eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
2.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید محسن عرب‌امیری شهید 16 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 30 / 3 / 1344 تاریخ شهادت: 12 / 8 / 1360 محل شهادت: پاوه شهید محسن عرب امیری سی‌ام خرداد 1344 در شهرستان گرگان استان گلستان متولد شد. پدرش غلام بود و مادرش صديقه نام داشت. تا کلاس اول راهنمايی درس خواند. از طرف بسيج به جبهه رفت و به عنوان تک‌تیرانداز مشغول به فعالیت شد. محسن دوازدهم آبان 1360 در شهر نودشه منطقه هورامان (اورامانات) شهرستان پاوه استان کرمانشاه بر اثر اصابت گلوله به پا به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش واقع است. قسمتی از وصیتنامه شهید محسن عرب‌امیری: خون شهیدان را پاسداری کنید و راه امام را ادامه دهید. در رویارویی با منافقین کوردل شهامت و شجاعت داشته باشید. از مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی لحظه ای غافل نباشید •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
19.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف قصه ارادت شهید سلیمانی به همرزم شهیدش عبدالمهدی مغفوری را روایت کرد که خاطره‌ای ماندگار را برای خانواده شهید مغفوری ثبت کرد.
شهیدمغفوری✍در یکی از روزهای بارانی اعزام نیرو در پادگان امام حسین (ع) همراهش بود. پیشانی بندی د رمیان گل و لای بود. خم شد و برداشتش. رویش نوشته شده بود: «یا مهدی». گفتم: حاج آقا! از این پشانی بندها زیاد داریم. چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم. گفت: مغفوری زنده باشد و نام امام زمان زیر پا و در میان گل و لای باشد؟! فوری رفت پیشانی بند را شست و در جیبش گذاشت. برش دوم: یک بار ایشان گفت: آقا مهدی! چه آرزویی داری؟ گفت: آرزو دارم امام زمان (عج) ظهور کند و در خدمت شان باشم. بعد انگار بداند به زودی شهید می شود، گفت: اگر من نبودم و آقا ظهور کرد، سلام مرا به او برسانید و بگوئید مهدی آرزوی ظهور و دیدار شما را داشت. بگوئید مهدی عاشق عدالت بود و از فساد و تباهی و کار ناصواب دلتنگ و آماده خدمت در رکاب شما بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ صبح من با السلام آغاز شد.. 🍀السلام علیک یا چهارده معصوم علیهم السلام 🌴السلام علیک یا رسول الله 🌴السلام علیک یا صادق آل محمد 🌴السلام علیک یا قائم آل محمد🤚 🌴السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان 🥀السلام علیک یا ثارالله🤚 🌴السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن 🌴السلام علیک یا ضامن آهو🤚 🌴ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ 🌴صبحی که با سلام بر شما شروع شود تمام روزش پربرکت است ! https://eitaa.com/shahrokhmahdi
🕊 هر روز یک صفحه قرآن ؛ 🍂 ۩ امروز بــِہ نـیّـت‌ 📚 ‌ ‌‌━━═━━⊰❀🕊❀⊱━━═━ ‌https://eitaa.com/shahrokhmahdi
هدایت شده از رادیو مداحی📻
Nazar Ghatari - Emam Reza.mp3
4.1M
|"علیه‌السلام"♥️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌حسینیه‌ای‌به‌وسعت‌دلها ➣ @Radio_maddahi
حضرت آقا امروز در مورد مقوله‌ای صحبت کردند که این روزها از دفاع سخت‌افزاری مهم‌تر است ...
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (5) 🌺 . خانم مینا عبداللهی ( ) . وقتی به مدرسه می رفت کمتر کسی باور میکرد که او کلاس اول باشد. توی کوچه با بچه هایی بازی می کرد که از خودش چند سال بزرگتر بودند. درسش خوب بود. در دوران شش سال دبستان مشکلی نداشت. پدرش به وضع درسی و اخلاقی او رسیدگی می کرد. صدرالدین تنها پسرش را خیلی دوست داشت. سال اول دبیرستان بود. در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. پدر مهربان او از یک بیماری سخت,آسوده شد. اما مادر و این پسر نوجوان را تنها گذاشت. سال دوم دبیرستان بود. قد و هیکل شاهرخ از همه بچه ها درشت تر بود. خیلی ها در مدرسه از او حساب می بردند, اما او کسی را اذیت نمی کرد. یک روز وارد خانه شد و بی مقدمه گفت: دیگه مدرسه نمی رم! با تعجب پرسیدم: چرا؟! گفت: با آقا معلم دعوا کردم. اونها هم من رو اخراج کردند. کمی نگاهش کردم و گفتم: پسرم, خب چرا دعوا کردی؟! جواب درستی نداد. اما وقتی از دوستانش پرسیدم گفتند: معلم ما از بچه ها امتحان سختی گرفت. همه کلاس تجدید شدند. اما فقط یکی از بچه ها که به اصطلاح بود و پدرش آدم مهمی بود نمره قبولی داد. شاهرخ به این عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوی همه, زد تو گوش پسرم. شاهرخ هم درسی به آن معلم داد که دیگه از این کارها نکنه! شاهرخ بعد از آن مدتی سراغ کار رفت, بعد هم سراغ ورزش. اما زیاد اهل کار نبود. پسر بسیار دلسوز و خوبی بود, اما همیشه به دنبال رفیق و رفیق بازی بود. توی محل خیلی ها از او حساب می بردند. ...