eitaa logo
باغ کتاب شمعدونی
807 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
904 ویدیو
14 فایل
|•بہ وقت دانایـے🌱🧠•| کتاب‌های‌خوب📚 لحظات‌خوب⏳اتفاق‌های‌خوب📣 🗓️شنبه، دوشنبه و چهارشنبه‌﴿عصر﴾ 🕒ساعت ‌۱۵ تا ۱۷ 📍ما‌ اینجاییم: ورامین، مجتمع‌ ادارات، روبروی‌ قنادی‌ کاج، طبقه پایین سازمان تبلیغات اسلامی میشنویم☎️:09036182154 ادمین: @Najvaa_1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〖بدجور ‌دل‌ طالب ِ‌دیدار‌ شده . . !〗
🍃 این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا 🍃 ༺@lezat_e_daanaayee2
. خرمشهر بوديم آشپز وكمک آشپز تازه وارد بودند و با شوخی بچه‌ها ناآشنا آشپز سفره‌رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب‌ها رو چيد جلوی بچه ها. رفت‌نون بياره‌كه‌عليرضابلند شد و گفت: بچه ها ! يادتون نره ! آشپزاومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوی هر نفر ورفت. بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون. كمک آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد. تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت ورفت. . بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لای نون هایی كه زير پيراهنشون بود. آشپز و كمک آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل‌زدند به سفره. بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی: ما گشنمونه ياالله ! . كه حاجی داخل سنگر شد و گفت: -چه‌خبره؟! آشپز دويد روبروی‌حاجی +حاجی،اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه‌اند يا موجی؟! فرمانده با خنده پرسيد -چي شده؟ . +تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائی های گشنه هرچی بود بلعيدند!!😤 آشپز داشت بلبل زبونی‌ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكی گذاشتند تو سفره. -اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند! آشپز نگاه سفره كرد. كمی چشماشو باز وبسته كرد.😨 با تعجب سرش رو تكونی داد +جل الخالق،اينهاديونه‌اند يا اجنه؟!‌ و بعد رفت‌تو آشپزخونه هنوز نرفته بود كه صدای‌خنده‌ی‌بچه‌ها سنگرو لرزوند😂 . @lezat_e_daanaayee2
end-0041.mp3
9.16M
📗کتاب صوتی قسمت 3⃣ "زندگینامه و خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای از دوران زندان و مبارزه با پهلوی" @lezat_e_daanaayee2
🍃✨ °•○ نگران فردا نباش، " خدا " قبل از تو اونجاست!✨🌸 @lezat_e_daanaayee2
تو شبیھ خنک‌آیِ هندوانه و طراوتِ نعنا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا