eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
491 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه به آخر خط که رسیده‌ام باز خودم را دیده‌ام که گوشه‌ی صحنِ امامِ غریبم. هر بار خواستم دنیا را تمام شده فرض کنم و تاب نیاورم دستم را گرفته و آورده مقابل گنبد و بارگاهش، دستی به سرم کشیده، کمی هوای بهشت ریخته توی ریه‌هایم و با حوصله نشسته پای دردهای دلم... و اینجوری غصه‌هایم را توی مهربانی‌های خودش ذوب کرده، آرامشم داده و از حجم غربت و بی‌کسی‌ام کم کرده و آخرش جوری فرستاده برگردم خانه که انگار از اول اصلا دردی نبوده که قرار باشد پی درمان بگردم! من فکر می‌کنم ما عاطفی‌های همیشه اشکی، یک جور دیگری با امام رضا جان حال دلمان خوب است... سلام بر آن آقای رئوفی که حرمش امانِ همه‌ی اضطرابهاست... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
180.9K
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را ، نقاره می‌زند طوس
در حرم قطره‌قطره می‌افتاد آسمان روی آسمان...
نمی‌دانم چرا انقدر با من مهربانی تو... هدیه گرفتم از امام رضا جانم چه هدیه‌ای، گلِ ضریح و نبات حرم💚 گلی برای گل🤪 نباتی برای نبات😁 نباتِ حرمِ کی بودم من😆
. ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را ، نقاره می‌زند طوس . ساعت به وقتِ نقاره‌زنی💚
. سلیقه داشته آری سلیقه داشته‌ است خدا تخلّص خود را "علی" گذاشته‌ است. .
شراب و ابریشم...
همه‌ی شعرهایی را که جمع کرده بودم تا در برابر این تصویرها بخوانم، گم کرده‌ام! من صد بغل شعر داشتم تا
. مصرعِ ناقص من کاش که کامل می‌شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست .
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
همیشه به آخر خط که رسیده‌ام باز خودم را دیده‌ام که گوشه‌ی صحنِ امامِ غریبم. هر بار خواستم دنیا را تمام شده فرض کنم و تاب نیاورم دستم را گرفته و آورده مقابل گنبد و بارگاهش، دستی به سرم کشیده، کمی هوای بهشت ریخته توی ریه‌هایم و با حوصله نشسته پای دردهای دلم... و اینجوری غصه‌هایم را توی مهربانی‌های خودش ذوب کرده، آرامشم داده و از حجم غربت و بی‌کسی‌ام کم کرده و آخرش جوری فرستاده برگردم خانه که انگار از اول اصلا دردی نبوده که قرار باشد پی درمان بگردم! من فکر می‌کنم ما عاطفی‌های همیشه اشکی، یک جور دیگری با امام رضا جان حال دلمان خوب است... سلام بر آن آقای رئوفی که حرمش امانِ همه‌ی اضطرابهاست... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار در حال آماده کردن خونه برای روضه‌ی خونگی💚 (اینا روی میزه از بالا عکس گرفتم) یک ایده می‌دم بهتون برای روضه‌های دخترونه، محفل نوجوونا برای پذیرایی انار تهیه کنید، بعد این بیت شعر رو بنویسید و با یه نخِ چتایی بهش وصل کنید و تو محفل به دخترا هدیه بدید. بعدا ان‌شاالله بهتون می‌گم سخنرانتون چی بگه و مداحتون چی بخونه، تا انار اثرش رو بذاره... @sharaboabrisham .