صحنه در داستان
قسمت پنجم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
عمق بخشی
عمق بخشی به رمان مثل چاشنی و ادویه زدن به غذاست. این نت در داستان معمولا به شکل یک صحنه کامل نمیآید. بلکه چیزهایی است که شما به ترکیب اضافه میکنید تا خواننده درک عمیق تری از شخصیت و مکان و زمان داستان پیدا کند. با این چاشنی ترکیب را تازه کنید. با آوردن نکات اساسی از این نت در داستان استفاده کنید و بعد میبینید که اثرتان حال و هوایی لطیف پیدا میکند. اما همان طور که چاشنی زیاد غذا را بیمزه میکند، نباید از عمق بخشی در داستان زیاد استفاده کرد، وگرنه داستان خراب میشود.
استیون کینگ در رمان کوتاه جسد از یک وقفه کوتاه و خوشمزه در روایت استفاده میکند تا گوردی یکی از داستانهای مشهورش را برای دوستش تعریف کند. این داستان درباره بچه چاقی به نام هوگان است و تعداد کیک هایی که در مسابقه میخورد و انتقامی که در نتیجه آن از مردم شهر میگیرد.
اما چرا استیون کینگ با این داستان حاشیه روی میکند؟ چون از آن نوع داستانهایی است که شخصیتهای پسر در این داستان از آنها خوششان میآید. این داستان روابط آنها را هنگام گشت و گذار عمیقتر میکند. این داستان چیزی به رمان اضافه میکند که روایت تخت نمیکند.
ادامه دارد...
#صحنه_در_داستان
@shahrzade_dastan
🔸️شیوه فنی دیگر استفاده از قلاب به کارگیری آگهی وسوسه کننده یا تیزر است. با این شیوه شما به نحوه ظریفی به خواننده وعده میدهید که قرار است یک صحنه مهیج یا پرتنش شروع شود. توجه کنید به این جمله:
_ کلودیا فیشر ناگهان دوید توی دفتر جوزف پیستلو.
این حرکت او بلافاصله برای ما سوال پیش میآورد که چرا کلودیا بدون در زدن وارد اتاق شده است. برای همین خواندن را ادامه میدهیم.
حتی توصیفهای مقدمه چینی هم میتواند یک قلاب برای صید خواننده باشد. به شرطی که توصیف شما علاوه بر کارکرد خودش وظیفه دیگری هم داشته باشد. در این حالت هر مکان یا شخصیتی را که توصیف میکنید نه تنها باید تصویری نشان دهد بلکه باید حال و هوایی و حسی را هم در خواننده زنده کند.
در ابتدای صحنه تلاش کنید تا خواننده را مجذوب داستان خود کنید. در شروع صحنه پاراگرافهای مختلفی را امتحان کنید. هر بار شیوه فنی خود را عوض کنید . به جای شروع صحنه با گفت و گو ، صحنه را با حادثه شروع کنید یا به جای صحنه با توصیف صرف ، صحنه را با توصیف همراه آگهی شروع کنید.
ادامه دارد
#صحنه_در_داستان
@shahrzade_dastan
برعکس درجه ده معنیش این است که شدت احساس در صحنه در آخرین درجه آن است.
طبق قاعده کلی هرگز احساس در صحنههای شما نباید تا صفر درجه افت کند و به ندرت باید تا درجه ده بالا برود. تقریبا تمام صحنهها باید از نظر درجه احساس بین صفر و ده باشند.
به علاوه بیشتر صحنهها یک ساخت طبیعی دارند. آنها با درجه پایینی از احساس شروع میشوند و از نظر احساسی اوج میگیرند. البته استثنا و تنوع صحنه هم داریم.
شیوه فنی دیگر این است که شاید صحنه را در اوج احساس شروع و بعد از نظر احساسی به طرف پایین حرکت کنید. هر نوع صحنهای که انتخاب کنید، اندازه گیر میزان احساس صحنه به شما کمک میکند بتوانید درباره استفاده از گفتن یا نشان دادن در صحنه تصمیم درست بگیرید.
ادامه دارد...
#صحنه_در_داستان
@shahrzade_dastan
.
اما به زودی احساس یا تنش در این صحنه تقریبا به اوج خودش میرسد. ابی را آدم ربایان میدزدند و کارن با فرد ناشناسی روبه رو میشود که به او میگوید: ابی حالش خوب است. حالا میخواهم به حرفهایم خوب گوش کنی.
نویسنده برای این که عکس العمل کارن را تصویر کند ، به نشان دادن نیاز دارد. ایلس هم همین کار را میکند.
وقتی ناشناس کلمه ابی را به زبان آورد. چشمان کارن پر اشک شد. هول و تکانی که زیر پوستش بود انگار پوستش را سوزاند و بیرون زد. همان طور که ایستاده بود خشکش زد. چانهاش شروع به لرزیدن کرد. خواست جیغ بزند. اما صدایی از گلویش در نیامد.
ایلس با تصویر حالات جسمانی شخصیت کاری میکند که خواننده بتواند به طور مستقیم همان احساس های شخصیت یعنی کارن را تجربه کند.
ادامه دارد....
#صحنه_در_داستان
@shahrzade_dastan
صحنه در داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
ذهن بسیاری از نویسندههای پُرکار و شناخته شده همیشه درگیر صحنه در داستان بوده .است .پی. جی. وودهاوس که بیش از شصت سال آثار پرفروش خلق کرده در کارش فقط یک راز :دارد ساختن صحنه ای جذاب که مثل یک آهن ربا همۀ داستان را دور خود جمع کند. او میگوید: دوست دارم به صحنه ها فکر کنم برایم مهم نیست که ممکن است احمقانه .باشند آن قدر از آنها دور و به آنها نزدیک میشوم تا سرانجام کاملاً باورپذیر شوند و در داستان جا بیفتند یک چیز جدید با این فکر شروع شد که جالب خواهد بود اگر یک نفر در تاریکی یک زبان سرد را لمس کند منظورم زبان یک گاو نر است نه زبان
-آمیزاد - و فکر کند دارد زبان یک جنازه را لمس میکند.
این همان حادثه ای است که در میانههای روایت یک چیز جدید برای باکستر ، منشی لرد امزورث ، اتفاق میافتد و - بعدِ این که حوادث را به گونه ای هدایت شده پشت سر هم میچینم و مقدمه چینی میکنم - خیلی هم طبیعی به نظر میرسد.
شاید شما مثل پی جی وودهاوس کارتان را با یک صحنه شروع کنید شاید هم اول پیرنگ داستان را مشخص و بعد آن را به صحنه های مختلف تقسیم بندی کنید در هر صورت هر صحنه ای باید این عناصر را در خود داشته باشد:
۱. شخصیتهایی با وضوح و دقت معرفی شده؛
۲ برخورد و کشمکشی که نوشته تان را فعال نگه دارد؛ گویی هر ممکن است اتفاقی بیفتد؛محدوده زمانی چه موقع؛
۴. محدوده مکانی (کجا)؛
لحظه
۵ محدوده حسی حال و هوای ویژهٔ آن صحنه در داستان شاید مطالعهٔ معناهای مختلف کلمهٔ صحنه از روی فرهنگ لغات به شما کمک کند.
۱. یکی از بخشهای ،نمایش به خصوص (الف) بخشی از یک عمل که در خلال آن هیچ تغییری در مکان و هیچ انقطاعی در پیوستگی زمان به وجود نمی آید (ب قسمتی از نمایش یا روایت که وضعیت و موقعیت یا گفت وگویی واحد یا خرده روایتی فرعی را معرفی میکند.
۲ مکانی که در آن عمل داستانی یک ،نمایش داستان و غیره اتفاق می افتد به عبارت دیگر محل وقوع عمل داستانی.
آنچه به عنوان واقعیتی تام و تمام یا حتی به عنوان جزئی از آن واقعیت در نظر گرفته میشود؛ مانند یک صحنهٔ جنگلی یک صحنه آمریکایی و غیره.
هر صحنه را مثل یک دنیای کوچک در جهان بزرگ داستانتان فرض کنید که یک شروع دارد، یک میانه و یک پایان معمولاً آغاز و پایان در تضاد قدرتمندی با یکدیگر قرار دارند و در فاصلهٔ میان آنها اتفاقهای خوب و بد شکل میگیرند.
ادامه دارد
📚حرفه داستان نویس۳
✍فرانک ای دیکسون/ساندرا اسمیت
#صحنه
#صحنه_در_داستان
@shahrzade_dastan