eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
505 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
شراب و ابریشم...
تابستانِ یکی از سالهای نوجوانیم کلاس قرآنی می‌رفتم که مربی‌‌اش اول کلاس از روی یک کتاب برایمان حکایت
با دنبال کردن هشتگ خاطره‌بازیهای خودتون و عشق امام مجتبی رو ببینید و بخونید. شروع این هشتگ هم مطلبیه که ریپلای کردم، لطفا ببینید و ببینانید‌🙏 التماس دعا دارم @sharaboabrisham
Fadaeian_Sh_Imam_Reza_97_10-mc.mp3
23.82M
این مداحی رو گذاشتم برای شادیِ روحِ مادر سید رضا نریمانی که به تازگی در مسیر بازگشت از زیارت اربعین درگذشتند. ان‌شاالله روح همه‌ی مادحین و ذاکرین اهل‌بیت شاد باشه و دست مادرها و پدرهایی که روضه‌خوانهای اهل‌بیت رو در خانه‌هاشون پروردن در دستان پر برکت حضرت زهرا باشه و در بهشت رضوان بر سفره‌ی پر کرم پیامبر مهمان باشند. @sharaboabrisham
گوشه‌ای از اندوه امیرالمؤمنین در داغ پیامبر: لَوْلا اَنَّکَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الکَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلّالَکَ / نهج‌البلاغه خطبه‌ی ۲۳۵ اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده‌ای و از بی‌تابی نهی کرده‌ای آن‌قدر گریه می‌کردم که اشکهایم تمام شود. این درد جانکاه همیشه در من می‌ماند و حزن و اندوهم بی‌پایان است که البته همه اینها در مصیبت تو کم و ناچیز است. روضه‌ی امروز رو دیدین؟ 👈 اینجا @sharaboabrisham
هدایت شده از علویه سادات
مرد از کجای خراسان آمده‌بود؟ کدام بارهای سنگین روی شانه را زمین گذاشته‌بود که توی گوش در، چندبار زمزمه کرد: مو آمدُم امام‌رضا جان مو آمدُم #🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واسه یه دوره‌ی آموزشی دعوت شدیم مشهد. آخرای شب رسیدیم، برای پذیرش خیلی اذیتمون کردن، دو ساعتی توی محوطه اردوگاه معطل بودیم تا بالاخره بهمون اتاق دادن، واقعا خسته و کلافه شدیم، تا جابه‌جا بشیم و بخوایم بخوابیم ساعت شد دو... همونطور که دراز کشیده بودم با خودم فکر می‌کردم چقدر عملکرد تیم پذیرش ضعیف بود، چرا برای دادن یک اتاق اینهمه معطلمون کردن؟ داشتم با خودم غر می‌زدم که خوابم برد و خواب دیدم از اردوگاه زدم بیرون و برگشتم خونه، (عطاشونو به لقاشون بخشیدم انگار 😅) وقتی رسیدم خونه گفتم ای وای چرا پس حرم نرفتم؟ نمی‌دونید تو خواب چه حالی شده بودم، داشتم از غصه دق می‌کردم، با هق‌هقِ گریه و نگرانی از خواب پریدم و فقط خدا رو شکر کردم که خواب بود! من واقعا بیمارم! دچار نارسایی در ادراکِ جهانِ بی حرم و بی زیارت! من فوبیای مواجهه با جهانِ بدون حرم و خالی از زیارت و حتی کم‌زیارت، دارم! من سندرمِ نکنه نشه برم حرم دارم که همین نگرانی‌های مزمن میاره برام! من سال‌هاست که برای شفا نمی‌رم حرم، برای بیمارتر شدن میرم... . . این فیلم، قصه‌ی ما و حرمه! رهامونم کنی باز برمی‌گردیم، کجا بریم آخه بهتر از اینجا امامِ رئوفِمون؟! پینوشت: من آن ترسیده‌ترین گنجشک باغم که به تو پناه آورده‌ام... فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ... پینوشت: مشهد آمدن را با تمام تراژدی‌هایش دوست دارم، هر چه که باشد، هر چه که بشود به زیارت‌هایی که هر یکیَش با سه تا عوض داده خواهد شد می‌ارزد... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
تو بیشتر از آنکه ضامن آهو باشی، ضامنِ انسانی! و من اینک، انسانیتِ گریخته از بندِ نفس را آورده‌ام تا تو ضامنش شوی، یا حضرتِ جان، یا ضامنِ آدم... . ✍ملیحه سادات مهدوی فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ... @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زائرها معمولا با کبوتران حَرَمت صفا می‌کنند، با گنبد و ضریح و بارگاه، با ایوان طلا و پنجره فولاد با چند دانه گندم و چند جرعه آب... و آرزو می‌کنند کاش کبوتر حرمت بودند یا حتی پیاله‌ی سقاخانه‌ات... اما مگر این کفترها به اعتبار تو کبوتر نشده‌اند؟! این پنجره هم چون دخیل توست، شفا می‌دهد و این گنبد از تو طلا شده است و این ایوان و این ضریح با تو زیبا شده‌اند... و خاک پای این زائر از عطر تو متبرک شده است راستش خودم هم همیشه درگیر همین‌هایم! دلم خیلی بند همین گنبد و ضریح و کبوترهاست! اما ! امروز آمدم حرم! بدون آنکه حتی نیم نگاهی بیندازم به گنبد و صحن و پرواز کبوترها... و حتی خیره نشدم به اشکی که بر پهنه‌ی صورتی جاریست و یا گوش نشدم برای شنیدن صدای کسی که فرسخ‌ها آن طرف‌تر پشت خط تلفن ناله می‌زند و حسرت جای مرا می‌خورد!! امروز حتی حسرت خادم‌‌ها را هم نخوردم! نگاهم را به طواف سنگ‌فرش‌ها نبردم و حتی عطری که همیشه می‌پیچد در فضای دارالحجه را نفس نکشیدم!! امروز آمده بودم تا خودت را ببینم! تو را... صاحب تمام این کبوترها، این عطرها و مشک‌ها این طلاها، این ضریح و این پنجره فولاد... پناه تمام این زائراها، آقای تمام این خادم‌ها.... امروز رها از قید تمام این بندها... بند کفترها... بند گنبد... بند ضریح... و حتی بند آسمان...!! آمدم تا خودت را ببینم... نه آرزو کردم کبوتر حرمت باشم نه پیاله‌ی سقاخانه‌ات و نه حتی خادم و یا خاک پای زائر دیوانه‌ات... امروز آمدم... خودم و دلم... و گفتم آقا سلسلة الذهب را برای دلم املا کن... پرده از کجاوه کنار زن و مدهوشم کن... چند قدم بردار... دوباره برگرد، نگاهم کن و برایم شرط بگذار! أنا مِن شُروطِها را جرعه جرعه بر دلم نازل کن... بند بند این شرط را در وجودم بریز... آقا! شرط را دوباره برایم قصه کن! چند قدم بردار... دوباره برگرد، نگاهم کن و برایم شرط بگذار! أنا مِن شُروطِها را جرعه جرعه بر دلم نازل کن... روی "أنا" کمی درنگ کن... من این أنا را می‌خواهم... و نه هیچ چیز دیگر.... ✍ملیحه سادات مهدوی در گذر از نیشابور بود که فرمود: کلمة لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی کجاوه حرکت نمود، حضرت پرده را کنار زد و در ادامه‌ی حدیث فرمود: اما بشروطها و انا من شروطها 🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
امامِ خوشبخت‌ها! اینو می‌دونستید که در اعتقادِ به امامت چند فرقه داریم؟! غالیان، زیدیه، اسماعیلیه، فَتَحیه و واقفیه هر کدوم از این فرقه‌ها تا یک جایی امامت رو قبول کردن و بعدش لنگ زدن و ادامه‌ی امامت رو نپذیرفتن مثلا زیدیه چهار امامی هستن، اسماعیلیه شش امامی، واقفیه هفت امامی..‌. اما بعد از امام رضا جان ما دیگه هیچ فرقه‌ای نداریم، یعنی هر کس که تونسته دینش رو از حوادث و فتنه‌های روزگار بگذرونه و خودش رو به دامن امام رضاجان برسونه دیگه راه کج نکرده و دوازده امامی شده. برای همین میگم امام رضا جان امامِ خوشبخت‌هاست، امامِ دوازده امامی‌ها، امام سعادتمندان، امامِ عاقبت‌به‌خیر شده‌ها امامِ مقیمِ کشور ما ایرانیها💚 الحمدلله رب العالمین ✍ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ کس غیر از خودت به ما همچین قولی نداد.😭 🌱 @sharaboabrisham
. سالها قبل زمانی که قرار شد خراسانِ بزرگ تقسیم بشه و بشه سه تا خراسان. خراسان شمالی و خراسان رضوی و خراسان جنوبی اون موقع سرِ اینکه شهرِ ما تکه‌ای از خراسان جنوبی باشه یا خراسان رضوی، دعوا بود. من خیلی بچه بودم ولی یادمه که کار خیلی بیخ گرفته بود و حتی به زد و خورد رسیده بود. ما میخواستیم از خراسان رضوی باشیم و بالادستی‌ها میخواستن ما رو بسپرن به خراسان جنوبی. تحلیلهای بالادستی‌ها اقتصادی و بودجه‌ای بود و بر معیار جمعیت و وسعت اراضی، تحلیلهای مردمی بر اساسِ عواطف و احساسات نسبت به مشهد و امام. من اون زمان با خودم فکر می‌کردم خب قرار نیست که شهر ما رو بردارن و ببرن یه جای دیگه، ما که هستیم، همین بغلِ امام رضا جان، حالا اسمی و رسمی میخوان اسم یه جای دیگه رو بذارن روی ما فرقی می‌کنه مگه؟ توی اون دعوا عاطفه بر سیاست چربید و ما شدیم یک تکه از خراسان رضوی. بعدها که بزرگتر شدم و وقتی برای مرحله‌ی استانیِ مسابقاتِ دانش‌آموزی باید می‌رفتم مشهد و نَه بیرجند، تازه فرق خراسان رضوی و جنوبی برام معلوم شد، وقتی برای کاری باید می‌رفتم مرکز استانمون، استانی که مرکزش مشهد بود و در هر سفرِ کاری و اداری و تحصیلی و مناسبتی به مرکز استان، زیارت روزیم میشد و من تمام کارهای مهمم رو باید در مشهد انجام می‌دادم تازه فهمیدم درسته که قرار نبود ما رو بردارن و ببرن یه جای دیگه ولی اگه میفتادیم خراسان جنوبی اونوقت دیگه مرکز استان بجای مشهد بیرجندی می‌شد که امام رضا نداشت! خواستم امشب که شب شهادت امام رضاجانه با همه‌ی اعضا و جوارحم از همه‌ی اون آدمهایی که داد و بیداد کردن، حتی چماق کشیدن، تحصن کردن، راه تهران و مجلس رو بارها و بارها رفتن و برگشتن، مسیر اداری و غیراداریش رو طی کردن، از راه مذاکره یا دعوا پیش رفتن، استدلالی و منطقی یا کاملا احساسی و غیرمنطقی عمل کردن.... همه‌ی اونهایی که به هر طریقی اجازه ندادن که ما از خراسان رضوی بیرون بیفتیم، تشکر کنم. من بعد از دانشگاهم که مشهده، بیشترین زیارتهامو مدیون اینم که مرکز استانم مشهده و من باید برای کمترین کاری برم مشهد و این یعنی شانس زیارت، این یعنی آخرِ اقبال و سعادت. رحمت به هر کسی که نذاشت اسم خراسانِ دیگری روی ما گذاشته بشه و از تعداد زیارتهامون کم بشه. ✍ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
. سالها قبل زمانی که قرار شد خراسانِ بزرگ تقسیم بشه و بشه سه تا خراسان. خراسان شمالی و خراسان رضوی و
آخ که این متن به خودم چه حالی میده واقعا ممنونم از هر کی که شهرمون رو کرد تو پاچه‌ی خراسان رضوی💚 واقعا ممنونم از امام رضا جانم که ما رو زیر سایه‌ی خودش نگه داشت و ما موندیم توی استانی که مرکزش مشهده. معنی این حرفمو کسایی میفهمن که برای کارهاشون قرار باشه برن مرکز استان، کارهای خسته‌کننده، اداره‌ها و اداره‌چی‌های خسته‌کننده‌تر و سفرهای جانفرسای یک روزه و نیم‌روزه رو فقط به هوای حرم میشه تحمل کرد و لاغیر. الحمدلله رب العالمین 💚 🌱 @sharaboabrisham