(راز بقا)
روزی که سرنوشت جهان را نوشتهاند
راز بقا ، به شهپر عنقا نوشتهاند
درک وجود و کشف طبیعت چو بد مُحال
این قصه را به شیوهی انشا نوشتهاند
آگه نگشتهاند چو بر کُنهِْ کائنات
یک نکته با اشاره و ایما نوشتهاند
سوی کمال ، ره چو نبردند سالکان
رمز کمال را ، به معمّا نوشتهاند
دانشوران ز جمع علوم جهان فقط
هنگام امتحان ، الف و با نوشتهاند
از قدر آفرینش حق کم نمیشود
ننوشتهاند اهل قلم ، یا نوشتهاند
نام و نشان هستی و سرفصل این حدیث
بر کهکشان به خط چلیپا نوشتهاند
با کِلک مژّه، خون دل غمنصیب خویش
خونیندلان به لالهی حمرا نوشتهاند
غمنامهی شکستهدلان را به لوح عدل
بر طاق سرشکستهی کسرا نوشتهاند
یک قطره از حکایت دریا دلان عشق
صاحبدلان ز یونس و دریا نوشتهاند
از حسن یوسف است همه ماجرای مصر
تقصیر اگر ز عشق زلیخا نوشتهاند
نور جبین ز طاعت حق بود و زآن فروغ
اعجاز موسی و ید بیضا نوشتهاند
برهان خالق ازلی ، بهر منکر است
آنجا که شرح خلقت عیسا نوشتهاند
افسانهی جنون که ز مجنون بوَد بهجای
ز افسون حجب و عفت لیلا نوشتهاند
مسحور چشم اوست دل عارفان دریغ
عشاق ، وصف نرگس شهلا نوشتهاند
روی تو مصحف است و ز آیات حسن تو
یک آیه بر صحیفهی دلها نوشتهاند
مقصود، درک فیض صباح است و ذکر دوست
آن نشئه کز صبوحی و صهبا نوشتهاند
محکوم راندنیم همه از بهشت عدن
حکم ار به نام آدم و حوّا نوشتهاند
از رنجِ تن چو همره تنها نرفتهایم
ما را ز جمع قافله ، تنها نوشتهاند
این قصهها که ترجمهی غصهها بوَد
بر اعتبار مردم دانا نوشتهاند
جز هجر دوست (شمس قمی) را نشد نصیب
روزی که سرنوشت جهان را نوشتهاند .
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
(السّلامُ عَلَيكَ يَا بَقيةاللهِ فِی اَرضه)
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(جام فراغت)
گر عارفان به قبله ی فیض تو رو کنند
زاشک بصر طهارت و از خون وضو کنند
آنانکه آب چشمه ی حیوان چشیدهاند
از لعل نوش او ، طلب آبرو کنند
عکساش به روی آینه ظاهر نمیشود
آیینه را به آینه ، کی رو به رو کنند
دلمردگان که از نفساش زنده میشوند
کی معجز مسیح ، دگر آرزو کنند
عشاق را به نزد رقیبان ، خجل مکن
کز بیم طعنه گریه نهان در گلو کنند
رندان کجا کنند به یک ساغر اکتفا
گر صوفیان علاج خمار از سبو کنند
دردیکشان که طالب جام فراغتاند
در پیشگاه پیر مغان ، جستجو کنند
اهل ریا شوند ز جرم و گناه ، پاک
با می اگر غبار گنه شستشو کنند
(شمس قمی) چو طالب فیضاند عارفان
باید به خاک درگه محبوب ، رو کنند
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
(خون ِ دل)
چو اشکِ شمع که در شام تار میریزد
گهر ز دیده ی شب زنده دار میریزد
به شب غبار گنه زآب دیده باید شست
کز اشک پاک سحر، این غبار میریزد
بوَد ز چشم ستمبین من که در همه عمر
سرشکم از ستمِ روزگار میریزد
دلم شکسته و گردون شهاب ثاقب خود
به سرشکستگیام، طفل وار میریزد
زمانه زرگر عیّار شد که بار دغل
در آلیاژ به جای عیار میریزد
فریب نرد وفای بشر مخور ای دل!
که طاس کذب و ریا در قمار میریزد
نهاده شیخ ز سجّاده دام و بر سر آن
ز سُبحه، دانه به صید شکار میریزد
زهی صداقت ساقی که بادهای جانبخش
فزونتر از همه بهر خمار میریزد
به زندگی نکند گر وفا بوَد چون خار
گُلی که یار، به سنگ مزار میریزد
ز دیدگانم اگر خون چکد عجب نبُوَد
که خونِ دل بوَد از جور یار میریزد
ز سوز دل بوَد اشکم به وفق آتش و آب
ز کوه آتش اگر آبشار میریزد
ز سنگ فتنهی اطفال جنگجوی جهان
ز شاخ صلح و صفا برگ و بار میریزد
ز تیزچنگ عقابان جانشکار بشر
کبوتران وفا... جانسپار میریزد
چگونه غم نخورم چون خدنگ استعمار
به قتل نوع بشر، مرگبار میریزد ؟
بگو به گوهریان پربهاست اشک یتیم
کز ابر دیده، دُرِ شاهوار میریزد
به حال خارکن رنجدیده خون گریم
که خون ز پنجهاش از جور خار میریزد
فدای مَرد هنرور که خوشتر از ژاله
عرق ز عارض او وقت کار میریزد
پُر است کاسهٔ صبرم ز جور خلق و کنون
چو جنبشی کنم از هر کنار میریزد
ز طبع سرکش و آتشفشان (شمس قمی)
به جان دشمن ملّت شرار میریزد .
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
#سنگ
بس خوردم از فلاخن این روزگار ، سنگ
شد از شکیب و طاقت من شرمسار سنگ
در سنگلاخ غم ، دلم آیینهسان شکست
زد بر دلم چو طفل جهان بیشمار سنگ
تا کوبدم به ضربهی جور و ستم، جهان
در نُهْ رواق چرخ ، نمود احتکار سنگ
بیش از شهاب ثاقب هفت آسمان خود
هر شب فلک نموده به فرقم نثار سنگ
هستم درختِ مُثمر گیتی که طفل دهر
از بهر میوهام زده بر برگ و بار سنگ
اشجار بیثمر ز حوادث ، مصون ترند
کی بید را زنند اَبَر شاخسار سنگ ؟
سنگ آفت نُمُوّ گیاه است زین سبب
ای اَبر غم! به کِشتهی عمرم ببار سنگ
دمساز اهل زهدِ ریا ، چون نشد دلم
زآن قوم سفله میخورم از هر کنار سنگ
ترسم ز شرم ، آب شود در زمین رَود
گر بشنود جفای دلِ سخت یار سنگ
باشد دل شکسته دلان ، خانهی خدا
در ظاهر است خانهی پروردگار سنگ
هرچند سنگ فتنه، دلِ ما شکسته است
گاهی بوَد مفید ، سرانجام کار سنگ
بر بیستون نگر که ز شیرین و حسن او
فرهاد را بوَد به جهان ، یادگار سنگ
اصحاب فیل را که ابابیل کُشته است
بُد حربهاش به معرکه ی کارزار سنگ
کامل شود طلا به دل سنگ زآن سپس
تعیین کند خلاصه ی بار و عیار سنگ
زر پُر بهاست لیک به سنگش محک زنند
قیمت شود گهر چو بیاید به کار سنگ
زآن بوسهها که بر حجر کعبه میزنند
دارد به نزد درّ و گهر ، افتخار سنگ
خواهی جزای سعی و عمل، باش استوار
در آسیا بدین سبب است استوار سنگ
در راه سعی و کار ، مشو نا امید اگر
از دست طعن خلق ، خوری صدهزار سنگ
چرخد بهروی سنگِ سرم چرخ عمر، چون
بر ساعت دقیق ، بوَد اعتبار سنگ
جایی که میفشاردم اندوه زندگی
غمگین نیام گرَم فشرَد در مزار سنگ
(شمس قمی) چه غم که پس از مرگ تا اَبد
بر سینهام نهند ، دو صد کوهسار سنگ
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
(شهید مطهری)
صیاد کفر ، بهر فنای مطهری
زد تیر کین به بال همای مطهری
بار دگر ، معاویه بر قتل مرتضى
فرمان بداد و خواست فنای مطهری
دژخیم بت پرست ز تیر جفا درید
قلب سليم و قبله نمای مطهری
در این بهار معدلت انقلاب دین
بنگر خزان نخل رسای مطهری
بر آرزو رسید و شهادتنصیب شد
کاین بود اصل فرضیههای مطهری
اصل مطهر آورد این میوهی طهور
رحمت به اصل طهر نیای مطهری
مرد جهاد بود و مجاهد كز اجتهاد
کس نارسیده است به پای مطهری
فقه و اصول و فلسفه و منطق و بيان
بُد شمهای ز لفظ هجای مطهری
لطف بیان و نرمش گفتار نغر او
بودی نشان ز لطف و صفای مطهری
گریان نشد ز مرگ جوانش امام ليک
گریان شد از فجیع ـ رثای مطهری
بر دشمن منافق و فرصت طلب بگوی
تا ترک سر کند به سرای مطهری
خفاش کور باطن و حاسد روا بود
گردد فدای شمس ِ لقای مطهری
اُف بر تو ای مگس که ازین عرصه غافلی
ای بی خبر ، ز فرّ همای مطهری
مرگ و حيات بهر شهیدان مساوی است
فرقی مدان به جشن و عزای مطهری
خون داد و با شهادت سرخ آبرو گرفت
سودا ببین و بیع و شرای مطهری
همچون شهید کرببلا شد شهید حق
شهر قم است کرب و بلای مطهری
همبستگی و وحدت اسلام شد فزون
با مرگ سرخ شرک زدای مطهری
من تسلیت نگویم و این نیست مرثیت
کاین تهنیت بوَد به خدای مطهری
زیرا که این شهادت خونین انقلاب
ذکر مؤبد است برای مطهری
تبریک (شمس قم) به حضور امام باد
آن اوستاد و راهنمای مطهری
چون مرگ اوست مژدهی آغاز زندگی
در سایهی امام هدای مطهری
شادروان سید علیرضا شمس قمی
اردیبهشت 1358
#شمس_قمی
@shamseqomi
(شراب کهنه)
به بحر زندگی ، عاقل تأمل میکند پیدا
گهر از حلم در دریا ، تکامل میکند پیدا
بکش در آسیای صبر ، بار خدمت مردم
که زیرین سنگ، عنوان تحمل میکند پیدا
ز کم علمی بُوَد غوغای اطفال دبستانی
سبوی نیمه پُر بر دوش غلغل میکند پیدا
من از افراط و تفریط شتا و صیف دانستم
میانه رو ، بهارآسا ، تعادل میکند پیدا
میان عِلم و ثروت نسبتی معکوس میباشد
بری گردد ز علم آنکو ، تموّل میکند پیدا
بَرد مالک ، حصول دسترنج برزگر ، زیرا
کند زاغ آشیان هرجا که بلبل میکند پیدا
بشر زآغاز خونخوار است و خونریز است تا پایان
که شیر اوّل بود خون و تبدّل میکند پیدا
سَحر دزدِ گرانخوابی ، زند راه سحرخیزان
ز سارق، محتسب این دم تغافل میکند پیدا
بنای ظلم را نبوَد بقا ، ور هست پولادین
ز سیل اشک مظلومان ، تزلزل میکند پیدا
به یُمن عصمت یوسف، زلیخا گشت نام آور
بلند آوازگی را ، بلبل از گل میکند پیدا
غم دل با دل خود گو ، مدد از همّت خود جو
که روشندل به سعی خود توکل میکند پیدا
وطن ، از انقلاب فکر گردد رونقش افزون
زمین، حاصل فزون از یک تحول میکند پیدا
کم و بسیار کالا ، نرخ را بسیار و کم دارد
سخن کم گو که بسیارش تنزل میکند پیدا
شراب کهنه دارد نشئهای دیگر که (شمس قم)
به یاران کهن ، طبعش تمایل میکند پیدا...
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi