ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم
بتاب ای ماه در شام غریبانی که من دارم
بگیر از گونه ام اشک ملالی را که آوردم
بخوان از چهره ام حال پریشانی که من دارم
غریب و خسته از دنیا به پایین پا رسیدم تا
بگیری باز هم دستان لرزانی که من دارم
به سویت آمدم با غصه هایی تازه می دانم
که آگاهی تو از اندوه پنهانی که من دارم
به جز تو ای امید مردم درمانده ی عالم
که درمان می کند درد فراوانی که من دارم
جواب التماسم را بده ای ضامن آهو
ببین در اشکها قلب هراسانی که من دارم
دلم مثل کبوتر می پرد در صحن آزادی
به کاخ آسمان می ارزد ایوانی که من دارم
ندیدم زائری را از حرم نومید برگردد
همیشه سفره اش پهن است سلطانی که من دارم
امین الله میخوانم به چشم خیس و می گویم
امانت پیش تو ای شاه ایمانی که من دارم
قدم بگذار بر چشمان من هنگامه ی مردن
به صدق وعده روشن ساز پایانی که من دارم
#امام_رضا
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib
رگبار تیر می رسد و تار می شود
صبحی که نارسیده دل آزار می شود
دیو کریه جنگ لگد می زند به صلح
وحشت به شهر می وزد و هار می شود
از سایه ی سیاه کلاغان در آسمان
یک دشت لاله باز عزادار میشود
داس گلوله ها و گلوی شکوفه ها
مرگ است این تگرگ که رگبار می شود
باران بمب می رسد و در دل افق
«خونین کمان» مرگ پدیدار می شود
دنیا جهنمی است که هر روز در رفح
با کودکان سوخته تکرار می شود
دنیا جهنمی است که با جیغ دختران
در زیر سقف ریخته بیدار می شود
دنیا جهنمی است که در نارسانه با
مضحک ترین بیانیه انکار می شود
برداشت هزار و ان م کات می خورد
صلح نوبل می آید و اُسکار می شود
«فرعون قتل عام»پسِ هاله ی فریب
از کشته های خویش طلبکار می شود
بغضی که پشت بغض می آید سراغ من
دردی که روی درد تلنبار می شود
از گریه ها بپرس که مهمان هر شبند
از غم مگو که بر سرم آوار می شود
#آزاد
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib
پس از مادر که لبخندش گشاید باب رحمت را
خدا بر دختران بخشیده دریای محبت را
به مردان شعله ای از غیرت خود داده و جایش
به زنها هدیه داده مهربانی و نجابت را
به آنانکه پسر داده توان و عزت افزوده
به هرکه دختری بخشیده کامل کرده نعمت را
پسر دلگرمی و آرام مادر می شود اما
پدر با دخترش طی می کند راه سعادت را
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید
پدرها خوب می فهمند وصف این لطافت را
خدا آیات رحمت را به دختر دارها گفته
بپرس از هرکه دختر دارد این حق و حقیقت را
زمانی می شود ام ابیها بهر پیغمبر
به پایان می رساند سالها ظلم و جهالت را
زمانی می شود زینت برای ساقی کوثر
مزین می کند دامان خورشید ولایت را
زمانی چون سه ساله دختر شیرین ثارالله
وجودش رنگ بو بخشد بهار سبز عصمت را
یگانه دختری از نسل پیغام آور خاتم
به روی دست آورده برای خلق رحمت را
یگانه دختری مثل علی عالی اعلا
صبورانه به عالم هدیه می دارد هدایت را
سه ساله دختری از نسل نور و آب و آیینه
که مثل جده اش زهرا شرف داده شرافت را
گلی از نسل بخشاینده بی منت و خواهش
حسن حُسنی که معنا کرده احسان و کرامت را
حسین بن علی را جان و از جان نیز شیرین تر
بمیرم این همه آرامش و مهر و عطوفت را
دل و جان پدر بوده،دل و جان پدر برده
چه باید گفت این دلدادگی بی نهایت را
گلی که ارث برده از عموی مهربان خود
بصیرت را فضیلت را اصالت را شجاعت را
بمیرم دختری را که به زینب اقتدا کرده
به جا آورده چون او حق پاکی و صداقت را
در آن وادی که از هر سو بلایی تازه سر می زد
به صبری زینبی می برد با خود در غربت را
به روی شانه ها می برد پرچم را اگر زینب
سه ساله بر ملا می کرد با گریه حقیقت را
دم دروازه ساعت که خون شد چشم ها از غم
به لحن کودکی فریاد زد بر شام غیرت را
خرابه دردهایش را به پایان برد تا زینب
به خاک تیره بسپارد نسیم صبح رحمت را
میان چادری کوچک نهانش کرد تا فردا
به دست کوچک خود وا کند قفل قیامت را
#حضرت_رقیه
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib
روضه ها را دوست دارم روضه های ساده ات را
روضه خوان های گلو آزرده ی آزاده ات را
کودکان خیمه های نذری کنج خیابان
پیرهای مو سپید از نفس افتاده ات را
دوست دارم خادمان مخلصت را شاه عطشان
عاشقانی چون حبیب و عابس دلداده ات را
اشک تسبیح است و تکیه مسجد ما روسیاهان
پهن کن بر چشم ما بار دگر سجاده ات را
ای حسین ای مهربان آقای بی همتای عالم
وقف ما بیچاره گان کن لطف آقا زاده ات را
اربعین تا اربعین ما تشنه ی شور تو هستیم
ظرف ما خالی است ساقی صرف ما کن باده ات را
قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده
اربعین های شلوغ و ازدحام جاده ات را
کوله ام را بسته ام عزم سفر دارم دوباره
زائر نور حرم کن نوکر آماده ات را
#امام_حسین
#اربعین
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
قطره بودم در حریم قدسی ات دریا شدم
ذره بودم با نگاهت آسمان آرا شدم
زندگی می برد سمت تیرگی هایش مرا
دیده گرداندی به من در روشنی پیدا شدم
سنگی از جنس عدم بودم شبی کنج رواق
توبه کردم از خودم آیینه ای زیبا شدم
در جدالِ سختِ بین بندگی و برده گی
دست پیش آوردی و از خواب غفلت پا شدم
من نمی دانم کجا بودم!؟ چه می کردم!؟ فقط
اینقدر می دانم از لطف شما آقا شدم
باز بود ابواب تو هر جا که درها بسته بود
گرم بود آغوش تو هر لحظه ای تنها شدم
نور تو دست مرا در عین گمراهی گرفت
پا به پا آورد تا در روضه ها معنا شدم
روضه گفتم ناله ی «یابن شبیب »آمد به گوش
باز دلخون از غم دردانه ی زهرا شدم
#امام_رضا
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib
که می داند چه پایانی است فصل آخر مارا
کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را
تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت
خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را
زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده
به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را
به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا
پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را
دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا
شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را
لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما
مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را
میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که
حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را
پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن
به سیمای علی بگشا نگاه آخر مارا
قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم
حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را
به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا
که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را
#مناجات
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
📌 اعلان برنامه
دعوتید به فصل جدید «انجمن مطلع»
• یکشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۳
• بین کاشانی ۴ و ۶، پلاک ۴۵۵
ساختمان قرائتخانه جوادیه | ساعت ۱۷
به صفحه انجمن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
طغیان گری کردی بگیر از ما جوابت را
اینک بچش تلخی زهر انتخابت را
آتشفشان خشم ما اینبار فتاح است
با صاعقه آورده ایم اکنون جوابت را
این تازه آغاز است خواهی دید بعد از این
کابوس موشکهای ما پر کرده خوابت را
از خط قرمزهای ایران رد شدی حالا
باید ببینی با دو چشم خود عذابت را
دلخوش به پوشالی گنبد باش تا فردا
تیغ اجل از سر بپراند حبابت را
خیبر شکن ماییم, ما مردان ایرانیم
پیچیده ایم اینبار طومار حسابت را
اندیشه ی سید حسن بر ما نمایان ساخت
افکار پوچ و نقشه ی نقش بر آبت را
عمری دویدی در پی باطل تر از باطل
حالا بنوش ای تشنه ی کافر سرابت را
خون دل مظلوم دارد می فشارد,هان!
با پنجه ی غیرت گلوی چرک تابت را
ما مرد میدانیم، میدان عرصه گاه ماست
دیدیم در پنهان شدن طرز شتابت را
موسی به جنگ سامری برگشته است امروز
بردار ای فرعون از صورت نقابت را
مهدی به یاری یمانی و خراسانی
می بندد ای سفیانی ملعون کتابت را
#آزاد
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/sharh_sib