
24.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کهن_خوانی
🔸شعرخوانی #علی_محمد_مودب
#بوستان_سعدی | باب چهارم در تواضع
🔹حکایت ذوالنون مصری
«چنین یاد دارم که سقای نیل
نکرد آب بر مصر سالی سبیل
گروهی سوی کوهساران شدند
به فریاد خواهان باران شدند
گرستند و از گریه جویی روان
نیامد مگر گریهٔ آسمان
به ذوالنون خبر برد از ایشان کسی
که بر خلق رنج است و زحمت بسی
فرو ماندگان را دعایی بکن
که مقبول را رد نباشد سخن
شنیدم که ذوالنون به مدین گریخت
بسی بر نیامد که باران بریخت
خبر شد به مدین پس از روز بیست
که ابر سیه دل بر ایشان گریست
سبک عزم باز آمدن کرد پیر
که پر شد به سیل بهاران غدیر
بپرسید از او عارفی در نهفت
چه حکمت در این رفتنت بود؟ گفت
شنیدم که بر مرغ و مور و ددان
شود تنگ روزی به فعل بدان
در این کشور اندیشه کردم بسی
پریشانتر از خود ندیدم کسی
برفتم مبادا که از شر من
ببندد در خیر بر انجمن
بهی بایدت لطف کن کان بهان
ندیدندی از خود بتر در جهان...»
💠 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11896
#سعدی
☑️ @ShahrestanAdab