هدایت شده از طهور
Moharram1442-02-13990605-Shab07.mp3
13.2M
🔊 #صوت
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
✔️ جلسه دوم: خودخواهی و دنیاطلبی، ریشه همه صفات ناپسند انسانی
📅 شب هفتم محرم 1442 ـ 1399/6/5
هدایت شده از طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه دوم: خودخواهی و دنیاطلبی، ریشه همه صفات ناپسند انسانی
📅 شب هفتم محرم 1442 ـ 5 شهریور 1399
خلاصه جلسه گذشته:
گفته شد که اولاً هویت انسانها را صفات روحی و نفسانی آنها تشکیل میدهد و در عوالم بعد از دنیا، با آن صفات ظاهر و حاضر میشوند.
ثانیاً صفات رذیله، عین تعفن، آتش و عذاب است، نه اینکه عذاب چیزی باشد که بهخاطر این صفات بر کسی نازل شود. خُلقِ پَست خودْ آتش است.
ثالثاً، این صفات با هم متفاوتند و نیز هر کدام در افراد مختلف با هم متفاوتند. بنابراین مثلاً خُلق دروغگویی در این انسان یک ویژگی دارد و در انسان دیگر ویژگی دیگر. همچنانکه وجود و ارواح موجودات متفاوت از هم است، صفات و افرادِ صفات آنها هم متفاوت است. بنابراین اهل آتش هم از هم گریزانند.
1ـ گفته شد که ریشه همه صفات پست و رذیله، حب دنیا یا حب نفس و خودخواهی و خودشیفتگی است. در این جلسه میخواهیم بگوییم بهخاطر لطف و رحمت بیاندازه خدای متعال به بندگانش، صفات پست و رذایل باید از بین برود و از بین خواهد رفت؛ یا به سهولت و راحتی و یا به صعوبت و سختی.
همچنانکه اگر کسی در دنیا مریض شود، بزرگتر و صاحبش، او را نزد پزشک میبرد، داروی تلخ به او میدهد و او را جراحی میکند، در آخرت هم صاحب و رحمت و رحمانی بهتر از خدا نه وجود دارد و نه امکان دارد وجود داشته باشد، بنابراین خدای متعال قطعاً و یقیناً تمام کسانی که بیمار روحی باشند یعنی یکی از صفات ناپسند در وجود او تحقق داشته باشد را به بیمارستان خواهد برد. نزدیکترین درمانگاه قبر است، سپس عالم برزخ و بعد از آن جهنم است. تمام جاهایی که خواندیم و شنیدیم که خدا بندگانش را عذاب میکند، در واقع مداوا میکند.
2ـ همه انبیا، اولیا و عالمان ربانی بدون استثناء برای از بین بردن منیت، خودشیفتگی و از خود راضی بودن آمدهاند. اگرچه در آیات قرآن میخوانیم که آمدهاند هدایت کنند یا عدالت ایجاد کنند و مانند آن، یعنی ظواهر سخنان با هم تفاوت دارد، اما چون ریشه ظلم، خودخواهی است، برای اینکه ظلم از بین برود، باید خودخواهی انسانها از بین برود. ریشه گناهان دیگر مانند خوردن مال دیگران، دزدی، اختلاس و ...، حب نفس و خودخواهی است و برای اینکه آنها از بین برود، باید خودخواهی از بین برود. انبیا آمدهاند که خودخواهی را در جهان طبیعت از بین ببرند و انسانها به درجهای برسند که هرگز خود و نظر خود را بهتر و برتر از دیگران ندانند.
به تعبیر دیگر، اگرچه خاتم الانبیا و خاتم الاولیا هست، اما خاتم العلما معنا ندارد، یعنی هرکسی در هر درجهای از علم، فهم و درک قرار داشته باشد، باید بداند و احتمال بدهد بلکه به نحو یقین اطمینان داشته باشد که قطعاً همین حالا بهتر از او وجود دارد و در آینده هم حتماً بهتر از او وجود خواهد داشت و الا دچار منیّت است. اینکه کسی بر اساس نظریه خود وظایف و تکالیفی دارد، در جای خود درست است و حساب آن جداست.
پس انبیا آمدهاند منیت و حب نفس که ریشه همه گرفتاریهای آدم است را از بین ببرند، هرچه شد، شد و هرچه نشد، خدای متعال توسط ملائکه عماله آن را از بین خواهد برد. اگر در اینجا از طریق موعظه و نصیحت مداوا نشدیم، در جای دیگر از طریق مشت و مال بهوسیله ملائکه عماله حتماً و قطعاً اصلاح خواهیم شد. نهفقط شیعیان و مسلمانان، بلکه موحدان هم اصلاح خواهند شد. جمعی بهنام کفار، منافقین و مستکبرین نیز در بیمارستان اصلی خدای متعال (جهنم) اصلاح خواهند شد.
3ـ راه اصلاح در جهان طبیعت چیست؟ البته همه تعالیم الهی برای اصلاح است؛ نماز، روزه، خدمت به بندگان خدا، پرهیز از شرور و ... همه اینها راه اصلاح شدن و نجات یافتن و شفا یافتن از بیماری خودخواهی است. اما اصل و اساس و ریشه همه راهها و داروها، عبارت است از یک: عقل، تعقل، اندیشهورزی، فکر کردن و سطحینگر نبودن و دوم: عبادت؛ یعنی پیوسته به خود بگوییم من بنده ضعیفِ ذلیلِ حقیرِ مسکینِ مستکینِ مستجیر هستم.
عبادت یعنی پیوسته به خود تذکر بدهیم که من بنده حقیر خدا بیش نیستم. درشتترین نمونه عبادت، فداکاری است که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
اما تعقل، یعنی اهل اندیشه بودن، نقصهای خود را دیدن و به خود تذکر دادن.
4ـ یک نمونه تاریخی عرض کنم که اگر تعقل و عبودیت نباشد، چه میشود. شخصی از بزرگان شیعه در زمان امیرالمؤمنین و پس از آن بهنام سلیمان بن صرد خزاعی است. در زمانی که مردم برای برداشتن عثمان از حکومت و رأی دادن به امیرالمؤمنین علیه الصلات و السلام آمدند، او جزء سران شیعه است و جمع زیادی هم از او پیروی میکنند و پیداست که نقش بسیار بزرگی دارد. او یکی از کسانی است که در به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین علیه الصلات و السلام در سال 35 هجری نقش قابل توجه دارد.
هدایت شده از طهور
زمانی که طلحه و زیبر جنگ جمل را به راه انداختند، او خود را کنار کشید. در جنگ صفین یکی از سران سپاه امیرالمؤمنین و فرمانده پیاده نظام است، یعنی نفر دوم پس از مالک اشتر است. همینکه اهل شام خدعه کردند و ماجرای حکمیت پیش آمد و شمشیر شیعیان بهجای اینکه به طرف معاویه برود، روی سر امیرالمؤمنین آمد که حکمیت را قبول کن و حضرت بهناچار پذیرفت. سلیمان کجاست؟ گفت امیرالمؤمنین اشتباه کرد که حکمیت را پذیرفت.
در زمان امامت امام حسن مجتبی علیه الصلات و السلام جزء اولین نفراتی است که در سپاه امام آمد و جمع زیادی را هم به همراه خود آورد. اما همینکه امام مجبور به صلح شد، باز سلیمان اوقات تلخی میکند و صلح امام را قبول ندارد.
وقتی مسلم علیه الصلات و السلام به نمایندگی از امام حسین صلوات الله و سلامه علیه به کوفه آمد، در یک شرایطی دستور جهاد داد. سلیمان گفت مسلم فقیه است و من هم فقیه هستم. تجربه و اطلاعات من از مسلم بیشتر است و بنابراین جهاد جایز نیست. صبر کنیم وقتی امام حسین علیه السلام به کوفه آمد و دستور جهاد داد، اقدام میکنیم. طبعاً دیدیم که تا آن زمان عبیدالله همهجا را گرفت. بنابراین او جزء اولین کسانی است که به امام حسین علیه الصلات و السلام نامه نوشته که بیا، ما آمادهایم و جزء اولین کسانی هست که از مسلم جدا شد.
در نهضت عاشورا، وقتی عبیدالله به کوفه آمد، دوازده هزار نفر از شیعیان را زندانی کرد. سلیمان جزء این افراد نیست و در کربلا هم نیست. باز دوباره او غایب است. این از شگفتیهاست. نه اینکه ما از او بهتریم، بلکه شاید اگر شرایط فراهم بشود، همه مثل هم هستیم. کسانی که راه را بفهمند و تا آخر بر بیعت خود باقی بمانند، انگشتشمار هستند.
پس از نهضت عاشورا [و شهادت امام حسین علیه السلام] گریه و زاری کردند که این چه کاری بود که ما کردیم! نماینده امام حسین علیه السلام به اینجا آمد و ما او را یاری نکردیم! امام تا 60 کیلومتری ما آمده و ما کمک نکردیم! اشک ریختند و آه و زاری و توبه کردند. بهخاطر توبه آخری که به عنوان فرمانده توابین کرد، محترم است و ان شاء الله که توبه آنها هم قبول هست. جمع زیادی را همراه خود کرد و گفتند که میخواهیم جبران کنیم.
باز ملاحظه بفرمایید! هنگام جبران کردن، قاتلان امام حسین علیه الصلات و السلام در کوفه هستند ولی اینها با کوفه کار ندارند. حتی با یک نفر از قاتلان امام حسین علیه السلام که در کوفه هستند برخورد نکردند و گفتند ما میخواهیم به جنگ یزید و سپاه شام برویم.
در تاریخ نقل شده که گفتند اگر ما در کوفه با قاتلان امام حسین علیه الصلات و السلام درگیر شویم، دعوای قبیلهای میشود و ما و نسل ما میخواهیم در کوفه زندگی کنیم. بنابراین کوفه را رها کردند و به جنگ سپاه عبیدالله زیاد رفتند و چهار هزار نفر از شیعیان تواب را در عرض چند ساعت دم تیغ عبیدالله و لشکر شام داد و خلاص!
کجای کار این شخص اشکال دارد؟ اگر اهل تعقل بود، باید میگفت ما امام حسین علیه الصلات و السلام را امام میدانیم و مسلم هم نماینده امام است و سند هم دارد. سخن گفتن در مقابل نماینده امام حسین علیه السلام، گویی سخن گفتن در مقابل امام است. گوش نکردن به حرف نماینده امام حسین علیه السلام با گوش نکردن به حرف امام فرقی ندارد.
ثانیاً؛ گفت من هم عالم هستم و مسلم هم عالم است و چه کسی گفته او بر من برتری دارد؟! اینجا جای مقایسه کردن نبود.
بنابراین اساس و ریشه همه صفات ناپسند انسانی که هویت انسان را تشکیل میدهد، حب به نفس و دنیاست؛ خودخواهی و دنیاطلبی.
دوم اینکه، انبیا و اولیا و تعالیم آسمانی آمدند که این را از بین ببرند. هرکه در دنیا این صفت را از بین نبرد، در آخرت آن را به سختی اصلاح میکنند.
سوم اینکه، راه از بین بردن این صفات، تعقل و عبودیت است.
هدایت شده از طهور
📝 حسینیه طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه سوم: معجزه فداکاری در وصول به توحید افعالی
📅 شب هشتم محرم 1442 ـ 1399/6/6
🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
هدایت شده از طهور
Moharram1442-03-13990606-Shab08.mp3
9.6M
🔊 #صوت
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
💠 جلسه سوم: معجزه فداکاری در وصول به توحید افعالی
📅 شب هشتم محرم 1442 ـ 1399/6/6
هدایت شده از طهور
معمولاً اینگونه است که ما نیازهای زندگی خود را تأمین میکنیم، اضافه بر آن، بخشی را برای آینده و نسلهای بعد نگه میداریم و یک مقدار اندکی را هم به فقرا میدهیم. اما اولین قدم فداکاریِ فداکار این است که وقتی میبیند جمعی از مردم نیازمند هستند و نانآور ندارند یا بیمار هستند و توانایی تأمین داروی خود را ندارند، به دیگران میبخشند، در عین حال که خودشان احتیاج دارند. «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». (حشر، 9)
اگر این کار از ما برآمد، یک قدم را با پای خود با سهولت و راحتی رفتیم، اگر نشد کشان کشان خواهند برد. کشان کشان بردن یعنی کرونا، گرفتاری، ورشکستگی، مریضی، فرزند ناصالح، همسری که آزار و اذیت میکند. اینها الطاف الهی است که باطن آن خیر و رحمت و عنایت است برای ماها که با قدم خود قدم بر نمیداریم و پیش نمیرویم. کیست که با پای خود برود؟ اکثریت انسانها اینگونه هستند که اگر مریض نشوند، به یاد خدا نمیافتند.
پس این قدم اول فداکاری است و قدمهای کوچکتر هم دارد. فداکاری یعنی اینکه اگر میبینی کسی نمیتواند بار خود را ببرد، بار خود را به گردن دیگران نینداز، بار دیگران را به دوش بکش.
هدایت شده از طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه سوم: معجزه فداکاری در وصول به توحید افعالی
📅 شب هشتم محرم 1442 ـ 1399/6/6
گفته شد که صفات ناپسند باید از بین برود و از بین میرود، یا به اختیار یا به اضطرار. تعالیم انبیا هم برای این است که این صفات را از بین ببرد یا به صفات پسندیده تبدیل کند. انبیا و اولیا از طریق امر به تعقل و عبادت انسان را در این مسیر کمک میکنند. انواع و اقسام عبادت نقش ویژهای در این زمینه دارد، به شرط اینکه توجه به عبادت داشته باشیم.
یکی از عواملی که برای از بین بردن خودخواهی و خودشیفتگی مؤثر است، فداکاری است.
ما در جهان طبیعت صفاتی را بهصورت طبیعی بهدست میآوریم که باید از بین برود، مانند حرص، طمع و ... این نیمی از کار است، بلکه قدمِ اول برای تطهیر باطن، تصفیه نفس و تزکیه روح است. قدمهای دیگر بسیار است که به اختصار عرض میکنم که مسیر و آخر کار ما کجاست و به کجا باید برسیم و قطعاً و یقیناً هم باید برسیم. لکن تفاوت در این است که برخی زود و برخی دیر میرسند؛ برخی بهراحتی میرسند و برخی بهسختی؛ برخی با عذاب و گرفتاری و برخی با رحمت و خوشی.
اما اینکه کسی از این جمعیت جدا شود و خدای متعال او را رها کند، چنین چیزی امکانپذیر نیست. خدای متعال هر موجودی را که آفریده است، به مقصدی که برای آن آفریده است، خواهد رساند.
ما برای چه خلق شدیم؟ برای قرب به خدا و تشبه به او، تخلق به اخلاق الهی و اتصاف به صفات او.
بندگان خدا و مخصوصاً انسانها برای این آفریده شدهاند که به توحید برسند. یعنی اول بدانند، آنگاه ببینند، آنگاه بیابند که در عالم هستی جز خدای متعال کسی نیست. بقیه سایهها، عکسها و جلوههای او هستند. «کل شئ هالک» (قصص، 88)، یعنی همهچیز هیچ و پوچ هستند؛ نه اینکه بعداً و وقتی میمیرند، هلاک میشوند. اتفاقاً انسانها با مردن زنده و آزاد میشوند. بنابراین مرگ فنا و هلاکت و نابودی نیست، بلکه زنده و کامل و تمام شدن است. بنابراین «کل شئ هالک» نه یعنی در آینده انسانها هلاک میشوند، بلکه همین الان هلاکند و چیزی جز سایه و توهّمِ وجود نیستند.
امر وصول به توحید در سه مرحله باید اتفاق بیفتد. یکم؛ به توحید افعالی یا فاعلی برسند. یعنی بدانند که فاعل همه کارهایی که در عالم انجام میشود، خدای متعال است؛ لا حول و لا قوة الا بالله. این ذکر مکرر امام حسین علیه الصلات و السلام در روز عاشوراست.
شاید ما خیال میکنیم که مثلاً امام حسین علیه الصلات و السلام از خدای متعال استمداد میطلبند. البته همه انبیا، اولیا و همه موجودات ـ بخواهند و نخواهند ـ از خدای متعال استمداد میطلبند، ولی امام حسین علیه السلام تعلیم و آموزش میدهند. یعنی در این شرایط سخت و گرفتاری که همه شمشیرها به طرف من میآیند، باید توحید فاعلی داشته باشید و بگویید لا حول و لا قوة الا بالله، قدرت از آنِ خداست، فاعلیت و خالقیت از آنِ خداست.
آدمی باید به درجهای برسد که بداند همانند بوق بلندگو نقشی بیشتر ندارد. بلندگو صدای بنده را به شما میرساند، خودش که صحبت نمیکند. من باید حرف بزنم تا بلندگو صدا را پخش کند. مجموعه عالم هستی در حکم بلندگوهای خدای متعال هستند که لطف و رحمت خدای متعال را متناسب با وجود خود آشکار میکنند.
از طرف خدای متعال ظلم، نقص و بدی نیست ولی آن چیزی که از جانب خدای متعال لطف و رحمت و بزرگی است، وقتی که به این بلندگو میرسد، بد پخش میکند و میشود ظلم.
خلق خدا بلندگوهایی هستند که با توجه به استعدادها و قابلیتهای ذاتی خود، فیض و لطف و رحمت و برکت خدای متعال را گوناگون پخش میکنند. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء، 82)
درباره دو قسم دیگر توحید بعداً توضیح میدهیم. فعلاً درباره فداکاری عرض میکنم که رسیدن به توحید افعالی، یعنی نهفقط صفات بد و ناپسند را کنار بزنیم، بلکه باید هیچ کاری را به خودمان نسبت ندهیم. باید بدانیم و بیابیم که خدای متعال همهکارهی عالم است. این از چه طریق بهدست میآید؟ فداکاری. فداکاری در این زمینه معجزه میکند. گاهی فداکاریها از همین کارهای نسبتاً کوچک شروع میشود، یعنی بخشیدن مال خود به کسی که نیاز دارد، علیرغم اینکه خودت هم نیاز داری.
هدایت شده از طهور
📝 حسینیه طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه چهارم: شهادت، اوج همهی فضیلتها
📅 شب نهم محرم 1442 ـ 1399/6/7
🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
هدایت شده از طهور
Moharram1442-04-13990607-Shab09.mp3
10.93M
🔊 #صوت
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
💠 جلسه چهارم: شهادت، اوج همهی فضیلتها
📅 شب نهم محرم 1442 ـ 1399/6/7
هدایت شده از طهور
اینکه انسان چند ساعت و چند روز با خود فکر میکند و میگوید برویم در راه خدا و امر ولی خود و دفاع از مملکت خود بجنگیم، و میرود و به شهادت هم میرسد، مدت کوتاه است ولی اثر آن بسیار زیاد است.
البته کسانی که تا اینجا آمدند یعنی میرود که از مملکت و دین و اعتقادات خود دفاع کند، ولی به شهادت نرسیدند، این هم شهید است، لکن از شهدایی است که وقتی مقام شهادت و فداکاری تام و تام را بهدست آورد، باید مراقب باشد از دست ندهد، چون زود از دست میرود. کم نبودند که خوب بودند و مؤمن و فداکار بودند و از جان خود گذشتند، اما شهید نشدند، ولی بعد نتوانستند آن ویژگیها را حفظ کنند.
یک شاهد از نهضت کربلا بیان میکنم. اصحاب امام حسین علیه الصلات و السلام در فداکاری سنگ تمام گذاشتند. تعداد قابل توجهی از اصحاب امام حسین علیه الصلات و السلام بهترتیب حرفشان این است. وقتی امام حسین علیه الصلات و السلام فرمود که اینها با من کار دارند و من بیعت خود را از شما برداشتم و شما به دنبال کار خود بروید، گفتند کجا برویم؟ ما اگر هزار بار در رکاب تو کشته شویم، سوزانده شویم، خاکستر ما بر باد رود و دوباره زنده شویم، بازهم تو را تنها نمیگذاریم. این اوج فداکاری است.
اوج فداکاری برای دو گروه دو گونه است. افراد معمولی که با فکر و ذکر و عمل صالح خود را به درجهای رساندهاند که حاضرند از جان خود بگذرند. دسته دیگر جزء اولیا هستند. اینها از همان آغاز کودکی اینگونه بودند. اولیاء بالاصاله و بالتبع همینگونه هستند.
حضرت ابوالفضل علیه الصلات و السلام حقیقتاً پدر و مادر فضیلت است، یعنی حقیقت فضیلت است. حقیقت فضیلت اول در وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصومِ منصوص اوست، یعنی دوازده امام و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها. حقیقت فضیلت در این چهارده نفر است. انبیا و اولیا جلوهای از این فضیلت را دارند. اما حضرت ابوالفضل علیه الصلات و السلام چطور؟ چند نفر در بین یاران امام حسین علیه الصلات و السلام هستند یعنی حضرت علی اصغر، حضرت رقیه و حضرت ابوالفضل علیهم الصلات و السلام که حقیقت فضیلت هستند. اگرچه فضیلت آنها بالتبع است، یعنی نور ماه است که از خورشید میگیرد، اما نور ماهی است که کامل از خورشید گرفته است. انبیا چنین نوری ندارند.
خلاصه بحث این شد: بزرگترین چالهای که انسان دارد که نجات پیدا کردن از آن به آسانی بلکه به سختی هم امکانپذیر نیست، عبارت از خودخواهی و خودبرتربینی. راه نجات آن هم تعقل و عبادت و در بین اعمال، فداکاری است.
هدایت شده از طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه چهارم: شهادت، اوج همهی فضیلتها
📅 شب نهم محرم 1442 ـ 1399/6/7
گفته شد:
بدترین ویژگی انسان که شرک محض است، خودخواهی، خودشیفتگی و خود را بهتر از دیگران دانستن است؛ حتی اگر در ظاهر هم اینگونه باشد. اگر کسی درباره خود تصور کند از دیگران برتر است، از مصادیق قطعی شرک است. گفتیم انبیا و اولیا آمدند این صفت را از بین ببرند و میبرند؛ یا به اختیار یا به اضطرار. راه آن تعقل، عبادت و فداکاری است.
گفتیم فداکاری یعنی دیگران را بر خویش مقدم دانستن. در شرایط عادی که تقدم ضروری و لازم است، کار خود را به دیگران واگذار نکردن و بار خود را به گردن دیگران نینداختن، بلکه بار دیگران را به دوش کشیدن. این حداقل فداکاری است.
اینکه به دیگری بگوییم، شما که میروید، یک لیوان آب هم برای من بیاورید، این خلاف فداکاری و نشان منیّت است. باید بگوییم: من که میروم آب بخورم، برای شما هم بیاورم؟
مرتبه دوم این است که انسان از مال خود بگذرد؛ نهفقط مالِ مردم و مالِ مشکوک نخورد. مالِ مشکوک و مشتبه مانند وزنه سنگینی است که به پای کبوتری میبندند. انسانی که به خدای متعال ایمان دارد، انبیا و اولیا را قبول دارد و فی الجمله هم از آنها پیروی میکند، اما در عین حال که مال حرام نمیخورد، مال مشتبه و مشکوک میخورد، هرچه بال بزند، وزنه خیلی سنگین است و به این آسانی نمیتواند از دنیا و حب نفس و خودخواهی نجات پیدا کند. بنابراین چون با میل و انتخاب خود نمیتواند نجات پیدا کند، در عالم بعد از دنیا خدای متعال باید نجاتش دهد. همیشه اینگونه است که کاری که انسان با اختیار خود انجام میدهد راحتتر است و کاری که با اضطرار است، سختتر است.
تفاوت حرکت و سلوک اختیاری و اضطراری در راحتی و سختی آنهاست و الا خیال همه راحت باشد که اگر در دنیا با میل و رغبت، منیّت، حب نفس و حب دنیا را کنار نگذاشتیم، در عالم دیگر آن را از دل ما بیرون میکنند، ولی دمار از روزگار ما در میآید. سختی فشار قبر، عذاب قبر، احوالات آخرت و قیامت برای این است که به میل و اختیار خود نرفتیم و ما را میبرند.
بنابراین دومین مرتبه فداکاری، خرج کردن مال است. کسی که به این نیت که حب دنیا را از دل خود بیرون کند، مال خود را خرج کند، مال او کم نمیشود؛ چه رسد به اینکه خارج کردن حب دنیا برای خدا هم باشد که قطعاً مال او کم که نمیشود، بلکه زیاد هم میشود که این جزء بحث ما نیست.
جهاد با مال که در تعابیر آیات قرآن مکرر آمده است، راه نجات از جهنم است. آتش جهنم چیست؟ اصل و اساس آن نفس و شیطان است. نفس، جان و هویت انسان، شیطان حقیقی است؛ دنبال شیطانهای بیرون از خود نباشیم که آنها را زود پیدا میکنیم و یک نفر آن را به ما معرفی میکند. مانند اینکه حضرت امام راحل اعلی الله مقامه الشریف فرمود آمریکا شیطان بزرگ است.
اما شیطان نفس را باور نمیکنیم. نفس چیزی بیرون از ما و هویت ما نیست؛ همینی است که میبینیم. تا زمانی که غیرِ او، جلوه و بنده او نیست، همین شیطان است.
سومین مرتبهی فداکاری، فداکاری با جان است. کسی که فداکاری میکند، دارای فضیلت کنترل نفس و کمالِ زدودن خودشیفتگی است؛ چه خدا را قبول داشته باشد و چه قبول نداشته باشد. بسیاری از کمالات را غیر مؤمن و غیر مسلمان نیز دارند. چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از حاتم طایی تعریف میکند با اینکه او از سران مشرکین است؟ برخی از فضایل نفسانی و اخلاقی اختصاصی به مسلمان و غیرمسلمان ندارد. فداکاری از فضایلی است که هرکدام از مؤمن و کافر آن را داشته باشند، فضیلت است؛ چه با مال باشد، چه با جان. بنابراین اگر کسی که مسلمان و مؤمن نیست، اما برای مملکت خود که مورد هجوم دشمن قرار گرفته از جان خود میگذرد، انسان بزرگی است و این کسی است که از حب نفس نجات یافته است و خیلی از دیگران جلوتر است.
حال اگر کسی وطن خود و ایمان، اسلام، اعتقاد و قربِ خود به خدا را بیشتر از جانش میخواهد، البته مرتبه بالاتری است. فداکاری با جان ام الفضائل و ابوالفضائل است. همه فضیلتها در فداکاری با جان نهفته است که ما در اسلام اسم آن را «شهادت» میگذاریم.
بالاتر از هر خوبی، خوبی دیگری هست تا میرسد به شهادت که بالاتر از آن چیزی نیست.
توضیح: شهادت برای نجات دادن آدمی از محدودیتهای جهان طبیعت و نفس و علایق نفسانی در مرتبه و مقام سوم است. اول مقام نبوت است، دوم مقام صداقت، سوم مقام شهادت و چهارم مقام عمل صالح است؛ چه در دنیا و چه در آخرت. اما در عین حال که شهادت در مرتبه سوم قرار دارد و شهید بعد از صدیقین و انبیا قرار دارد و اکثریت انبیا پس از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار دارند، اما شهادت یک راه بسیار کوتاه و میانبر است.
هدایت شده از طهور
📝 حسینیه طهور
📝 نگاهی دیگر به اهداف نهضت کربلا
🔹 گفتارهای دهه اول محرم 1399 ـ (1442 قمری)
🔹 مسجد 14 معصوم ـ ابرسج شاهرود
💠 جلسه پنجم: شرط عزاداری مقبول
📅 شب یازدهم محرم 1442 ـ 1399/6/9
🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour