فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🍀
خدایا💚
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست،به پایانش؟
💚پس به نام تو💚
🍀آغاز می کنم روز جدید را🍀
💚الهی به امیدتو💚
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر خلق ✨🌸
خوش و خوي محمد (ص) صلوات
بر عطر ✨🌸
گل روي محمد(ص)صلوات
در گلشن✨🌸
سر سبز رسالت گوييد
بر چهره✨🌸
گل بوي محمد(ص)صلوات
🌸الّلهُمَّ
🌸صلّ
🌸علْی
🌸محَمَّد
🌸وآلَ
🌸محَمَّدٍ
🌸وعَجِّل
🌸 فرَجَهُم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سلام_امام_زمانم💖
سَر شد به شوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمی شود که از این در برانیَم
یابن الحسن برای تو بیدار می شوم
روزت بخیر ای همه ی زندگانیم
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حسین_جان❤️
🌹آورده صبا ازگذرٺ #عطرخدا را
🌿تاروزے مانیز ڪند #ڪربوبلارا
🌹انگارڪه فهمیده #نسیمسحرے باز
🌿صبحاسٺ ودلم لڪ زده #ایوانطلا را
#صبحم_بنام_شما🌤
#سلام_اربابم❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز☝️#یاری_خداوند۰۰۰۰۰۰☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه ١٦ تیر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.١٠
☀️طلوع آفتاب: ٠۵.۵۵
🌝اذان ظهر: ١٣.٠٩
🌑غروب آفتاب: ٢٠.٢٣
🌖اذان مغرب: ٢٠.۴۴
🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٧
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#شکرفقط_یک_رفتارساده_نیست۰۰۰۰۰☝️
#ذکرروز👆دوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
آب زنجبیل را قبل از صبحانه به 7 دلیل بنوشید 👌
🔸جلوگیری از پیری زودرس
🔸بهبود گردش خون
🔸تقویت سیستم ایمنی بدن
🔸کاهش درد مفاصل
🔸کنترل احتباس مایعات
🔸جلوگیری از گرفتگی عضلات
🔸بهبود فرایند هضم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام به دوشنبه خوش آمدین🌷
🌸 زندگیتون پراز:
💞 عشق
😉 شادی
🌸 زیبایی ...
🌸تقدیم به شما دوستان عزیز
🌸دوشنبه تون شادِشادِ شاد..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آیه_درمانے
#ختم_با_اجازه_آیة_الکرسی_برای_شفای_مریض
🍁مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی رحمة علیه اجازه عامه داده اند بر اینکه...
☘انجیر یا نبات را گرفته.
☘بر آن دوازده مرتبه آیة الکرسی بخوانند.
🍀به مریض بدهند.
🍁یکی از دو راحتی (مرگ یا شفا) برای مریض حاصل خواهد شد.
📚منبع : سر المستتر ص 143
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#ذکر_درمانے
#دفع_اضطراب_و_آرامش_اعصاب
🌸✨برای آرامش اعصاب و از بین رفتن اضطراب ، ذکر
🌿ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم🌿
💠را چهارده مرتبه به ظرفی از
آب پاک بخواند و آب را بنوشد.
اضطرابش از بین میرود و اعصابش
بطور عجیبی آرام می شود.
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
#دعا_درمانی👆
#رسیدن_رزق_روزی_ازغیب
🖊وارد شده هرڪس این دعارا
هر روز پیش ازسخن گفتن ۱۰۰بار
یا به روایتی ۳بار
بخواند از غیب به قدرنیازش به او
روزے خواهد رسید به شرط آنڪه به
ڪسی اظهار نکند...
💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫
یا کثیرُ الجُود و یا ذَالمعروفِ یا قدیم الاحسانِ اَحسن الدنیا بِاِحسانک القدیم یا ارحم الراحمین.
📚ڪلیدهاے اسرار
مطالب مشابہ ↩️
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۱۲۶
❤️دستم به دستگیره ی در نرسیده، درب باز شد.
دانیال بود.. با چشمانی قرمز و صورتی برافروخته.
دیدنِ این شمایل در خاک عراق عادی بود. اما دانیال..
برایِ رفتن عجله داشتم (سلام. کجا بودی تو.. ده بار اومدم هتل که ببینم برگشتی یا نه..
از ترس اینکه بلایی سرت اومده باشه، مردمو زنده شدم..
حسام بهت زنگ نزد؟؟)
نفسی عمیق کشید ( کجا داری میری؟؟ )
حالتش عادی نبود. انگار بازیگری میکرد . اما من وقتی برایِ کنکاش بیشتر نداشتم. همین که سلامت برگشته بود کفایت میکرد ( دارم میرم حرم ببینم میتونم دوستای حسامو پیدا کنم.. دیشب از طرف موکب علی بن موسی الرضا اومده بودن، ما هم با همونا رفتیم زیارت.. )
پوزخندی عصبی زدم (فکر نمیکردم امیرمهدی، انقدر بچه باشه که واسه خاطر چهارتا کج خلقی، قهر کنه و امروز نیاد دیدنمون..
رفیقت هنوز بزرگ نشده.. خیلی…. ) ادامه ی جمله ام را قورت دادم.
در را بست و آرام روی تخت نشست (پس حرفتون شده بود.. دیشب که ازت پرسیدم گفتی نه..)
با حرص چشمانم را بستم ( چیز مهمی نبود.. اون آقا زیاد بزرگش کرده ظاهرا..
جای اینکه من طلبکار باشم، اون داره ناز میکنه..
حالا چیکار میکنی؟؟ باهام میای یا برم؟؟ )
دانیال زیادی ناراحت نبود؟؟ ( حسام یه نظامیه هاا.. فکر کردی بچه بازیه که همه از کار و جاش سردربیارن.. بیا استراحت کنیم، فردا عازم ایرانیم.. )
رو به رویش ایستادم ( دانیال حالت خوبه؟؟ )
دستی کلافه به صورتش کشید و با مکثی بغض زده جواب داد ( آره.. فقط سرم درد میکنه..)
دروغ میگفت. خیلی خوب میشناختمش.. نمیدانم چرا اما ناگهان قلبم مشت شد و به سینه کوبید.
نمیخواستم ذهنیتِ سنگینم را به زبان بیاورم (دانیال.. مشکلت چیه..؟؟ هیچ وقت یادم نمیاد واسه یه سر درد ساده، صورتت اینجوری سرخ و رگ گردنت بیرون زده باشه.. )
تمام نیروی مردانه اش را در دستانِ مشت شده اش دیدم. زیر پایم خالی شد.
کنار پایش رویِ زمین نشستم. صدایم توان نداشت ( حسام چی شده، دانیال ؟؟)
اشک از کنار چشمش لیز خورد. روبه رویم نشست و دستانم را گرفت ( هیچی.. هیچی به خدا..
( هیچی.. هیچی به خدا..
فقط زخمی شده.. همین..
چیز خاصی نیست.. فردا منتقلش میکنن ایران..)
کلمات را بی قفه و مسلسل وار میگفت.
چه دروغ بچه گانه ایی.. آن هم به منی که آمین گویِ دعایش بودم..
حنجره ام دیگر یاری نمیکرد. با نجوایی از ته چاه درآمده میخِ سیلِ چشمانش شدم.(شهید شده، نه؟؟)
قطرات اشک مانش بریده بود و دروغ میگفت.. گریه به هق هق اش انداخته بود و از مجروحیت میگفت.. از ماجرایِ دیشب بی خبر بود و از زنده بودنش میگفت..
تنم یخ زده بود و حسی در وجود قدم نمیزد..
دانیال مرا در آغوش گرفته بود و مردانه زار میزد.. لرزش شانه هایش دلم را میشکست..
شهادت مگر گریه کردن داشت؟؟ نه..
اما ندیدنِ امیرمهدیِ فاطمه خانم چرا. فغان داشت.. شیون داشت.. نالیدن داشت..
دانه های اشک، یکی یکی صورتم را خیس میکردند..
باید حسام را میدیدم. (منو ببر، میخوام ببینمش..)
مخالفتها و قربان صدقه رفتن های دانیال هیچ فایده ایی نداشت، پس تسلیم شد..
از هتل که خارج شدیم یک ماشین با راننده ایی گریان منتظرمان بود.
رو به حرم ایستادم وچشم دوخته به گنبد طلایی حسین (ع) که شب را آذین بسته بود، زیر لب نجوا کردم (ممنون که آرزوشو برآورده کردی آقا.. ممنونم..)
به مکان مورد نظر رسیدیم. با پیاده شدنم از ماشین، صدایِ گریه هایِ خفه ی دانیال و راننده بلند شد.
قدم هایم سبک بودو پاهایم را حس نمیکردم..
قرار بود، امروز او به دیدنم بیاد.. اما حالا من برایِ دیدنش راهی بودم..
دانیال بازویم را گرفت و من میشنیدم سلامها و تبریک هایِ خوابیده در بغض و اشکِ همردیفانِ همسرم را..
شهادت تسلیت نداشت، چون خودش گفته بود “اگر شهید نشم، میمیرم”. پس نمرده بود..
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
💚 پیامبر اکرم (ص) :
بنده ای که مطیع
❤️پدر و مادر و پروردگارش باشد،
روز قیامت در بالاترین جایگاه است💙
📚کنز العمال، ج 16، ص 467
✍استاد فاطمی نیا :
اى جوان عزيز كه به دنبال سير وسلوك مى باشى ، تو هنوز با پدر و مادرت تند هستى ، به ديگران پرخاش مى كنى ، آن وقت انتظار دارى سالك الى الله هم بشوى ؟
اگر ملا حسين قلى همدانى (ره) هم از قبر بيرون آيد و استاد سير وسلوكت شود ، اگر عاق والدين باشى ، به جايى نمى رسى !
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh