#جوانها_بخونن
دکتر علیاکبر #دهخدا، #مادری داشت که خیلی فحاش و #بددهن بود و نمیذاشت ازدواج کنه!
دهخدا هم نمیدونست #ازدواج کنه یا دل مادرشو به دست بیاره...
ازدواج نکرد و نکرد و نکرد تا اینکه پیر شد... مادرش هم پیر و مریض شد...
رختخوابش رو برد کنار مادرش انداخت تا اگه کمک خواست انجام بده.
یه شب مادرش #آب خواست؛
دهخدا بلند شد یه لیوان از شیر آب پر کرد، داد به مادرش...
مادرش تا لب به آب زد، لیوان رو پرت کرد تو صورتش و گفت: «این چیه، اینقدر گرمه!»
دهخدا خیلی #ناراحت شد؛
گفت خدایا: «من چیکار کنم با این مادر؟... بخاطرش ازدواج نکردم... به مريضیش رسیدگی کردم... ولی اون اینطوری بداخلاقی میکنه»
بلند شد و رفت به مادرش آب خنک داد، ولی تا صبح خوابش نبرد...
بعدها دهخدا گفت: «اون روز قبل از اینکه آفتاب بزنه، یه #نوری سرتاپای منو گرفت».
اینطوری بود که خدا «لغتنامه دهخدا» رو بهش عطا کرد.
✍[ #خانم_همیز به نقل از استاد فاطمینیا]
#کانال_شاخه_نبات
🌺 @shakhehnabat