eitaa logo
باغ کتاب شمعدونی
775 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
955 ویدیو
15 فایل
|•بہ وقت دانایـے🌱🧠•| کتاب‌های‌خوب📚 لحظات‌خوب⏳اتفاق‌های‌خوب📣 📍ما‌ اینجاییم: ورامین، مجتمع‌ ادارات، روبروی‌ قنادی‌ کاج، طبقه پایین سازمان تبلیغات اسلامی میشنویم☎️:09036182154 @Najvaa_1
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 کتاب: ✍️نویسنده: 📖انتشارات: 🔖 🌀معرفی پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان 📝 خلاصه: این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند. جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در 👦🏻👦🏽یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی🚀 می شود. اما داستان دوم روایت نوجوانی👦 است که فرار می کند🏃🏃 و اتفاقی سوار بر قطاری🚞 می شود، که به سمت جبهه در حرکت است. @lezat_e_daanaayee2
📚کتاب ✍نویسنده:  🌀انتشارات کتابستان معرفت 🤩 بریده کتاب: 👈علی(ع) با دست اشاره کرد که چابک سوار نزدیکش شود. 🏇چابک سوار در نزدیکی مولا علی(ع) از اسب پایین آمد. سرش را پایین انداخت و در برابر ایشان ایستاد. 💪بازوی راستش زخمی شده بود. همه در تاب و انتظار بودند که بدانند این دلاور کیست که ابوشعشاء مدعی و هفت پسرش را به هلاکت رسانده است. 🗣مولا علی(ع) دستار از صورت چابک سوار کنار زد. محمد حنفیه با شگفتی گفت:عباس! عباس که هنوز چهارده ساله نشده بود به امیرالمومنین گفت: 🍃 از خدا حیا کردم که شما و برادرانم را تنها بگذارم. فکر کردم اگر اجازه نبرد ندهید، لااقل می توانم برایتان سقایی کنم و آب بیاورم تا تشنه نمانید. پ.ن: شاید به جرئت بتونم بگم، زیباترین رمان در مورد حضرت عباس علیه السلام خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم😉