#معرفی_کتاب📚
#کتاب: #چشم_روشنی
#نویسنده: #کوثر_لک
#برشی_از_کتاب📚[نوش جان کنید☕]
یک وقت هایی کنارش توی ماشین🚘 می نشستم و تفننی رانندگی می کردم.
هر دو بار خودش کنار دستم نشسته بود.
جالب اینکه بعد از تصادف، که اکثراًمردها اوقات شان حسابی تلخ می شود. مرا با آرامش فرستاد خانه و خودش کار ماشین را انجام داد.
می گفت دوست ندارم تو با نامحرم هم کلام شوی.
#پویش_مطالعاتی_شمسه
#چشم_روشنی
@shamseh8
#یک_قاچ_کتاب 📚
#کتاب: #چشم_روشنی
#نویسنده: #کوثر_لک
یک وقت هایی کنارش توی ماشین می نشستم و تفننی رانندگی می کردم.
هر دو بار خودش کنار دستم نشسته بود.
جالب اینکه بعد از تصادف، که اکثراًمردها اوقات شان حسابی تلخ می شود. مرا با آرامش فرستاد خانه و خودش کار ماشین را انجام داد.
می گفت دوست ندارم تو با نامحرم هم کلام شوی...
💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱
🌐 شمسه را در شبکههای اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید
#پویش_مطالعاتی_شمسه
#چشم_روشنی
📍@shamseh8
#معرفی_کتاب📚
#کتاب: #چشم_روشنی
#نویسنده: #کوثر_لک
#برشی_از_کتاب 📚[نوش جان کنید☕]
سید حسین بیست روزه بود که از خانه مادرم بر گشتیم خانه خودمان. هنوز از راه نرسیده تب 🤒 و لرز شدیدی کردم. به حدی که سید جواد؛سید حسین را سپرد به همسایه روبه رویی مان تا خودش حواسش به من باشد. حتی آن شب به مادرم هم زنگ نزد. خبر داشت که مهمان دارند. از پاشویه تا سوپ🍜 درست کردن را خودش از شب تا صبح تنهایی انجام داد.
💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱
🌐 شمسه را در شبکههای اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید.
#کتاب_بخوانیم.
#کتاب_خوب_بخوانیم.
#موسسه_فرهنگی_تربیتی_مدرسه_عشق🍃
@shamseh8