eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
59 ویدیو
233 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
صحنه و ویژگی‌های آن در داستان 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 نمایش ادبی عملی خاص که در مکان خاص و زمان خاص روی داده است، صحنه نام دارد. روایت هر رویداد در حین وقوع گویا در حضور خواننده در صحنه عرضه می شود و خواننده به عرصه رویداد نزدیک است. ویژگیهای صحنه عبارتند از : -جزیی نگری. - زمان حال روایی. - نشان دادن. برخی از اهالی نظر معتقدند توصیف نیز جزیی از اجزای صحنه است. و ابزارهای روایی در حقیقت دو تا بیشتر نیستند: تلخیص و صحنه. برخی نیز در این باره تفکیکی قائل شده اند. اگر توصیفی به زمان گذشته باز گردد و کلی باشد جزو تلخیص است و اگر به زمان جاری داستان باز گردد و جزیی نگر باشد جزو صحنه است. البته باید توجه داشت جزیی نگری امری نسبی است. درس گفتارهای احمد شاکری @shahrzade_dastan
نمونه اول توصیف: مردی قد بلند که که کلاهی بر سرش دارد وارد شد و روی چهارپایه نشست. وزنش زیاد بود. نمونه دوم صحنه: مرد سرش را خم کرد و از در داخل شد. کلاهش را از سر برداشت و روی چهارپایه نشست. صدای چهارپایه برخاست. ادامه دارد 📚آموزش داستان نویسی ✍روح الله مهدی پورعمرانی @shahrzade_dastan
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ تلخیص از نظر شخصیت داستانی: شخصیت داستانی نخلهای بی سر قاسمعلی فراست دیروز و امروز نزدیک به ۱۰۰ تا شهید آوردند. تلخیص از زبان نویسنده : از نیمه‌های شب که ناصر دوان دوان خودش را به خط رساند تا الان که دمدمه‌های طلوع آفتاب است دشمن خودش را به مقر پلیس راه و پشت کشتارگاه رسانده است. 📚آموزش داستان نویسی ✍روح الله مهدی پورعمرانی @shahrzade_dastan
صحنه و صحنه پردازی قسمت اول 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 زاویه دید در داستان به نویسنده اجازه می‌دهد که هر چه می‌خواهد ببیند و بر شخصیت‌های خاصی تاکید بورزد. نویسنده به شیوه دیگر نیز می‌تواند بر جزئیات پر معنی تکیه کند و آن شیوه شرح و توصیف است. این شهر و توصیفی از طریق خود راوی داستان یا توسط شخصیتی در صحنه داستان صورت می‌گیرد. اصطلاح صحنه و صحنه پردازی وقتی برای نمایش می‌آید به معنای زمینه و تزیینات قابل رویت صحنه نمایشی است. اما به معنای وسیع‌تری هم آمده و آن وقتی است که برای شعر به ویژه داستان به کار برده می‌شود و بیانگر زمان و مکان و محیطی است که عمل داستانی در آن به وقوع می‌پیوندد. مثلاً صحنه رمان چشم‌هایش بزرگ علوی در ایران و پیش از سال ۱۳۲۰ است و وقایعی که در رمان اتفاق می‌افتد در چنین مکان و زمانی است و محیط زندگی مردم و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی این دوره را به نمایش می‌گذارد . صحنه رمان کوتاه بوف کور نیز در ایران است. اما زمان و مکان در آن خصوصیت تمثیلی و نمادگرایانه و سورئالیستی به خود گرفته است و از این لحاظ با صحنه رمان چشم‌هایش فرق دارد. محیط آن نیز محیط خیالی و وهمی است و با محیط واقع‌گرایانه آن متفاوت است. بنابراین صحنه را می‌توان عنوان تزیینات محل نمایش به کار برد و هم می‌توان آن را به عنوان عصر و دوره‌ای از تاریخ کشوری به حساب آورد . همانطور که صحنه رمان چشم‌هایش چنین است. در اجرای نمایش ممکن است با پرده‌ای چند حائل صحنه را به وجود آورد. حتی می‌توان این را نیز کنار گذاشت. همانطور که در نمایش‌های جدید اغلب چنین می‌کنند و از تخیل تماشاچی برای تغییر صحنه‌های نمایش کمک می‌گیرند. از این لحاظ خصوصیت جسمانی که صحنه را در تئاتر خلق می‌کند امروزه عملکردش آنقدرها مهم نیست و عکس آن صحنه داستان از نظر نویسنده و خواننده شایان توجه بسیار است. ادامه دارد 📚 عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
صحنه و صحنه پردازی قسمت دوم بدون خصوصیت زمانی و مکانی محیط داستان شخصیت در خلاء زندگی می‌کند و نویسنده قادر نخواهد بود که دنیای داستانی خود را خلق کند. گذشته از این، حال و هوا و فضا و رنگ داستان نیز دچار اشکال می‌شود. مثلاً اگر صحنه داستان گیل مرد را از آن بگیرید همه چیز آن را گرفته‌اید. هوای بارانی و مرطوب شمال و قرار دادن شخصیت‌ها در این هوا مقدمات برخورد و کشمکش شخصیت‌های داستان را فراهم می‌کند و فاجعه پایانی داستان را به وجود می‌آورد. در همه داستان‌ها تا این حد وابسته به صحنه نیستند و در بسیاری از داستان‌ها صحنه معنا و مفهومی غیر از آنچه به ظاهر نشان می‌دهد ندارد. زمان و مکانی را که در آن عمل داستانی صورت می‌گیرد صحنه می‌گویند. این صحنه ممکن است در هر داستان متفاوت باشد و عملکرد جداگانه‌ای داشته باشد و هر نویسنده‌ای صحنه را برای منظور خاصی به کار گرفته باشد. بعضی از نویسندگان در استفاده از صحنه مخصوص به منظور خاصی را دنبال می‌کنند و بعضی نه. به هر حال نویسندگان امروز با صحنه و صحنه پردازی کمتر با اهمال و سهل‌انگاری روبرو می‌شوند و نسبت به آن توجه خاصی دارند. زیرا که جامعه شناسی معاصر تاکید بسیاری بر محیط زیستی انسان دارد. بنابراین نویسندگان بزرگ امروز به تاثیر محیط بر شخصیت‌های داستان توجه بسیار دارند. زیرا داستان حتماً باید در جایی اتفاق بیفتد و در زمانی به وقوع بپیوندد. از این نظر کاربرد درست صحنه بر اعتبار و قابل قبول بودن داستان می‌افزاید. هر نویسنده به خوبی می‌داند که برای باور داشت داستانش مکان و زمان و وقوع آن را باید طبیعی و واقعی تصویر کند تا حقیقت مانندی داستانش تحقق پذیرد. به همین دلیل است که حتی در داستان‌های خیالی و مافوق طبیعی سورئالیستی و نمادگرا و داستان‌های شگرف و فراداستان صحنه داستان بر زمینه واقعی و قابل قبول جریان دارد. مثلاً صحنه وقوع داستان تمثیلی و نمادگرا و سورئالیستی بوف کور در شهر ری مهم و تاریخی و باستانی که اکنون شهری دیگر و مذهبی شده است. صحنه زندگی و مرگ شخصیت داستان تاریکخانه شبیه زهدان مادر است. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
کاربرد صحنه 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 صحنه ممکن است در داستان از اهمیت بسزایی برخوردار باشد و بر عمل داستانی و شخصیت‌های داستان تاثیر بسیار نیرومندی بگذارد. مثل صحنه داستان کوتاه گیله مرد. ب_صحنه ممکن است بیشتر بازتاب عمل و شخصیت‌های داستان باشد. مثلاً درهم برهمی اتاق خواب و به هم ریختگی و آشفتگی خانه خصوصیت ساکن ساکنان آن را نشان می‌دهد. یا صحنه اتاق خواب شخصیت داستان تاریکخانه بازتاب زندگی و نحوه عمل و تفکر شخصیت داستان است. ج_دست آخر صحنه ممکن است متضمن معنای عمیق و گسترده‌ای باشد و همچون درون مایه جزوی از عناصر حیاتی و سازنده داستان محسوب شود و مفهوم خاصی را در داستان یدک بکشد. مثلاً صحنه‌ای که وقایع رمان کوتاه بوف کور در آن اتفاق می‌افتد همان قدر پرمعناست که دیگر عناصر داستان، و همان قدر در ساخت و تکوین داستان دست دارد که دیگر عناصر ساختاری آن . گاهی این خصوصیت صحنه برای خود معنای مستقلی در داستان پیدا می‌کند. اگر عناصر مهم داستان صحنه، پیرنگ ، شخصیت و سبک را به حساب آوریم این عمده کردن صحنه خاصی به داستان می‌دهد. به بیان دیگر صحنه در حکم درون مایه‌ای عمل می‌کند و فصل‌های سال به عنوان عوامل برانگیختن زندگی در داستان ظاهر می‌شود و زمان یا مکان بر عناصر دیگر داستان تسلط می‌یابد. و صحنه گهواره یا چهارچوب عمل داستانی قرار می‌گیرد. مثل دور دنیا در ۸۰ روز ژول ورن و خاک خوب پرل باک. گاهی داستان رنگ محلی و منطقه‌ای به خود می‌گیرد و به عنوان داستان‌های محلی و بومی یا ناحیه‌ای یا اقلیمی معروف می‌شود. در این نوع داستان‌ها آداب و رسوم محلی و بومی و ناحیه‌ای سهم عمده‌ای داده می‌شود و ماجرا بر محل و مکان خاصی تمرکز می‌یابد و صحنه حکم درون مایه را پیدا می‌کند. البته اصطلاح داستان محلی و ناحیه‌ای اصطلاح جامعی نیست. زیرا ممکن است صحنه داستان‌های محلی و ناحیه‌ای برای ما مانوس باشد. اما برای مردم کشورهای دیگر آداب و رسوم و صحنه‌های محلی و ناحیه‌ای غریب و عجیب جلوه کند. 📚 عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
وظایف صحنه 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 صحنه سه وظیفه اساسی را می‌تواند در داستان به عهده بگیرد: ۱ _فراهم آوردن محلی برای زندگی شخصیت‌ها و وقایع داستان .مثلاً محل وقوع وقایع و زندگی شخصیت‌ها در داستان داش اکل زمینه‌ای برای رشد و تحول شخصیت‌ها و توجیه وقایع داستان فراهم می‌آورد. ۲_ ایجاد فضا، رنگ و حال و هوای داستان حالت شادمانی یا غم انگیزی ، شومی ترسناکی و شاعرانه که خواننده به محض ورود به دنیای داستان حس می‌کند. مثلاً دنیای رویایی و ساده کودکان، نحسی و بدشگونی خرابه‌ها و رازگونگی سردابه‌های خلوت و نیم تاریک، حالت شاعرانه خیابان‌ها و کوچه‌های پر درخت و سایه‌سار که اغلب آدم را یاد عشق‌های دارای نوجوانی می‌اندازد؛ هر کدام خصوصیت خود را دارد. رابرت لویی استپینسون می‌گوید: 🔷بعضی مکان‌ها آشکارا سخن می‌گویند. مثلاً بعضی از باغ‌های سرد و مرطوب عملاً قتل را می‌طلبند. برخی از خانه‌های متروک و قدیمی طالب شبح زدگی و ارواح هستند و بعضی از سواحل گویی برای کشتی شکستگی کنار گذاشته شده‌اند.🔷 ۳ _به وجود آوردن محیطی که اگر بر رفتار شخصیت‌ها و وقوع حوادث تاثیری عمیق و تعیین کننده به جا نگذارد دست کم بر نتیجه آنها موثر واقع شود. دنیای خواب گونه‌ای که در بوف کور تصویر شده بر وقایع و شخصیت‌های داستان تاثیر عمیق می‌گذارد و به نتیجه‌ای که نویسنده می‌خواهد از وقایع بگیرد کمک می‌کند. یا همین وظیفه را در داستان کوتاه گیله مرد فضای بارانی اثر می‌گذارد و بر اعصاب مرد بلوچ اثر می‌گذارد و او را به بیزاری و خشونت آدم کشی می‌کشاند. این وظیفه صحنه از وظیفه‌های دیگری که برای برشمردم مهمتر و حساس‌تر است. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
وظایف صحنه و اجزای صحنه قسمت دوم 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 یکی از بهترین نمونه‌های وظیفه صحنه را می‌توان در رمان غرور و تعصب اثر جین اوستین مشاهده کرد. رفتار متفاوت شخصیت داستان دارسی را در سه صحنه مختلف در نظر می‌گیریم: ۱ _در شهر الیزابت بنت جایی که چون غریبه است به او بد می‌گذرد و در نتیجه رفتارش نسبت به الیزابت سرد و غیر صمیمی و انعطاف ناپذیر است. ۲_ در قصر عمه‌اس لیدی کاترین که در آسایش بیشتر است. ولی تحت تاثیر اندیشه برتری طبقاتی عمه رفتار با الیزابت غرورآمیز و متکبرانه و به نحو تحمل ناپذیری اعیان منشانه است. ۳_در خانه و شهر خودش که در آسایش کامل است و در نتیجه رفتارش با الیزابت طبیعی صمیمی و آزادمنشانه است و در این محل است که دارسی بر غرورش پیروز می‌شود و الیزابت و تعصبش به ازدواج آنها ممکن می‌شود و سرانجام خوش رمان شکل می‌گیرد . ✅اجزای صحنه عواملی که صحنه را می‌سازند عبارتند از : ۱_ محل جغرافیایی داستان، حدود و نقشه‌اش، چشم انداز و منظره‌اش و تزیینات جسمانی دیگر. محل جغرافیایی داستان داش‌اکل شیراز است. همه اهل شیراز می‌دانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه یکدیگر را با تیر می‌زدند. ۲_ کار و پیشه شخصیت‌ها و عادات و راه و روش زندگی‌شان . پدر او یکی از ملاکین بزرگ فارس بود زمانی که مرد، همه دارایی او به پسر یکی یک دانه‌اش رسید. ولی داش‌اکل پشت گوش فراح و گشاده باز بود. به پول و مال دنیا ارزشی نمی‌گذاشت. زندگیش را به مردانگی و آزادی و بخشش و بزرگ‌منشی می‌گذرانید. هیچ دلبستگی دیگری در زندگانی‌اش نداشت. همه دار و ندارش را به مردم نادار و تنگدست بذل و بخشش می‌کرد. ۳_ رمان یا اصل و یا دوره وقوع حادثه. مثل فصلی در سال، روزی در ماه و غیره زمان وقوع حادثه در داستان داش‌اکل زیاد مشخص نیست. اما از آنچه در داستان آمده است و می‌توان فهمید این است که هنوز انتظامات و خدمات جدید شهری و کلانتری به وجود نیامده و قرق کردن چهارسوها محله‌ها به وسیله لوطی‌ها معمول است. از این به بعد داش‌اکل از شب‌گردی و قرق کردن چهارسو کناره گرفت. ۴_ محیط کلی و عمومی شخصیت‌ها مثل محیط مذهبی، اجتماعی، سیاسی و مقتضیات فکری روحی، خلقی، عاطفی و احساسی. الف_ خصوصیات خلقی و اخلاقی: داش آکل را همه اهل شیراز دوست داشتند. چه او در همان حال که محله سردزک را قرق می‌کرد؛ کاری به زن و بچه‌ها نداشت. بلکه به عکس با مردم مهربانی رفتار می‌کرد و اگر اجل برگشته‌ای با زنی شوخی می‌کرد یا به کسی زور می‌گفت؛ دیگر جان سلامت از دست داش آکل به در نمی‌برد. اغلب دیده می‌شد که داش‌اکل از مردم دستگیری می‌کرد. ب_ مقتضیات فکری و روحی چیزی که شگفت آور به نظر می‌آمد اینکه تاکنون موضوع عشق و عاشقی در زندگی او رخنه نکرده بود. چند بار هم که رفقا زیر پایش نشست و مجالس محرمانه فراهم آورده بودند او همیشه کناره گرفته بود. اما از روزی که وکیل و وصی حاجی صمد شد و مرجان را دید، در زندگیش تغییر کلی رخ داد. از یک طرف خودش را زیر دین مرده می‌دانست و زیر بار مسئولیت رفته بود و از طرف دیگر دلباخته مرجان شده بود. 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
شیوه صحنه پردازی قسمت اول 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 بعضی از نویسندگان توصیف زمان و مکان داستان را جدا از عناصر دیگر داستان می‌آورند. اغلب دیده شده است که نویسندگان داستان خود را با توصیفی طولانی از طبیعت شروع می‌کنند. مثلاً با طلوع یا غروب خورشید. فقط به نیت آنکه نشان دهند که زمان وقوع داستان صبح یا غروب بوده است. توصیف صحنه با معنای کلیه داستان هیچگونه ارتباطی ندارد. اگر احیاناً این تکه را حذف کنند کوچک‌ترین صدمه‌ای به داستان نخواهد خورد. این شیوه صحنه پردازی در ادبیات قرن نوزدهم شیوه عادی و معمولی بوده و اغلب نویسندگان از این شیوه در داستان‌های خود استفاده می‌کردند. اما خوانندگان امروز دیگر چنین شیوه قدیمی را نمی‌پسندند. پیشرفت داستان نویسی نیز این شیوه توصیف و صحنه‌پردازی را مردود می‌شمارد و صحنه پردازی را جزئی از عناصری به دست به حساب می‌آورد که در سازمان‌بندی داستان دخالت مستقیم یا غیر مستقیم دارد. در داستان‌های امروز صحنه تلویحی و غیرصریح به کاربرده می‌شود و اغلب صحنه با کیفیت و حالت روحی شخصیت شخصیت و لحن داستان آمیخته است و به نوعی با آن هماهنگی دارد. خواننده در طی گفتگویی یا از طریق راوی داستان به طور غیر مستقیم پی به محل و زمان وقوع داستان می‌برد. صحنه در ارتباط مستقیم با کل معنای داستان است. مثلاً صحنه داستان عدل صادق چوبک با کل معنای داستان هماهنگ است. صحنه داستان یره‌نچکا نوشته بزرگ علوی. خصوصیات فضا بر رنگ، حال و هوای داستان می‌افزاید. یا صحنه داستان تاریکخانه اثر هدایت تنها شخصیت داستان را نشان می‌دهد که به طور نمادگونه با مفهوم جنبی داستان در ارتباط است. در رمان‌های قرن نوزدهم اغلب توصیفات جدا از وضعیت و موقعیت شخصیت آمده است. مثلاً نویسنده شخصیت داستان را به زندان می‌اندازد و بعد چندین صفحه درباره زندان صحبت می‌کند تا تاریخ بنای ساختمان و منظور از ساختن آن را شرح می‌دهد. بنا و کیفیت سلول‌ها و زندانی‌های آن را تعریف می‌کند و احیاناً به تفاوت‌هایی که این زندان با زندان‌های دیگر دارد می‌پردازد. این توصیف و توضیحات اغلب به منظور دادن اطلاعات به خواننده است. بی آن‌که این اطلاعات در داستان عملکردی داشته باشد. خواننده می‌تواند آنها را نخوانده بگذارد. بدون آنکه رشته حوادث داستان را از دست بدهد. در داستان‌های ناتورالیستی به خصوص به این جزئیات تزیینی بسیار توجه می‌شود. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
صحنه در داستان قسمت اول 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ذهن بسیاری از نویسنده‌های پُرکار و شناخته شده همیشه درگیر صحنه در داستان بوده .است .پی. جی. وودهاوس که بیش از شصت سال آثار پرفروش خلق کرده در کارش فقط یک راز :دارد ساختن صحنه ای جذاب که مثل یک آهن ربا همۀ داستان را دور خود جمع کند. او میگوید: دوست دارم به صحنه ها فکر کنم برایم مهم نیست که ممکن است احمقانه .باشند آن قدر از آنها دور و به آنها نزدیک میشوم تا سرانجام کاملاً باورپذیر شوند و در داستان جا بیفتند یک چیز جدید با این فکر شروع شد که جالب خواهد بود اگر یک نفر در تاریکی یک زبان سرد را لمس کند منظورم زبان یک گاو نر است نه زبان -آمیزاد - و فکر کند دارد زبان یک جنازه را لمس میکند. این همان حادثه ای است که در میانه‌های روایت یک چیز جدید برای باکستر ، منشی لرد امزورث ، اتفاق میافتد و - بعدِ این که حوادث را به گونه ای هدایت شده پشت سر هم میچینم و مقدمه چینی میکنم - خیلی هم طبیعی به نظر میرسد. شاید شما مثل پی جی وودهاوس کارتان را با یک صحنه شروع کنید شاید هم اول پیرنگ داستان را مشخص و بعد آن را به صحنه های مختلف تقسیم بندی کنید در هر صورت هر صحنه ای باید این عناصر را در خود داشته باشد: ۱. شخصیتهایی با وضوح و دقت معرفی شده؛ ۲ برخورد و کشمکشی که نوشته تان را فعال نگه دارد؛ گویی هر ممکن است اتفاقی بیفتد؛محدوده زمانی چه موقع؛ ۴. محدوده مکانی (کجا)؛ لحظه ۵ محدوده حسی حال و هوای ویژهٔ آن صحنه در داستان شاید مطالعهٔ معناهای مختلف کلمهٔ صحنه از روی فرهنگ لغات به شما کمک کند. ۱. یکی از بخشهای ،نمایش به خصوص (الف) بخشی از یک عمل که در خلال آن هیچ تغییری در مکان و هیچ انقطاعی در پیوستگی زمان به وجود نمی آید (ب قسمتی از نمایش یا روایت که وضعیت و موقعیت یا گفت وگویی واحد یا خرده روایتی فرعی را معرفی میکند. ۲ مکانی که در آن عمل داستانی یک ،نمایش داستان و غیره اتفاق می افتد به عبارت دیگر محل وقوع عمل داستانی. آنچه به عنوان واقعیتی تام و تمام یا حتی به عنوان جزئی از آن واقعیت در نظر گرفته میشود؛ مانند یک صحنهٔ جنگلی یک صحنه آمریکایی و غیره. هر صحنه را مثل یک دنیای کوچک در جهان بزرگ داستانتان فرض کنید که یک شروع دارد، یک میانه و یک پایان معمولاً آغاز و پایان در تضاد قدرتمندی با یکدیگر قرار دارند و در فاصلهٔ میان آنها اتفاقهای خوب و بد شکل میگیرند. ادامه دارد 📚حرفه داستان نویس۳ ✍فرانک ای دیکسون/ساندرا اسمیت @shahrzade_dastan
صحنه پردازی در داستان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 شیوه صحنه ای فضای بیشتری را اشغال میکند کلمه های بیشتری دارد نحیف است، اندیشه را به سختی منتقل میکند و سریع خوانده میشود. شیوه تجسمی برای ارائۀ همان مواد و مصالح به فضای کمتر و کلمه های کمتری احتیاج دارد، عام تر است و متراکم تر؛ اندیشه را سادهتر منتقل میکند و آرام تر خوانده میشود. این که از شیوه نمایشی استفاده یا خلاصه ای تصویری از یک رویداد را ارائه ،کنیم یک انتخاب هنرمندانه بسیار مهم است و این که چه طور میتوان تصمیم درست ،گرفت وابسته به تمرین است. درباره استفاده از تجسم در داستان نکته های زیادی گفته شده ولی ما با صحنه سروکار داریم. با وجود این آنچه در ادامه میآید نه یک فرمول و نه یک قالب ساختاری که بخواهد با بتون است ادبی پر شود. رهنمودهای زیر بسیار شبیه نماها، مقطعها و نقشه های اوزالید یک معمار .هستند آنها را به عنوان یک تمرین پیشنهادی در نظر بگیرید. این راهبردها شاید در نظریه پردازی دقیق ،باشند، ولی بدون خطا نیستند؛ هر چند من سعی کردهام تا حد امکان آنها را دور از خطا مطرح کنم اما همیشه و در هر نوشتهٔ تخیلی یی همه چیز بستگی به این دارد که چه طور از قاعدهها و رهنمودها استفاده شود. اجازه بدهید داستانمان را با این متن تجسمی آغاز کنیم: پسر دختر را به نزدیکترین خانه برد چون انبوه برف بالاخره اتومبیل را متوقف کرد. هدایت خواننده اگر ناگهان دری باز و مردی جوان با یک تفنگ روبه رو شود، کشمکش (یا) ساده تر بگویم جذابیت غریزی (ادبی بسیار زیاد خواهد بود. ممکن است خواننده به شکل مستقیم هدایت شود: «وقتی هواپیما چرخید او روشناییهای منهتن - و همۀ نیویورک - را دید.» یک نویسندۀ آثار وسترن ممکن است برای هدایت خواننده از کاکتوس ،آتش بازی ،گرگهای صحرایی یا گله گاوهای وحشی استفاده کند هدایت خواننده ممکن است به هزار شیوه مختلف انجام شود اما آنچه اهمیت دارد این است که این هدایت حتماً تأثیرگذار باشد. همان طور که ممکن است قابل پیش بینی هم باشد، ضعف عمومی آثار بسیاری از نویسندههای تازه کار این است که هدایت خواننده در ابتدای صحنه هاشان به شکلی بدوی و گمراه کننده انجام میشود. «هر» خیابانی»، «هر» «کافه ای در هر شهری از آمریکا کافی نیست. قاعده های هدایت ،خواننده واقعیتهایی را در خودشان نهفته :دارند یک مکان برای این که در ذهن خواننده بماند، باید چندبار به آن اشاره شود؛ مثلاً: «بالتیمور، صدفهای خوراکی ،جزرومدهای ،خلیج، آه، مریلند من.» مکان باید نام برده شود تا در ذهن بماند. البته مثال بالا به عمد ارائه ای کاملاً خام دارد اما هدف ما را برآورده میکند. وقتی خواننده هدایت ،شد صحنه برایش شکل میگیرد. بعدِ آن است که قهرمان داستان و سایر شخصیتها رامیشناسد و به تماشای بازی شان مینشیند. حواستان باشد که با معرفی آدمهای درگیر کشمکش علاقهٔ خواننده به صحنه افزایش مییابد. بدیهی است قهرمانهایی که به خوبی قابل درک باشند، کشمکش و تعلیق بیشتری در صحنه به وجود میآورند و قهرمانهایی که قابل درک ،نباشند صحنه را به خطر می‌اندازند. ادامه دارد 📚حرفه داستان نویس۳ ✍فرانک ای دیکسون/ ساندرا اسمیت @shahrzade_dastan
سلام دوستان شهرزادی. با چالشی جدید در خدمت شما هستیم. لطفا درباره این صحنه بنویسید: خانه‌ای آتش گرفته است و غریبه‌ای از دور آن را تماشا می‌کند. واگویه‌های آن فرد و توصیفات او از صحنه را از زبان فرد غریبه بنویسید و پایانی غافلگیرکننده برای آن تدارک ببینید. متن خود را به آیدی زیر ارسال نمایید تا در کانال منتشر شود. @Faran239 منتظر داستان‌های زیبای شما عزیزان هستم. @shahrzade_dastan