eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
59 ویدیو
235 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
Ali-Fani-Ziyarat-Ashoura (1).mp3
11.65M
شب دوم محرم_ زیارت عاشورا به یاد حضرت مسلم بن عقیل سلام دوستان شهرزادی. از اول ماه محرم به مدت چهل شب برای برآورده شدن حاجات همه اعضا متوسل می‌شویم به امام حسین (ع) و زیارت عاشورا را با هم می‌خوانیم. التماس دعا @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعرانه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 جام شراب عشق کو تا  که به می وضو کنم پشت کنم  به عالمی جانب دوست رو کنم ای تو همه نیاز من قبله من نماز من نیست میسرم که با غیر تو کفتگو کنم گر همه خرمی    رسد بی تو  وبی حضور تو بگذرم از نشاط دل با غم عشق خو کنم ماه صیام و روزه ام روزه ز هر چه غیر او روزه گشاست یار من روی به سوی او کنم زاهد شهر گر کند منع شراب گو   بیا تا که به کیمیای می جان تو شستشو کنم قطره ای از شراب جان گر برسد به جام دل کشتی  باده آورم در خم و در سبو کنم آتش و گنج عشق تو شادی هر دو عالمم چیست گرانبهاتر از دوست که آرزو کنم ✍دکتر مهدیه الهی قمشه ای ۱۹ تیرماه سالروز درگذشت این بانوی شاعر ایرانی است. @shahrzade_dastan
از پیام‌های لبریز از مهر و محبت شما👆 حقیقتا هیچ چیزی من رو غیر از خواندن پیام‌های شما خوشحال نمیکنه. با خواندن پیام‌های شما دلگرم میشم به ادامه مسیر. ممنون که هستید. 🙏🌹 مهرتان مانا و مستدام دوستان عزیزم. @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صحنه در داستان قسمت اول
صحنه در داستان قسمت اول 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ذهن بسیاری از نویسنده‌های پُرکار و شناخته شده همیشه درگیر صحنه در داستان بوده .است .پی. جی. وودهاوس که بیش از شصت سال آثار پرفروش خلق کرده در کارش فقط یک راز :دارد ساختن صحنه ای جذاب که مثل یک آهن ربا همۀ داستان را دور خود جمع کند. او میگوید: دوست دارم به صحنه ها فکر کنم برایم مهم نیست که ممکن است احمقانه .باشند آن قدر از آنها دور و به آنها نزدیک میشوم تا سرانجام کاملاً باورپذیر شوند و در داستان جا بیفتند یک چیز جدید با این فکر شروع شد که جالب خواهد بود اگر یک نفر در تاریکی یک زبان سرد را لمس کند منظورم زبان یک گاو نر است نه زبان -آمیزاد - و فکر کند دارد زبان یک جنازه را لمس میکند. این همان حادثه ای است که در میانه‌های روایت یک چیز جدید برای باکستر ، منشی لرد امزورث ، اتفاق میافتد و - بعدِ این که حوادث را به گونه ای هدایت شده پشت سر هم میچینم و مقدمه چینی میکنم - خیلی هم طبیعی به نظر میرسد. شاید شما مثل پی جی وودهاوس کارتان را با یک صحنه شروع کنید شاید هم اول پیرنگ داستان را مشخص و بعد آن را به صحنه های مختلف تقسیم بندی کنید در هر صورت هر صحنه ای باید این عناصر را در خود داشته باشد: ۱. شخصیتهایی با وضوح و دقت معرفی شده؛ ۲ برخورد و کشمکشی که نوشته تان را فعال نگه دارد؛ گویی هر ممکن است اتفاقی بیفتد؛محدوده زمانی چه موقع؛ ۴. محدوده مکانی (کجا)؛ لحظه ۵ محدوده حسی حال و هوای ویژهٔ آن صحنه در داستان شاید مطالعهٔ معناهای مختلف کلمهٔ صحنه از روی فرهنگ لغات به شما کمک کند. ۱. یکی از بخشهای ،نمایش به خصوص (الف) بخشی از یک عمل که در خلال آن هیچ تغییری در مکان و هیچ انقطاعی در پیوستگی زمان به وجود نمی آید (ب قسمتی از نمایش یا روایت که وضعیت و موقعیت یا گفت وگویی واحد یا خرده روایتی فرعی را معرفی میکند. ۲ مکانی که در آن عمل داستانی یک ،نمایش داستان و غیره اتفاق می افتد به عبارت دیگر محل وقوع عمل داستانی. آنچه به عنوان واقعیتی تام و تمام یا حتی به عنوان جزئی از آن واقعیت در نظر گرفته میشود؛ مانند یک صحنهٔ جنگلی یک صحنه آمریکایی و غیره. هر صحنه را مثل یک دنیای کوچک در جهان بزرگ داستانتان فرض کنید که یک شروع دارد، یک میانه و یک پایان معمولاً آغاز و پایان در تضاد قدرتمندی با یکدیگر قرار دارند و در فاصلهٔ میان آنها اتفاقهای خوب و بد شکل میگیرند. ادامه دارد 📚حرفه داستان نویس۳ ✍فرانک ای دیکسون/ساندرا اسمیت @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته فاطمه بهرامی 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 در آپارتمان را باز کردم و وارد شدم. لامپ را روشن کردم و خ
👆👆👆👆 داستان خانم بهرامی را خواندم. درباره دختر دانشجوی نویسنده‌ای بود که به تنهایی روزگارش را می‌گذراند و به خاطر تنها بودن حس می‌کرد که باید بمیرد. اما یکدفعه در زده شد و آلن دولن با گربه‌ای به خانه‌اش آمد و او را نصیحت کرد. بعد از رفتن او حس رضایت داشت. داستان فضای تخیل دارد. واگویه‌های دختر را نشان می‌دهد. هر چند من دوست داشتم زنانگی و دخترانگی این شخصیت را ببینم. حضور آلن دولن ناگهانی است. کاش نویسنده برای حضور او در داستانش پلی برای ورود ایجاد می‌کرد تا حضورش توجیه شود. دیالوگهای هر دو را دوست داشتم. فقط سوالی برایم بوجود آمد و آن این بود که آلن از کجا فهمیدی دخترک ناامید است و مشکلی دارد؟ نویسنده می‌توانست به این سوال با آوردن کدهایی در داستان جواب بدهد. ناامیدی و یاس مضمون این داستانک بود. اما حضور گربه آلن برای دختر داستان برایم زیبا بود. انگار او آمده بود تا دخترک را از تنهایی نجات بدهد. ممنونم از خانم بهرامی عزیز🙏 @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته نرگس کیانی 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 بستنی را که از دست مغازه دار گرفت تند و فرز 10تومان روی پیش
👆👆👆👆 داستان خانم کیانی را خواندم. درباره پسری به اسم حسن بود که با دیدن سنجاقکی در دست دوستش پدر و مادرش را به خاطر می‌آورد و به هوش می‌آید. داستان جالبی بود. مخصوصا آنجا که شخصیت با دیدن سنجاقک به گذشته فلش بک زده است. من حس میکنم این متن برشی از یک داستان بلند است یا حداقل می‌تواند این گونه باشد. ما شناخت کافی از حسن نداریم. به نظرم ضروری بود که شناخت اولیه‌ای از حسن داشته باشیم. مساله‌ و گرهی برای حسن در داستان نشده است و ماجرا یهویی و ناگهانی پیش رفته است. کاش این اتفاق در میان گرهی که برای شخصیت بوجود می‌آمد اتفاق می‌افتاد و داستان با تعلیق پیش می‌رفت. وگرنه با این متن خواننده دچار سردرگمی میشود که اصلا چه شده که حسن دچار فراموشی شده است؟ یا پدر و مادر واقعی حسن کجا هستند و چه اتفاقی برایشان افتاده است. لازم است نویسنده پاسخ همه پرسش‌ها را به مخاطب بدهد تا او را از سردرگمی نجات بدهد. ممنونم از خانم کیانی عزیز.🙏🙏🙏 @shahrzade_dastan