📘کتاب:#طیب
✍️نویسنده:#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌹 #انقلاب
🙎♂#جوان
🌀معرفی:
طرف از این رو به اون رو شده!
⬆️⬇️
قمار برایش حلال بود، شراب🥂 برایش حکم آب 🥛داشت.
حرام برایش شیرین🍰 بود و
کلا رنگ زندگی اش را خودش انتخاب می کرد.
اما ته دلش❤️ یک قطره خون بود که او را گاهی حالی به حالی می کرد و آخر هم…
کتاب طیب جذ اب وخواندیست زندگی این مرد که ازاین رو به آن رو می شود.
☘️ برگی از کتاب:
در مقابل ساختمان شهربانی تهران، طیب خان پیاده شد.
مسئول کلانتری از او اجازه گرفت و یک دستبند و یک پابند به او زدند.
طیب خان در طبقه بالا پشت در اتاق تیمسار نصیری ایستاد آنجا یکی دیگر از دوستان طیب نیز حضور داشت.
این دو نفر را نیم ساعت پشت در اتاق معطل کردند
بعد هم که وارد شدند نصیری رو به دوست طیب کرد و شروع کرد به فحش دادن🙄😱.
طیب خان سرش را بالا آورد و گفت: “….فکر نکنم حق داشته باشی به ما فحش بدی.”😡
نصیری بلند شد و گفت: مثلا اگر به توی فلان فلان شده فحش بدم چه غلطی می کنی؟😏
یک دفعه دیدیم طیب خان به سمت نصیری حمله کرد و گفت: به گور پدرت خندیدی😤 و بعد …
#دفاع_مقدس
@lezat_e_daanaayee2
3.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کتاب_خوب .
🔰بیانات رهبر انقلاب در مورد کتابخوانی
.
.#کتابخوانی
#مطالعه
#تبلیغ_کتاب
#جوان
#مردم
📗📘📙
@lezat_e_daanaayee2
کتاب عبدالمهدی: روایتی خواندنی از یک مرد مخلص… شهیدی از تبار حاج قاسم
📚 #عبدالمهدی
✍🏻 نویسنده: #نرجس_شکوریان_فرد
🌀 انتشارات #عهدمانا
🧔🏻 #جوان
🔖 #دفاع_مقدس
@lezat_e_daanaayee2
📚 #دخترم_ناهید
✍ #حسینعلی_جعفری
🌀 #فاتحان
👨 #جوان
🔖 #دفاع_مقدس
دخترم ناهید : دختری ست و دنیای پر زرق و برقش…
دنیای متفاوت یک دختر را بخوان!
💬معرفے ڪتاب
دخترها دنبال این هستند که خودشان را شبیه کسی بکنند! یک قهرمان! فردی متفاوت!
ناهید دختر متفاوتی است که باید عکسش را قاب گرفت.
📄خلاصه ڪتاب
دخترم ناهید یک رمان در روایت دختریست که،
در کنار رود های جاری و پای کوههای بلند کردستان
چنان ایستاد تا امروز تاریخ تنها اسطورههای این چنین با
دست های خالی و قلبی محکم پای شرافت و ایمان خودشان پایدار ماندهاند.
@lezat_e_daanaayee2
♨️ #تازه_های_کتاب
📚 #پنجره_های_در_به_در
✍ محبوبه زارع
🔖 #رمان
👱♂ #جوان
💴 قیمت پشت جلد: ۳۰۰۰۰ تومان
ـــــــــــــــــــ❤️ـــــــــــــــــــ
💕اصلاً خیلی چیزها در حافظه دل نمیماند.
💞 یا بهتر است بگویم نباید بماند.
💘 مثل همین که اولین بار چطوری آدم میفهمد که عاشق شده.
💖 اصلا نمیشود اولین بار را به خاطر آورد.
👣هرچه به عقبتر میروی، میبینی که نه، روز قبل از آن هم عاشق بودهای.
❣ آنقدر عقب می روی تا میفهمی از روزی که دنیا آمدهای، یا حتی قبل از آن، عاشق بودهای.
❤️آن وقت درمییابی که تنها چیزی که مبدأ تاریخی ندارد عشق است.
آرسینه! من واقعاً یادم نمیآید که اولین بار چطور فهمیدم…
آیا شما چیزی یادتان میآید؟
💓آرسینه آه کشید: ادوارد! من حتی نمیدانم چیزی که در جانم شعلهور شده عشق است یا چیزی دیگر.
برای همین آمدهام تا از تو بپرسم. آمدهام بپرسم که نشانه عشق چیست؟
@lezat_e_daanaayee2
ـــــــــــــــــــ❤️ـــــــــــــــــــ
♨️ #تازه_های_کتاب
📚 #مهاجر_سرزمین_آفتاب
✍ حمید حسام _ مسعود امیرخانی
🔖 #رمان
👱♂ #جوان
💴 قیمت پشت جلد: ۳۵۰۰۰ تومان
🌀 خاطرات کونیکو یامامورا یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران😍
بــــ☘ـرگے از کتــاب:
❣سرم را که بالا آوردم قلبم ریخت!...♡
❣جانم به تپش درآمد، بهت زده و متحیر فقط نگاه میکردم. باورم نمیشد....♡
❣جوان ایرانی به شکل کاملا اتفاقی، بدون هماهنگی و آگاهی از حضور من، وارد کوپه قطار شد و جلوی من ایستاد و سلام داد ...♡ و گفت:
❣خانم یامامورا، قسمت را میبینی، ما باز هم به هم رسیدیم...♡♡...💑
پ.ن: آدم برخی از این سرگذشت ها رو که میخونه، به حال مسلمونیشون غبطه میخوره...
____📬🌸__📖__🌸📬____
نامیرا: برداشتی آزاد از واپسین روزهای زندگی
📚 #نامیرا
✍🏻 نویسنده #صادق_کرمیار
🌀نشر #نیستان
🧔🏻 #جوان
🔖 #رمان
خواندن این کتاب سوارشدن بر درشکه تاریخ و چرخیدن در فضای وهم آلود و پرفتنه است.اگر می خواهید متوجه شوید در زمان حضرت ولی عصر امام را همراهی می کنی یا مقابلش می ایستی، این کتاب را بخوان و جایگاه خودت را پیدا کنی.
♨️ #تازه_های_کتاب
📚 #دلم_پرواز_می_خواهد
✍ پریسا محسن پور
🔖 #مدافع_حرم
👱♂ #جوان
🌀معرفی:
🍃تمام لحظه لحظه ی زندگی ما، بافتههای فرش عُمر ما خواهد شد که برای هرکس منحصر به فرد است.
🎨 شاید بگویند با کدام نقشه چنین فرش خوبی بافته می شود؟
🍃هستند کسانی که طرح های بی نظیری خلق کرده اند… مثلا محمدحسن، یکی از این افراد است…
@lezat_e_daanaayee2
📚 #کاش_برگردی (شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید)
✍🏻 نویسنده: #رسول_ملاحسنی
🌀 #انتشارات_شهید_کاظمی
🧔🏻 #جوان
🔖 #رمان
برگــ🍀ــے از ڪتاب:
داخل مسجد که شدیم، سعی کردم بی توجه به بقیه یک گوشه را انتخاب کنم و مشغول کار خودم باشم. می شنیدم که بعضی از خانم های روستا مسخره می کردند و می گفتند: «مثلا شب قدره؛ سه تا بچه ردیف کرده اومده مسجد که چی؟ انگار واجبه!»
حرف هایشان را نشنیده گرفتم. یحیی شیرش را که خورد خوابید. زکریا را روی پاهایم خواباندم. صغری مثل همیشه ساکت و مظلوم مشغول بازی شد.
کاش برگردی
📚 #کاش_برگردی (شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید)
✍🏻 نویسنده: #رسول_ملاحسنی
🌀 #انتشارات_شهید_کاظمی
🧔🏻 #جوان
🔖 #ستاره_درخشان
برگــ🍀ــے از ڪتاب:
داخل مسجد که شدیم، سعی کردم بی توجه به بقیه یک گوشه را انتخاب کنم و مشغول کار خودم باشم. می شنیدم که بعضی از خانم های روستا مسخره می کردند و می گفتند: «مثلا شب قدره؛ سه تا بچه ردیف کرده اومده مسجد که چی؟ انگار واجبه!»
حرف هایشان را نشنیده گرفتم. یحیی شیرش را که خورد خوابید. زکریا را روی پاهایم خواباندم. صغری مثل همیشه ساکت و مظلوم مشغول بازی شد.
____📬🌸__📖__🌸📬____
ماجرای کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» به رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی باز میگردد.
رهبر معظم انقلاب، خود دربارهی اهداف و چگونگی آن برنامه و سخنرانیها اینطور توضیح میدهند: «بنده یک ماهِ #رمضان در مسجد امام حسنِ مشهد سخنرانىِ مستمر سى جلسهاى داشتم. در آن سخنرانیها راجع به توحید، امامت، ولایت، نبوّت و سایر مباحث اساسى بحث شده است که الان هم آنها را تأیید مىکنم. اینها پایههاى #فکرى براى ایجاد یک نظام اسلامى بود؛
آن کار، جهت دادن به فکر نسل #جوانِ آن روز بود.»
📘کتاب #سکوی_پنهان
(مجموعه رمان خانه عنکبوت۲)
✍🏻نویسنده: صالح مرسی
📄مترجم: سید مهدی نورانی
🌀انتشارات :شهید کاظمی
🗣معرفی:
کتاب درباره ی یک سکوی حفر چاه برای پیدا کردن نفت است🕳
که قرار بود اسرائیل توی مصر کار بندازه..
و نیروی اطلاعات مصر می خواست مکانش رو کشف کنه.‼️
پیچیدگی اطلاعاتی مصری ها قدرت ایمان حرکت آن ها را ثمری رساند و باعث می شود که بر موساد پیروز شوند🙌🏻
و دکل را بین راه منفجر کنند بدون آن که نیروی آن ها از بین برود.❌
✂️بریده کتاب:
چراغ های ماشین را خاموش کرد و هم چنان در ماشین ماند.🔦
منطقه متروکه بود و از شهری که مردم روی کوه در آن ساکن بودند..🗻
کمی بیش از دو کیلومتر فاصله داشت...
از ماشین پیاده شد. 🚙
چند دقیقه کافی بود تا همه چیز را در اطراف خود کنترل کند. ⏰
در ماشین را بست و به اطرافش نگاهی کرد.👀
جز سنگ های کوه و بادی که زوزه می کشید و سرمای شدیدی را با خود می آورد، هیچ کسی را در آن جا نیافت.❌
دو طرف پالتویش را به هم چسباند و عرض جاده را دوید و خود را به ویلایی رساند که غرق در تاریکی بود.🏃🏻♂🏠
#جوان
#کتاب_خوب
#معرفی_کتاب