eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
59 ویدیو
240 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
تفاوت تمثیل با نماد قسمت اول 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 تمثیل نوعی تصویر نگاری است که رد آن مفاهیم و مقاصد اخلاقی از پیش شناخته شده‌ای از روی قصد اشخاص، اشیا و حوادث منتقل می‌شود. در حالی که نمادگرایی تجسم احساس هستی‌ها و ماهیت‌ها است که قبلاً درک نشده باشد و جز به شکل نمادین خاصی هم قابل درک نباشد. در تمثیل از ذهن به عین می‌رود و در نماد از عین به ذهن. در تمثیل برای مفهوم ذهن مرگ مثال عینی آورده می‌شود و در نماد مفهوم عینی خورشید تسری داده می‌شود و ذهنیتی را در بر می‌گیرد. در بعضی از رمان‌های معاصر این خصلت تمثیلی به شخصیت‌ها گیرایی و جذابیت‌ می‌دهد. مثل شخصیت رمان کور و موجود اثیری و شخصیت‌های دیگری که در تماس و رابطه مستقیم با آنها هستند. در بعضی دیگر این شخصیت‌های تمثیلی جنبه کاریکاتور وار پیدا می‌کنند.‌ مثل شخصیت‌های رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول نویسنده انگلیسی. رمان دیگر نظیر سالار مگس‌ها اثر ویلیام گلدینگ شخصیت‌های تمثیلی تصویر کننده خوبی و شر هستند و غلبه شر بر نیکی را مجسم می‌کنند. جاشوها در رمان نهنگ سفید اثر نویسنده آمریکایی جنبه نمایشی به یاد ماندنی و نیرومندی دارند. از جمله داستان‌های تمثیلی مجموعه داستان‌های هابیل و چند داستان دیگر نوشته میگل داوناموتو از شخصیت این داستان‌ها همه شخصیت‌های جانشین شونده و دو بعدی هستند و خصوصیت تمثیلی دارند. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
تفاوت تمثیل با نماد قسمت دوم 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 به طور کلی معنای نوع داستان‌ها اغلب زیر تاثیر و نفوذ شخصیت‌های تمثیلی آنها است و پیرنگ داستان‌ها کمتر مورد توجه نویسنده است. شخصیت قوی داستان‌ها خواننده را مطلوب می‌کند و فقدان و یا سستی پیرنگ کمتر حس می‌شود. اوناماتو آنجا که در مقام داستان نویسی بر می‌آید دقیقاً غرضش نوشتن داستان نیست. داستان‌های او به معنای معهود کلمه داستان نیستند. یعنی طرح و پیرنگ ندارند یا عبارت دیگر طرح و پی رنگ‌های بی‌ ماهیت وجود دارد. این طرح چنان است که بر خود نویسنده هم آشکار نیست و همچنان که به پیش می‌رود به دست شخصیت‌های داستان بافته می‌شود. در داستان‌های امروزی به طور کلی شخصیت‌های تمثیلی با شخصیت‌های نمادین اغلب با هم آمیخته‌اند و جدا کردن آنها از هم دشوار است. اغلب داستان‌های تمثیلی در طرح کلی تمثیلی اما جابجا نمادین هستند. مثلاً در رمان بوف کور در بافت کلی می‌توان شخصیت‌های آن را تمثیل خواند. اما هدایت جابه‌جا هر جایی که ضرورت داشته از نماد نیز استفاده کرده است. مثلاً مردی که با سایه خود حرف می‌زند با رویاها و خیالات خود سرگرم است می‌تواند جنبه تمثیلی پیدا کند. همین‌طور موجود اثیری و زن لکاته و پیرمرد خزر پنزری هر کدام می‌تواند تمثیلی از شخصیت‌های واقعی باشد. اما از طرف دیگر شخصیت‌ها نماد مفاهیم اخلاقی و کیفیت‌های روحی و روشنفکرانه خاصی نیز هستند. می‌توان آنها را به عنوان شخصیت‌های نمادین نیز فرض کرد. 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
در این میان نماد مسیحیت منبع بسیاری از رمان‌های نمادین بوده است. در قرنهای اخیر کتاب مقدس منبع بسیاری از رمان نویسان غربی بوده است. و نویسندگان شخصیت‌هایی آفریده‌اند که نماد اشخاص و حوادث مقدس بوده است. مثلاً ویلیام فاکنر در رمان فارغ از ماه اوت، جو کریسمس شخصیت داستانش را به عنوان نمادی از عیسی مسیح آورده است. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
کنایه و نماد در داستان قسمت اول 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 یکی از بهترین ویژگیهایی را که برای موفق ترین داستانها ذکر کرده اند اختصار آنهاست. البته هدف هر نویسنده ای هم این‌است که کم و گزیده بگوید و نه بیش از آن. این گفته بدان معنی نیست که همۀ داستانهای خوب مختصر و کوتاه ،هستند بلکه معنی آن این است که هیچ چیز در داستان زیادی نیست و هر کلمه و هر جزئی از داستان چنان باید انتخاب شود که بیشترین تأثیر را روی خواننده بگذارد. عيناً مثل مواد منفجره است درست است که میزان تأثیر یک انفجار متناسب است با قدرت مواد منفجره و مقدار آن. ولی تنگی فضایی که مواد را در آن کار گذاشته اند نیز اهمیت دارد. تنها هنگامی نویسنده موفق میشود اختصار را رعایت کند که: الف) در انتخاب کلمات سخت گیری کند. ب) جزئیات و حوادثی را برگزیند که به هدف داستانش بیشترین کمک را میکند. ج) از چیزهایی که تأثیرشان در داستان کمتر است، صرف نظر کند. د) تا آنجا که ممکن است جزئیاتی را انتخاب کند که چند بعدی باشند؛ یعنی در عین اینکه در داستان مفهومی ظاهری دارند هم زمان به مقاصد دیگر او نیز کمک کنند. زیرا هر نویسنده ای قطعاً میداند آن نکته ای که هم به تشریح بیشتر شخصیت میپردازد و هم طرح داستان را جلو میبرد مفیدتر از نکته دیگری است که فقط هدف اول یا فقط هدف دوم را تأمین میکند. دو ابزاری که هر نویسندهای به کار میگیرد تا اختصار را رعایت کند؛ یعنی نماد و .کنایه هر دوی اینها تأثیر داستان را چند برابر میکنند ولی از طرفی هم باید خوانندگان بلوغ فکری و آگاهی لازم را برای فهم این علائم داشته باشند. 🍁نماد نماد ادبی نماد ادبی بیش از معنی ظاهری خود معنی میدهد. این نماد میتواند یک موجود شخص حالت عمل و یا چیزهای دیگری باشد. این نمادها هر کدام علاوه بر معنی ظاهری و تحت اللفظی خود در داستان معانی دیگری نیز دارند: الف) نامهای نمادین_ مثال ساده ای از نمادگرایی، «نامهای نمادین در داستان است. اکثر نامهایی که روی اشخاص مختلف می‌گذارند در وهله اول تنها برچسبی جهت شناختن آنهاست. به ندرت از طریق نامها میتوانیم افراد را نیز بشناسیم. البته غیر از ملیتشان که از اسم افراد میتوان حدس زد. با وجود این هستند نویسندگانی که نام شخصیتهای داستانشان فقط اسمی ظاهری ،نیست بلکه با نام گذاری قصد دارند چیزی هم دربارهٔ شخصیتهایشان به ما بگویند. جان گالزورظی در سه رمان دنباله دار خود به نام «فورسایت ساگا، فامیلی فورسایت را برای شخصیتهای اصلی خود انتخاب کرده تا دوراندیشی آنها را به ما القاء کند. در داستان دیگر همین نویسنده یعنی درخت به ژاپنی چطور؟ در این داستان نام شخصیت اصلی یعنی آقای نیلسون را میشود به دو بخش تقسیم کرد و گفت پسر ،نیل یا پسر هیچی نام شخص دیگری که در این داستان روبه روی آقای نیلسون است یعنی آقای تندرم از دو کلمه (درم) به معنی وزنۀ کوچک برای توزین اشیاء) و «تن» به معنی ماده شیمیایی دباغی ترکیب شده است. ممکن است فکر کنیم که نویسنده به هنگام انتخاب این نامها معانی بالا را در ذهن داشته و یا فکر کنیم که او فقط به خاطر گوش نواز بودنشان آنها را انتخاب کرده است. خوانندگان هم ممکن است حدسهای دیگری ،بزنند ولی در مجموع میتوانیم بگوییم که نامها چندان هم بد انتخاب نشده اند. در داستان «جوانی» نوشته ،کنراد نامها دقیق‌تر انتخاب شده اند. نام کاپیتان بیرد انتخاب شده تا سن بالای این شخص را برساند و نام مان به آدمی که معاون کاپیتان کشتی و نماد شور و زندگی است میخورد. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
نماد و کنایه در داستان قسمت دوم 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 موجودات و اعمال نمادین_ مهم تر از نامهای نمادین موجودات و اعمال نمادین هستند. در بعضی از داستانها این نمادها چنان طبیعی جا می افتند که نقش نمادین آنها را در بار اول غیر از خوانندگان حرفهای کمتر کسی تشخیص میدهد. داستانهای دیگری هم هستند که در آنها، نمادها نقش محوری و اصلی دارند در این داستانها اغلب واقع گرایی کمتر به چشم میخورد و طبعاً اگر خواننده بخواهد چیز مهمی دستگیرش شود ناگزیر باید نمادها را به طریقی تحلیل و تفسیر کند. در داستانهای نوع اول نمادها هدف داستان را تقویت کرده بر معنی آن میافزایند. داستانهای نوع دوم همۀ معنی و مفهوم داستان بر دوش نمادها حمل میشود. در داستان اشکها اشکهای «بیهوده آن مرغابی سفید و آرام که روی دریاچه می لغزد به طور نمادین با فائق آمدن فردریک بر شرمندگی اش در تنهایی و دست برداشتن از گریه ارتباط برقرار میکند. موقعی که مادر فردریک میخواهد جایی برود، به او میگوید تا وقتی که از گریه کردن دست برنداشته، همانجا بماند و به مرغابی نگاه .کند فردریک همانجا می‌ماند و همان طور به مرغابی زل میزند تا کم کم ساکت میشود «هنگامی که مرغابی با آن چشم ،باز روی آب لغزید و دور آن انحنا ،گشت چیزی نامرئی در حالت ،مرغابی فردریک را آرام کرد.» برخلاف مادر فردریک مرغابی اصلاً به گریه‌های فردریک توجهی ندارد و از دست او ناراحت نمیشود. موقعی که فردریک سعی میکند به مرغابی دست ،بزند، مرغابی روی آب سر میخورد و بدون آنکه پلک بر هم بزند بدون خجالت و رودربایستی به سرعت دور آن انحنای کنار دریاچه میگردد. سالیان ،بعد با وجود اینکه فردریک آن دختر روی نیمکت پارک را و بچه ای را که آن دختر درباره اش با فردریک صحبت میکرد، فراموش کرده است؛ هنوز به راحتی و با لذت و حس شرمندگی ای که اینک دیگر در او نیست؛ آن مرغابی آرام و سفیدی را که روی آب سر میخورد و کنار دریاچه می‌گشت به خاطر می آورد. مرغابی دیگر بدون آنکه فردریک بداند، نماد راحت شدن او از شرمندگی و رنج شده و برای خواننده نیز، مرغابی نماد ،آرامش راحتی و به طور ناخودآگاه نماد اتکا به نفس شده است. امکان داشت فرضاً نویسندهٔ این داستان، به جای به کار بردن مرغابی یک خرگوش یا یک سنجاب را برای تجدید خاطره فردریک در داستان می آورد؛ اما مسلماً هیچکدام از این دو تا این حد ارزش نمادین نداشتند. در خصوص این داستان موجود دیگری نیز وجود دارد که بیانگر معنی مشخصی در داستان است. هنگامی که مادر فردریک برمیگردد یک قو شناکنان پیش می آید گویی به او سلام میدهد. خانم دیکینسن یعنی مادر ،فردریک به پالتو پوست روباه خود به آرامی دستی کشید بعد آن را روی شانه لغزانده و بالا کشید فردریک با خود فکر کرد چه مادر خوبی دارم. قو به طریقی نمادین و از دید فردریک به لطافت شیرینی مادر فردریک می.افزاید اگر به جای قو، مرغابی‌ بود این قدر تأثیر نداشت و اگر نویسنده مینوشت: یک غاز کج و معوج و سنگین پیش آمد، گویی به او سلام میدهد به هیچوجه ،نماد مناسب نبود و دیگر تأثیر نمادین در این میان وجود نداشت. ادامه دارد 📚تاملی در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
دوستان این هفته برای تصویر بالا داستانک یا داستان کوتاه بنویسید. استفاده از نمادها در این داستانها هدف چالش است. نماد به داستان عمق می‌بخشد و آن را پرمفهوم می‌کند. @Faran239 @shahrzade_dastan
دوستان این هفته برای تصویر بالا داستانک یا داستان کوتاه بنویسید. استفاده از نمادها در این داستانها هدف چالش است. نماد به داستان عمق می‌بخشد و آن را پرمفهوم می‌کند. @Faran239 @shahrzade_dastan
نماد در داستان 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 برای اینکه نمادها را به جا ،آوریم باید از قوه تشخیص و مهارت کافی برخوردار باشیم. بعضی افراد سعی دارند تا از درون تک تک جزئیات هر داستان انواع و اقسام معانی نمادین و من درآوردی را درآورند که در خود داستان از آنها هیچ خبری نیست. خوانندگان مبتدی باید بدانند که اغلب کلمات و جملات داستانها فقط معنی تحت اللفظی دارند و حتی در داستانی مانند «اشکها اشکهای بیهوده اکثر جزئیات داستان همان معنی ای را میدهد که هر کسی از آن استنباط میکند. داستان نباید بهانه‌ای برای افراد باشد تا در سایه آن هوش و ذکاوت خود را .بیازمایند بهتر است دانشجویان از خیر معانی نمادین داستانها در گذرند تا چیزهایی نادرست و انحرافی را به داستانها نسبت دهند که اصلاً در آنها نیست؛ زیرا حلیم را نخوریم بهتر است تا از هول حلیم در دیگ بیفتیم. با وجود این برای اینکه مفهوم آثار ادبی را به طور کامل درک کنیم ناگزیر باید توان لازم را برای تفسیر نمادها داشته باشیم. خوانندگان مبتدی باید در معنی کردن نمادها دقت به خرج داده نکات زیر را در نظر داشته باشند ۱. اگر قرار است چیزی در داستان به عنوان نماد گرفته شود خود داستان باید به ما سرنخی نشان دهد. به عنوان مثال در داستان «بچه از دست رفته»، گرور نماد بچگی از دست رفته میشود. نماد گذشته ای میشود که هیچگاه نمیتواند بازگرد.د نماد جذابیت و خوشی‌ای میشود که هنگام پا به سن گذاشتن افراد از بین میرود. وجود این نماد یعنی گرور هنگامی برایمان محرز میشود که تک تک افراد خانواده سعی میکنن.د ما بین گرور و خوشی‌های دوران بچگی‌شان ارتباط برقرار کنند و دائم کلمه از دست رفته را در همین رابطه تکرار میکنند در‌ قسمت سوم همین داستان خواهر ،گرور، گرور را با آرزوها رؤیاها و خواسته هایش درهم می آمیزد و آن قدر پیش میرود که حتی بین گرور و گذشتۀ همۀ مردم ارتباط برقرار میکند. آیا چیز عجیب و غریبی در چشمان مردم نمیبینی؟ مثل اینکه همه آنها را چیزی گیج و منگ کرده است. انگار دارند باحیرت از خود میپرسند که چه چیزی را از دست داده اند! در‌ قسمت چهارم داستان برادر ،گرور ،گرور را با احساس عمیق و والای کودکی اش پیوند میدهد بین گرور و افسون و جذابیت رنگ و بوها صداها و حتی آرامش دوران بچگی خود رابطه برقرار میکند. هنگامی که زن دم در خانه قدیمی ،آنها، از او سؤال میکند که چه کسی را میخواهید؟؛ او نمیتواند جواب بدهد. واضح است که او در آن موقع به دنبال بچگی از دست رفته خود بوده است. عصاره وجودش جهان آن چهار سال دوران بچگیاش با تمام خوشیهای آن اما او میفهمد که آن دوران از دست رفته طلایی هیچگاه باز نخواهد گشت... بچه از دست رفته برای همیشه رفته است و دیگر باز نخواهد گشت.» نمادها تقریباً همیشه خودشان را با تأکید، تکرار یا نحوه قرار گرفتن در جایی نشان میدهند در صورت نبود این گونه علائم دیگر با اکراه میتوان چیزی را به عنوان نماد گرفت. ۲. معنی نمادی ادبی باید به وسیله کل متن داستان تأیید شود به بیان دیگر معنی نماد در داخل داستان است و نه من درآوردی و در خارج از آن. معنی ای که ما از مرغابی داستان «اشکها، اشکهای بیهوده به دست دادیم با آنچه که نویسنده داستان درباره آن میگوید و نقشی که این موجود به هنگام تغییر رفتار شخصیت اصلی داستان دارد، میخواند. در اثر ادبی و در متنی ،دیگر امکان دارد معنی نمادین ،مرغابی صددرصد با معنی ای که ما در بالا از آن یاد کردیم متفاوت باشد و یا اصلاً معنی نمادین نداشته باشد. مثلاً . در نمایشنامه مرغابی وحشی اثر ایبسن معنی نمادین «مرغابی چیزی غیر از مرغابی داستان اشکها، اشکهای بیهوده است و نیز قو در داستان اخیرالذکر، غیر از قوهای شعر معروف ،پیتس به نام «قوهای وحشی در کول است. ۳_ موجودی را نمیتوان به دلیل اینکه نماینده نوع یک سری از موجودات است؛ نماد گرفت. همچنین نماد به چیزی فراتر از نماینده یک طبقه یا یک تیپ از افراد اشاره دارد یعنی به چیزی که طبقه و یا صنف افراد را مشخص میکند، نماد نمیگوییم. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
نماد در داستان ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ نماد نباید بیش از حد مبهم ،باشد چون امکان فهمیدن آن برای خواننده از بین میرود در عین حال این را هم نباید فراموش کرد که هدف نماد ارائۀ غیر مستقیم است به طور ضمنی و در پرده بیان کردن نه خودنمایی. در بعضی داستانها نماد به موازات عمل داستانی حرکت میکند. مردی را در نظر بگیرید که به افسردگی شدید مبتلاست و حتا احتمال دارد کارش به خودکشی بکشد. این مرد تنها در کلبه خود در یک خلیج زندگی میکند. همسرش از دنیا رفته کسب و کارش در آستانه ورشکستگی است و زندگی در نظرش رو به زوال است. لحظه ای که میخواهد خودش را بکشد در خلیج قایقی را در حال مبارزه با توفان میبیند و با مبارزهٔ آن برای بقا احساس نزدیکی میکند. همان طور که به قایق زل ،زده در ذهن خود به گذشته برمیگردد؛ گذشته ای که وضعیت و موقعیت کنونی اش را روشن میکند. خواننده درمی یابد که نجات قایق از توفان میتواند مرد را در تصمیم گیری هدایت کند. این داستان یکی از چند وضعیت موقعیت متفاوتی است که میتواند رخ دهد. ممکن است مرد با کمک فلاش بک هایی از مبارزه خودش با زندگی مبارزه قایق را در ذهنش شبیه سازی کند و وقتی ببیند قایق میتواند در وضعیت و موقعیتی پیروز شود که به نظر غیر ممکن میرسد احساس کند که او هم ـ اگر مبارزه کند میتواند پیروز شود. شاید اگر نویسنده میخواست داستان را به شکلی دیگر بنویسد میشد قایق در هم شکسته و غرق شود. اما مرد که میدید چون قایق نمیتواند بر توفان چیره شود، درهم شکسته و نابود میشود عزمش را جزم میکرد و تصمیم میگرفت در مبارزهاش پیروز شود. اگر داستان به این شکل نوشته شده بود باز هم قایق و توفان کارکرد نمادین خود را به عنوان ابزاری برای گره گشایی در داستان حفظ می‌کردند. علاوه بر این کشمکش ذهنی مرد چون به موازات مبارزهٔ قایق پیش میرود بار دراماتیک بیشتری پیدا میکند. چنین توازی یی معمولاً زمانی استفاده می شود که کشمکش شخصیت اصلی بیشتر ذهنی و نقش خصوصیتهای نمایشی و تعلیق در داستان کمتر باشد. نمادگرایی به بهترین شکل خود در فیلم متمردان ارائه شده است. در این فیلم تونی کرتیس نقش یک زندانی سفید پوست و سیدنی پواتیه نقش یک زندانی سیاه پوست را بازی میکنند. ظاهر امر یا به عبارت دیگر داستان قابل مشاهده داستان فرار دو زندانی از کامیون زندان در بازگشت از کار روزانه است آنها بعدِ فرار نمیتوانند از همدیگر جدا شوند. چون دستهاشان به هم زنجیر شده در روزهای بعد به تدریج آنها از هم متنفر میشوند و تنفر و بیزاریشان را بر سر هم فریاد میکنند. داستان در ظاهر پُرِ عمل و تعلیق است اما در لایه های زیرین معنایی اش تبدیل به داستانی بزرگ میشود که مشاجره میان دو نژاد را به تصویر می‌کشد. درون مایه این است که نه سیاه پوستها و نه سفیدپوستها هیچ کدام به تنهایی نمیتوانند خودشان را نجات دهند و از آنجا که برای همیشه به هم پیوند خورده اند سرنوشتهاشان بر همدیگر تأثیر می‌گذارد. زنجیز نماد اسارت آنهاست. وقتی بالاخره شخصیتهای داستان موفق میشوند زنجیر را پاره کنند، مرد سیاه پوست میرود و مرد سفیدپوست برای همخوابی با زنی که آن جا زندگی میکند در کلبه میماند. اما باز هم هیچیک از آنها آزاد نیست مرد سیاه پوست مأمورهای پلیس را میبیند که به سمت کلبه میروند. او مجبور است برگردد و این خبر را به مرد سفیدپوست هم بدهد، چون میداند اگر مرد سفیدپوست گیر بیفتد، او هم گیر میافتد. بعضی وقتها از نماد برای نشان دادن حالت های استفاده میشود؛ مثلاً برای نشان دادن احساس دلتنگی میتوان از زمینی بایر و بی حفاظ استفاده کرد و برای نشان دادن خشونت از توفانی متلاطم نماد هم از اجزاء سازندهٔ عمل داستانی است و هم بر وجوهی از آن تأکید می‌کند. زوزهٔ مکرر یک گرگ در پس زمینه یک بیابان برهوت میتواند نماد تنهایی یا خطر باشد. 📚حرفه؛ داستان نویس ۴ ✍فرانک ای دیکسون/ ساندرا اسمیت @shahrzade_dastan