نگاهم در نگاهش گره خورد.
نگاه معصومانهاش دلم را سوزاند.
نگاهش مانند نیزهای تیز قلبم را نشانه گرفت.
مست جام شراب چشمانش شدم.
به افق خیره شد.
#معادلیابی
#چالشجمعه
مریم بهروز بیاتی
@shahrzade_dastan
من را غرق محبت چشمانش کرد.
مهمان ناخواندهی چشمانش شدم.
زیر نگاهش ذوب شدم.
#چالشجمعه
#معادلیابی
زیبا متین
@shahrzade_dastan
چشم هایش روی صورتم دوید.
تصویرم در پس مردمک چشمانش حک شد .
رد پای نگاهش روی منظره ی مقابل ماند.
فاطمه رفیعی
#چالشجمعه
#معادلیابی
@shahrzade_dastan
توضیح درباره چالش روز جمعه:
هدف از ایجاد این چرخش تمرین ذهنی و واژه سازی برای افعالی است که شاید گاهی استفاده مدام از آن در داستان تکراری به نظر برسد. نویسنده باید ذهن خلاقی داشته باشد و کنار خلق شخصیتها و جهان داستانش دست به واژه سازی و جملاتی بزند که تازگی و طراوت دارد. دوستان زیادی در این تمرین با ما همراه بودند و من حقیقتا غافلگیر شدم. انشاالله در هفتههای آتی با چالشهای جذاب دیگر در خدمتتان خواهیم بود. 🙏🙏
ارادتمند شما: فرانک انصاری
#معادلیابی
#چالشجمعه
@shahrzade_dastan
#تکیهکلام
میگماااا
ایول داری
عجبا
فدا مدا
اِناااا
خینگول خودمی
دلم خواست
همینی که هست
به روح آقا جون
یه سوال؟
راستی ... راستی ...
شنیدی چی گفتم
نبینم غمتو
چشاشو
#چالشجمعه
#تکیه_کلام
ارسالی بانو نسرین یاقوتی
@shahrzade_dastan
لطفاً
متشکرم
واقعا
راستی
ای بابا
خود خودشه
شایعه است
پیش میاد
خوب ببینم حالا
برای همه همینه
#تکیه_کلام
#چالشجمعه
فاطمه هادیها
@shahrzade_dastan
یک تکه ماندگار از فیلمی که دیدین و برای همیشه توی ذهنتون حک شده را برای ما به اشتراک بگذارید. لطفا نام فیلم را هم بگویید.
@Faran239
#چالشجمعه
@shahrzade_dastan
در حال خواندن این کتاب هستم. متن کتاب حاوی توصیفات فوقالعاده زیبا، حرفهای و جذاب هست و به نظرم برای یادگیری نحوه نوشتن توصیف در داستان میتونه خیلی کمککننده باشه.
#مطالعه
#چالشجمعه
ارسالی خانم رویا سیف
@shahrzade_dastan
#چالشجمعه
ارسالی خانم ساره باقری
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
سلام دوستان بنده هم کتاب دو جان از زهرا قدیانی را میخوانم. کتابی بسیار شیرین که خرده روایتهایی از دوران بارداری بانوان را با ما در میان میگذارد.
تکه ای از متن :
ننه، آب برنجی را که آبکش کرده، دور نمیریزد. هن و هنکنان از پلههای بلند خانهی خشت و گلیاش خرکش میکند و میآورد میگذارد جلو گوسفند حامله. خلاصه حتی گوسفندهای حامله هم برای ننه محترماند. گوسفند چندقلوزا، دیگر گوسفند نیست، نور چشم است.
#مطالعه
@shahrzade_dastan
#چالشجمعه
چلمن
نوشته حسین مطهر
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
در خوردن ومکیدن شیر مادر ،شل و ول بود،نوپا که شد ، با تاخیر توانست : غلت بزند،بنشیند ،چهاردست پا راه رود،صحبت کندو اشیا را در دست نگه دارد.مادرش می گفت: پسرم بی عرضه است.
تو مدرسه زمان پایین آمدن از پله ها سرگیجه داشت،وقت راه رفتن ، به دیگران می خورد،هر روز مجبور به کتک کاری ودعوا بود . مدام کتاب و قلم از دستش می افتاد و گم می کرد،در نوشتن املا و رسم نقاشی ،دستش کند بود.
در جوانی عاشق شد. وقتی دختر را می دید صورتش مثل لبو سرخ و چشمانش دو دو می زد ،همیشه در صحبت وبیان احساسات لکنت داشت.پیر که شد بدتر از همیشه شد لذا بهش می گفتند: هی !دست و پا چلفتی ،به پا ! رو زمین نیفتی!
@shahrzade_dastan
#چالشجمعه
نوشته شکیبا کریمی
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
مثل همیشه سرش توی گوشی موبایل بود..اپن آشپزخانه را ندید..نتوانست گوشی را دقتی پرت شد توی هوا,قاپ بزند گوشی توی دستش بالاوپایین پریدو باهم افتادند کف آشپزخانه..صندلی میز نهارخوری روی یک پایه اش لی لی کرد و قبل خوردن به دریخچال شیشه ی مربای به را هل داده بود روی زمین. شیشه ی شکسته ومرباهاییکه پاشیده بود روی صورت ولباسش. حالا چه کسی باورمیکرد اینها همه اش یک اتفاق باشد. آن هم برای کسی که هر روز همین قدر افتضاح به بارمیآورد. همان جا کف آشپزخانه ریلکس دراز کشید..
@shahrzade_dastan