eitaa logo
شرح سیب
98 دنبال‌کننده
2 عکس
9 ویدیو
0 فایل
شادی و غم ،بیم و امید، شرم و ترس ، عشق و نفرت ، حیرانی و شیدایی... شرح سیب فضایی است برای شرح این همه سیب آورده
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از مادر که لبخندش گشاید باب رحمت را خدا بر دختران بخشیده دریای محبت را به مردان شعله ای از غیرت خود داده و جایش به زنها هدیه داده مهربانی و نجابت را به آنانکه پسر داده توان و عزت افزوده به هرکه دختری بخشیده کامل کرده نعمت را پسر دلگرمی و آرام مادر می شود اما پدر با دخترش طی می کند راه سعادت را به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید پدرها خوب می فهمند وصف این لطافت را خدا آیات رحمت را به دختر دارها گفته بپرس از هرکه دختر دارد این حق و حقیقت را زمانی می شود ام ابیها بهر پیغمبر به پایان می رساند سالها ظلم و جهالت را زمانی می شود زینت برای ساقی کوثر مزین می کند دامان خورشید ولایت را زمانی چون سه ساله دختر شیرین ثارالله وجودش رنگ بو بخشد بهار سبز عصمت را یگانه دختری از نسل پیغام آور خاتم به روی دست آورده برای خلق رحمت را یگانه دختری مثل علی عالی اعلا صبورانه به عالم هدیه می دارد هدایت را سه ساله دختری از نسل نور و آب و آیینه که مثل جده اش زهرا شرف داده شرافت را گلی از نسل بخشاینده بی منت و خواهش حسن حُسنی که معنا کرده احسان و کرامت را حسین بن علی را جان و از جان نیز شیرین تر بمیرم این همه آرامش و مهر و عطوفت را دل و جان پدر بوده،دل و جان پدر برده چه باید گفت این دلدادگی بی نهایت را گلی که ارث برده از عموی مهربان خود بصیرت را فضیلت را اصالت را شجاعت را بمیرم دختری را که به زینب اقتدا کرده به جا آورده چون او حق پاکی و صداقت را در آن وادی که از هر سو بلایی تازه سر می زد به صبری زینبی می برد با خود در غربت را به روی شانه ها می برد پرچم را اگر زینب سه ساله بر ملا می کرد با گریه حقیقت را دم دروازه ساعت که خون شد چشم ها از غم به لحن کودکی فریاد زد بر شام غیرت را خرابه دردهایش را به پایان برد تا زینب به خاک تیره بسپارد نسیم صبح رحمت را میان چادری کوچک نهانش کرد تا فردا به دست کوچک خود وا کند قفل قیامت را https://eitaa.com/sharh_sib
روضه ها را دوست دارم روضه های ساده ات را روضه خوان های گلو آزرده ی آزاده ات را کودکان خیمه های نذری کنج خیابان پیرهای مو سپید از نفس افتاده ات را دوست دارم خادمان مخلصت را شاه عطشان عاشقانی چون حبیب و عابس دلداده ات را اشک تسبیح است و تکیه مسجد ما روسیاهان پهن کن بر چشم ما بار دگر سجاده ات را ای حسین ای مهربان آقای بی ه‍متای عالم وقف ما بیچاره گان کن لطف آقا زاده ات را اربعین تا اربعین ما تشنه ی شور تو هستیم ظرف ما خالی است ساقی صرف ما کن باده ات را قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده اربعین های شلوغ و ازدحام جاده ات را کوله ام را بسته ام عزم سفر دارم دوباره زائر نور حرم کن نوکر آماده ات را @sharh_sib
قطره بودم در حریم قدسی ات دریا شدم ذره بودم با نگاهت آسمان آرا شدم زندگی می برد سمت تیرگی هایش مرا دیده گرداندی به من در روشنی پیدا شدم سنگی از جنس عدم بودم شبی کنج رواق توبه کردم از خودم آیینه ای زیبا شدم در جدالِ سختِ بین بندگی و برده گی دست پیش آوردی و از خواب غفلت پا شدم من نمی دانم کجا بودم!؟ چه می کردم!؟ فقط اینقدر می دانم از لطف شما آقا شدم باز بود ابواب تو هر جا که درها بسته بود گرم بود آغوش تو هر لحظه ای تنها شدم نور تو دست مرا در عین گمراهی گرفت پا به پا آورد تا در روضه ها معنا شدم روضه گفتم ناله ی «یابن شبیب »آمد به گوش باز دلخون از غم دردانه ی زهرا شدم https://eitaa.com/sharh_sib
که می داند چه پایانی است فصل آخر مارا کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر مارا قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را https://eitaa.com/sharh_sib
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
📌 اعلان برنامه دعوتید به فصل جدید «انجمن مطلع» • یکشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۳ • بین کاشانی ۴ و ۶، پلاک ۴۵۵ ساختمان قرائت‌خانه جوادیه | ساعت ۱۷ به صفحه انجمن بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
طغیان گری کردی بگیر از ما جوابت را اینک بچش تلخی زهر انتخابت را آتشفشان خشم ما اینبار فتاح است با صاعقه آورده ایم اکنون جوابت را این تازه آغاز است خواهی دید بعد از این کابوس موشکهای ما پر کرده خوابت را از خط قرمزهای ایران رد شدی حالا باید ببینی با دو چشم خود عذابت را دلخوش به پوشالی گنبد باش تا فردا تیغ اجل از سر بپراند حبابت را خیبر شکن ماییم, ما مردان ایرانیم پیچیده ایم اینبار طومار حسابت را اندیشه ی سید حسن بر ما نمایان ساخت افکار پوچ و نقشه ی نقش بر آبت را عمری دویدی در پی باطل تر از باطل حالا بنوش ای تشنه ی کافر سرابت را خون دل مظلوم دارد می فشارد,هان! با پنجه ی غیرت گلوی چرک تابت را ما مرد میدانیم، میدان عرصه گاه ماست دیدیم در پنهان شدن طرز شتابت را موسی به جنگ سامری برگشته است امروز بردار ای فرعون از صورت نقابت را مهدی به یاری یمانی و خراسانی می بندد ای سفیانی ملعون کتابت را https://eitaa.com/sharh_sib
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
حسن شیرزاد ..mp3
958K
💠که می داند چه پایانیست فصل آخر ما را شعرخوانی آقای انجمن ادبی مطلع ۲۰ آبان ۱۴۰۳ @anjoman_matla
دوید فتنه و از کوچه ها به خانه رسید و شعله شعله به انبوهی از زبانه رسید میان همهمه از بغض مرد رد شد و بعد به گریه های هراسان کودکانه رسید درست پیش نگاه بدون درد زمین زمان تلخ ترین حسرت زمانه رسید به بالهای کبوتر دروغ چنگ انداخت شراره های حسادت به آشیانه رسید صدای ناله که پیچید باغبان فهمید که چشم زخم خزان بر تن جوانه رسید وزید کینه و طوفان کفر زوزه کشید وزید کینه و رگبار تازیانه رسید @sharh_sib
زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها با امام علی علیه السلام دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی امشب اما از سکوت غم‌فزایم گریه کردی خواستم تا دردسر را کم کنم از خانه‌ی تو با خدا از مرگ گفتم؛ از دعایم گریه کردی اشک‌ها را با مشقت پاک کردم از نگاهت پا به پایت گریه کردم، پا به پایم گریه کردی سوختم از غربت تو؛ سوختی از قسمت من من برایت غصه خوردم؛ تو برایم گریه کردم مرد من! کوه غیورم! کاش زهرا را ببخشی من بمیرم پیش چشم بچه‌هایم گریه کردی گفته بودی درد و دل کن؛ سعی کردم پس چرا تو، تا سخن آغاز کردم، از صدایم گریه کردی؟! پیشوازت آمدم تا در به لبخندت گشایم وقت برگشتن چه شد که در قفایم گریه کردی @sharh_sib
دلی شکسته و قلبی حزین بس است مرا از این جهان غزلی دلنشین بس است مرا دخیل دامن لطف علی‌ است دستانم پناه رحمت حبل المتین بس است مرا به شک و شبهه دچار است هر که منکر اوست منم محب علی این یقین بس است مرا عطای حضرت زهرا زیاده از سر ماست دعای حضرت ام البنین بس است مرا به این زمانه ندارم امید مرحمتی مرا خریده حسین و همین بس است مرا سپرده دل به مناجات و نور رو به ضریح از این زمانه شبی این چنین بس است قرار ما و تو ای مرگ باب قبله ی عشق که خاک بوسی آن سرزمین بس است مرا @sharh_sib