در این میان نماد مسیحیت منبع بسیاری از رمانهای نمادین بوده است. در قرنهای اخیر کتاب مقدس منبع بسیاری از رمان نویسان غربی بوده است. و نویسندگان شخصیتهایی آفریدهاند که نماد اشخاص و حوادث مقدس بوده است. مثلاً ویلیام فاکنر در رمان فارغ از ماه اوت، جو کریسمس شخصیت داستانش را به عنوان نمادی از عیسی مسیح آورده است.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#انواع_شخصیت
#شخصیتهای_نمادین
#نماد
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته زهرا عیدانی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
زل زدم به ماهی داخل تنگ، هنوز هم عاشقش بودم اما این دفعه مثل همیشه نبود. انگار بخشی از وجودش را از دست داده بود گاهی به پایین تنگ می رفت و چشمهایش را برای مدتی می بست؛ نگرانش بودم،فکر اینکه نفس های اخر عمرش را می کشید رنگ سیاهی و خاموشی به وجودم می داد. مدام به قاب عکسی با تصویر طبیعت و رودخانه ای که از آن می گذرد و ماهی بالی هایی که از بالای رودخانه میپریدند خیره میشد. فهمیدم دلش خانه ای بزرگ میخواهد نه یک تنگ تنگ و تاریک دلش دوستانی همنوع و هم جنس می خواهد نه تنهایی پس اخر هفته تنگ را به رودخانه بردم و به اب سپردم آن چنان شنا می کرد و شاد بود که انگار دنیا را به او داده بودند شادی اش بی انتها بود از اینکه شادی و امید زندگی را دوباره به ماهی بخشیده بودم احساس شادمانی می کردم. آزادی و نشاطش به وجودم رنگ دوباره بخشید و شادی در امواج رودخانه و وجودم شکل گرفت❤️
@shahrzade_dastan
تکنیکهای داستانی از شرلوک هولمز
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
_در کار خود ماهر باش. نویسندگان پیش از شکستن قواعد اول باید آنها را یاد بگیرند.
_به جزئیات توجه کن. نویسندگان بزرگ مشاهدهکنندگان بزرگی بودهاند.
_متمرکز باش. نویسنده بزرگ فقط بر هدفش متمرکز است.
_ زمانی برای فکر کردن بگذار. نویسنده خوب کارهای دیگر را برای نوشتن تعطیل میکند.
_از تمام حواس خود استفاده کن وقتی مینویسی هر پنج حس در کار باشند.
_بر زبان بدن مسلط باش.
_ همه چیز مربوط به کارت را بدان. اطلاعات کافی از وضعیت چاپ و نشر کتابها داشته باش.
_ شخصیت های بد و سیاه هم چشمگیر و بزرگ باشند.
_نویسندگان بزرگ به کمک نیاز دارند. مشاوره بکیر و در نقدها شرکت کن.
_از تخیل خود استفاده کن. نویسنده خوب خلاق است چیزهایی را در کنار هم میگذارد که در حالت معمول جمع نمیآیند.
*این تکنیکها بر اساس شیوه کاری شرلوک هولمز استخراج شدهاند.
📚در باب داستاننویسی
✍احسان عباسلو
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته نوشته زهرا زارع آسمان بیروت ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ هوا گرگ ومیش بود. هواپیماهای اسرائیلی تم
👆👆👆
#نقد_داستان
داستانک خانم زارع را خواندم. داستانک با زاویه دید سوم شخص نوشته شده. آغاز داستان با دیدن هواپیما و بمباران و فرار راوی است. در راه صدای نوزادی را میشنود و او را نجات میدهد. کل داستان همین است. تعلیق داستان در پیدا شدن نوزاد است. اما غیر از همین گره و خط داستانی دیگری وجود ندارد. بهتر بود نویسنده از حس درونی و واگویههای شخصیت نیز در داخل داستانک بهره میبرد. غافلگیری نهایی برای داستانک اعمال نشده بود. نویسنده میتوانست با افزودن ماجرایی غیرعادی، تعلیق و غافلگیری داستانک را افزایش دهد. ممنونم از خانم زارع عزیز 🙏🙏
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
"خود کرده را تدبیر نیست" نوشته حسین هادوی نیا ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ تنها یک ماه وقت داشتم برای راضی
👆👆👆👆
#نقد_داستان
داستانک آقای هادوینیا در مورد کسی است که به خاطر بدهی در زندان است و دوستش میخواهد به او کمک کند تا بدهی هایش را صاف کند. تنها بیست و چهار ساعت وقت دارد تا از بدهکارها وقت بگیرد. اما شخص بدهکار امیدی به رضایت افراد ندارد.
گره داستان گرفتن وقت از طلبکارها برای فرد بدهکار است که به جایی نمیرسد. داستان تعلیق دارد و خواننده میخواهد بداند سرنوشت فرد بدهکار را بداند. پایان داستانک عافلگیرانه و هنرمندانه است و در واقع نویسنده تنها با آوردن یک پرسش از فرد بدهکار توانسته شخصیت و نوع کاری را که باعث بدهکاری او شده است به خواننده نشان دهد. ممنونم از آقای هادوی نیا. 🙏
@shahrzade_dastan
شخصیت نمادین
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
جیمز جویس نویسنده ایرلندی در اولیس ادیسه هومر را در نظر داشته است و شخصیتهایش جنبه اساطیری پیدا کردند. رمانتیسم نظام طبیعت را جانشین نظام شخصیتهای اساطیری میکند و آدمها بر زمینه جهانی طبیعی و سرشار از معنا مشخص میشوند . خورشید، ماه، بیابان در رمان به صورت فعال و زنده در زندگی انسانها شرکت میکند. به طوری که ما شخصیتها را در چهارچوب عامه طبیعت میبینیم . مثلاً در رمان بلندیهای بادخیز اثر امیلی برونته توجه کنید. زمین خلنگزار باد خیز بیحفاظ اطراف بلندیها به طور کامل یادآوری آشفتگیای است که اهل خانه را تهدید به ویرانی و نابودی میکند. هیتکلیف که اسمش ترکیبی است از خصوصیتهای خلنگزار میتواند همچون تجسم زندهای از آن آشفتگی به نظر آید و نماینده لاقید خرابی و نابودی باشد. در سراسر رمان هیتکلیف وحشیگری و اسرارآمیزی و گاهی طبیعت را تداعی میکند. هیتکلیف در ادبیات داستانی نظیر بسیاری دارد. در موبیدیک ملوین، نهنگ سفید نماد خونسردی طبیعت است. نهنگ سفید جذبه مطلق خود را بر کاپیتان اهب اعمال میکند و از طریق او سرنوشت شخصیتهای دیگر را رمان را در اختیار خواننده میگذارد. نمادگرایی ملویل از طبیعت آنها را در نمایی تحقیر کننده قرار میدهد. بنابراین اینها سه منبع اصلی هستند که ممکن است رمان نویس با تکیه بر آنها نظری نمادین بر شخصیتهای خود بیفکند.
@shahrzade_dastan
کارل یونگ مفهوم اسطوره نخستین را طرحریزی کرده است و در آن مدعی میشود که برخی تصویرهای خیال بنیادی درباره زایش رشد، باز زایی و جاودانگی که در قالب اشیا و هیاکل طبیعی نشان داده میشد به گونهای تاریخی در اندیشه آدمی نشان نشانده و کاشته شده بودند. قوس دورانی حیات گیاه و جنبش دریا به تعبیر یونگ تمایلات ناخودآگاه آدمی را منعکس میکند. در نتیجه داستان های بزرگ اساطیری را به عنوان تبیین انگیزه حرکتی جمعی و فراعقلی توضیح داد. مثلاً رستاخیز را میتوان با اساطیر باززایی کافران( غیرمسیحیان) مشخص کرد و میتوان دید که رسم و سنت مسیحی شباهت نزدیکی به رسوم باروری دارد که از جهت تاریخی بر خود مسیحیت هم تقدم طولانی داشته است.
کار یونگ به تواناییها و امکانات نمادگرایی زندگی دوباره بخشید. او اظهار میکرد که همه الگوهای عقیدتی به نیازی بدوی مربوط میشود. برای رمان نویس معنای این سخن آن است که در عمل کتاب او اسم اساطیری آنچه باشد میتواند بر بستری از احساسات جاری شود که از صراحت یا اعتقاد محرز عمیقتر باشد.
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#شخصیتهای_نمادین
#کارل_یونگ
@shahrzade_dastan
حکایت
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
ویرانهٔ عارفی ژنده پوش
یکی را نباح سگ آمد به گوش
به دل گفت گویی سگ اینجا چراست؟
درآمد که درویش صالح کجاست؟
نشان سگ از پیش و از پس ندید
به جز عارف آنجا دگر کس ندید
خجل باز گردیدن آغاز کرد
که شرم آمدش بحث این راز کرد
شنید از درون عارف آواز پای
هلا گفت بر در چه پایی؟ در آی
مپندار ای دیدهٔ روشنم
کز ایدر سگ آواز کرد، این منم
چو دیدم که بیچارگی میخرد
نهادم ز سر کبر و رای و خرد
چو سگ بر درش بانگ کردم بسی
که مسکین تر از سگ ندیدم کسی
چو خواهی که در قدر والا رسی
ز شیب تواضع به بالا رسی
در این حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فروتر نهادند قدر
چو سیل اندر آمد به هول و نهیب
فتاد از بلندی به سر در نشیب
چو شبنم بیفتاد مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد
📚بوستان سعدی
@shahrzade_dastan