#رمان
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_هفتم
مطمئنم بودم هرکاری برام میکنه.
يا چيزي برام ميخره... تمام توانش همين قدره؛ علي الخصوص زماني که
فهميد باردارم... اونقدر خوشحال شده بود که اشک توي چشم هاش جمع شد... ديگه
نميگذاشت دست به سياه و سفيد بزنم... اين رفتارهاش حرص پدرم رو در مي آورد...
مدام سرش غر مي زد که تو داري اين رو لوسش مي کني. نبايد به زن رو داد... اگر رو
بدي سوارت ميشه؛ اما علي گوشش بدهکار نبود. منم تا اون نبود تمام کارها رو مي
کردم که وقتي برمي گرده با اون خستگي، نخواد کارهاي خونه رو بکنه. فقط بهم گفته
بود از دست احدي، حتي پدرم، چيزي نخورم و دائم الوضو باشم... منم که مطيع
محضش شده بودم... باورش داشتم...
نه ماه گذشت... نه ماهي که براي من، تمامش شادي بود... اما با شادي تموم نشد
وقتي علي خونه نبود، بچه به دنيا اومد...
مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادي خبر تولد نوه اش رو بده، اما پدرم وقتي فهميد بچه
دختره با عصبانيت گفت: البد به خاطر دختر دخترزات مژدگاني هم مي خواي؟
و تلفن رو قطع کرد. مادرم پاي تلفن خشکش زده بود و زيرچشمي با چشمهاي پر
اشک بهم نگاه مي کرد. مادرم بعد کلي دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت... بيشتر
نگران علي و خانوادهاش بود و مي خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها
و برخوردهاي اونها باشم. هنوز توي شوک بودم که ديدم علي توي در ايستاده... تا
خبردار شده بود، سريع خودش رو رسونده بود خونه، چشمم که بهش افتاد گريهام
گرفت. نميتونستم جلوي خودم رو بگيرم. خنده روي لبش خشک شد با تعجب به
من و مادرم نگاه مي کرد! چقدر گذشت؟ نميدونم، مادرم با شرمندگي سرش رو
انداخت پايين
– شرمنده ام علي آقا... دختره...
نگاهش خيلي جدي شد. هرگز اونطوري نديده بودمش، با همون حالت رو کرد به
مادرم... حاج خانم، عذرمي خوام؛ ولي امکان داره چند لحظه ما رو تنها بذاريد؟
مادرم با ترس در حالي که زيرچشمي به من و علي نگاه مي کرد رفت بيرون...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توي بغلش، ديگه اشک نبود. با صداي بلند زدم زير گريه،
بدجور دلم سوخته بود
– خانم گلم... آخه چرا ناشکري مي کني؟ دختر رحمت خداست... برکت زندگيه... خدا
به هر کي نظر کنه بهش دختر ميده، عزيز دل پيامبر و غيرت آسمان و زمين هم دختر بود.
#ادامه_دارد ...
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
°♤ @shamimzohor ♤°
فرشته های گل بفرمایید این هم پارت شش و هفت
تقدیم به نگاه زیبا تون 😉🌻
نظر یادتون نره😇🌱
هدایت شده از دخٺــࢪاننــوࢪ)!
پرداخت داریم😍☁️
آمار فعلی: 291🍃
آمار هدیه: 310💫
@nooran113
هدایت شده از بنر جدید
شروعتایمتبادلاتخوشجذب
رایحه😍✨
ادمینتبادلتونمیشم🖐🏽🙂
آمارتون+50باشه😻✨
کانالتونمذهبیباشه🖐🏽🙂
جذبامبستگیبهبنرتونداره🖐🏽🙂
روزی100جذبو
هفتهای1000جذبهمداشتم🖐🏽😻
بیشاز3سالسابقهدارم😌✌🏻
بانامهایفاطمهومیخک💚🌿
جهتشرکتدرتبادلاتپیامبدین👇🏻✨
@miss_Fati4
اینفووشرایط👇🏻🙂
https://eitaa.com/joinchat/1974862007C435192275d
هدایت شده از پنجشنبه¹
《🌹♡بِسمِ الله الرَحمَن الرَحیم♡🌹》
امروز یه کانال برات آوردم که هرچی از فعالیتش بگم کم گفتم
پر از پروفایل چادری
استوری چادری
بیوگرافی مذهبی
تم های مذهبی
چالش های یهویی و راندی
تازه🤭
اینجا اگر توی چالش برنده نشی بازم جایزه میگیری🤩🎁
اگر میخوای چالش امروزش رو از دست ندی سریع توش عضو شو🏃🏻♀🏃🏻♀🏃🏻♀
لینکش این زیره👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1252851892C977229eb79
ورود پسر ممنوع❌
دخترا همه عضو شدید؟
بپاکم؟🤨
هدایت شده از پنجشنبه¹
بسم ࢪب القلب . . .♥️-
-😁📿
پرطرفدارترین ڪانال دخترای چادرے رسید🏃🏾♀🛴✨
دخترانی از جنس چادر خاڪے¡؞
••👋🏻
https://eitaa.com/joinchat/1075380292Cc259963d66
استوری و عڪس هاۍ چادریمون رسییید😌🌸¡
سریع بیا و پروفایلت رو عوۻ ڪن😍🛴👐🏿:))
#بَچههـٰـاۍڪوچہپُشتۍروهَمصِداڪُنید😂🦭..
هدایت شده از پنجشنبه¹
هدیه 1 میلیــــونی😱❗️
وای خدا باورم نمیشه 😱😱
عکسو باز کن تا توهم باور کنی:)❗️
https://pay.eitaa.com/v/?link=FB9dY
فقط برای 1 نفر😱❗️
در کانال زیر😱❗️
https://eitaa.com/joinchat/664404139C00b819d0ab
هدایت شده از پنجشنبه¹
یه کانال آوردم براتون مخصوص دخترای مذهبی😍😊
کانالی که همچی توش داره🤩
#پروفایل
#فانتزی
#رفیقونه
#والپیپر
#استوری
#نقاشی
#خـدا
#مهدوی
#حرم
#کربلا
#شهیدانه
#تلنگرانه
#نظامـی
#انگیزشی
#بـیـو
#دلنوشته
#حدیث
و خیلی چیزهای جذاب دخترونه دیگه
زود بدو عضو شو😉
وگرنه پشیمون میشی😊
اینم لینکش😍😍👇👇👇👇
@dokhtarounehkhas
@dokhtarounehkhas
@dokhtarounehkhas
هدایت شده از پنجشنبه¹
ممنون دکتر خسته نباشید.رفتم اینارو به هیراد گفتم.
رفتم نمازخونه بیمارستان کلی با خدا درد دل کردم
[خدا یا..
کیانو..
به ما..
ببخش..
قل میدم..
هیچوقت..
فراموشت..
نکنم..
تو فقط..
کیانو..
به همگی..
ببخش]و....
45دقیقه بعد 🪂🥌
یک ربع مونده بود..
خدایا لطفاا😪یک ربع گذشت
دکتر رفت اتاق یه نفسی کشید و اومد بیرون ..
سارا:اقای دکتررر توروخدا بگید چیشدهههههه☹️💔
فرزانع سارا رو کشید اینور.
دکتر:من بهتون ...
دکتر نگفته بود من گفتم یا حسیننن خدایاااا کیانو ازمون گرفتی!!!!!:)💔💔
💔ابجیش:نهههههه خدایا نههههه💔😪
دکتر:قضیه اونجور ک فکر میکنید نیست😐!
*میخوای بدونی قضیه چیه،؟*
جوین بده✅💜
@roomman
هدایت شده از پنجشنبه¹
سلامـ❤️
کانالمون از این دوتا دلبر فعالیت دارهـ😍
پست و استوری هاشونـ💛🐥
خبر های جدیدشونـ💚🐍
کلی ادیت ازشونـ❤️🐙
خصوصیاتشونـ💜🦄
تصور و رمانـ💙🦋
فال ازشونـ🧡🦊
و....
اگه دوستشون داری عضو شو...🌚🌸
اینم لینکشـ👇🏻
https://eitaa.com/Romandarksan