eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
150 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
من بیدل آمدم که تو دلدار من شوی  غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شادم که در حریم تو افتاده بار من  آیا شود ز لطف خریدار من شوی خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو  دل خسته آمدم که مددکار من شوی هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم  این بار آمدم که فقط یار من شوی من ورشکسته ی گنهم، می شود شبی  یوسف شوی و گرمی بازار من شوی عمرم به باد رفته به داد دلـم برس  من آمدم که مونس من یار من شوی آقاییم همیشه ز سلطانی شماست  یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین  گویا که از وفا تو گرفتار من شوی پیچیده باز در حرمِ تو صدای من  دست شماست روزیِ کرب و بلای من : به خراسان ببری یا نبری حرفی نیست تو نگیر از منِ دلخسته رضا گفتن را سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
شبهای جمعه بیقرارم، روضه میخوانم با چشمهای اشکبارم روضه میخوانم گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی گاهی برای روزگارم روضه میخوانم طعنه زدندوبغض کردم، آمدم هیئت باهیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم من جزدرِاین خانه جایی رونخواهم زد وقتی گره خورده ست کارم روضه میخوانم از داغهای کـربلا آشوبم و بیتاب دل رابه پرچم می سپارم،روضه میخوانم یکروز میمیرم از این بغض ِ بلاتکلیف بالا سرِ سنگِ مزارم روضه میخوانم حتی در آن بهبوهه ی تاریکیِ قبرم آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم جانم فدای آن امامی که نگاهش گفت: جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم میگفت ، پس از تو گوشه ی خانه زل میزنم بر ذوالفقارم روضه میخوانم : 💔 تا کی به تو از دور ســــلامی برسانم جان بی تو به لب آمده، ای پاره ی جانم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
این دل از دیوانه های دیرباز زینب است حکم مجنونی این دل با جواز زینب است بی نیازم از تمام خلق، تا با زینبم خوش به حالم که دلم غرق نیاز زینب است او بخواهد، خون من گردد حلال حُرمتش اختیار جان من در امتیاز زینب است ای کسی که در پی تربت بگردی روز و شب اصلِ تربت، گَردی از چادر نماز زینب است انتهای قله ی عشق است، این بانوی عشق پرچم سرخ حسینی بر فراز زینب است ابتدای سوره ی مریم بود شرح غمش کاف و ها و یا و عین و صاد، راز زینب است شرط ضمن عقد او، خورده گره با کربلا دستباف مادرش هم در جهاز زینب است می نوازم نای دل را در نوای حزن او نی نوای در نوای حزن، ساز زینب است یک اشاره بهر رگبار دو چشمم کافی است بسکه این چشمِ حسینی، روضه باز زینب است روی تلِّ غم ندا سر داد، با صوتی حزین تلّ خاک کربلا هم "غم نواز" زینب است : (س) مردی و مردانگی با توست ای چادر به سر بعد اربابم حسین نعم الأمیری عمه جان سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخیر، ولادت با سعادت قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله‌ی بنی هاشم، حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار مبارک باد.
آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم کز شدت مستی غم میخانه نداریم در عشق چنان سوخته بال و پرمان که دیگر خبر از ناله ی پروانه نداریم آنقدر ز خود بیخود و غرقابه ی عشقیم کز فرط جنون کار به دیوانه نداریم تا کشته ی تیغ سر ابروی حسینیم ما میل به اعجاز مسیحانه نداریم تا کرب و بلا قبله ی مردان خداجوست دیگر هوس کعبه و بتخانه نداریم قلاده به گردن بنمائیم که پُستی والاتر از این منصب شاهانه نداریم بگذار به مجنونی ما جمله بخندند ما واهمه از طعنه ی بیگانه نداریم : 💔 تیغ مژگان به کَفَت گیر و سرم را تو بزن ای فدای سر تو، جان من و اجدادم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
این روزها مردم تو را بیمار می­بینند حال و هوای خانه­ ام را تار می­بینند آنها که این مدت نپرسیدند حالت را حالا تورابا خواهش و اصرار می­بینند بدبین ­ترین­ها هم خیالش را نمی­کردند روزی تو را بین در و دیوار می­بینند دیوارهای خانه بیش ازپیش می­سوزند وقتی تورا سرگرم استغفار می بینند فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو درسجده رفتن­هات رادشوار می­بینند هرچیز جز بیماری ­ات را تاب می­آرند هی دست برپهلوی خودنگذار، می­بینند کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من همسایه­ ها از ناله­ ات آزار می­بینند : رفته رفته کارمن داردبه خواهش می‌کشد التماست می‌کنم،چیزی نمی‌خواهم، بمان سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بر شانه می‌آورد تا بانو نیافتد آرام تا این شمع از سوسو نیافتد پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد تا دید میآید حرامی سویشان گفت ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد ای کاش دیوارِ گذر،احساس هم داشت ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد یکروز در گودال هم می‌گفت مادر زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد قاتل رسید و مادرش فریاد می‌کرد ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد : 💔 حسنی هستم و از حشر چه باکی دارم؟ که سروکار غلامان با زهـراست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
دلگیرم از زمانه بیا مهربان من بر لب رسیده از غم ایّام جان من دنیا مرا به بند اسارت کشیده است رنگ قفس شده همه ی آسمان من عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی باران شرم می چکد از دیدگان من عشّاق را به رنج و بلا آزموده اند ای وای اگر بود امتحان من دستی بگیر تا نرود نوکری ز دست هجران تو ببین که بریده امان من در عالم خیال شدم با تو همسفر تعبیر شد اگر سحری، داستان من شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو شبهای چارشنبه ی هفته از آن من یک شب به خاطر سفر کربلای تو یک شب به خاطر سفر جمکران من با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من با یک نگه برای دلم فتح باب کن گردم فدائی تو، امام زمان من : آرامش شب دوباره بر می گردد خورشید سحر سواره بر می گردد با سیصد و سیزده طلوعی دیگر آن صبح پر از ستاره بر می گردد سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند : اگر سلطان توئی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتَمیم درروزچندبارسَرِسفره یِ غمیم بالاى بامِ خانه تورا جار میزنیم زهرااگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سرمیزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم ما را اگر غلام سیاه آفریده اند خیلى شبیه رخت سیاه مُحَرّمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوزهم که هنوزاست با همیم امروزپاى روضه یِ توگریه مى کنیم فردا شریک حج رسول مُکَـرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم با تودراین زمینِ خداآشنا شدیم ممنون آن گناهِ نخستینِ آدمیم مارا بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم همینیم دَرهَمیم واى ازکسى که پیرشدوکربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتمیم : 💔 در بین خَلق شُهـره شدم من به نام تو شرمنده ام که موجب بدنامیَت شدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی درد این است که ما مدعی هجرانیم درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی غافل از چشمِ خدا بین تو مستیم همه فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی بارها وقت زمین خوردن ما با عجله بهـر امـداد دویدی و نفهمید کسی چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟ به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا سرِمان دست کشیدی و نفهمید کسی صبح و شب گریه برای غم مادر کردی مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی : 💔 زنده ام تنها به شوق دیدن روزی که تو میکـشی آتش به جان قاتلان مـادرت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
آخرین نافله های سحرت کشت مرا درددل کردن توباپدرت کشت مرا ای قیامت قدوبالات، قیامت کردی این چه حالیست،هلال کمرت کشت مرا نبض من باتپش قلب توهمسو گشته غصه داری دل پرشررت کشت مرا فاطمه،عمق نگاه تو زغم لبریز است غربت مخفی چشمان ترت کشت مرا همسفر،لحظه ی معراج تونزدیک شده دردمندانه وداع سفرت کشت مرا ای پرستوی بهشتی مدینه اینکه سوزانده عدو بال وپرت کشت مرا فاتح خیبرم و صاحب تیغ دو سرم غصه ی کوچه واشک پسرت کشت مرا یاس نیلی شده ی گلشن توحیدی من گل زخمی که نشاندی به برت کشت مرا اولین دادرسی صف محشر از توست دادخواهی تو از دادگرت کشت مرا : 💔 دست ازقتل علی بردارزهراجان بمان ای علمدار خمیده،باز درمیدان بمان سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت ام ابیها حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، صدیقه ی طاهره بر شما تسلیت باد😭🏴
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد شرح این خون گریه راآخر نمیدانم چه شد احترامش راپدرخیلی سفارش کرده بود آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد در که کلاًسوخت،میخ درنمیدانم چه شد بعدازآن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد شدفدک سیراب ازسرچشمه ی پهلوی او لاله های رسته بر بستر نمیدانم چه شد موی مادرراکه میدانم شده ازغم سپید گیسوی بی شانه ی دخترنمیدانم چه شد دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب ریسمان برگردن حیدر نمیدانم چه شد هیچ کس قبرشریفش رانمیداند کجاست آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد : نیمه شب چون فاطمه در خاک شد سینه ی شاهد از این غم چاک شد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چه خوب می شود از خواب سر که برداری تمام غصه ی خود را کنار بگذاری برای مادرت اینبار خانه امن شود نه میخ باشد و آتش نه در نه آزاری نه کوچه ای که ببندند راه را بر تو نه ضربه ای که بکوباندت به دیواری خدا کند که نبینی به خواب هم حتی مصیبتی که چشیده حسن به بیداری : 💔 مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
هم صحبت شبهای زمستانی دلهاست چشمان سیاه تو که مثل شب یلداست باید به خداوند تو تبریک بگویم اوج هنرش دررخ زیبای تو پیداست تنها نه دل من که دل ایل و تبارم سرگشته و آشفته ی آن زلف چلیپاست ای کاش بدانند همه مردم عالم بعدازتوخزان چلّه نشین دل دنیاست پایان غزل بوسه ای از دست تو گیرم دیوان غزلهای خداوند همینجاست یک بیت دگر نیز نوشتم که بگویم یک مرد،هزاروصدواندیست که تنهاست : از تو هـوس نگاه دارد دل من چشمی به در و به راه دارد دل من تا کی به فراق تو صبوری؟ برگرد آقـااا، به خدا گناه دارد دل من سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بر هر کسی اذنِ دُخُولِ مَرقَدش داد پر داد و پروازی به گِردِ گُـنبدش داد هر زائری شد خاک ره یا خاکبوسش از خاک بر افلاک بُرد و مَسندَش داد از دور هم بر او سلامی داد هر کس هم پاسُخِ او را رضا، هم احمدش داد رِندی طلب میکرد روزی ،روزی از او او روزیّ تا روز محشر مُمتدش داد برهرکه شرحی ازقیامت خواست کافیست یا شرحی ازچشمِ رضا،یا از قدش داد برآنکه مشمول دعـای مـادرش شد اِذنِ بدونِ اِذن، رفت و آمدش داد سوغاتی از او خواستم شیرینتر از عشق سوهانِ قُـم با زعفـرانِ مشهدش داد : اینجا عجیب طعم هوا فرق می کند اصلا شهـر شمـا فرق می کند وقتی که حج ما فقرا مشهد شماست یعنی که قـبلـه ی فـقـرا فرق می کند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
هروقت یادش می‌کنم، باران می‌آید با بردنِ نامش، به جسمم، جان می‌آید هرکس که درروضه،برایش گریه کرده روزِ قیامت، با لبی خندان می‌آید من قطره اشکی ریختم، او قول داده: هنگامِ مردن، در پیِ جبران می‌آید تا یک قدم برداشتم، من را بغل کرد خیرِ کثیر از سوی او، اینسان می‌آید باید بگویم: خوش به حالِ دردمندان از دستِ پرمهرش، اگر، درمان می‌آید شبهای جمعه، از حریمِ غرقِ نورش بویِ بهشتِ ایزدِ منان، می‌آید از روی نیزه، در جوابِ سنگباران دارد صـدای آیه‌ی قـرآن می‌آید : یارب شب جمعه کربلا غوغاییست شش گوشه، حرم تجلی زیباییست امشب دل هرکه هست در کرب وبلا معلوم شود که رزق او زهـراییست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده بیا که داغ فراق تو بر جگر مانده بیا که دیده ی عالم دگر ندارد تاب ز فرط گریه برای تو بی گوهر مانده الا که یوسف حسنی ز اوج هجرانت هزار حضرت یعقوب بی پسر مانده بیا که رنگ خزان دارد آرزو هامان بیا که باغ امید تو بی ثمر مانده جواب طعنه زنان را دهم به این جمله که یار و صاحب من در ره سفر مانده دل شکسته ی من هستی من زار است تمام هستی من بر سر گذر مانده شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی بیا که ناله ی زهرا به پشت در مانده : 💔 ای کاش درکنارحرم، صبح جمعه ای  تو بر گریه کنی، ما برای تو سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
کرب و بلا نبود، زمین عزتی نداشت دِیروكنشت وصومعه هم حُرمتی نداشت روزی كه آدم از غم ارباب گریه كرد دیگر به باغهای جنان رغبتی نداشت نور جمالِ حضرت ماهت اگر نبود عرش خدای عزوجل زینتی نداشت دارم یقین به عرش دعایم نمی رسید سجاده ی نماز اگر تربتی نداشت بدعت تمام دین خدا را گرفته بود در كربلا حسین اگر نهضتی نداشت ما را برای نوكریت آفریده اند دنیا بدون سینه زدن لذتی نداشت بی شک عذاب دامنمان را گرفته بود این شهر پُر گناه اگر هیئتی نداشت صد مرده را نگاه شما زنده می كند عیسی بدون اذن شما قدرتی نداشت : 💔 نام مبارڪ تو چه دارد که این چنین نظم و نظـام این دل ما را بهم زده؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند آدم هبوط کرد که همسایه اش شود یعنی بهشت با نجفش مو نمیزند حق با علیست درهمه احوال پس خدا هرجا علیست حرف ترازو نمیزند تعظیم می کنم به نجف صبح و ظهر و شام قلبم خدا گواست که بی او نمیزند آیینه دار غیرت هرکس که مرتضاست از تنگنای حادثه زانو نمیزند یک تن نگفت در وسط کوچه ها کسی در پیش مرد لطمه به بانو نمیزند این روزها پرستوی مجروح مرتضی از درد شانه شانه به گیسو نمیزند : قسم به نامِ بلندت قسم به نام علی علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
تنهایی یک مرد را اینجا نمی فهمند حتی جواب خوب بودن را نمی فهمند دربین آن شهری که ظلمت حاکمش گشته همسفره ات باشندجذامیها نمی فهمند وقتی همه درفکردنیایند و بی دین اند تقسیم مالت با خدا آنها نمی فهمند حتی به روی دوش پیغمبر تو را دیدند اما چرا قدر تو را مولا نمی فهمند تنهاترین سردار اسلامی و بی لشکر وقتی که یارانت بجزدنیا نمی فهمند مظلوم بودی آنقدر آقای ما آن قوم درپیش جدّت دفن گردی را نمی فهمند آنهاکه تیری میزدندبرجسم بی جانت حال حسین وزینب وسقا نمی فهمند آخربه روی داغ تومرهم نهد تا او نیاید قدر تو آقا نمی فهمند : 💔 نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوان را سپید کرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
دردهایم غالباپیش تودرمان می شود باکریمان کارهای سخت آسان می شود پلک برهم میزنی وروزراشب می کنی چشم اگربرداری ازدریا بیابان می شود خوب میدانم جهان وابسته ی لطف تو است درحقیقت ابر با اذن تو باران می شود بی گمان وقتی بیایی ازسر شرمندگی پشت ماه روی توخورشیدپنهان می شود از حرم تا جمکرانت بال در می آورم آسمان زیر قدمهایم خیابان می شود دست پر برگشته هرکس دست خالی آمده هرچه کم آورده ام اینجافراوان می شود هرکسی آمد به قم امانیامد جمکران وقت برگشتن به شهرخودپشیمان می شود خاطرات زائران شیرین شده در شهر قم لاجرم سوغاتی این شهرسوهان می شود در قیامت دلخوشم تنها به لطف جد تو ضامن من نیز آقای خراسان می شود : جان مولا،دگر از جمعه بکش دست؛بیا دلمان تنگ شده،گرچه سه شنبه ست؛بیا سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
من باتوزندگی نکنم،پیر می شوم بی تو من ازجوانی خودسیر می شوم من در شعاع پرتو شمسُ الشُّموسی ات بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم آیینه کاری حَرَمَت ذرّه پروریست من دررواق چشم تو تکثیر می شوم در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم یک شب نشد که بی گُنَه آیم زیارتت اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم وقتی که آه می کشم از پرده ی نیاز  بی پرده باتوصاحب تصویر می شوم بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد کزبانگ آن چوسیل سرازیر می شوم آن نامه ام که ازسرتعجیل و اضطراب بر بال کفتران تو تحریر می شوم برداشت سیلِ گریه بساط زیارتم نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم وقتِ ورود در حرم تو، هوایی ام وقت خروج، تازه زمینگیر می شوم : خوب یا بد،هرچه باشد،عیبِ دلتنگیست این من به هرکس میرود مشهد،حسادت میکنم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
ميخرم برجان خوددردوبلای روضه را ميكشم برصورتم دست شفای روضه را پيش تو آخر سياهی روسپيدم میکند دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را كربلا قسمت نشد عيبی ندارد لاأقل ای خدااز مانگيری كربلای روضه را نام تو آمدميان پس ميشوداحساس كرد بوی سيب سرخ جاری درفضای روضه را مادرت باهر مابه سينه میزند می نشيند ابتدا تا انتهای روضه را ازبلاوازمريضی جسم وجانش بيمه ست مطمئناًهركسی خورده غذای روضه را مزه اش زير زبانش هست تاپايان عمر نوش جان كرده كسي كه قندوچای روضه را درقيامت ميشودمحشور هرکس با كسی باخودت محشوركن مابچه های روضه را : 💔 این شب جمعه کسی دربرتونیست حسین روضه خوانی که به بالاسرتونیست حسین امشبی راتوخودت درحرمت روضه بخوان شب جمعه ست،ولی مادرتو نیست حسین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ﻋﻤﺮیست ﺩﺭﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﻋﻤﺮیست ﺑﺎ ﻧﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺮﺑﺖ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻ‌ﺩ میرﻭﯼ ﺑﺎﺣﺎﺟﺖ ﻭﺩﻋﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی شبهاي جمعه ﺯﺍﺋﺮﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺑﻼ‌ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﺎ ﺳﻮﺯﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﻻ‌ﯾﻖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺍﻧﯿﺲ ﻏﻤﺖ ﺷﻮﯾﻢ ﺑﺎﺩﺭﺩﻭﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﻪ ﻏﯿﺎﺑﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﻏﺮﺑﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ میزﻧﯽ ﻭﺭﻕ ﺑﺮﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮔﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی ﮐﺲ ﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ،ﺗﻮ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ میکنی : 💔 سرشد به توفصل جوانیَم هرگز نمی شودکه ازاین در برانیَم برای توبیدار می شوم ای همه ی زندگانیَم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
ازازل درطلبت چشم ترم گفت حسين هركجابال زدم بال و پرم گفت حسين مادرم داد به من درس محبت اما من حسينی شدم ازبس پدرم گفت حسين شيره ی مهرتوخون شدبه رگم شد جاری خون دل اشک شدودرنظرم گفت حسين تا گل نام تو وا شد به لبم باز پدر گفت شكرتوخدايا پسرم گفت حسين هرچه دارم همه ازلطف پدر بود كه او عوض قصه به بالين سرم گفت حسين اين عجب نيست كه يک بنده بردنام تورا كه خدای ازل دادگرم گفت حسين تيغها نوحه ی خون از لبشان جاری شد تادرآن لحظه كه بانوی حرم گفت حسين گفتم ای عشق مرادست نياز است دراز طلب خويش به نزدكه برم گفت حسين : 💔 نه هرکه نسب داشت حسینی شده است یا ذکربه لب داشت حسینی شده است تاریخ نشان داده فراوان، چون حر هرکس که ادب داشت حسینی شده است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام