eitaa logo
کانال شاخه طوبی
15.3هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصد بی نهایت انسان علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله می فرمایند : به مجاز این سخن نمی گویم به حقیقت نگفته ای الله باید کشیک نفس را خوب کشید و این فرمایش امام به حقّ ناطق کشّاف حقائق امام جعفر صادق علیه السّلام را حلقه ی گوش قرار داد که : القَلبُ حَرَمُ الله فَلاَ تُسکِن فِی حَرَمِ الله غَیرَالله، حداقل یک اربعین مواظب باشیم (گر کام تو برنیامد آنگه گله کن ) . ما انسان ازلی نیستیم ، ولی انسان ابدی هستیم ، دیگر « تا » و « إلی » ندارد. هستیم که هستیم؛ تا بی نهایت و بدانید که علم و عمل انسان ساز است و ما به سوی عمل مان می رویم در عین حالی که « انّا لله و انّا الیه راجعون ». از امام صادق علیه السّلام سؤال شد که ما کجا می رویم؟ فرمود : به سوی عمل خودمان. در این علوم اصل و میزان، منطق وحی است. امام فرمود: «حیوانات را می بینید، این حیوانات مثال اخلاق انسان هستند» . چه فرمایش بزرگی است فرمود : اینها مثال اخلاق انسان اند . وقتی پرده برداشته شود معلوم می شود انسان چیست. « واذا الوحوش حشرت » یکی از معانی انسان است که بعضی جزء وحوش اند. اگر هم به ظاهر آیه اخذ کنیم و بگوییم حیوانات هم محشور می شوند، این گونه انسان ها جزء حیوانات هستند. انسان به آن خو گرفتار شده و با همان خو و صورت محشور می شوند. بین علم و عمل و جزاء عجیب وفق و وفاق است «جزاءً وفاقاً» . «وفاق» مصدر باب مفاعله است. وافق، یوافق، موافقه و وفاقا؛ وفاق طرفینی است. بین علم و عمل و جزاء مناسبت و وفاق است. هرکسی مهمان سفره ی خودش هست. هرکسی زرع و زارع و مزرعه ی خودش است. ببینیم در مزرعه ی جان خود چه تخم هایی کاشته ایم. @shakhehtoba
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تسلیت بمناسبت رحلت مادر شهید کارگر تصویر ۹۸/۱/۵ دیدار حضرت استاد صمدی آملی از مادر شهید ولی‌الله کارگر که امروز ۴ اذر ماه ۱۴۰۰ به فرزند شهیدش پیوست . شهید واقعه جنگل آمل/ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حضرت استاد صمدی آملی: بیاد دارم که وقتی هدیه‌ای از بنیاد شهید برای مادر شهیدی آوردند روی سکوی حیاط آمده دستانش را جلوی صورت و نگاهش گرفت و فریاد زد: 《ببرید این متاع را، اصلا نمی‌خواهم حتی چشمم به آن بیفتد. مگر طلبی از نظام، از انقلاب، امام و ملت دارم که حالا برایم هدیه آوردید. وانگهی من با احدی جز خدا معامله نکردم و عزیز فرزندم و جگر گوشه‌ام را به راه امام حسین تقدیم کردم و اگر اجری و مزدی بخواهم از خدای حسین(ع) و حسین(ع) می‌خواهم و لذا حتی با امام خمینی و نظام و مردم هم معامله نکردم که حالا از ملت و نظام و رهبری طلبکار باشم》 🔸دنیا بداند که شهدای ما و جانبازان قطع نخاعی و شیمیایی و پدران و مادران شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم در سوریه و عراق به تمام مظاهر مادی فانی دنیا که افول پذیرند پشت پا زده و در این بازار و سوق معامله‌گری هوشمندانه مزد و اجر جهاد خویش را از دنیا و اهل دنیا که آفل و فناپذیرند مطالبه ننمودند
. . هو برای طالب کمال، استاد خیلی دخیل است. آن مفاتیحی که از استاد عاید شاگرد می‌شود، آن کدهایی که از استاد استفاده می‌گردند، آن اصول و امهاتی که از استاد بدست می‌آید، اهمیت به سزا دارند. انسان از جمع کتب عالم نمی‌شود، وگرنه کتاب‌فروش‌ها می‌بایست اعلم من فی الارض بوده باشند. انسان کامل/صفحه ۱۴ علامه ذوالفنون سالک توحیدی حضرت علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه @shakhehtoba
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از چیزهایی عجیب و حیرت آور عالم انسانی، اصابه العین یعنی «چشم زخم» است. که به زبان عادی می گوییم: چشمش گیرا و گیرنده است. به فارسی کتابی می گوییم: «شور چشم» است و به عربی می گویند عیون است. پیش ترها، خرمهره های رنگی کوچک و بزرگ را بر بازو یا سینه یا کلاه بچه ها می دوختند، برای این که هرگاه کسی چشم به این بچه باز کند، ابتدا چشمش به این مهره های رنگین بیفتد و تیرش به آن ها بخورد و به بچه اصابت نکند و اکنون این رسم برداشته شده است. فخر رازی در ضمن آیه ی کریمه ی سوره ی مبارکه ی یوسف که حضرت یعقوب، اسرائیل الله (علیه السلام) به فرزندانش می فرماید: «یا بنیّ لا تدخلوا من باب واحدٍ و ادخلوا من ابوابٍ متفرقهٍ» (یوسف-67) می گوید که این برای دوری از اصابه العین است. به سفینه البحار ماده ی عین نیز مراجعه کنید. آن جا هم روایاتی در این خصوص آمده است. در شهاب الاخبار و غیره هم این روایت از جناب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمود: «ان العین لتدخل الرجل القبر و لتدخل الجمل القدر» شتر را در دیگ می اندازد و مرد را در قبر داخل می نماید، به خصوص در باره ی طایفه ی بنی است می گویند که خیلی چشم گیرا داشتند و حتی روایتی در این باره آمده است. آقایی خدا رحمتش کند صحبت می کرد که شخصی به قدری چشمش گیرا بود که همه از او می ترسیدند. بالاخره چشم خود او خودش را از پا درآورده و خود او را گرفت. گفتند به درخت خرمایی تکیه داده بود داشت صحبت می کرد، و در اثنای صحبت دست آورده بالای سرش روی درخت خرما و برگشت نگاه کرد و گفت: قد من چقدر بلند است! و این نظر به بلندی کار خودش را کرد