هدایت شده از شراب و ابریشم...
صدّام مرزها را بسته بود و کسی به خوابِ شبش هم نمیدید پایش به کربلا برسد...
ما حتی به دعاهای بعد از سینهزنیها هم اعتمادی نداشتیم، وقتی کسی از میان جمعیت فریاد میزد ایشالا همه دسته جمع کربلا...
مگر اصلا شدنی بود؟!
کربلا؟
آن هم دسته جمع!
شما یک نفرش را جور کن، دسته جمعَش پیشکش!
.
.
اما دعاهای بعد از دمگرفتنها و پیش از قیمه خوردنها، آخرش کار خودش را کرد...
همه کربلایی شدیم، آن هم دسته جمع!
.
.
.
.
من اولین بار مدینه بود که بینالحرمین به گوشم خورد!
شاید هم قبلش شنیده بودم، اما اولین تصویر روشنم از بینالحرمین، آنجا بود.
خب ما بچه بودیم، کربلا که بسته بود، هیچ تصویر و تصوری از کربلا نداشتیم، نه که ما، حتی پیرغلامها!
من در اوجِ نوجوانیَم، چارده پانزده سالگی، پایم به مدینه رسید!
بین حرم پیامبر و بقیع فضایی بود که وقتی رو به قبله مینشستی سمت راست حرم بود و دست چپت بقیع...
صبحهای زود آنجا مینشستیم و زیارتنامه میخواندیم، البته بیصدا، بی گریه!
اگر هق هقی بلند میشد وهابیهای کافر با چماق بیرونمان میکردند...
من اولین بار بینالحرمین را مدینه شنیدم، از روحانی کاروان، وقتی با ما آنجا قرار میگذاشت...
بین الحرمینِ مدینه!
بعدها که بینالحرمین را از دهان روضهخوانها میشنیدم فهمیدم یک بهشت دیگری هم هست روی زمین که بینالحرمین صدایش میزنند...
الان البته نمیدانم همه آدمهایی که مدینه میروند به آنجایی که ما مینشستیم بینالحرمین میگویند یا آن لفظِ خاص حاج آقا علویِ ما بود؟
اما دلم میخواهد یک نفر از بینِ کربلاییهایی که الان بینالحرمینِ حسین نشستهاند، بلند شود و با صدایی محزون روضهی حضرت زهرا بخواند، بعد همهی آن چند ملیون نفری که آنجان، دمِ یا زهرا بگیرند و آخرش یک نفر بلند صدا بزند ایشالا همه دسته جمع مدینه...
یک نفر پشتبندش بگوید، با نابودی آل سقوط ایشالا
پشت سرش یکی با خنده صدا بزند عینِ صدّام یزیدِ کافر...
و همهمهای ملیونی، آمیخته در تبسم و اشک بپیچد: ایشالا ایشالا...
بعد یک فاطمیهای خودمان را ببینیم، ناباورانه بینالحرمینِ مدینهایم و داریم یازهرا گویان توی سر و رویمان میزنیم...
و دیگر هیچ وهابیِ کافری نیست که برای داغهای ما چماق بکِشد...
✍ملیحه سادات مهدوی
این متن رو اربعین دو سه سال پیش نوشته بودم.🌱
شراب و ابریشم
🌱 @sharaboabrisham
.
.
سلام
📍چند مطلبی که امروز ارسال میکنم نویسندهاش خودم نیستم.
مطالبی هست از دیگر دوستانی که در جهت نشر زیباییهای اربعین قلم میزنند و قرار بر این گذاشتیم که در فضای مجازی به هر شکل و صورتی ابعاد درخشان این حرکت بزرگ رو به نمایش بذاریم تا چشم جهان رو از نور اربعین پر کنیم و محبت اباعبدالله رو به همهی قلبهایی بندازیم که این گوهرو گم کردن.
اصلا دنبال کار حرفهای نیستیم. همین خاطرات سادهای که هر زائری از اربعین تعریف میکنه، خودش یک حرکت قابل ستایشه.
روایتهای مردمی، صادقانهترین روایتها هستند.
هر کس به هر طریقی میتونه زیباییهای اربعین رو به گوش دنیا برسونه.
📝📸🎥🎙📡💻📱📀📻
🌱 @sharaboabrisham
.
.
✍الله بنده سی
حج المساکین
دو سه ماه مانده به اربعین، به هر بهانهای از مرخصی و رفتن به پیادهروی اربعین صحبت میکرد.
مدیرش اهل مرخصی دادن نبود؛ اما مگر میتوانست او را به نرفتن مجاب کند. هر دلیلی برای نرفتن میآورد، جوابی برایش داشت.
تا اینکه قبل از رفتن گفت: تنها زمانی که میتوانم خانوادهام را ببرم کربلا و از عهده هزینههایش بر بیام، زیارتِ اربعینه!
✍ الله بنده سی
#خط_روایت
#روایت_اربعین
#روایت_مردمی
🌱 @sharaboabrisham
.
✍مریم جمالی
🌻گلهای آفتابگردان را دیدهای؟ روز که میشود همهشان همهدف قد علم میکنند و در پی خورشید میگردند. همه به یکسو میروند. به سوی آفتابی عالمگیر. به سوی نوری بیانتها. به سوی گرمایی زندگی بخش. نرمنرمک وقتی گرمای آفتاب را روی گلبرگهایشان حس کردند جان تازهای میگیرند. نور خورشید که رقصکنان روی گلها میچرخد نشاط را بینشان پخش میکند. این عشقبازی ادامه مییابد تا موقع غروب آفتاب. کمکم با پایین آمدن خورشید، گل ها نیز سرشان را پایین میاندازند و منتظر طلوعی دیگر میمانند.
🔅آن ها را که می بینم یادم به اجتماعی عظیم می افتد که همه ی عاشقان را به مکانی معلوم هدایت می کند. به مردمی که هم هدف و هم مقصد، به دنبال منشا نور از شهر و دیار خود با اندک توشهای عازم می شوند. رنگ و زبانشان یکی نیست اما در این راه با زبان عشق با هم سخن می گویند. از کودک شیرخوارهای در کالسکه گرفته تا سالخوردهای روی ویلچر. به خادمانی که برای این نور بی پایان از صبح تا شب پر انرژی نوکری زائرانش را میکنند؛ گویی همه با شنیدن نام اربعین جانی تازه میگیرند. انگار خستگی نمیشناسد این راه کربلا.
⚫با تمام شدنش قلبت فشرده میشود. اگر عازم شده باشی حظش را بردهای و باز دلت هوایی میشود که سال دیگر هم این توفیق نصیبت بشود و اگر هم عازم نشده باشی با تکتک سلول های بدنت فریاد میزنی حسین جانم ما را هم به نوکری بطلب.
✍مریم جمالی
#خط_روایت
#روایت_مردمی
#روایت_اربعین
🌱 @sharaboabrisham
.
هوالرحیم
کولهام را روی صندلی گذاشتم جانم به لب رسیده بود ،نفس کم آورده بودم. پاهایم پر از آبله بود، دلم هزار راه رفت.
سعی صفا و مروهای بود برای خودش، هفت بار که سهل است، هفتاد بار بین بیست عمود را دور زدم.
اما خبری نبود.
_وای قرص های مادرم.
سرعتم را بیشتر کردم
دوباره زمین خوردم، سرفهام گرفت.
بلند میشوم
همه دعاشدهام.
چشم میچرخانم جوانی به عربی بالای سرم حرف میزند، نمیفهمم
با اشاره قرصها را نشان میدهم وعکسی از مادرم.
موبایلش را درآورد به اندازهی یک هلو خوردن طول نکشیدکه ده تا ازدوستانش آمدند و عملیات پیداسازی شروع شد.
کمی بعد، صدای مادرم مرابه خود آورد به همان جوان نگاه تشکر آمیزی کردم و زیر لب گفتم: "سلام برتوکه سین سلام به تو رسید"
نویسنده: @Lezatesahar110
#خط_روایت
#روایت_اربعین
#روایت_مردمی
🌱 @sharaboabrisham
.
✍عارفه امینی
پارسال اربعین با مادر شوهرم و پدرشوهرم و بچه هام رفتیم سفر اربعین 😍اینم بگم که با کاروان رفته بودیم🚎
از اول سفر تا اخر سفر منو مادرشوهر و بچه ها دنبال پدرشوهرم میگشتیم 🏃🏃
یجورایی انگار اومده بود که گم بشه 😂😂
هر چی پیداش میکردیم و میگفتیم آقاجون دقیق به رئیس کاروان گوش بده ببین چی میگه که باز گم نشی میگفت باشه باشه 🙏
اما با این اوصاف که دقیقا بغل رئیس کاروان وامیستاد و بلند گو روی شونه خودش بود
و اونم چند بار تکرار میکرد، بازم گم میشد🙈
اینقدری که کاروان دیگه منتظر نمیموند میگفت ما حرکت میکنیم اگه پیداش کردید بیاید
تازه وقتی پیداش میکردیم با هزار جور سختی
اون بیشتر گله داشت 😎
مادرشوهرم میگفت اخه تو که تو بغل رئیس کاروان بودی چرا باز گوش نمیدی که کجا و کی باید سر قرار باشی⏱
لحظه های اخر سفر بود که ما تو اتوبوس نشسته بودیم اونم اومده بود که ببینه ما تو اتوبوس هستیم که بیاد تو یا نه
ولی اصلا ما رو نمیدید ما هر چی دست تکون میدادیم اصلا متوجه ما نبود
اینجا بود که رئیس کاروان گفت اشکال نداره بزارید که بگرده اینقدر که شما طول این سفر دنبالش گشتید بزارید یبارم اون دنبال شما بگرده
ما از قبل سفر نگران بچه ها بودیم که نکنه گم بشن و بترسن برا همین براشون گردن اویز درست کرده بودیم که شماره و ادرس و ... روش قید کرده بودیم
اما از وسطای سفر گردن اویز بچه ها رو انداختیم گردن پدرشوهرم 🤣🤣
با اینکه هیچ موقع تو هیچ سفری این اتفاق براش نمیفتاد اما خب شلوغی باعث شده بود تمرکزش بهم بریزه و این اتفاق بیفته
تجربه بهم اینو میگه که سن اصلا مهم نیست
باید حتما برا همه گردن آویز درست میکردیم از اول سفر قبل از حرکت.
✍عارفه امینی
🌱 @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
✍خاطرهی ارسالی شما
همه داستان برمیگرده به این پلاکارد👆
اولین سفر دو نفری من و همسرم خدا خواست که بریم اربعین یه جورایی میشه گفت ماه عسل
از همه جریاناتی که بهمون گذشت و معجزه های فراوانی ک برامون رخ داد این از همش جالب تر بود
سفری بود ک اصلا به در بسته نخوردیم
وقتی به اتوبوس ترمینال(شخصی میخواستیم بریم) رسیدیم بلافاصله حرکت کرد ک همه مسافران گفتن انگار اتوبوس منتظررسیدن شما بود ما ازظهر منتظریم.
یا وقتی به مرز رسیدیم وقتی از همه پرسیدیم گفتن مرز از دیروز بسته است و حالا تازه باز شده و .... که قربون خدا و امام حسین برم خودشون همه کارا رو برامون جور میکردن
وقتی پیاده روی رو شروع میکنی همش سراسر عشقه یه جوری مبهوت میمونی که همش باید فکر کرد و گریست و اونوقته که درک میکنی وقتی که مداح میگه این حسین کیست ک عالم همه دیوانه ی اوست و ....
و اما این پلاکارد
روز اولی وقتی پیاده روی رو شروع کردیم
دیدم هرکسی روی کوله پشتیش یه پلاکارد نصب کرده مثلا
یکی *فدای حسین*
یکی به *یاد شهید ...*
یکی*به نیابت از پدر و مادر درگذشته اش* و فلان...
بلاخره هرکسی روی کولش پلاکاردی داشت
تا اینکه این پلاکاردو دیدم
*یا اباصالح تک تک قدم هایم را نذر آمدنت میکنم * خیلی حال منو دگرگون کرد و من چون اولین سفر اربعینم بود و تجربه ای نداشتم خیلی دلم خواست که منم داشته باشم.
حتی وقتی دیدم یه اقایی دوتا به کوله پشتیش نصب کرده به شوهرم گفتم میشه بری بگی یکیشو بده به من😂😂
که شوهرم گفت من هیچ وقت این کارو نمیکنم🥲🥲
تا اینکه من کوله ام روی میز گذاشتم و به همسرم سپردم که برم تجدید وضو کنم
وقتی برگشتم دیدم این پلاکارد روی کولم نصب شده
با تعجب به همسرم گفتم از کجا اوردی
گفت وقتی کولتو برداشتم ک برم یه جای دیگه بشینم دیدم دقیقا این پلاکارد زیر کوله ی تویه و حتی سنجاقاشم روش بود
و من برات نصب کردم...
حال اون موقع من گفتنی نیست برام دنیا معنی داشت...
و این پلاکارد شد یادگاری بهترین سفر عمرم.
التماس دعا دارم از همه دوستان که میرن سفر اربعین
✍نویسنده یکی از اعضای محترم کانال.
#خط_روایت
#روایت_مردمی
#روایت_اربعین
🌱 @sharaboabrisham
نفرینش خیلی بد گرفته.😂
رفقا اربعین مشرف شدید، نفرین فراموش نشه😁
🌱 @sharaboabrisham