بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ
یک وقتی است که آدم گوش شنوایی پیدا می کند که حرف پیغمبر را می شنود.این یک گوش دیگری می خواهد.
ادم معتدل همان است که ایمان آورده است.ایمان به غیب می اورد.پیامبران دعوت به غیب می کنند...
انبیا هر جا سیر کردند دیدند همه ظاهر و پیکرند و عینی دارند که آنها را نگه می دارد که الله است که هستی بینهایت است که همه عالم ظهورات اوست و همه مظاهرند...این دارایی آنهاست.ما خیال می کنیم دارایی انبیاء امتداد عالم است.این یک توهم است.
امتداد عالم قیامت نیست.امتداد عالم ، عالم است.این نمی تواند غیب باشد.آنی که نهان است قابل ادراک است ولی نمی توانیم به او اشاره کنیم.جبرئیل که عبارت از عقل کل است ، عقل کل ادم را هدایت می کند که او هست وای قابل ادراک نیست و محیط است.چون محیط هیچ وقت قابل ادراک برای محاط ها نیست.عکس هیچ وقت نمی تواند ظهور شخص را دریافت بکند، هر وقت بخواهد دریافت بکند خودش می شود نابود...
معلم هم شفیع غیب است ولی غیب نسبی.
برزخ و آخرت غیب است که جان همه هست...
همه ملائک همه زمینیها ، محسوسات، دیدنی، شنیدنی بدن ادم را درست می کنند، علم ها عقل ادم را درست می کنند، حس و عقل هم بدون هستی نمی توانند باشند، هستی جان اینهاست.به این هستی توجه کردن جان آدم است..
خداوند همه آدم ها را برای خاتم الانبیاء و خاتم الاولیاء خلق کرد، کسانی مانند حضرت خاتم این دارایی را پیدا کردند و بقیه را دعوت می کنند که این دارایی را پیدا کنند.
فصل ادم توحید احدی صمدی است.یعنی مخاطب قل هو الله احد شود.قل هو الله احد یک وقت بر آدم نازل می شود.این گوش حیوانی فقط امواج را دریافت می کند و آنی که این را ادراک می کند باید گوش پیغمبری باشد. یک گوش الهی باشد، آن وقت قل هو الله احد بر او نازل می شود، ان وقت ملائکه نازل می شوند.
اگر جان بر ادم نازل شد حیات جان پیدا می کند و اگر پیکر نازل شد از اینجاست که جهنم و سوختن و شیطان روشن می شود.
انسان دنبال جان است. خواهش ادم است.خداوند همه را گدا خلق کرده، هر کس دنبال گدایی خودش است.سر تا سر عالم می دوند تا دارایی خودشان را پیدا کنند... همه را زوج آفریده یعنی گدای یکدیگرند. نان دنبال گرسنه است و گرسنه دنبال نان.
حضرت ابراهیم از غار امد بیرون، یعنی غار ظلمت،حضرت موسی از خانه فرعون می آید بیرون.
...
@shakhehtoba
▪️#ويژه_محرم
#پست شماره #هفدهم
در ثواب گريستن بر مصيبت حسين و ثواب لعن بر قاتلان او و اخباري كه در شهادت آن حضرت وارد شده است
#حديث_هفدهم: به اسناد متصل از صدوق از رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«موسي بن عمران از خداي تعالي مسألت كرد و گفت: اي پروردگار من! برادرم درگذشت او را بيامرز! وحي بدو رسيد اي موسي اگر دربارهي اولين و آخرين از من مسألت كني تو را اجابت كنم مگر كشندهي حسين بن علي عليهالسلام كه از قاتل او انتقام ميكشم.
🔴کتاب #نفس_المهموم
تأليف شيخ عباس قمي
♦️ترجمه ان دمع السجوم توسط استاد ميرزا ابوالحسن شعراني
▪️كانال شاخه طوبي▪️
@shakhehtob
📗رساله نورعلي نور 📗
💠مهمترين شعب تزكيه ، تطهير سرّ و ذات انسان از شك و ريب در ايمان بالله است كه با نور معرفت از ظلمات اوهام و وساوس بدر آيد و به حليت توحيد حقيقي كه توحيد قرآني است متحلي گردد. و اگر همت بگماري كه يك انسان قرآني بشوي كه در حقّ تو صدق آيد لايمسه الا المطهرون خوشا به حالت
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
💠حال بدانكه آنچه را مي شنوي و آنرا مسّ مي كني و آنچه را مي گويي نيز اينچنين است . و آنچه را مي خوري و هم مسّ مي كني و همه ي انحاء ادراكات تو ممسوس تست و تمام احوال و نيّات و شئون و اطوار تو ممسوس تست ، آن انسان قرآني باش كه لايمسه الا المطهرون . و با نامحرم جليس مباش خواه نامحرم آشنا و خواه نامحرم بيگانه . و مقصودم از اين نامحرم مطلق مرد و زني است كه محرم ولايت الهي و ولايت اولياء الله نيست .
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
وبند هجده "دفتر دل" هم در اين امر مطلوب است ،
سخن بنيوش و ميكن حلقه ي گوش
مكن اين نكته را از من فراموش
حذر بي دغدغه از صحبت غير
چه در مسجد بود غير و چه در دير
كه اغيارند نامحرم سراسر
چه از مرد و چه از زن اي برادر
دل بي بهره از نور ولايت
بود نامحرم از روي درايت
ز نامحرم روانت تيره گردد
قساوت بر دل تو چيره گردد
چه آن نامحرمي بيگانه باشد
ويا از خويش و از همخانه باشد
ترا محرومي از نامحرمانست
كه نامحرم بلاي جسم و جانست
📚#رساله_نور_علي_نور
حضرت #علامه_حسن_زاده_آملي
روحي فداه
#شاخه_طوبي
@shakhehtoba
استادی بود که شاگردی أحول (دو بین) داشت. روزی به او گفت: «در فلان طاقچه یک تنگ بلوری است، برو آنرا بیاور». شاگرد رفت و دستخالی برگشت و گفت: «آنجا دو تنگ بلور است، کدام را بیاورم».
استاد فرمود: یک تنگ است، همان را بیاور. شاگرد رفت و دوباره برگشت و گفت: دو تنگ است، کدام را بیاورم. استاد گفت: به شما گفتم که یک تنگ است، همانرا بیاور. شاگرد رفت و برای بار سوم دستخالی بازگشت و همان سوال را تکرار کرد.
استاد فرمود: حالا که دو تاست، یکی را بشکن و دیگری را بیاور. شاگرد رفت و باز دستخالی بازگشت و گفت: یکی را که شکستم، دیگری محو شد. انگار از اول دیگریای در کار نبود. استاد گفت: از ابتدا به تو گفتم که یکی است!
انسان خودش و دیگر مخلوقات را در برابر خدا میبیند. این یک نوع أحول بودن است. وقتی خود را بشکنی، میبینی که حقیقت نداشت و موهوم بود.
البته شکستن خود سی- چهل سال زحمت میخواهد. چنانکه در حکایت فوق نیز شاگرد چند بار رفت و برگشت، تا در نهایت موفق به شکستن موهومات شد.
#استاد_محمود_امامی
#توحید
#معرفت_الهی
@shakhehtoba
سوره مباركه يس، و دعاى هفتم صحيفه سجاديه: يا من تحل به عقد المكاره الخ.(برای رفع گرفتاری ها)
#هزارویک_نکته . نكته 433
#دستورالعمل
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
@sHakhehtoba
▪️#ويژه_محرم
#پست شماره #هجدهم
در ثواب گريستن بر مصيبت حسين و ثواب لعن بر قاتلان او و اخباري كه در شهادت آن حضرت وارد شده است
#حديث_هيجدهم: به سند متصل از ابنقولويه به اسناد او از ابيعبدالله عليهالسلام فرمود: «قاتل يحيي بن زكريا ولد الزنا بود و قاتل حسين بن علي عليهالسلام ولد الزنا بود. آسمان نگريست مگر بر آن دو».
🔴کتاب #نفس_المهموم
تأليف شيخ عباس قمي
♦️ترجمه ان دمع السجوم توسط استاد ميرزا ابوالحسن شعراني
▪️كانال شاخه طوبي▪️
@shakhehtob
حضرت ابوالفضائل علامه حسن زاده آملی در علوم و فنون مختلف٬ شاگردان گوناگونی را تربیت فرموده اند که هر کدام وزنه ای از علم و عمل محسوب می شوند.
یکی از شاگردانی که اطلاعات زیادی از ایشان وجود ندارد و از اصحاب و شاگردان خاص حضرت علامه محسوب می شوند٬ جناب آقای دکتر امامی نجف آبادی می باشند که حضرت علامه دوره اول تدریس مصباح الانس را به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم برای ایشان و حجت الاسلام سمندری نجف آبادی القاء فرموده اند.
حضرت استاد صمدی آملی در بخشی از نهمین جلسه شرح مراتب طهارت درباره این عارف واصل اعنی جناب امامی نجف آبادی می فرمایند:
"امسال توفيقي بود که در نجف آباد به محضر يکي از اولياي الهي مشرف شدم. مردي است که هم به دانشگاه رفته و دکترا دارد و هم به حوزه رفته و تا سر حد اجتهاد درس خوانده است. و نيز بيش از پانزده سال در محضر حضرت آقا بوده است. در آنجا جمله اي به من گفت که بسيار مرا متحول کرد. فرمود: «ما شبانه روز با نور آقا راه مي رويم و با نور ايشان است که مي خوابيم و حرف مي زنيم. اگر به باغ مي رويم باايشان هستيم» باغي دارد که از صبح تا ظهر در آن کارگري مي کند و عرق مي ريزد و با دسترنج خود روزي کسب ميکند. در حالي که پيرمرد هفتاد سالهاي است هنگام ظهر بر دوچرخه اي سوار مي شود و از باغش به منزل مي آيد. وضو مي گيرد و عبايي بر دوش مي گذارد و عرق چيني بر سر، در مسجد محل، جلوي مردم نماز مي گزارد. غروب بعد از نماز مغرب و عشاء براي آنها کلاس دارد و حرف مي زند. وقتي وارد مسجد و مردم آنجا مي شويد مي بينيد که نماز خواندنشان بر اساس دستورات است. بسياري از پيران و جوانان از او دستورالعمل مي گيرند و همه با برنامه ريزي پيش ميروند. هم خود اهل کار و تحصيل است و هم شاگردانش. شاگردانش يا بزّاز هستند يا بقّال، يا کشاورزند يا کارگر و کاسب، يا معلمند يا دانشجو و طلبه و خلاصه اينکه همه گونه افراد در ميان شاگردانش هستند. تمام اين شاگردان صبح وقتي مي خواهند از منزل بيرون بيايند، با وضو هستند بايد نوزده بار «بسم الله الرّحمن الرّحيم» بگويند. براي خود ذکر و دستور دارند. نحوة اذان گفتن و نماز خواندن آنها با اذکار مستحبي اش، مخصوص است. بعد ايشان مي فرمود: «من به سفر مشهد رفته بودم وقتي به زيارت حضرت امام ثامن الحجج «عَلَيهِ السَلام» مشرف شدم عرض کردم: آقا من از راه دوري آمده ام و از شما عيدي مي خواهم اما ميخواهم عيدي من را به من ندهي، به آقايم بدهي و اگر ايشان صلاح دانستند به من بدهند از سفر مشهد برگشتم و به قم آمدم ديدم هديه اي که مي بايست از ناحية امام رضا «عَلَيهِ السَلام» به من برسد از طريق حضرت آقا به من رسيد و ايشان فرمودند: اين هديه را به ما داده اند، ما نيز به شما مي دهيم» و اين تطهير قوة خيال است.
بين شاگرد و استاد آنچنان رابطة روحي و قلبي وجود دارد که اگر استاد مريض شود، شاگرد نيز مريض ميشود، اگر دندان استاد که در شرق عالم است درد بگيرد، دندان شاگرد نيز در غرب عالم به درد مي آيد. اگر نظام عالم مزاج استاد را به هم بزند، مزاج شاگرد هم به هم مي خورد و بالعکس. مي توان گفت استاد به منزلة قلب مي شود و شاگرد به منزلة بدن. اگر بدن ضربه ببيند، قلب ناراحت مي شود و اگر قلب در عذاب باشد بدن نيز صدمه مي بيند. به طور کلي تأثير متقابلي بين اين دو قوة خيال برقرار ميشود. در آن وقت رابطة بين استاد و شاگرد به گونه اي کار را تنظيم مي کند که استاد "اصل" مي شود و شاگرد "فرع". بدين ترتيب هر چه را که مي خواهند از کانال وجودي همديگر مي گيرند. آنها که اهل کارند از اين طريق به حقائق دست مي يابند."
همچنین استاد صمدی آملی در یک جا از کتاب عرشی "شرح دفتر دل" از این شاگرد حضرت علامه با عنوان "عارف واصل" یاد می کنند.
@shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه
#استاد _صمدی_آملی_حفظه_الله
🆔 @shakhehtoba