eitaa logo
شراب و ابریشم...
3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
547 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم شاگردقرآن ایده‌پرداز نویسنده سخنران مدرس دانشگاه مربی نوجوان مجری
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نهنگی پیامبری را بلعید. پیامبر، درون نهنگ به تسبیح و استغفار مشغول شد. نوای محزون پیامبر، هر روز در بطن نهنگ می‌پیچید و نهنگ از درون می‌لرزید. انگار تسبیحِ پیامبر در رگ و ریشه‌اش جریان می‌یافت و بر تار‌و‌پودش می‌نشست! پیامبرِ درونِ نهنگ، شب و روز با خدا راز و نیاز می‌کرد و انگار هر روز بندِ تسبیحش پاره می‌شد و دانه‌های تسبیح غلت می‌خورد و از چشم نهنگ روی دریا می‌افتاد! دانه‌های تسبیح به دریا نرسیده دریا را به‌هم می‌ریخت، طوفان می‌شد و موج می‌زد و دریا احساسِ تازه‌ای می‌یافت! هر ذکرِپیامبر در جانِ نهنگ شوری تازه به‌پا می‌کرد، نهنگ با تسبیحِ پیامبر جان می‌گرفت، شور می‌گرفت، خیز برمی‌داشت و بر دریا ضربه می‌زد! نهنگ از درون حس عجیبی داشت! آرام نبود، مثلِ همیشه نبود! خودش این را می‌فهمید!  نهنگ، عاشق شده بود! نهنگ شب و روزش را با تسبیحِ پیامبر سر‌می‌کرد، تا اینکه خدا به نهنگ فرمان داد پیامبر را به ساحل برساند... حالا سال‌هاست دریا بر ساحل مشت می‌زند و دنبال پیامبری می‌گردد که با ذکرش جانِ تازه‌ای به دریا بدهد! حکایتِ آوازِ نهنگ‌ها هم همین است؛ از سرِ دلتنگی برای تسبیحِ پیامبری که اهالی دریا را عاشق می‌کرد... ✍ملیحه سادات مهدوی سلام 🐳 برداشت شما از داستان نهنگ و یونس چیه؟! این قصه چه پیامی برای شما داره؟ جوابهاتونو به آیدی من بفرستید. @mehmane_quran از این به بعد قصه‌های قرآن رو براتون با هشتگ مینویسم. مهمان شراب و ابریشم باشید👇 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a