eitaa logo
کانال اشعار شمس (ساقی)
565 دنبال‌کننده
272 عکس
9 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
(مُحرّم) یارب! چرا که شیعه سیه‌پوش و مضطر است این ویل‌ و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟ این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟ این آهِ جان‌گداز، که سوزد تن جهان در افتراقِ کیست که جان‌ها در آذر است؟ در این طلوع غم چه پیامی‌ست کاین‌ چنین در خون نشسته پهنه‌ی گردون اخضر است؟ آری...! کدام ماہ بوَد کز الیم آن خَلقی عظیم ازین غم عظما مکدر است؟ آمد ندا ز هاتف غیبم که بی خبر ! ماهِ عزای زادہ‌ی زهرای اطهر است ماهی که روی نیزہ، سرِ شهسوار عشق قرآن به لب، ز نغمه ی اللّهُ اکبر است ماهی که دست ظلم و جهالت ز بغض و کین آغشته بر قِتالِ عزیزان حیدر است ماهی که تیر حرمله، آن رذل روسیاه نقش گلوی نازک شش‌ماهه اصغر است طفلی که روی دست پدر  بال و پر زنان چون مرغ نیم بسملِ در خون شناور است هفتاد و دو ذبیحِ سرافراز و باوفا در خون تپیدہ بهر حسین دلاور است هفتاد و دو ستارہ‌ی تابان مَعرفت روی زمین فتادہ که عالم منور است آری چنین مهی‌ست که نقشش به کِلک عشق بر بوم آسمانِ دو عالم مصوّر است ماهی که روسیاهی آن بر زغال ماند ماهی که روسپیدی آلِ پیمبر است دستِ طلب، بلند کن ای شیعه! کز کرم در دست اوست هرچه از ایزد مقدر است گر قرن‌ها گذشت از این ماجرای شوم تا روز حشر، شیعه ازین داغ، مضطر است ای روزگار...! اُف به تو کز دست جور تو کام جهان، همیشه نصیب ستمگر است اما نماندہ ظلم به پا گرچه این جهان ناکس‌پرست بودہ و نامردپَرور است (ساقی)! چه‌سان زنم رقم شرح کربلا وقتی‌که خون ازین غم عظما به ساغر است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 @shamssaghi
(آوای غم) باز، آوای غم انگیز عزا آيد به گوش این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش آمده ماه مُحرّم ، ماه سوز و اشک و آه ماه سرهايی كه شد از تن جدا آيد به گوش بانگ «هَل مِن ناصِراً یَنْصُرْنی» از سوی حسین با دلی خونین ز دشت کربلا آید به گوش آهِ هفتاد و دو يار باوفا از کربلا همنوا با آن شه گلگون‌قبا آيد به گوش باز آوای فغان و ناله و سوز عطش از گلوی تشنگان نینوا آيد به گوش باز از لب‌های عطشان و گلویی پر ز خون ناله ‌های اصغر شیرین‌لقا آید به گوش باز آواى اباالفضل آن علمدار حسين با نواى ادرک ادرک يا اخا آيد به گوش باز آواى تلاوت، با نوایی آتشین از سری بی تن ز عرش نيزه‌ها آيد به گوش باز آه جان‌گداز و سينه سوز اهل‌بيت از شقاوت‌های خصم بی‌حيا آيد به گوش باز آواى يگانه راوى دشت بلا... زينب آن غمپرور آل عبا آيد به گوش بی‌گمان از کربلا بر خلق عالم یکصدا قصه‌ی زیبایی بی انتها آید به گوش تا شود سرمشق بر ابنای آدم در جهان شرح آیات شریف «انما» آید به گوش بس غم‌انگیز است این ماه مُحرّم گوییا های‌های گریه از سوی خدا آید به گوش جام (ساقی) پر ز خون گردید از جام بلا بانگ نوشانوش آل مصطفا آيد به گوش. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 @shamssaghi
(استغاثه‌ی حُرّ بن یزید ریاحی) حسین جان این منم حرّ ریاحی که فارغ گشتم از جهل و تباهی قبولم می‌کنی ای شاہ عطشان! که بیرون آمدم از جمع عدوان؟ قبولم کن که مدیون تو هستم چنان‌که آب، بر روی تو بستم شنیدم تا که «هل من ناصرت» را به پای دل، به سویت بی محابا دویدم تا که باشم در رکابت قبولم کن که غرقم در انابت تو‌ که نور دوچشم حیدرستی گلی، از گلشن پیغمبرستی تو که آموزگار عالمینی!... قبولم کن که گردیدم حسینی فدایت می‌کنم این جانِ خسته مکن شرمنده‌ای را ، دلشکسته اگرچه دل‌شکستن از تو دور است سزای مردمان گنگ و کور است کسی‌که حق و باطل را نداند همان بهْ، در جهالت ‌ها بماند خود آگاهی که می‌باشم مسلمان مسلمانی که دارد بر تو ایمان چو حقانیتت باشد مسلّم چرا امضا کنم لوح جهنم ؟ بهشت ایزدی، در چنبر توست گل باغ محمد(ص) مادر توست تو ثاراللہ و، سبط مصطفایی تو نور دیدگان مرتضایی تو کشتی نجات عالمینی پناہ بی پناهانی؛ حسینی چه‌سان باید کنون با تو بجنگم حرامی سیرتم، یا اهل ننگم ؟ کسی‌که تیغ بر تو می‌کشاند تمیز حق و باطل را ، نداند اگر با تو ستیزد خوار گردد دچارِ خفّتِ بسیار گردد نبودم سرسپردہ، نزد دشمن همین لطف خدا بوده‌ست با من که اکنون سر نهادم پیش پایت که تا شاید شود جانم فدایت قبولم کن قبولم کن حسین جان! پشیمانم، پشیمانم، پشیمان به شعر (ساقی) دلخون نظر کن ز کوتاهی او، صرف‌ِ نظر کن که دارد از شما چشم شفاعت دعایش را بفرما ، استجابت. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1388 @shamssaghi
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) یارب! چرا که شیعه، سیه‌پوش و مضطر است این ویل‌ و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟ این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟ این آهِ جان‌گداز، که سوزد تن جهان ... در افتراقِ کیست که جان‌ها در آذر است؟ زین آهِ آتشین که کشد شعله بر فلک ... خورشید هم تلألؤش از جنس دیگر است در این طلوعِ غم چه پیامی‌ست کاین‌چنین در خون نشسته پهنه‌ی گردون اخضر است آری! کدام ماہ بوَد کز الیم آن ، خَلقی عظیم ازین غم عظما مکدّر است؟ آمد ندا ز هاتف غیبم که : بی‌خبر ! ماهِ عزای زادہ‌ی زهرای اطهر است ماهی که روی نیزہ، سرِ شهسوار عشق قرآن به لب، ز نغمه‌ی «اللّهُ اکبر» است ماهی که دست ظلم و جهالت ز بغض و کین آغشته بر قِتالِ عزیزان حیدر است ماهی که تیر حرمله، آن رذل روسیاه نقش گلوی نازک شش‌‌ماهه اصغر است طفلی که روی دست پدر، بال و پر زنان ، چون مرغ نیم بسملِ در خون شناور است هفتاد و دو ذبیحِ سرافراز و باوفا ، در خون تپیدہ بهر حسین دلاور است هفتاد و دو ستارہ‌ی تابان معرفت ، روی زمین فتادہ که عالم منوّر است آری چنین مَهی‌ست که نقشش به کِلک عشق بر بوم آسمانِ دو عالم مصوّر است ماهی که روسیاهی آن بر زغال ماند ماهی که روسپیدی آلِ پیمبر است دستِ طلب، بلند کن ای شیعه! کز کرم ، در دست اوست هرچه از ایزد مقدر است گر قرن‌ها گذشت از این ماجرای شوم ، تا روز حشر، شیعه ازین داغ، مضطر است ای روزگار...! اُف به تو کز دست جور تو کام جهان، همیشه نصیب ستمگر است اما نماندہ ظلم به پا گرچه این جهان ، ناکس‌پرست بودہ و نامردپرور است (ساقی)! چه‌سان زنم رقم شرح کربلا ؟... وقتی که خون ازین غم عظما به ساغر است دانم که عرش ‌و فرش، ازین داغ جان‌گداز گویند تسلیت به محمد (ص) شه حجاز سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 eitaa.com/shamssaghi
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) یارب! چرا که شیعه، سیه‌پوش و مضطر است این ویل‌ و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟ این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟ این آهِ جان‌گداز، که سوزد تن جهان ... در افتراقِ کیست که جان‌ها در آذر است؟ زین آهِ آتشین که کشد شعله بر فلک ... خورشید هم تلألؤش از جنس دیگر است در این طلوعِ غم چه پیامی‌ست کاین‌چنین در خون نشسته پهنه‌ی گردون اخضر است آری! کدام ماہ بوَد کز الیم آن ، خَلقی عظیم ازین غم عظما مکدّر است؟ آمد ندا ز هاتف غیبم که : بی‌خبر ! ماهِ عزای زادہ‌ی زهرای اطهر است ماهی که روی نیزہ، سرِ شهسوار عشق قرآن به لب، ز نغمه‌ی «اللّهُ اکبر» است ماهی که دست ظلم و جهالت ز بغض و کین آغشته بر قِتالِ عزیزان حیدر است ماهی که تیر حرمله، آن رذل روسیاه نقش گلوی نازک شش‌‌ماهه اصغر است طفلی که روی دست پدر، بال و پر زنان ، چون مرغ نیم بسملِ در خون شناور است هفتاد و دو ذبیحِ سرافراز و باوفا ، در خون تپیدہ بهر حسین دلاور است هفتاد و دو ستارہ‌ی تابان معرفت ، روی زمین فتادہ که عالم منوّر است آری چنین مَهی‌ست که نقشش به کِلک عشق بر بوم آسمانِ دو عالم مصوّر است ماهی که روسیاهی آن بر زغال ماند ماهی که روسپیدی آلِ پیمبر است دستِ طلب، بلند کن ای شیعه! کز کرم ، در دست اوست هرچه از ایزد مقدر است گر قرن‌ها گذشت از این ماجرای شوم ، تا روز حشر، شیعه ازین داغ، مضطر است ای روزگار...! اُف به تو کز دست جور تو کام جهان، همیشه نصیب ستمگر است اما نماندہ ظلم به پا گرچه این جهان ، ناکس‌پرست بودہ و نامردپرور است (ساقی)! چه‌سان زنم رقم شرح کربلا ؟... وقتی که خون ازین غم عظما به ساغر است دانم که عرش ‌و فرش، ازین داغ جان‌گداز گویند تسلیت به محمد (ص) شه حجاز سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 eitaa.com/shamssaghi
(استغاثه‌ی حُرّ بن یزید ریاحی) حسین جان این منم حرّ ریاحی که فارغ گشتم از جهل و تباهی قبولم می‌کنی ای شاہ عطشان! که بیرون آمدم از جمع عدوان؟ قبولم کن که مدیون تو هستم چو راه آب را ، روی تو بستم شنیدم تا که «هل من ناصرت» را به پای دل، به سویت بی محابا ـ دویدم تا که باشم در رکابت قبولم کن که غرقم در انابت تو‌ که نور دوچشم حیدرستی گلی، از گلشن پیغمبرستی تو که آموزگار عالمینی!... قبولم کن که گردیدم حسینی فدایت می‌کنم این جانِ خسته مکن شرمنده‌ای را ، دلشکسته اگرچه دل‌شکستن از تو دور است سزای مردمان گنگ و کور است کسی‌که حق و باطل را نداند همان بهْ، در جهالت ‌ها بماند خود آگاهی که می‌باشم مسلمان مسلمانی که دارد بر تو ایمان چو حقانیتت باشد مسلّم چرا امضا کنم لوح جهنم ؟ بهشت ایزدی، در چنبر توست گل باغ محمد(ص) مادر توست تو ثاراللہ و، سبط مصطفایی تو نور دیدگان مرتضایی تو کشتی نجات عالمینی پناہ بی پناهانی؛ حسینی چه‌سان باید کنون با تو بجنگم حرامی سیرتم، یا اهل ننگم ؟ کسی‌که تیغ بر تو می‌کشاند تمیز حق و باطل را ، نداند اگر با تو ستیزد خوار گردد دچارِ خفّتِ بسیار گردد نبودم سرسپردہ، نزد دشمن همین لطف خدا بوده‌ست با من که اکنون سر نهادم پیش پایت که تا شاید شود جانم فدایت قبولم کن قبولم کن حسین جان! پشیمانم، پشیمانم، پشیمان به شعر (ساقی) دلخون نظر کن ز کوتاهی او، صرف‌ِ نظر کن که دارد از شما چشم شفاعت دعایش را بفرما ، استجابت. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1388 @shamssaghi