شهرستان ادب
🔻شگفتا راه عشق است این!
▪️ستون شعر سایت شهرستان ادب را با غزلی خواندنی و زیبا از خانم #فاطمه عارف_نژاد با موضوع راهپیمایی با شکوه #اربعین بهروز میکنیم. عارفنژاد متولد زاهدان و از شاعران توانمند عضو دوره آفتابگردانهاست.
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاک باز و امتحان پس داده میخواهد
مسافر را پیاده، داغدیده، صاحب دردی
ورای دردهای پیش پا افتاده میخواهد
دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا
دلی سرمست جان دادن، سری دلداده میخواهد
مسلمان و مسیحی را به حریت فراخوانده
جدا از دین و ایمان، آدمی آزاده میخواهد
ندارد هیچ آدابی و ترتیبی اگر عشق است
نه محرابی و نه تسبیح، نه سجاده میخواهد
هلا جامانده از این راه! آخر تو چه کم داری؟
مگر این جاده غیر از شوق فوق العاده میخواهد؟
حسین بن علی تنهاست ای یاران به پا خیزید
که اینک وارث او لشکری آماده میخواهد
کشانده در بیابان اندک اندک جمع مستان را
بگو ساقی بیاید! میهمانش باده میخواهد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«ترکانِ پارسیگوی در #ادبیات_عاشورایی
(یادداشتی از #امیر_سلیمانی)
▪️«... چه سعادتی بالاتر از این که نام بزرگانی چون نیّر تبریزی، انور اردبیلی، سیدرضا حسینی تبریزی (سعدی زمان)، یحیوی اردبیلی، عاصم زنجانی، صراف تبریزی، منزوی اردبیلی، دلکش زنجانی، ذهنیزادهی تبریزی، غریق زنجانی، ناظم تبریزی و... امروز در هر جمع عزادار سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام زنده است و آثارشان متبرک از اشکهای خالصانهی خیل مشتاقان عاشوراست.
شاعران اهل تغزل و عاشقانهسرای خطهی آذربایجان هم از این قافلهی عشق دور نبودهاند و آزادگی خویش را با اشعار آیینی خویش فریاد کردهاند. اگرچه بخش اعظمی از سرودههای بزرگانی چون استاد شهریار و استاد حسین منزوی غزلیات عاشقانه است، اما خاکساری و ارادت خود بر آستان قدس اهل بیت علیهم السلام را پنهان نکردهاند. مرحوم استاد شهریار اشعاری فاخر به دو زبان ترکی و فارسی در مدح و مرثیهی اهل بیت(ع) سروده است که دو غزل «شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین» و «علی ای همای رحمت» از معروفترین آنهاست. زندهیاد استاد حسین منزوی نیز کتابی مستقل در مدح و مرثیهی حضرات معصومین (ع) با عنوان «فانوسهای آفتابی» منتشر کرده است.
شاعران شوریدهای هم عمر خود را وقف دلدادگی بر سید و سالار شهیدان کردهاند و جز برای مدح و ثنای اهل بیت پیامبر(ع) دست به قلم نبردهاند. در مجال کوتاه این نوشتار سعی بر این است پس از آشنایی مختصر، ابیاتی از ترکان پارسیگوی، استاد مرحوم رحیم منزوی اردبیلی، استاد عسگر شاهیزاده اردبیلی و استاد ولیالله کلامی زنجانی، که شهرتی درخور یافتهاند را بازخوانی کنیم...»
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9651
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 یک واقعهی فاجعهبار
(دهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب را به بازخوانی صفحهای از رمان #مرشد_و_مارگریتا اثر معروف #میخائیل_بولگاکفاختصاص میدهیم)
▪️ «...برای مدتی مردم را اینطوری دستبهسر میکردند که میگفتند لیخودیف در آپارتمانش است، ولی این کار سبب میشد تلفنکنندگان بیشتر عصبانی شوند؛ آنها اعلان میکردند که به منزل لیخودیف زنگ زدهاند و جواب گرفتهاند که به واریته رفته است.
یکبار خانم برافروختهای زنگ زد و مصرانه خواست که با ریمسکی صحبت کند، ولی به او پیشنهاد شد که با خانم ریمسکی در منزل تماس بگیرد، گوشی هقهقکنان جواب داد که خودش خانم ریمسکی است و اثری از آثار ریمسکی در منزل نیست. داستان عجیبی بر سر زبانها افتاد. یکی از زنان نظافتچی همهجا شایعه میکرد که وقتی برای نظافت وارد اتاق حسابدار شده، دیده که در باز است و چراغ، روشن است و پنجرۀ مشرف به باغ، شکسته و یکصندلی در اتاق، دمر افتاده و کسی هم در اتاق نیست... »
ادامهی این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9605
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بگذار بماند
(داستانی در حال و هوای پیادهروی #اربعین از #مهدی_کفاش)
▪️ «... آقااسماعیل هوس کرد از روی ویلچر پایین بیاید و پیادهروی کند. اول سختش بود و بعد پابهپای پیادهها میآمد. ویلچر شدهبود چرخ دستی و رویش ساک و کولهها بود. گاهی ابراهیم آن را هل میداد و گاهی سمیرا. آقااسماعیل دیگر صحبت نمیکرد. شده بود صمٌ بکم. اما وقتی که ابراهیم میخواست عکس بگیرد، میخندید و ابراهیم و سمیرا را به آغوش میکشید. عکسهای یکنفرهاش کمتر شده بود و بیشتر اشاره میکرد که سهنفره عکس بگیرند. صبح روز چهارم در هلالیات مهمان خانوادهی عربی بودند. وقتی سمیرا برای نماز صبح بیدار شد و رفت تا اتاق مردانه که ابراهیم را برای ادامهی مسیر از خواب بیدار کند، ابراهیم فریاد زد که پدر نیست. خانوادهی عرب نمیفهمیدند که چه اتفاقی افتاده است. مَبیت شان حاشیهی کانال آبی بود که میرسید به شعبهای از فرات. ابراهیم دوید تا لب کانال، چشم چرخاند به هر دو سوی کانال پرآب، شاید نشانی از پدر ببیند... »
ادامهی این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9653
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 کورسوی امیدی دربرابر سیلهای زبانبرانداز
(یادداشت #محمدقائم_خانی در پروندهی #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب)
▪️ «... یکی از تفاوتهای معنادار طبقات پایین با طبقهی متوسط شهری، تعداد هیئات عزاداری حاضر در این طبقات و فراوانی برگزاری جلسات عزاداری امام حسین (ع) است. هرچند که امروزه (تحت تأثیر ترانهها و موسیقی جدید)، عزاداریها هم دچار آسیبهای جدی زبانی شدهاند، اما هنوز که هنوز است بدنهی اصلی نوحهها و روضهها با ساختاری نزدیک به ساختار کهن و غنی زبان فارسی اجرا میشود و کلیت این محافل از فروپاشیدگی زبانی (که رسانهها و دانشگاهها و نهادهای سیاسی و... در ایران با آن درگیر هستند)، دور افتادهاند و جوهر درونی زبان را حفظ کردهاند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9633
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 ادبیات متعهد در آثار علیاشرف درویشیان
(یادداشتی از #ندا_هاشمی به مناسبت روزهای درگذشت نویسندهی معاصر #علی_اشرف_درویشیان)
▪️ «... درویشیان در زمان پهلوی بهعنوان یکی از منتقدان حکومت در زمرۀ نویسندگان چپگرا قرار میگرفت و داستانهای او سرشار از مفاهیم سوسیالیستی است. یکی از این مفاهیم، تضاد طبقاتی است. وی تضاد طبقاتی را در داستانهایش با توصیف بالاشهر و پایینشهر و نیز تقسیم شخصیتهای داستان به فقیر و غنی نشان داده است. مثلاً در داستان «سه خم خسروی» این تضاد را چنین توصیف کرده است که بچههای بالاشهر از برف و سرما لذت میبرند و آن را وسیلهای برای سرگرمی خود میدانند ولی کودکان پایینشهر با لرز و اشک به مدرسه میرفتند. در داستان «دکان بابام» تضاد را با نور خانهها مشخص میکند، هرخانهای که پر نور بود و چراغ زنبوری داشتند یعنی وضعشان خوب بود! و در مقابل، خانههایی که نور ضعیفی در شبها داشتند، در اوضاع بد اقتصادی بهسر میبردند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9655
☑️ @ShahrestanAdab