eitaa logo
اندیشه مطهر (عمومی)
1.6هزار دنبال‌کننده
66 عکس
325 ویدیو
10 فایل
🟢رهبر معظم انقلاب : علما و فضلا و جوان‌ها - بخصوص طلاب جوان ما - بايد يك دوره كتاب‌هاي شهيد مطهري را خوانده باشند...(پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار ایه الله خامنه ای دامت برکاته ) ارتباط با مدیر کانال @Andishe2019
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️مشخصات اسلام(۳۷) 🔸اسلام شناسی(۱) 🔹ج. از نظر ايدئولوژى 4️⃣2️⃣ قداست دفاع از حقوق 🔻دفاع از حقوق- اعمّ از حقوق فردى و حقوق اجتماعى- و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدّس است: لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ( نساء/ 148) خداوند دوست نمى‏دارد اعلان به بدگويى (رسواسازى) را مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم. 🔻على (عليه السّلام) به نقل از رسول اكرم- كه مكرّر اين جمله را ادا مى ‏كرده است- مى ‏فرمايد: لن تقدّس امّة حتّى يؤخذ للضّعيف حقّه من القوىّ غير متعتع‏ (نهج البلاغه، عهدنامه به مالك اشتر نخعى) هيچ قوم و ملّتى به مقام قداست (ارزش ستايش داشتن) نمى‏رسد مگر آنكه به مرحله ‏اى برسند كه ضعيف بدون بيم و ترس و بدون لكنت زبان، حقّ خود را از قوى بازستاند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 247-248-با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️دو رکن رسالت حضرت عیسی «علیه السلام»: 1⃣احياى شريعت موسى «عليه السلام» 2⃣ بشارت خاتم الانبياء «صلى الله عليه و آله» 🔹به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی (ع) 🔻حضرت مسيح ركن رسالتش بشارت بوده، يعنى درواقع عيساى مسيح يك ركن رسالتش جنبه پيشقراولى و جنبه مقدّمى بوده است براى پيغمبرى كه بعد از او مى ‏آيد. 🔻اين مطلبى است كه قرآن(در سوره صف آیه ۶) با يك لطافت مخصوص بيان كرده است و ما به حكم اينكه قرآن براى حضرت عيساى مسيح عظمت و جلالت قائل است، براى ايشان جلالت قائل هستيم و او را يكى از پنج پيغمبر بسيار بزرگ عالم مى ‏شماريم. 🔻عيساى مسيح دوره زيادى نداشت، علتش اين است كه تعليمات زيادى نداشت كه دوره زيادى بخواهد؛ 🔻آمده بود براى تصديق و تأييد تورات‏ و براى اصلاح مردم بر اساس شريعت موسى و بعد هم براى بشارت( به رسالت خاتم الانبیاء«ص»)، 🔻و لذا نام كتاب عيسى عليه السلام‏ (انجيل) در اصل افاده معناى بشارت مى‏ كند. بعدها حواريين« اناجيل» نوشتند كه در مورد اين كتابها خيلى حرفها هست. 🔻قرآن اناجيل نمى ‏گويد، انجيل مى‏ گويد، چون كتاب عيسى يكى بيشتر نبوده كه همان انجيل است. حواريين تعليمات عيساى مسيح را با فاصله خيلى زياد نوشتند. 🔻اينها كه نوشتند چطور نوشتند؟ اينها از حافظه خودشان نوشتند. منتها مسيحيها براى اينكه مى‏ خواهند جنبه قداستش را حفظ كنند مى‏ گويند: با يك نوع الهام الهى نوشتند. 🔻به آنها جواب مى‏ دهند كه اگر با يك الهام الهى نوشتند، بايد همه انجيل‏ها يك جور از آب دربيايد، پس چرا مختلف و حتى احياناً در بعضى قسمتها متناقض از آب درآمده است؟! پس معلوم مى‏شود جنبه الهامى نداشته است. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(آشنایی با قرآن (۶-۹))، ج‏27، ص: 238-240- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️حقيقت «توحيد» در كلام حضرت زهرا «سلام الله علیها» 🔻در خطابه معروفى كه وجود مقدس صدّيقه كبرى‏ فاطمه زهرا سلام‏اللَّه عليها در مسجد پيغمبر در محضر جماعت مهاجر و انصار و خليفه وقت براى احقاق حقوق خودش ايراد فرمود ... بعد از شكر و سپاس از ذات پروردگار، شهادت به توحيد را با اين تعبير بيان مى‏ كند : « أشهد أن لا اله الا الله، كلمة جعل الاخلاص تأويلها و ضمن القلوب موصولها و أنار فى الفكر معقولها» 🔻شاهدم -در - جمله اول است؛ مى ‏فرمايد: من شهادت مى‏دهم به يگانگى خدا، من اين كلمه‏ لا اله الّا اللَّه‏ را به زبان خود جارى مى ‏كنم، اين حقيقت را اعتقاد دارم، 🔻ولى اين كلمه ، كلمه ‏اى است كه‏ : جعل الاخلاص تأويلها يعنى مآل و بازگشت و حقيقت اين كلمه، مرحله تحقق و واقعيت اين كلمه، اخلاص است. 🔻اين اخلاص ، همان توحيد عملى است. حضرت زهرا در شهادت دادنِ خودش دارد فكر خودش را مى ‏گويد، اعتقاد خودش را بيان مى‏ كند، توحيد نظرى را بيان مى ‏كند؛ 🔻ولى براى اين كه بفهماند در اسلام توحيد نظرى از توحيد عملى جدا نيست بلكه كمال توحيد نظرى در توحيد عملى است، با اين تعبير بيان مى ‏كند: «كلمة جعل الاخلاص تأويلها» 🔻تأويل در اصطلاح قرآن يعنى مآل؛ آن چيزى كه بازگشت و نهايت و بلكه كنه و حقيقت شى‏ء اوست. 🔻اين جمله مى‏ رساند كه از نظر اسلام توحيد اگر صرفاً توحيد نظرى باشد يعنى در مرحله فكر و نظر بماند، به مرحله عمل نرسد، در مرحله انديشيدن متوقف بشود و در مرحله بودن و زيستن انسان تحقق پيدا نكند، اين توحيد، توحيد حقيقى و واقعى نيست. 🔻توحيد اسلام ، طرحى است براى پياده شدن در وجود انسان؛ «خدا در انديشه» براى «خدا در زندگى» است، يعنى مقدمه ‏اى است براى «خدا در زندگى». ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏30، ص: 300-299- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
🔴 پیام جاودانه فاطمه زهرا «سلام الله علیها» 🔻تاريخ كارش هميشه لوث است. افرادى جنايتى را مرتكب مى ‏شوند و بعد خودشان در قيافه يك دلسوز ظاهر مى ‏شوند براى اينكه تاريخ را لوث كنند، 🔻-همان - كارى كه مأمون كرد: امام رضا را شهيد مى ‏كند، بعد خودش بيش از همه مشت به سرش مى‏ زند و فرياد مى‏ كند و مرثيه ‏سرايى مى ‏نمايد، 🔻و لذا تاريخ را در ابهام باقى گذاشته كه عده‏ اى نمى‏ توانند باور كنند كه مأمون بوده است كه امام رضا را شهيد كرده است. اين لوث تاريخ است. 🔻زهرا براى اينكه تاريخ لوث نشود، - به علی علیه السلام - فرمود مرا شب دفن كن. لااقل اين علامت استفهام در تاريخ بماند: پيغمبر يك دختر كه بيشتر نداشت؛ چرا بايد اين يك دختر شبانه دفن بشود و چرا بايد قبرش مجهول بماند؟! 🔻اين بزرگترين سياستى است كه زهراى مرضيه اعمال كرد كه اين در را به روى تاريخ باز بگذارد كه بعد از هزار سال هم كه شده بيايند و بگويند: «وَ لِاىِّ الْامورِ تُدْفَنُ لَيْلًا» «بِضْعَةُ الْمُصْطَفى‏ وَ يُعْفى‏ ثَراها» 🔻تاريخ بگويد: سبحان اللَّه! چرا دختر پيغمبر را در شب دفن كنند؟! مگر تشييع جنازه يك امر مستحبى نيست، آنهم مستحب مؤكَّد، و آنهم تشييع جنازه دختر پيغمبر؟! 🔻چرا بايد افرادى معدود به او نماز بخوانند؟! و چرا اصلًا محل قبرش مجهول بماند و كسى نداند زهرا را در كجا دفن كرده‏ اند؟! ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(سیری در سیره نبوی) ؛ ج‏16 ؛ ص188- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️پاسخ به یک سؤال بسیار مهم تاریخی(۱) 🔸پرسش : چرا دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) درباره خلافت على (عليه السلام) اجرا نشد؟ چه عواملی سبب شد مسلمانان وصيت پيغمبر اكرم را درباره على عليه السلام ناديده گرفتند؟ 🔹پاسخ : ♦️در این زمینه تحلیلها وتفسیرهای متفاوتی وجود دارد : 🔹نظريه اول‏ : اينكه بگوييم مسلمين يك‏باره همگی ، نسبت به اسلام و پيغمبر متمرد و طاغى شدند، روى تعصبات قومى و عربى؛ به اين مسئله كه رسيد همه آنها يك‏مرتبه از اسلام رو برگرداندند. 🔹باید گفت: وقايع بعد از غدیر نشان نمى‏ دهد كه مسلمين يك‏مرتبه از اسلام و از پيغمبر به طور كلى رو برگردانده باشند كه نتيجه‏ اش اين است كه بايد به حالت اول جاهليت خودشان و بت‏ پرستى برمى‏ گشتند. 🔸نظريه دوم‏ : بگوييم مسلمين نخواستند نسبت به اسلام متمرد شوند ولى نسبت به اين يك دستور پيغمبر جنبه تمرد به خودشان گرفتند؛ اين يك دستور به علل و جهات خاصى مثلًا كينه‏ هايى كه از ناحيه پدركشتگى‏ ها با على عليه السلام داشتند يا به قول بعضى از اهل تسننِ امروز نمى‏ خواستند كه نبوت و خلافت در يك خاندان جمع گردد ، تحملش برايشان مشكل بود. یا آنکه آن حالت عدم تساهل و سخت‏گيرى و صلابت و انعطاف‏ ناپذيرى على عليه السلام ، عامل نادیده گرفتن توصیه پیامبر نسبت به امام علی گردید. 🔸-نقد و ردّ تحلیلهای فوق - : با اينگونه تحلیلها نمی توان حادثه به اين مهمى را توجيه كرد؛ چگونه میتوان گفت: همه مسلمين يك‏مرتبه مرتد شدند و از اسلام برگشتند؟! - اینکه بگوییم «مسلمين همه در اين يك مسئله تمرد پيشه كردند» خيلى بعيد نيست ولى آيا همه مسلمانها را مى‏ شود گفت متمرد شدند. 🔹نظريه صحيح : مسلمين، اغفال شدند 🔹تبیین : مسلمين در اين مسئله اغفال شدند؛ يعنى عده‏ اى متمرد شدند، آن عده زيرك متمرد، عامه مسلمين را در اين مسئله اغفال كردند. 🔹صحت این نظریه را مى‏ توانيم از آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِنْ دينِكُمْ» استنتاج و نتيجه‏ گيرى كنيم. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (پانزده گفتار))، ج‏25، ص: 197-185-با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ پاسخ به یک سؤال بسیار مهم تاریخی(۲) 🔸پرسش : چرا دستور پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على عليه السلام اجرا نشد؟ ♦️نظريه صحيح : مسلمين اغفال شدند 🔻صحت این نظریه را مى ‏توانيم از آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِنْ دينِكُمْ»(مائده/۳)استنتاج و نتيجه‏ گيرى كنيم. 🔻جمله اول آيه: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِنْ دينِكُمْ ، يك واقعيت تاريخى را بيان مى‏ فرمايد: امروز (با نصب امير المؤمنين به خلافت در غدیر خم )كافران از دين شما مأيوس گشتند؛ يعنى از امروز ديگر كافران نااميدند كه از راه كفر، از خارج حوزه اسلام به اسلام حمله كنند، ديگر مأيوس شدند كه از اين راه نتيجه بگيرند، فهميدند كه ديگر اسلام را نمى ‏شود از بيرون كوبيد. 🔻در جمله دوم تأمين مى ‏دهد كه خيالتان از ناحيه آنها (کفار و دشمنان خارجی ) ناراحت نباشد : فَلا تَخْشَوْهُمْ‏ : مسلمانها! ديگر از كافران بيم نداشته باشيد و نگران نباشيد. 🔻قرآن در آيات زياد هميشه مسلمين را از خطر كفار بيم مى ‏داد. اما در اينجا بعد از حادثه نصب على عليه السلام به خلافت، مى‏ گويد ديگر بعد از اين بيمى نيست، از ناحيه آنها نگرانى نيست. 🔻جمله سوم خيلى عجيب است: وَ اخْشَوْنِ ‏: از ناحيه کفار بر دين خودتان نگران نباشيد اما از من بترسيد. 🔻معنايش اين مى‏ شود كه از ناحيه من نگران باشيد. يعنى چه از ناحيه خدا نگران باشيم؟ از ناحيه دشمن نگران نباشيم اما از ناحيه دوست و صاحب دين، از ناحيه خدا نگران باشيم! برعكس، از ناحيه خدا بايد اميدوار باشيم، پس چرا قرآن مى‏ گويد از ناحيه خدا نگران باشيد؟ نكته و جان كلام همين جاست. 🔻... معنى‏ «وَ اخْشَوْنِ» (از من بترسید ) این است که: از سنت و قانون من بترسيد؛ سنت من این است كه‏: هرگز نعمتى را از مردمى سلب نمى‏ كنم مگر اينكه آن مردم خودشان عوض شده و تغيير كرده باشند «انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِانْفُسِهِمْ‏ »(رعد : ۱۱) 🔻پس اى مسلمين! بعد از اين هر چشم‏زخمى كه به شما بخورد از داخل خود شما خورده است و هر آسيبى كه به جامعه اسلامى برسد از داخل جامعه اسلامى مى‏رسد نه از بيرون. بيرون به كمك داخل استفاده مى‏كند. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(پانزده گفتار)) ج۲۵ص 191-185-با تلخیص ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ قسمت پایانی 🔹پاسخ به یک سؤال بسیار مهم تاریخی(۳) 🔸پرسش : چرا دستور پيامبر «صلى الله عليه و آله» درباره خلافت على عليه السلام اجرا نشد؟ ♦️نظريه صحيح : مسلمين اغفال شدند! 🔻صحت این نظریه را مى ‏توانيم از آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِنْ دينِكُمْ»(مائده/۳)استنتاج و نتيجه‏ گيرى كنيم. 🔻قرآن در آيات زياد هميشه مسلمين را از خطر كفار بيم مى ‏داد. اما در اينجا بعد از حادثه نصب على عليه السلام به خلافت، مى‏ گويد ديگر بعد از اين بيمى نيست، از ناحيه آنها نگرانى نيست. اما از من بترسيد. پس چرا قرآن مى‏ گويد از ناحيه خدا نگران باشيد؟ نكته و جان كلام همين جاست. 🔻پيامبر اكرم فرمود: «انّى لا اخافُ عَلى امَّتِىَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اخافُ عَلَيْهِمْ سوءَ التَّدْبيرِ» : 🔻چه جمله عالى و بزرگى! من بر امت خودم از ناحيه فقر اقتصادى بيم ندارم، فقر امت من را از پا در نمى‏ آورد ولى از يك چيز ديگر بر امت خودم بيمناكم و آن كج فكرى، بد فكرى، کج اندیشی، جهل و نادانى است. 🔻اگر مردم مسلمان، روشن‏ بينى و دوربينى و آينده‏ بينى و عمق‏ بينى و ژرف‏ بينى را از دست بدهند و ظاهربين بشوند آن وقت است كه براى اسلام خطر پيدا مى‏ شود. 🔻بنابر این قرآن در درجه اول و بعد كلمات پيغمبر اكرم هميشه به ما اینگونه توصیه می کند كه : جامعه اسلامى را خطر از داخل خود تهديد مى ‏كند، از ناحيه يك اقليت منافق زيرك و يك اكثريت جاهل ساده‏ دل ولى متعبد. 🔻آن زيركها اگر اين جاهلها نباشند كارى نمى‏ توانند بكنند؛ آن جاهلها هم اگر اين زيركها نباشند كسى آنها را به راه كج نمى‏ برد. 🔻از اينجا مى ‏توان فهميد كه چرا و چگونه ، جامعه اسلامى (بعد از واقعه غدیر) از ناحيه يك اقليت منافق متمرد و يك اكثريت ساده‏ دل ولى مؤمن و باايمان به اين روز افتاد؛ 🔻یعنی آن عده منافق مردم را از راه منحرف كردند بدون آنكه خود مردم بفهمند كه از راه منحرف شده‏ اند ، اغفال كردند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(پانزده گفتار)) ج۲۵ص 191-185-با تلخیص ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
♦️مقایسه دو تاريخ با یکدیگر : هجری و میلادی 🔹به مناسبت آغاز سال 2023 میلادی 🔻هر ملتى مبدأ تاريخى دارد. مبدأ تاريخ ما مسلمانها هجرى است، از هجرت پيغمبر اكرم است. 🔻استعمار خيلى كوشش كرد كه مبدأ تاريخ هجرى را از ما بگيرد و به جايش مبدأ تاريخ ديگرى كه همان مبدأ تاريخ ميلادى است بگذارد. 🔻بگذريم از اينكه اصلًا مبدأ تاريخ ميلادى يك مبدأ مجعول و جزء مجعولات است. 🔻محققين معتقدند كه عيساى مسيح يا دويست سيصد سال قبل از اين تاريخ ميلادى است يا دويست سيصد سال بعد از آن. يك امر مجعولى است. ولى فعلًا فرنگيها اين را پذيرفته‏ اند. تازه حد اكثر دلالت مى ‏كند بر تولد يك پيغمبر. 🔻ولى تاريخ هجرى يك تاريخ صد درصد دقيق است. در ميان تاريخهاى بيش از هزار سال پيش، شما هيچ تاريخى را نمى ‏توانيد پيدا كنيد كه به اندازه تاريخ هجرى دقيق باشد كه حتى روزش هم مشخص باشد. 🔻مسلمين در زمان خليفه دوم به فكر افتادند و يك شورا تشكيل دادند كه براى خودشان يك تاريخ مستقلى ابتكار كنند چون مى ‏دانستند اسلام از دنباله ‏روى بدش مى‏ آيد. هركسى نظرى داد. 🔻بعضى گفتند ما وفات پيغمبر اكرم را مبدأ تاريخ قرار بدهيم. ديگران رد كردند، گفتند وفات پيغمبر اكرم يك حادثه تأثرآور و تأسف ‏آورى است، چرا مبدأ تاريخ ما حادثه تأسف ‏آور باشد؟ 🔻بعضى گفتند مبدأ تاريخ را بعثت قرار بدهيم. اين هم رد شد به اين دليل كه گفتند درست است كه بعثت ظهور اسلام است، اما خود ما همه آن وقت كافر بوديم و اين از براى خود ما يك خاطره خوشى ندارد. 🔻ولادت پيغمبر چطور؟ گفتند زمان ولادت پيغمبر كه هنوز اسلامى نبوده است. 🔻در اين ميان يك پيشنهاد بود كه مورد قبول واقع شد و آن پيشنهاد را شخص على عليه السلام داد، فرمود : مبدأ تاريخ ما بايد «هجرت» باشد. 🔻به نظر مى ‏رسيد كه هجرت مسئله مهمى نيست. يك مسافرت از مكه به مدينه آمدن كه مهم نيست. 🔻ولى گفتند مهم است چون در هجرت بود كه ما مستقل شديم. تا در مكه بوديم تحت نفوذ كفار قريش بوديم، در تقيه و در خفا زندگى مى‏ كرديم، يك واحد مستقل نبوديم، از خودمان حكومت نداشتيم، استقلال نداشتيم، آزاد نبوديم و آزادى از خودمان نداشتيم؛ 🔻ولى در هجرت، تاريخ ما ورق خورد، آمديم مدينه، مستقل شديم، حكومت مستقل تشكيل داديم، آزادى داشتيم، عبادت خودمان را علنى مى‏ كرديم؛ 🔻بنابراين هجرت كه آغاز استقلال ماست بايد آغاز تاريخ ما باشد براى اينكه وقتى كه تاريخ مستقل مى‏ خواهيم انتخاب كنيم بايد مبدأ تاريخ ما مبدأ استقلال ما باشد. ما اين تاريخ را بايد حفظ كنيم. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (لزوم تعظيم شعائر اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏25، ص: 391-390-با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
⏺ تفقّه در دین یا تعلم در دین ؟ (۱) 🔽 قرآن - در آیه 122سوره توبه معروف به آیه «نفر» - مسئله‏ اى را طرح كرده است به نام تفقّه در دين. اين كلمه معنايى بالاتر از معناى علم دين مى‏ فهماند. يك علم دين داريم، يك تفقّه در دين. 🔽 علم ، يك مفهوم وسيعى است، هر دانستنى را علم مى‏ گويند. ولى تفقّه بطور كلى در هر موردى استعمال نمى ‏شود. تفقّه در جايى گفته مى ‏شود كه انسان يك دانش عميقى پيدا كند، يعنى علم سطحى علم هست ولى تفقّه نيست. 🔽معناى تفقّه در دين اين است كه انسان دين را سطحى نشناسد؛ يعنى در دين، روحى هست و تنى، در شناختن دين تنها به شناختن تن اكتفا نكند. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 160-159- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
⏺ تفقّه در دین یا تعلم در دین ؟ (۲) 🔽ما در احاديث گاهى برمى ‏خوريم به اين گونه مضامين: روزى برسد كه «لا يَبْقى مِنَ الْقُرْآنِ الّا دَرْسُهُ وَ مِنَ الْاسْلامِ الّا رَسْمُهُ‏» از قرآن جز ياد گرفتن ظاهرى و از اسلام‏ جز نقشى باقى نمى‏ ماند. 🔽امير المؤمنين در يك جا راجع به آينده بنى اميه كه بحث مى ‏كند، مى‏ گويد: مَثَل اسلام در آن زمان مَثَل ظرفى است كه محتوى مايعى بوده است، بعد آن ظرف را وارونه كرده باشند و آن مايع ريخته باشد، ظرف خالى باقى مانده است. 🔽قسمتى از دستورهاى دين شكل ظرف را دارد براى دستورهاى ديگرى كه شكل آب را دارد. يعنى اين ظرف لازم است اما اين ظرف براى آن آب لازم است. اگر اين ظرف باشد آن آب هم نمى ‏ريزد اما اگر آن آب نباشد و اين ظرف به تنهايى باشد، انگار نيست. 🔽 امير المؤمنين مى‏ خواهد بفرمايد كه بنى اميه ، اسلام را توخالى مى‏ كنند، مغزش را بكلى از ميان مى ‏برند و فقط پوستى براى مردم باقى مى‏ گذارند. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 160-159- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
⏺ تفقّه در دین یا تعلم در دین ؟ (۳) تعبير ديگر امام علی - در مورد فتنه بنی امیه - اين است كه: «وَ لُبِسَ الْاسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً » - یعنی - در آن زمان - بنی امیه - اين لباس را كه نامش اسلام است مى ‏پوشند اما مثل اينكه پوستينى را وارونه پوشيده باشند، هم خاصيت خودش را از دست مى ‏دهد و هم اسباب مسخره مى‏ شود. ♦️خود اينها مى‏ رساند كه لباس اسلام را به دو شكل مى ‏شود به تن كرد: يك شكل اينكه يك امر بى‏ خاصيت ، بى مغز جلوه كند و شكل ديگر اينكه معنى‏ دار باشد. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 160-159- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
⚫️بمناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه ام البنین «سلام الله علیها» 🔻على به برادرش عقيل فرمود: عقيل! زنى براى من انتخاب كن كه «ولدتها الفحولة» از شجاعان به دنيا آمده باشد. «لتلد لى فارسا شجاعا» دلم مى‏ خواهد از آن زن فرزند شجاع و دليرى به دنيا بيايد 🔻عقيل، ام البنين‏ را انتخاب مى‏ كند و مى ‏گويد اين همان زنى است كه تو مى‏ خواهى. تا اين مقدار حقيقت است. آرزوى على در أبو الفضل تحقق يافت. 🔻ام البنين‏ مادر حضرت أبو الفضل در حادثه كربلا زنده بود ولى در كربلا نبود، در مدينه بود. در مدينه بود كه خبر به او رسيد كه در حادثه كربلا قضايا به كجا ختم شد و هر چهار پسر تو شهيد شدند. 🔻اين بود كه اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مى‏ آمد و در آنجا براى فرزندان خودش نوحه‏ سرايى مى‏ كرد. ن وشته ‏اند اين قدر نوحه ‏سرايى اين زن دردناك بود كه هر كه مى‏ آمد گريه مى‏ كرد، حتى مروان حكم كه از دشمن‏ترين‏ دشمنان بود. 🔻اين زن گاهى در نوحه‏ سرايى خودش همه بچه‏ هايش را ياد مى‏ كند و گاهى بالخصوص ارشد فرزندانش را. أبو الفضل، هم از نظر سنى ارشد فرزندان او بود، هم از نظر كمالات جسمى و روحى. 🔻به طور كلى عربها مرثيه را خيلى جانسوز مى‏ خوانند. اين مادر داغديده در اين مرثيه جانسوز خودش گاهى اين گونه مى‏ خواند، مى‏ گويد: 🔻اى چشم ناظر، اى چشمى كه در كربلا بودى و آن مناظر را مى‏ ديدى، اى كسى كه در كربلا بودى و مى ‏ديدى، اى كسى كه آن لحظه را تماشا كردى كه شير بچه من أبو الفضل از جلو، شيربچگان ديگر من پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند، 🔻... اى حاضر وقعه كربلا، براى من يك قضيه‏ اى نقل كرده ‏اند، من نمى ‏دانم راست است يا دروغ، آيا راست است؟ به من -اين‏گونه - گفته ‏اند، در وقتى كه دست هاى بچه من بريده بود، عمود آهنين به فرق فرزند عزيز من وارد شد، آيا راست است؟ 🔻بعد مى‏ گويد : أبو الفضل، فرزند عزيزم! من خودم مى‏دانم اگر تو دست مى‏ داشتى مردى در جهان نبود كه با تو روبرو بشود. اينكه آمدند چنين جسارتى كردند براى اين بود كه دستهاى تو از بدن بريده شده بود : لو كان سيفك فى يديك لما دنى منك أحد(منتهى الآمال، ج 1/ ص 386) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسینی ج 1و2) ؛ ج‏17 ؛ ص100-98- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340