#سحر
#ماه_خدا
#رمضان_المبارک
(دعای سحر)
سحــر شـوریـدگی بسـیار دارد
دعـایش، خــاطِــرات یــار دارد
پـــدر بــود و نـــوای دلنـوازش
کــه در گـوشم نــوای تــار دارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(مناظرهی ماه و خورشید)
گفت روزی مَه به خورشید جهان
من ز تو زیباترم در آسمان
پاسخش خورشید گفت ای ماه من!
روز و شب هستی تو در همراه من
چون که هستی پارهای پیکرم
پس جَدل با من مکن ای دخترم!
چهرهات را من نمایان کردهام
من تو را ماه درخشان کردهام
روز را خود صبح دولت دادهام
شام را بر تو حوالت دادهام
گر نتابم من به روی ماه تو
بیگمان کاهم ز قدر و جاه تو
ماه گفتا گرچه دارم از تو نور
هستی اما از کمال من به دور
من به شبها روشنایی میدهم
بر زمین قدر و بهایی میدهم
جزر و مَدّ آب دریا از من است
از مزایایم زبانم الکن است
چون جدال مِهر و مَه بالا گرفت
خودپرستی، صورت معنا گرفت
ناگهان آمد زمین در آن میان
گفت ای خورشید و ماه مهربان!
من زمینم زندگی روی من است
زندگانی، در ترازوی من است
ما همه مصنوع دست ایزدیم
هر یکی از بهر کاری آمدیم
قدر ما بر هیچکس پوشیده نیست
خودستایی مطلقا سنجیده نیست
گر نباشد هر یکی از ما سه تن
حاصلش شیریست اما بی بدن
با همه احوال ما هر یک جدا
مثل انگشتان دستان شما...
جمع اگر گردیم دور هم، دمی
جملگی گردیم مشت محکمی
گر جز این باشد درین دنیای دون
میشویم از خودپرستی سرنگون
آری آری هر که آمد در جهان
چندروزی بیش نبود میهمان
پند (ساقی) را شنو ای هوشیار
تا نگردی بر غرور مَه، دچار
قصهی خورشید، با ماه و زمین...
میکند درک آنکه باشد نکته بین.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1371
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#بیرق_عشق
عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت
پرتوی نیز ز خود بر دل عشاق انداخت
زندگی بی مدد عشق، به هم میریزد
که به سختی بتوان بار دگر، آن را ساخت
همتی کن به ره عشق و دلت را دریاب!
آنکه بیعشق کند سر بهجهان خواهد باخت
عشق، وادی جنون است و توان میخواهد
آتش عشق چه دانی که بسی سینه گداخت
عشق، دریای عظیمیاست که با زورق عقل
نتوان هیچ به این بحر معما پرداخت
بیرق عشق، بیفتد به کف عاشق اگر
میتواند به بلندای جهانش افراخت
تا مبادا که بمانی عقب از توسن عشق
با سمند دل و با رخش جنون باید تاخت
عشق نوریاست که بر سینهی عاشق تابد
تا دهد آینهی تیرهی دل را، پرداخت
غافل از چهرهی شیطان مشو در قامت عشق
کن توکل به خدا تا بدهد بر تو شناخت
هر که از دور شود خم به برت، آگه باش!
که کمان تا نشود خم، نتوان تیر انداخت
باش هشیار، مبادا شکنی قلب کسی
خرّم آن دل که به الفت دل خلقی بنواخت
نشَوی غافل و مانَد ز تو دِینی به جهان
که اجل آید و هرگز نتوانی پرداخت
(ساقیا)! عشق، کدورت نپذیرد هرگز
عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1399
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(نثار روح تمام مادران آسمانی صلوات)
#بحر_فیض
آنکه باشد مظهر لطف و کرامت مادر است
آنکه باشد مصدر مهر و عطوفت مادر است
آنکه باشد آیت جود و سخا ، بذل و عطا
آری آری بحر فیض و ابر رحمت مادر است
آنکه باشد مهربانتر از جمیع بستگان
الگوی صبر و گذشت و استقامت مادر است
آنکه باشد در ره اکمال فرزندان خویش
همچو بیچاره پدر، درگیر زحمت مادر است
آنکه باشد یار و همدوش پدر در زندگی
تابع تقدیر و تسلیم مشیت مادر است
آنکه بیدار است هرشب با مشقت تا سحر
تا مگر خوابند اطفالش به راحت مادر است
آنکه خواهد تا نگرید کودک شیرین زبان
همچو گل خندد بهرویش از محبت مادر است
آنکه باشد لوحهی ایمان و احسان و خلوص
بلکه باشد اسوهی تقوا و عصت مادر است
آنکه محنتها تحمل میکند در زندگی
تا نبیند کودکان در رنج و محنت مادر است
آنکه سختیها کشد از بهر اطفال عزیز
با بسی غمخواری و صبر و متانت مادر است
آنکه بیند بی وفایی از عزیزانش ، ولی...
بر زبان جاری نمیسازد شکایت مادر است
آنکه در هر محنت و رنج و تعب، بیچون و چند
دارد از قسمت به هر حالت رضایت مادر است
آنکه عمری ساخته با بیش و کم بهر معاش
با نجابت یا مناعت یا قناعت مادر است
آنکه باشد حسن خلقش رشک گلزار جنان
وآنکه باشد زیر پایش باغ جنت مادر است
آنکه شد با جانفشانی (ساقی) اطفال خویش
تا کند سرمستشان از جام همت مادر است
آنکه بعد از مرگ او رفت از دل ، آرام و قرار
بلکه بنشانده به دل، داغش ز فرقت مادر است
باری آنکو بینهایت برده رنج از بهر طفل
در عوض اجرش بوَد تا بینهایت مادر است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اُمّالمؤمنین حضرت خدیجةالکبری)
#عزای_خدیجه
مـانده فلـک محــو در عطـــای خدیجه
حـاتـمِ طـِی، مـات در سخـــای خدیجه
همسر پیغمبــر اسـت و مفخــر نسـوان
بـَهبَـه ازیـن قــــدر و اعتـــلای خدیجه
حضرت زهرا که هست مظهــر عصمت
هسـت ز دامــــان بــا حیــــای خدیجه
در کـرم و صـدق و بــاوفــایی و همـت
نیست کسی که رسد به پـــای خدیجه
هسـتی خــود را نهــــاد در ره اســـلام
تـا کــه جهـــانی شـود گــــدای خدیجه
رفت به مـــاه خــــدا به نـــزد خـداوند
گشت خمــوش آوخــا نــــوای خدیجه
حضرت زهـــرا نه، بلکه خلق مسلمــان
داد ز کـف، ســایــه ی همــــای خدیجه
شرح مقــامش همیـن بُــوَد که پیمبـــر
نـــدبــه کنـد در غــــمِ عــــزای خدیجه
جنــة الاعلیٰ کـه هست مــأمـن نیکــان
گشت بـه پـاس سخـــا ســزای خدیجه
بـیخــرد آنکــو نکــرد درک مقـــامـش
مفتخـــر آنکـــو شــد آشـــنای خدیجه
داری اگـــر حــاجتــی، بـــدون تــأمــل
بــا دلــی آگــــاه، زن! صـــدای خدیجه
هــر گــرهـی را بکنـد بـــاز بــه عــالــم
دسـت سخـــا و گــــرهگشــای خدیجه
(ساقی) غمــدیده زین مصیبتِ عظمــا
تسـلـیــتی گفــت در رثـــــــای خدیجه
گرچه زبــانـم بـوَد به وصـف وی الکـن
هسـت امیـــدم بـــوَد رضـــای خدیجه
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1379
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
"أخبَثُ المَكاسِبِ ، كَسبُ الرِّبا"
#ربـــا
روزگاری مردمان رو به راهی داشتیم
بر فرامین خداوندی نگاهی داشتیم
اندک اندک دور گشتیم از فرامینِ اِلاه
نیست فرقی دیگر امروزه میان راه و چاه
ظاهراً جمله مسلمانیم و دَم از حق زنیم
باطناً از نفس شیطانی ، دمِ مطلق زنیم
با حرام زندگانی ، خو گرفتیم ای خدا...
از حلالت اندک اندک رو گرفتیم ای خدا
رزقمان آلوده گشته با ربا و با نزول
مِهر تابان مسلمانی ما ، کرده افول
پایهی ایمان، تزلزل یافت از مالِ حرام
کشور اسلام شد ویرانه از فسقِ مدام
گرچه گفتی در کلام الله از قبح ربا
نیستیم اما به احکام الهی ، آشنا
بانکها امروزه ترویج رباخواری کنند
این مسلمانپیشگان، ابلیس را یاری کنند
دیرکرد و کارمزد و بهره و سود سهام
با رباخواری ندارد فرق و میباشد حرام
این سکوت اولیای دین و مذهب بیگمان
میفزاید بر چنین ترویجِ بیدینیِ مان
کشور اسلامیِ ایران و جنگِ با خدا ؟
پس چه فرقی هست بین فاسقین و اتقیا
گفت پیغمبر هرآنکس که رباخواری کند
گوییا در کعبه با مادر ، زناکاری کند
نه به یکبار این عمل باشد که بل هفتاد بار
کرده با مادر (زنا) آگاه باش ای هوشیار
حاصل مال ربا ، بی بندوباری میشود
دینمداری با رباخواری شعاری میشود
چون مسلمان با ربا ناچار میگردد عجین
رخت میبندد شریعت از میان مسلمین
غیرت و حجب و حیا از پایه ویران میشود
بی حجابی و فساد و فسق ، بنیان میشود
گر سپرده میگذاری اینزمان در بانکها
بیگمان ، هستی شریکِ دشمنانِ با خدا
نیست فرقی آنکه میگیرد ربا ، یا میدهد
توأمان است این کبیره چون خدا فرموده رد
کرده عنوان ربا ، تغییر اگر چه در کلام
این کلاه شرعی است و بیگمان باشد حرام
ای دریغا غافل از فرمان یزدانیم ما
ظاهراً هرچند اهل دین و قرآنیم ما
پس به خود آی ای مسلمان و دمی اندیشه کن
شعر (ساقی) را به گوش آویزه تا همّیشه کن .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اَلنّجــٰـاةُ فِـی الصـّـدق)
#حیلت
کسی که با همه از روی حیله میسازد
منافقیاست که با شیله پیله میسازد
چو نیست خوی پسندیدهای در افکارش
بنای مِهر، ز خشتِ رذیله میسازد
به پایکوبی خود آنچنان شود سرمست
که در خیال خود از خود جمیله میسازد
به پای خویش بیفتد درون بند بلا
از آنکه از سر حیلت، شلیله ۱ میسازد
اگرچه رشتهای از سیم و زر به هم دوزد
وگرچه پارچهای از ملیله میسازد ـ
بوَد چو کرم نحیفی که در تمامیِ عمر
به شوق رَستنِ از بند، پیله میسازد
چنانکه نیست در او فهم و درکِ آزادی
خری بوَد که به کنج طویله میسازد
به ذهن کوچک خود از بسیط این گردون
جهان خویش به معیار تیله میسازد
به دیو نفس نبندد دل آنکه از سرِ صدق
رها وجودش را ، از عدیله ۲ میسازد
نظر به سیلوی گندم، کجا کند آن کس
که از مناعت و عزت، به کیله میسازد؟
پلنگ عزت را ، کس ندیده از ناچار
که با الاغ و گراز و کلیله میسازد
به عِلم کوش! که جاهل، ز فرط نادانی
به وقت کِشتن، با مُستحیله ۳ میسازد
به جای آنکه بجوید گل از گلاب اما
به بوی نعنا ، یا ، شنبلیله میسازد
اگر که عِلم بوَد نافع بشر، عِلم است
که بر تعالیِ انسان، دلیله ۴ میسازد
به اصفهان گذری کن ببین که شیخِ بها
به جوش، گلخنی از یک فتیله میسازد
اگر که علم و عمل شد قرین هم ، عالِم
به نفع خلق ـ ز عِلمش ـ وسیله میسازد
شود مراد و ، جهانی مرید او گردند
که هر کجا که بخواهد قبیله میسازد
بیا بهصدق، سخن گو که (ساقی) دلخون
بنای زندگی از این رَسیله ۵ میسازد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ ـ کلافی از نخ ، ریسمان
۲ ـ دیو ، همزاد آدمی
۳ - غیرممکن، زمین لم یزرع
۴ - راهنما ، راه روشن
۵ - رساله